eitaa logo
طنزک
359 دنبال‌کننده
380 عکس
125 ویدیو
4 فایل
محتوای کانال تولیدی است. از این که عضو می‌شوید، عضو می‌مانید و عضو می‌کنید ممنونیم. برای نقد و نظر، تبادل، پیشنهاد و انتقاد: @alibahari1373 نخستین پست کانال: https://eitaa.com/tanzac/1267
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات سفر تبلیغی به استان کردستان، شهرستان قروه (محرم 1396) مِیهم سُفلی - ۸ (بخش پایانی) 🔸چند دقیقه پس از پایان روضه نشستیم و دوباره با پیرکُرد صیغه‌باز گپ زدیم. آخر سر پذیرفت ما این کاره نیستیم و موضوعات بهتری برای گفتگو انتخاب کرد. حرف‌هایمان که تکراری شد، خداحافظی کردیم و راهی مسجد شدیم. ارتباط با بچه‌ها، شوخی و کلاس‌داری لذت‌بخش است و برای همین، گذر زمان را حس نکردم. به خودمان که آمدیم، دیدیم اذان مغرب و عشاء را گفته‌اند. نماز را با استقبال اندک مردم شیعه و عدم استقبال اهل سنت خواندیم. در آن ایام ندیدم اهل سنت به ما اقتداء کنند. همیشه ما ماموم بودیم و آنها امام. اقتدای دو روحانی شیعه به امام سُنّی هم باعث اعتمادسازی و اقتدای متقابل نشد. بگذریم. 🔸خادم مسجد برای شام دعوتمان کرد. بنده خدا غذا را از بیرون آورده بود. هر چند دقیقه یک بار می‌گفتیم: «به خدا راضی به زحمت نبودیم» و او هم می‌گفت: «خواهش می‌کنم حاجی آقا، رحمته.» آن جا دیگر همه شیعه بودند؛ هم خودش و هم اعضای خانواده‌اش و هم دو دوستش. بحثمان حسابی گل انداخت. می‌گفتیم و می‌خندیدیم. کاملا غافل از اینکه شب تاسوعا است و اندکی حرمت نگه داشتن هم بد نیست. یکی از دو دوستش، از مردسالاری شدید کُردها گفت و از زن‌سالاری لطیف ترک‌ها. می‌گفت: «ترک ها از کُردها موفق‌ترند. چون زنان حکومت می‌کنند و مردان فرمان می‌برند ولی کُردها این طور نیستند. مردانشان، دوراندیشی ندارند و هر چه در می‌آورند خرج می‌کنند.» 🔸دو روز قبل از این که ما به خانه‌اش بیاییم اتفاق بامزه‌ای افتاده بود. یکی از معمم‌های گروه که برای نماز جماعت و منبر به روستا آمده بود و اتفاقا در شب مهمانی هم همراه ما بود، به دعوت خادم مسجد، به خانه‌شان می‌آید. از صحبت کردن مرد با خانواده‌اش متوجه می‌شود اسم دخترِ چهارساله‌اش، سارا و اسم همسرش مریم است. موقع خداحافظی به گمان این که مادر سارا بود و دختر مریم، بلند می‌گوید: «مریم جون خیلی دوستت دارم. خداحافظ جیگر خانم». خادم، آدم عاقلی بود و الا اولین جنایت ناموسی در تاریخ حوزه‌های علمیه اتفاق می‌افتاد. 🔸صاحب‌خانه از بی‌اهتمامی شورای روستا گلایه می‌کرد. می‌گفت چون شیعه است و شورا اهل سنت‌اند، تیر برق را تا دم در خانه بغلی آورده‌ ولی به منزل او نرسانده‌اند و به خاطر همین جلوی در خانه‌اش تاریک است. از علاقه‌اش به حضور در سوریه گفت. می‌گفت: «خدا وکیلی اگه آشنا دارید، منو معرفی کنید می خوام برم.» ما هم گفتیم: «خدا وکیلی آشنا نداریم.» بی‌خیال شد و دیگر اصرار نکرد. شام خوردیم و دوباره به مسجد رفتیم برای اقامه عزای تاسوعایی. 🔸سخنرانی را دوست گرامی بر عهده داشت و انصافا هم موفق بود. مداح هم روضه‌خوانی کرد و سینه‌زنی. شنیده بودم اهل سنّت بخاطر اعتقاد به سنی بودن حضرت ام البنین، ارادت خاصی به حضرت عباس علیه السلام دارند و شاید همین باعث شد جمعیت بیشتری به جلسه بیاید. منبری پس از سینه‌زنی دعا کرد و از مردم حلالیت خواست. راننده دم در منتظرمان بود. از مردم و به خصوص جوانان خداحافظی کردیم و رفتیم مدرسه امام صادق (ع) قروه. از آنجا هم با یک پژوی مشکی، مستقیم به سمت قم و این چنین پرونده محرم 96 هم بسته شد. @tanzac
در وایکینگ‌ها چه خبر است؟ 🔸در سینمای غرب، خوش‌تیپی ارتباط مستقیمی با نابازیگری ندارد. ("تو را برمی‌گزینم" را فراموش کنید) رگنار روزی از یک دوره‌گرد، ابزاری برای پیدا کردن راه دریا می‌گیرد و بعد از آن هوس می‌کند به جای حمله به دیگر مناطق اسکاندیناوی، به غرب حمله و ثروت آن جا را غارت کند. (این که کسی غربی‌ها را غارت کند مثل این است که نجم‌الدین شریعتی عصر جدید اجرا کند و علیخانی سمت خدا) با زن و بچه و اعوان و انصار راه می‌افتند و اتفاقا موفق هم می‌شوند. 🔸حاکم منطقه‌شان که خود را اِرل می‌نامد (چیزی شبیه مسعود بارزانی در اقلیم کردستان) می‌گوید: «زرشک! تو می‌خواهی از زیر سیطره من خارج شوی؟» با سپاه حمله می‌کند تا رگنار را بگیرد و او هم فرار می‌کند و سپس در موقعیتی مناسب، آن ارل را به مبارزه فرامی‌خواند، با شمشیر به دو شقه آبگوشتی بی‌استخوان تبدیلش می‌کند و خودش به جایش می‌نشیند. (دموکراسی مطلق). متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید. @tanzac
رحمان عموزاد از حسن یزدانی هم حسن یزدانی تره! @tanzac
معلمه می‌گفت فامیلی آدم شغل پدربزرگ آدم رو نشون میده. گفتم یعنی پدربزرگ خالد مشعل، آتش‌زا بوده؟ از کلاس پرتم کرد بیرون. @tanzac
🔴 لهجه‌پرداز: قمي بياموزيم لاگابام/ سيدمحمدرضا شرافت كلِ صُبي قرار بو بريم درْ خونِ حسنِ حاج تقيِ بلكِ اين كفترْشُ نشونْمون بده. مام رفتيم ولي هرچي زنگْ درْ خونَشون زديم، مگِ كسي درْ وا مي‌كِه. منُم زنگ زدِم به گوشي‌ش، بعد سه ربع جواب دادِ بِش می‌گم «هوی حسنِ کجی رفتی تو؟» می‌گه «من الان لاگابام. پاش بی اینجی.» من که می‌دونِسّم آقا اقصّکی گُذُشته بو رفتَه بو، منِم رفتِم گفتم اَ لَجش هرجور شده می‌رِم و کفترَرو ازش می‌گیرم. رفتم ماشین از درْ خونه برداشتم راهی شم سمت روستاشون گفتم از جاده قدیم برم، رفتم دیدم آآآ چِنقِه شلوغه، دیدم را نی. دور زدم از جاده جدید برم ییهو دیدم آآآ ماشین خاموش شد، هرچیُم استارت زدم مگه روشن می‌شه لامصب. دیدم اینتَکی نَمی‌شه. به هر جوری بو یه مکانیک پیدی کردم، بعد دو ساعت که به ماشین کُییده، می‌گه «اشَمشِ.» بش می‌گم «خب خیر سرت از همو اول نَمتونسی بگی؟» دیگه هیچی دیگه، تا بعد ازظُر اسیر ماشین بودم، بعدشم که دیگه دیر بو، آخرشُم نشد برم این کفترَرو بیبینم. 🔻نكات كليدي آواشناسي: يكي از نكات كليدي و مهم در لهجه قمي چگونگي استفاده از آواي كلام يا زير و بمي صدا (intonation) است. شما هر قدر هم كه با كلمات و ساختار قمي آشنا باشيد، اگر آواشناسي قمي را ندانيد، يك غيرقمي خواهيد ماند و یک غيرقمي خواهيد مرد. به عنوان مثال در فارسي و در يك جمله سوالي آواي كلام از صداي پايين آغاز و به سمت بالا ميل پيدا مي‌كند. ولي در لهجه قمي و خصوصا در جملات سوالي، آوا از صداي بالا آغاز و به بالاتر ميل پيدا مي‌كند. به عبارت ديگر با داد شروع و به فرياد ختم مي‌شود. «من که می‌دونسّم آقا اقصّکی گُذُشته بو رفتَه بو» نمونه‌ای از فریاد خاموش در این متن می‌باشد. نكته: اگر دو نفر غيرقمي براي اولين‌بار دو نفر قمي را در حال صحبت ببينند، ممكن است گمان كنند كه اين دو در حال دعوا مي‌باشند و براي جداكردن قمي‌ها دست به كار شوند و آنها را در حالي كه مشغول به يك گفت‌وگوي روزمره مي‌باشند با سلام و صلوات به اطراف پراكنده كنند. 🔻مخفف‌سازي بزرگي فرموده است «قمي يكي از مخفف‌ترين زبان‌هاست.» مخفف‌سازي يكي ديگر از نكات كليدي در لهجه مقدس قمي‌ است. مخفف‌سازي گاه در يك كلمه اتفاق مي‌افتد و گاه يك جمله را به يك كلمه تبديل مي‌كند. مخفف‌سازي هم مانند آواشناسي قمي سماعي بوده و جز با شنيدن نمي‌شود آن را آموخت. نكته1: مخفف‌سازي در بيان قمي آن‌قدر شديد است كه حد ندارد. نکته2: حذف، سکون، ادغام از موارد مورد استفاده جهت کوتاه‌سازی در بیان قمی می‌باشد. 🔻 کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه لاگابام: در ميان گاوها هستم اقَصّکی: مخصوصا، از روی قصد چِن قِه: چقدر، چرا ان‌قدر رانی: راه نیست اینتکی: به این صورت کُییدن: ور رفتن [مجله سه‌نقطه ـ شماره صفر] @SeNoghteMag @tanzac
مگه هفتم مهر، ولادت خلیفه ثالث، "رَفَعَ القلم" نبود؟ این صاحب‌خونه‌ای که رفتم خونش جشن، گیر داده که ماشینم کجاست؟ پاسخ: - اولا رُفِعَ القلم درسته. - ثانیا ولادت نه، مرگ خلیفه. - ثالثا خلیفه ثانی، نه ثالث. - رابعا نهم ربیع الاول. - خامسا اون روز، روز به درک واصل شدن عمر سعد بوده و به اشتباه برای خلیفه ثانی ثبت شده. - سادسا اصلا این ماجرای رفع القلم از بیخ دروغه! از خودشون در آوردن تا به اسم دین کثافت‌کاری کنن. شما هم ماشین اون بنده خدا رو پس بده تا شکایت نکرده. البته خوب حالشو گرفتی. تا اون باشه از این مجلسا نگیره. @tanzac
اگه ایران بخواد با استراتژی تفرقه آمریکا رو بگیره: - کاتولیک‌ها اونقدر مقام حضرت مریم (س) رو بالا بردن که نعوذ بالله نسبت پدرمقدسی بهش دادن! + حاج‌آقا! ببخشید اگه ارتودکس بد باشه چی؟ - گلابی! بهت می‌گم اینجا من پدر مقدسم نه حاج‌آقا! تو سخنرانی اصلی توی کلیسا از این سوتیا بدی می‌کنمت عروسک پولس‌کشون! + آخ ببخشید. شما همش نعوذبالله می‌گید و صلوات می‌فرستید من یادم می‌ره اومدیم تفرقه بندازیم! - باشه حالا! ولی سوالی که برای این مجلس گفتم بپرس این بود که چطور حضرت مریم (س) که زن هست رو پدر می‌دونن. اون سوال مال جای دیگه‌س. @tanzac
پول و درآمد نداری؟ کانال آموزش درآمدزایی از ایتا بزن! @negashteh @tanzac
پوتین: بحران اوکراین درگیری سرزمینی نیست، روسیه علاقه‌ای به تسخیر هیچ سرزمینی ندارد. (ایسنا) وی افزود: خیلی سخته مجبور باشی یه کاری رو که بهش هیچ علاقه ای نداری انجام بدی😔 @feyzefeyz @tanzac
ترامپ: بایدن برای حمله به اسرائیل به ایران پول داده است. نتیجه‌گیری اخلاقی: از موتور‌ی‌های اطراف کاخ سفید جنس نگیرید. @tsnzac
هنر عشق‌ورزی 🔸اوایل زندگیم اصلا به خانمم توجه نمی‌کردم. مثلا لباس‌های خوشگل می‌پوشید ولی من اصلا محل نمی‌ذاشتم یا غذای مورد علاقم (آبگوشت قنبیت با استخون بوقلمون) درست می‌کرد ولی من عین گاندو فقط نگاش می‌کردم. اینقدر بی‌محلی کردم که به مشکل خوردیم. از لج من پویش درست کرد: «دوشنبه‌های بدون ناهار» 🔸من هم کم نیاوردم و پویش «سه‌شنبه‌های چرک» رو راه انداختم. جوراب‌هام رو می‌ذاشتم تو یخچال، با هر وعده سه حبه سیر می‌خوردم، فلاش تانک نمی‌زدم و تو سینک وضو می‌گرفتم. اوایلش خانم خیلی از کارهام بدش می اومد ولی بعد کم‌کم عادت کرد. بهش گفتم: «چرا دیگه عصبانی نمیشی؟» گفت: «صبر کن. به زودی از فاز «صبر راهبردی» میرم تو مقاومت فعال» یادم رفت بگم ایشون گفتگوی ویژه خبری زیاد نگاه می‌کرد. خلاصه من هم کم نیاوردم و اینقدر ادامه دادم که خانم زد به سیم آخر و رفت خونه باباش. یه هفته مجرد بودم. صفا می‌کردم. خونه شده بود مکان کارهای فرهنگی. همش کتاب می‌خوندم و شبکه چهار می‌دیدم. این قدر که یه بار مجریه از تو دوربین نگام کرد و گفت: «داداش! ما سفته داریم دست سازمان که ادامه میدیم. تو چته؟» 🔸بعد چند روز، دیدم مجردی سخته. بهش زنگ زدم که برگرده. اولش ناز کرد ولی من عشق و محبت تو وجودم خیلی بالا رفته بود و هر جوری بود راضیش کردم و برگشت خونه. بعد از اون فهمیدم من چون آموزش ندیده‌ام به مشکل خوردم. رفتم کلاس‌های چگونه به همسر خود عشق بورزیم ثبت نام کردم. استادِ کلاس خودش تجربه چهار تا ازدواج موفق داشت. بهمون گفت تو کارهای خونه به خانمتون کمک کنید. من هم تا برگشتم خونه یکی از قابلمه‌های تمام سیاه رو برداشتم و افتادم با سیم ظرفشویی به جونش. ظرف دو ساعت سفید سفید شد. البته بعد که خانمم اومد فهمیدم تفلون بوده. فشارش افتاد و تا دو ماه با واکر راه می‌رفت. 🔸رفتم سراغِ گزینه تعریف و تمجید از چهره همسر. روز بعدی که رفتم خونه به خانمم گفتم: «عزیزم امروز یه خانمه اومده بود اداره، قیافه‌اش کپی تو بود» خانم پرسید: «حالا زشت بود یا خوشگل؟» من هم گفتم: «نه بابا خیلی زشت بود ولی …» دیگه نذاشت جمله‌ام رو تموم کنم. سه ماهه بیمارستانم. دکتر گفته: «اگه داروهات رو به موقع مصرف کنی، کم‌کم می‌تونی غیر از مایعات چیزهای دیگه هم بخوری.». خلاصه عشق ورزی یه هنر محسوب میشه. اگه هنرمند نیستید برید همون فوتبالتون رو ببینید. همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: http://dtnz.ir/?p=319239 @tanzac