رمزگشایی اجساد 215 کودک
نیمه پر گور دسته جمعی
به رغم همه حاشیهسازیهای بدخواهان، کشف گور دسته جمعی کودکان در کانادا هم نیمه پر دارد که عرض میکنم تا مشت محکمی باشد بر دهان مخالفان کشور دوست و برادر و مهربان، کانادا!
یکم
همین بچههایی که در گور دسته جمعی دفن شدهاند، میتوانستند جدا جدا دفن شوند اما کاناداییها حواسشان بوده که هیچ چیز رفیق نمیشود و باید فرهنگ رفاقت و همراهی تا لب گور- و حتی تا توی گور هم- بین کودکان ترویج شود.
دوم
الان میدانید زمین در کانادا چند است؟ جدا جدا دفن میکردند الان کلی زمین بلااستفاده میشد و زمین برای ساخت مسکن کم میآمد و خانه گران میشد. شما باشید حاضرید خانهتان را جایی بنا کنید که کلی بچه آنجا دفن شدهاند؟ بنابراین اقدام کاناداییها از نظر مقابله با سوداگری زمین و مسکن هم قابل تقدیر است.
سوم
شما از نرخ بالای بیکاری بین تحصیلکردهها خبر دارید؟ خوب بود این بچهها هم میماندند و بزرگ میشدند و با یک مدرک میرفتند در اسنپی، چیزی کار میکردند؟ بعد همین شماها نمیگفتید خدا جاستین ترودو را ذلیل کند که برای بچههای دکتر و مهندس مردم شغل ایجاد نکرده؟
چهارم
این بچهها ظاهرا از بومیان کانادا بودند. همین الان بومیان کانادا خیلی وضعشان خوب است؟ در آمریکا که سرخپوستها را در همان کودکی در گور دسته جمعی دفن نکردند، چه شد؟ بزرگ که شدند، ریختند زنده زنده پوست سرشان را کندند! بالاخره دنیا همین است، اینها هم میماندند معلوم نبود چه برخوردی با آنها میشد… فوق فوقش سازمان ملل یک ابراز نگرانیای هم میکرد… خلاصه که اینجور!
#محمدرضاشهبازی
#راه_راه
@tanzac
لاکپشت بی فرهنگ و مرغابیها
در برکه ای یک لاکپشت و دو مرغابی با هم زندگی میکردند. لاکپشت همواره سرش در همه چیز و همه جا بود به جز لاک خودش و به خاطر این رفتارش راجع به همه چیز اظهار نظر میکرد. روزی لاکپشت نزد دو مرغابی رفت. دو مرغابی همینطور که با رعایت فاصله اجتماعی و ماسک در آب شنا میکردند لاکپشت را دیدند که بدون ماسک نزد آنها آمده و دستش را مشت کرده تا به مرغابیها دست بدهد. مرغابیها در گوش هم گفتند «چه بی فرهنگ» و بعد به بهانه اینکه بالشان خیس است از دست دادن به لاکپشت امتناع کردند. لاکپشت دست ندادن مرغابیها را بهانه خوبی یافت و گفت: «هر روز یک واکسن جدید رونمایی میکنند ولی یک دو چرخه نمیتوانند خودشان بسازند» که آدم با آن خودش را به یک جایی خارج از این خاک برساند و بتواند یک واکسن درست و حسابی بزند.
یکی از مرغابی ها گفت مثلا کجا؟ لاکپشت گفت اونش با من.
مرغابیها از کتاب اول دبستان یاد گرفته بودند که تکه چوبی بیاورند و لاکپشت را با آن حمل کنند. پس به سمت مرکز واکسیناسیون خارج حرکت کردند.
در راه به بالای ورزشگاه ومبلی رسیدند و لاکپشت با نیشخند دهان گشود و گفت ببین ورزشگاه پر از تماشاچیه تازه فقط یه دونه واکسن هم رونمایی کردند.
مرغابی ها که دیدند لاکپشت دهن باز کرده و از چوب رها شده بنا به تجربهای که از کتاب کلاس اول کسب کرده بودند پایینتر رفتند و چوب را دوباره در حلق لاکپشت فرو کردند تا نیفتد.
سپس به مرکز واکسیناسیون خارج رسیدند و واکسن زدند. در راه بازگشت دوباره به بالای ورزشگاه ومبلی رسیدند و دیدند دو هزار نفر تماشاچی اسکاتلندی به کرونا مبتلا شدهاند. مرغابیها نگاهی به لاکپشت کردند و نگاهی به تماشاچیانی که با وجود واکسیناسیون در خارج باز هم به کرونا مبتلا شدهاند. هر دو مرغابی به این نتیجه رسیدند که فعلا هیچ چیز بهتر از رعایت فاصله اجتماعی و زدن ماسک نیست. پس نگاهی به فاصله خود تا لاکپشت کردند و دهانشان را باز کردند تا ماسک هایشان را درآورند و بر منقارشان بگذارند. لاکپشت را هم در جمع همان تماشاچیان ورزشگاه ومبلی رها کردند تا برایش از خاطرات واکسن زدن هایشان بگویند و او کیف کند.
#راه_راه
#فروغ_زال
@tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پی این اقدام سهام پپسی سقوط آزاد سختی کرد.
به مناسبت تسلط تاسفبار طالبان بر بیشتر خاک افغانستان، این کار را که چند سال پیش و درباره داعش نوشتم بازنشر میکنم:
پسازآن که داعش در عراق و سوریه با ناکامیهای پیدرپی مواجه شد، برخی مفتیهای وهابی پیشنهاد دادند این گروه تروریستی باید از ابزارهای فرهنگی مانند سینما، فیلم، تئاتر، موسیقی برای جذب نیرو استفاده کند؛ ما در این نوشتار، گزارشی اجمالی خواهیم داشت از جشنواره فیلمهای سینمایی داعش که بهتازگی در پردیس سینمایی سِرت در لیبی برگزارشده است. مجری برنامه پشت تریبون قرار میگیرد؛ صدایی صاف میکند و میگوید: و اما اسامی برگزیدگان:
1) در بخش فیلمهای علمی و تخیلی ضمن تشکر از فیلمهای (داعشی روشنفکر)، (زندهباد مخالف من) و (ما همه انتقادپذیریم)؛ و نیز اعطای لوح سپاس و قدردانی هیئت مُفتیان به فیلم (عقلانیت) نارنجک بلورین جشنواره اهداء میشود به فیلم سینمایی (من نمیخواهم خود را منفجر کنم) به کارگردانی ابو عدنان القحطانی.
2) در بخش فیلمهای سیاسی ضمن تشکر از فیلمهای (انگشتر خلیفه)، (یک، دو، عشق؛ جاده دمشق) و نیز اعطای دیپلم انتحار به جناب یاسر قاصر الفاسق به خاطر بازی در فیلم سینمایی (حمله به مسجد موصل)، نارنجک بلورین، اهداء میشود به فیلم سینمایی (دیپلماسی خونین) به کارگردانی ابو محمد الجولانی.
3) در بخش درام اجتماعی ضمن تشکر از دو فیلم (کودکان نبرد) و (اینجا همیشه بوی دود میآید) نارنجک بلورین اهداء میشود به فیلم سینمایی (من عبدالرزاق 37 سال دارم) به کارگردانی عالم قاسم جاسم سالم.
4) ژانر وحشت در بخش فیلمهای ترسناک، ضمن تشکر از فیلمهای (دختر بدون پوشیه)، (امنیت پایدار)، (آرایش غلیظ) و نیز فیلم سینمایی (آن مرد فکر میکند) نارنجک بلورین اهداء میشود به فیلم سینمایی (تنها با نامحرم در یک اتاق) به کارگردانی ابو واهب الصنعانی.
5) در بخش مستند جشنواره، ضمن تشکر از مستندهای (شب تاریک ادلب)، (اینجا همه نماز جماعت میخوانند) و نیز مستند (وقتی همه گاویم) نارنجک بلورین، اهداء میشود به مستند (از کریستانا تا امّ فَطّوم؛ بررسی تحول یک دختر داعشی) به کارگردانی ابو مایکل البریطانیایی.
6) در بخش فیلمهای عاشقانه، ضمن تشکر از دو فیلم (جانماز دونفره) و (ماتیک خونین)، نارنجک بلورین اهداء میشود به فیلم سینمایی (به عشق امّ سکینه سر می برم) به کارگردانی ابومنتصر المستهجن.
7) در بخش ویژه و پایانی جشنواره یعنی فیلمهای کودک و نوجوان، ضمن تشکر از آثار (برای پسرکم ابو حمّال)، (دختر من هفت سالشه ولی سر 17 نفر رو بریده) و نیز اعطای لوح سپاس و قدردانی هیئت مفتیان به فیلم سینمایی (آلیس در سرزمین روافض) خمپاره زرین، جایزه ویژه جشنواره، اهداء میشود به فیلم سینمایی (خاله حمیده و بزبز انتحاری) به کارگردانی امّ ایمن دمشقی. تا جشنوارهای دیگر همه شمارا به خدای خشمگین انتقام گیرنده میسپارم.
#علی_بهاری
@tanzac
خطرناکترین چیزی که توی شلوارم گذاشتم موز میز بغل بود تو عروسی پسرخالم. چطوری قمه میذاری اونجا دختر؟
#علی_بهاری
#هلیا
@tanzac
حکایت دامدار و مسکن بزغاله…
یکی بود یکی نبود، بعد از خدا گرونی بود!
زیر گنبد کبود، سه تا بزغاله دم بخت اما بیخونه بود، حالا این چرا بزغاله و اون حیوون نجس نه، به خاطر این که اینجا ما داریم کار فرهنگی میکنیم. شهرداری که نیست که مجسمه اون حیوونو به مناسبت سال چینی درست کنه بذاره وسط فلکه کسی هم بهش گیر نده… این رو هم بگم که اینا شنگول و منگول و حبه انگور نیستنا! هر گونه شباهت هم به شنگول و منگول و بزبز قندی، اتفاقی بوده…
از بحث دور نشیم. این بزغالهها دیدن مسکن گرون شده و نمیتونن بخرن. گفتن خب بیل که به کمرمون نخورده. خودمون میسازیم. منتها تو این طویله لامصب جمعیت زیاد شده بود. دامدار هم که این روزا با این قیمت کاه و خوراک اوضاعش خوب نیست. خلاصه بزغالههای قصه ما یه تیکه زمین هم نتونستن بخرن و گند زدن به داستان آموزنده ما… با این وضعیت طویله هم پول همین یونجه پلو که با خانوم بچهها میخورن به زور در میاد. شیطونه میگه برن خودشونو بدن زیر دست قصاب تموم شه بره این زندگی!
حالا البته شما هم زود از کوزه در نرید! کوره، کوزه حالا هرچی! تو همین هیرو ویر که هی دامدار عوض میشد یه بار یه دامداری ایده جالبی داد! گفت: زمینای اطراف شهر و کشاورزیها رو که فراموش کنید، ما خونه براتون نمیسازیم. اصلا به دامدار چه که برای بزغاله خونه بسازه؟ اما میتونید برید طبقه بالای آغل خودتون یه آلونک درست کنید ما هم مجوزش رو میدیم تموم شه بره دیگه!
بقیه داستان رو که دیگه خودتون میدونید، یکی خونه رو با کاه درست کرد و یکی با چوب و یکی دیگه هم با سنگ و سیمان و بعدم گرگه یکی رو فوت کرد و یکی رو آتیش زد و فقط موند خونه سیمانیه. تهشم نتیجه میگیریم شما اگه نمیتونی خونه بخری تقصیر خودته. من اراده کنم دوستام همه شهر رو به نامم میکنن!
به منم گیر ندید که شهرو به هم میریزم. کسی هم نمیتونه جلومو بگیره. نه مجلس میتونه استیضاح کنه نه قوه قضائیه بعد شیش سال دامداری کاری باهام داره!
#ابراهیم_کاظمی_مقدم
#اجتماعی
#سبک_زندگی
#گرانی
#مسکن
@tanzac
یه بار میگن دهه شصتیها نسل سوختن، یه بار میگن هفتادیها، یه بار هشتادیها.
کلا یه بشقاب تهدیگیم دور هم کشور شدیم!
#علی_بهاری
@tanzac
تاکسی
داد زدم: «سه راه بازار.» گفت: «بپر بالا جِگَرِم.» فهمیدم بچه ناف آذره. ماشین که راه افتاد گفت: «میبینی چه وضعی واسه ملت راه انداختن؟ آدم نباس فحش بده، ولی به قرآن سگ تو روحشون!» لبخند کمجونی زدم و گفتم: «بگذریم حاجی. چه خبر؟» بیمعطلی جواب داد: «خبر بدبختی، خبر بیچارگی، خبر یه مشت مسئول که به قرآن سگ تو روح اول و آخرشون» دیدم بنده خدا قفلی زده رو اون حیوون باوفا و بیخیال نمیشه. یکهو یکی داد زد: «بازار» زد رو ترمز. یه مرد سی و چند ساله بود. با لباسهای کثیف و نامرتب. سوار که شد فهمیدم شیرین میزنه. راننده از توی آینه جلو یه نگاه بهش انداخت و گفت: «کُجی بودی؟» پسره با لحنی که فهمیدنش سخت بود جواب داد: «هیئت بودم. تخم مرغ دادن. الان میرم یه هیئت دیگه. اونجا پنیر خامهای میدن» راننده پقی زد زیر خنده و داد زد: «زریلی (1) هستیو» همون طور که میرفتیم دیدم یه دختر تپل داره از تو پیادهرو رد میشه. سمت راننده بود. کلهاش رو از تو پنجره کرد بیرون و داد زد: «گوشتالو بیبالا» دختره هم نگاه بدی کرد و گفت: «گوشتالو خالته» دیگه راننده نتونست جواب بده. چند متری فاصله گرفته بودیم. تو ماشین جوابشو داد: «خاله من پوست استخون بود بدبخت. پارسال عمرشو داد به این گوشتالو!»
(1): زریلی به کسانی گفته میشود که با انگیزه خوردن غذا، تنها موقع شام به هیئت میروند.
#علی_بهاری
#سبک_زندگی
#اجتماعی
#ادب
#فحاشی
@tanzac
گربه سلبریتی
یکی از سلبریتیهای نیمهمحترم به تازگی عکسی از گربه باردارش منتشر کرده و گفته: «دارم بابا بزرگ میشم». در پی انتشار این خبر مصاحبهای داشتیم با این گربه بزرگوار. با ما همراه باشید:
خبرنگار: چی شد باردار شدید؟
گربه: وا خاک به سرم. این حرفها چیه؟ سوال بعدی لطفا!
خبرنگار: قراره اسم بچه رو چی بذارید؟
گربه: والا که باباش که ذلیلمرده تو سطل آشغال محله، کیسه نخاله ساختمونی افتاد رو سرش و مرد. دیگه باید ببینم آقاجونش چه تصمیمی میگیرن.
خبرنگار: خوب حالا فکر میکنید تصمیم آقاجون چی باشه؟
گربه: آقاجون گفته اگه دختر باشه اسمش رو میذاریم پیشی کوچولو و اگه پسر باشه میذاریم میشی کوچولو.
خبرنگار: خیلی خوب. چه توصیهای به گربههای همسن و سال خودتون دارید؟
گربه: البته من در حدی نیستم که توصیه کنم ولی به همه میگم خودتون رو باور داشته باشید. من خودم از تو سگدونیهای جنوب شهر، استخون بلند میکردم الان تو خونه یه سلبریتی تو شمال تهرانم. هیچ وقت خودتون رو دست کم نگیرید. باردار بشید. نترسید. جمعیت گربهها داره آب میره و این باعث سلطه سگها میشه.
خبرنگار: ممنون از لطفتون. امیدوارم همیشه مثل سگ بچه بیارید. موفق و پیروز باشید.
#علی_بهاری
#سبک_زندگی
#اجتماعی
#گربه_خانگی
#سلبریتی
@tanzac