eitaa logo
طنزک
400 دنبال‌کننده
432 عکس
143 ویدیو
4 فایل
محتوای کانال تولیدی است. از این که عضو می‌شوید، عضو می‌مانید و عضو می‌کنید ممنونیم. برای نقد و نظر، تبادل، پیشنهاد و انتقاد: @alibahari1373 نخستین پست کانال: https://eitaa.com/tanzac/1267
مشاهده در ایتا
دانلود
به نظر من حتما قبل از رأی دادن با پدر و در پاره‌ای از موارد با پدربزرگتون مشورت کنید. چون ماشالا هزار ماشالا بعضی از بزرگواران سی، چهل ساله وزیرن و دارن اکسید میشن و پدربزرگا بالاخره سی-چهل سال سابقه اینها رو دیدن! یامثلا بعضیاشون ده بیست جا مسئولیت دارن و دیگه ولایتی دارن به امور ... بعضی هاشونم که عین خروس لاری که جان و جانان سی چهل تا مرغ هست، خانوادگی تو مسئولیت های مهم کشوری هستن! حالا اینا که خوبن چون یه عده از بس تو این مسئولیت بودن دیگه نعمتی شدن واسه انقلاب و حتی اگه بچه‌هاشون دادگاهی هم بشن باز نعمت‌زادن! گولِ سید بودن و آخوند بودن رو که نمی‌خورید ولی اینا بعضیاشون فامیلشون آخوند داره، گول اونو اصلا نخوردید! یا این که فامیلش اسم یه شهر زیارتی باشه رو هم نخورید باشه که ممکنه اشتباهی واسه این که بترسونه پنج تا گلوله روتون خالی کنه! #ابراهیم_کاظمی_مقدم #انتخابات #رای #مشارکت @tanzac
رای بی رای؟ طرف هشتگ راه انداخته رای بی رای بعد همش تو کانال فلان نامزد داره برنامه فوروارد می‌کنه واسه گروه فامیلی‌شون. باسوادترین فامیلشون هم شوهرعمشه که اوج تحلیل سیاسیش اینه: «همه باهمند. من و تو ساده‌ایم» و بعد یه خاطره از کبریت هویدا میگه که اول و آخر دوره‌اش یه قیمت بود. آخرش هم میگه البته من فندک استفاده می‌کردم اون موقع! اون یکی دختره هجده سالگیش روز بیست و هفت خرداد تموم میشه. یعنی اولین کار مفیدش بعد هجده سالگی مشارکت تو ساختن سرنوشت کشور و زدن یه تودهنی به استکبار جهانیه. ماموریت به این مهمی رو گرفته به پاچه شلوار باباش. چرا؟ چون میگه به کسی رای میدم که تتلو حمایت کنه. بابا بنا نیست تتلو هر دفعه ورود مصداقی کنه. خودت ملاک‌ها رو بگیر تطبیق کن دیگه. عه! @tanzac
به کی رأی بدیم؟ - 2 یه عده هستن که عین ستاره دنباله دار هالی هر چند وقت یه بار خودشون رو نشون میدن و باز دوباره ما باید چشم بذاریم که برن قایم شن... خیلی هم اتفاقی بازه دیده شدنشون، دم انتخاباته! البته اگه راهش رو بلد باشید و پولش رو هم پرداخت کنید میتونید بچه هاتون رو بفرستید مدرسه ای که اینا ساختن.! بیشتر بگم کانال توقیف میشه! ولش کن. هوا چقدر گرمه چند وقته! البته یه وقت نرید فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چون اونجا هم کاشی کاری کردن... اوه اوه الان که نگاه می‌کنم چند جای دیگه هم شعرشون کاشی کاری شده ولش کنید! یه راهنمایی دیگه، آخر مخفف هایی که درست میکنن همیشه آ داره! به اینا رأی بدید چون اگه به حرفشون گوش نکنید - شاید خودتون ندونید - ضد انقلابید! اصلا اگه اینا بد بودن که اینقدر مسئولیت نداشتن! @tanzac
به کی رأی بدیم؟ - 3 یه عده دیگه هستن که همیشه هستن. یعنی لازم نیست چشم بذاری و اونم چهار سال قایم بشه و دم انتخابات جلوت سبز بشه! همیشه عین دماغت که جلو چشمته، جلوته! یه بار با لباس خلبانی، یه بار با موهای بور و چشم رنگی و کت و شلوار و یه بارم با لباس خاک و خولی! به اینا رأی ندید، صبر کنید دفعه بعد بیشتر تلاش کنن و از زباله برق تولید کنن، خدا رو چه دیدی شاید ما هم ژاپن شدیم از همین مسئولینی که ول‌کنِ بازنشستگیشون اتصالی کرده تونستیم چند مگاوات برق صادر کنیم و دلارش رو بزنیم به زخم اختلاسمون! یا شاید هم همون جای قبلی بمونن املاکی که دادن به رفتگرها، بروکراسی اداریش رو رد کنه و برسه دستشون! البته اینم بگم که ممکنه اونایی که تو قسمت دوم گفتم بگن به اینا رأی بدید! اونجا گول نخورید چون شاید مشاور اینا پول کاشی‌کاری چند تا از جاهای اونا رو داده باشه و شده باشه سخنگوی اونا! #ابراهیم_کاظمی_مقدم #انتخابات #رای #مشارکت #دولت_جوان #انتخاب_اصلح #انتخابات1400 @tanzac
2) سوبا+لا+ ری: سوباسایی که اهل شهر ری نیست 3) سو+ با+ سالاری: سالاربودن و قدرت با کسی است که سوسو بزند 4) سوبا+ سالاری: سالار بودن و قدرت با تفکر سوباساییست که موضوع متن ماست. @tanzac
مکتب سوباسالاری - 2 داشتم می‌گفتم که سوبا چه ربطی به رای ندادن داشت: سوبا کسی بود که تمام قوانین فیزیکی، فیزیولوژیکی، شیمی و منطقی دست خودش بود. هر موقع دلش می‌خواست زخمش دهان باز می‌کرد و درد می‌گرفت و از پراید هم ضعیف‌تر می‌شد (که معمولا بعد از اینکه کارش تمام شد اتفاق می‌افتاد) و هر موقع می‌خواست با همان زخم بدون هر دردی کارش را می‌کرد. هر موقع می‌خواست سرعت دویدنش از سرعت توپ هم بیشتر می‌شد. هر موقع اراده می‌کرد از داخل زمین طوری حرف می‌زد که صدایش را مادرش و عمویش (البته درباره عمو! هم حرف بسیار است ولی ولمان کنید نانمان را بخوریم) می‌شنیدند. حتما می‌گویید کارتون است دیگر. درست مثل ما که خیلی به قوانین پایبندیم ولی فقط جایی که بخواهیم. موقع ایراد گرفتن از رییس جمهور مدام وظایف قانونی‌اش را می‌شماریم ولی موقع رای دادن به فکر وظیفه قانونی خودمان نیستیم. @tanzac
مکتب سوبا سالاری - 3 یک خاصیت دیگه که سوبا داشت و خیلی ازش الگو گرفتیم این بود که سوبا مرد کارهای یهویی بود. یهویی بازی‌ای که دو هیچ عقب بود را سه دو می‌برد. یک هو در برابر فوتبالیست‌هایی که خیلی ازش بهتر بودند آخر بازی همه را عاجز می‌کرد. سوبا کسی بود که نشان داد لفظ در معنا تأثیر دارد. بازی را باخته بود، یک حرف می‌زد یکهو همه روحیه‌شان عوض می‌شد می‌رفتند کلی گل می‌زدند. اصلا حرفش تکه پاره می‌کرد. معلوم هم نبود چی می‌گفت. فقط پنج دقیقه آخر طوری حرف می‌زد که که تمام روحیه‌های باخته برمی‌گشت، خستگی‌ها تمام و زخم‌ها خوب می‌شد. اینجوری شد که ما هم منتظر یک سوبایی هستیم که یکهویی تمام مشکلاتمان را درست کند بدون اینکه ما به او رای بدهیم! #محمدحسین_علیان #انتخابات #رای #مشارکت #انتخاب_اصلح #انتخابات1400 @tanzac
انتخابات شورای دانش آموزی 🔸با بچه‌ها نشسته بودیم تو حیاط و داشتیم تخمه می‌شکستیم که ناظم میکروفون رو برداشت و توش فوت کرد تا مطمئن بشه صداش به ما می‌رسه. وقتی مطمئن شد دوباره فوت کرد و بعد سرفه کرد و آخرش هم گلوشو صاف کرد! با فریاد گفت: «بچه‌ها گوش کنید! بچه‌ها گوش کنید! حیوون با تو ام ها! قراره انتخابات شورای دانش آموزی برگزار بشه و شما اوسکل‌هام متاسفانه حق رای دارید. هر کی می‌خواد نامزد بشه بیاد دفتر اسم بنویسه. به هم ور نیست که هر کس و ناکسی بتونه بیاد و رای بیاره. من، آقای مدیر و مربی پرورشی باید صلاحیت‌تون رو تایید کنیم.» 🔹تا حرف‌هاش تموم شد رفتم جلوش و گفتم: «آمده‌ام تا شورا به دست نااهلان نیفتد». پس کله‌اش رو خاروند، نفس عمیقی کشید و جواب داد: «جوگیری‌ها! بیا دفتر واسه مصاحبه». با اعتماد به نفس کامل گفتم: «آماده‌ام» و رفتم تو. مربی پرورشی و مدیر هم اومدن. مدیر یه مرد شصت‌ساله با شکم بزرگ و موهای سفید بود. مربی پرورشی یه مرد پنجاه و چهار ساله با شکم بزرگ و موهای جو گندمی. نشستند پشت میز بزرگ چوبی قهوه‌ای و من هم این طرف روی یه صندلی آهنی. از همین‌ها که کنکورهای دهه شصت رو روش برگزار می‌کردند. 🔸اولین سوال رو مربی پرورشی پرسید: «اسم پدر حضرت ابراهیم چی بود؟» نفس عمیقی کشیدم و با اعتماد به نفس گفتم: «ابو ابراهیم» ناظم نزدیک بود منفجر بشه. دو لبش رو سفت روی هم گذاشت تا خندش نپاشه بیرون. مربی پرورشی و مدیر یکم اخم کردن. مدیر با همون حالت اخمو گفت: «سوال بعدی رو با دقت جواب بده. چرا پرنده‌ها تخم می‌ذارن ولی حامله نمی‌شن؟» ادامه داستان را در سایت دفتر طنز حوزه هنری بخوانید:: http://dtnz.ir/?p=320598 @tanzac