#تربیت_فرزند
وقتی بچه با شکایت از بچههای دیگه سراغ مامانش میاد، اولین و مهمترین چیزی که بهش نیاز داره، شنیده شدن و درک شدنه. پس خیلی واضحه که:
به هم نمیریزیم: هاااا، باز چی میگی؟
غر نمیزنیم: باز که تو با گله و شکایت اومدی؟ اگه گذاشتی یه دقیقه بشینم ...
از سر باز نمیکنیم: اشکال نداره، برین باهم دوست باشین!
دلسوزی نمیکنیم و کاسهی داغتر از آش نمیشیم: ای جان، بچهم چقدر مظلومه، همه اذیتش میکنن. همش با ذوق میگه بریم پیش تینا، اما وقتی میاد....
پس چیکار کنیم؟
🔶 اول خوب و با دقت گوش بدین و با انعکاسِ حرفاش و احساس احتمالیش، بهش نشون بدین که حرفش رو شنیدین: «آها پس میخواستی بری با بچهها بازی کنی، اما اونها تو رو راه ندادن، درسته؟» الان ناراحتی؟ دوست داشتی باهاشون بازی کنی؟
🔶 در مقابل زود راهکار دادن و نجات بچهتون از احساسات منفیش مقاومت کنین! چه بسا نیاز بچه فقط همین شنیده شدن و درک شدن باشه و با کمی نوازش و تو بغل گرفتن، از احساسات منفیش عبور کنه و دوباره برگرده پیش بچهها یا ترجیح بده کنار شما بمونه و بازی کنه. فکر نکنین که شما حتماً باید یه کاری کنین. در سکوت و آرامش کنارش باشین و اجازه بدین اگه به کمک شما نیاز داره، ازتون درخواست کنه.
🔶 زود قضاوت نکنین و خودتون رو دانای کل ندونین! تو بستر کنجکاوی برای شفاف شدن موضوع سؤال بپرسین: پسرم، میشه بگی تو بهشون چی گفتی و اونها چه جوابی بهت دادن؟
چرا لازمه سؤال بپرسیم؟ چون ممکنه راه ندادن بچهمون به بازی، صرفاً برداشت اون از اتفاقی که افتاده، بوده باشه. مثلاً پسرمون رفته نزدیک اونها وایستاده و انتظار داشته که اون رو هم قاطی بازی کنن. در حالیکه اونها اصلاً نفهمیدن که اونم دلش میخواسته وارد بازی بشه. در این صورت بهتره از بچهمون بخوایم بره و خواستهش رو شفاف به بچهها ابراز کنه. و باز هم تا زمانیکه خودش ازتون نخواسته، لازم نیست مستقیماً وارد گفتگوشون بشین. اما اگه خودش ازتون خواست باز هم تا حد امکان فقط همراهیش کنین و اجازه بدین خودش حرف بزنه.
🔶 حالا اگه ابراز کرد و اونها تو بازی راه ندادنش چی؟ باز هم اونچه که دریافت کردیم رو بهش انعکاس میدیم و باهاش همدلی میکنیم: پس تو رفتی بهشون گفتی من هم میخوام باهاتون بازی کنم، اما اونها گفتن بازی ما دونفرهست. اون وقت تو چه احساسی داشتی؟ تو ذوقت خورد؟ حالا میخوای چیکار کنی؟
اگه اصرار داشت که شما کمکش کنین و ناچار به میانجیگری شدین، اول عین حرفهای بچهتون رو به اونها منتقل کنین: بچهها ببینین من درست متوجه شدم؟ حسام میگه اومده به شما گفته که اجازه بدین باهاتون بازی کنه، اما شما بهش اجازه ندادین.
.
🔶وقتی بستر ذهنیتون کنجکاوی و دیدن ماجرا از زاویهی دید هر دو طرف ماجرا باشه و لحن و ادبیاتتون اتهام آمیز نباشه، فضا برای اینکه اون بچهها هم ماجرا
رو از نگاه خودشون براتون توضیح بدن، امن و آماده میشه.
🔶 و حالا ما میتونیم بچهها رو با نیازهای همدیگه مرتبط کنیم: آها پس بازی شما دونفرهست. مسألهی پیچیدهایه، این طرف آقا حسامه که به عشقِ بازی با دوستاش اومده مهمونی و الان ناراحته که تنها مونده، اون طرف آقا امیر و تینا خانومن که یه بازی دو نفره انتخاب کردن. به نظرتون راهی هست که همهتون بتونین بازی کنین و خوشحال باشین؟ بیاین چند دقیقه بشینیم و مثل ایکیو سان فکر کنیم....
🔶 گاهی به سادگی با اولین پیشنهاد از جانب بچهها یا ما مسأله حل میشه. گاهی لازمه بیشتر فکر کنیم و گاهی لازمه خودمون وارد فضای بازی بشیم و یه بازی هیجان انگیز راه بندازیم و یه مدت باهاشون همراهی کنیم و آروم آروم کنارهگیری کنیم.
🔶 نکتهی مهم اینه که اصلاً با پیشفرضهای ذهنی خودتون وارد ماجرا نشین (مثلاً این یه پیش فرض ذهنیه: معلومه دیگه، وقتی کنار همن، باید سه تایی باهم بازی کنن) . داشتن این پیشفرض ذهنی باعث میشه به پیشنهادهایی که ممکنه واقعاً مسأله رو حل کنه، گشوده نباشین. مثلاً ممکنه امیرحسین بگه تو بیا با این ماشین من که خیلی دوستش داری بازی کن. پسرتون هم قبول کنه، اما نگاه ناراضی و زبان بدن شما احساس قربانی بودن به فرزندتون بده و باعث بشه چند دقیقه بعد ماجرا تکرار بشه.
#دعوای_بچه_ها
#شکایت_های_بچه_ها
به نقل از دکتر مرضیه رضاییان
https://eitaa.com/tar_va_pod
#پست_آموزشی
یکی از مهمترین دلایل دعواهای بیش از حد خواهر و برادرها، طرفداری والدین از یکی از اونهاست. اگه میخواین بچههاتون مدااام سر هر مسألهی کوچیکی با هم درگیر نشن و نسبت به هم مهربونتر باشن، تااا میتونین تو دعواهای اونها یا ورود نکنین،یا اگه وارد میشین، نقش قاضی رو بازی نکنین. حتی اگه مثل روز براتون روشن بود که حق با کدومشونه، به وضوح ابرازش نکنین.
پس چه جوری کمکشون کنیم؟
میدونم مثال خیلی دوست دارین😉 پس براتون مثال میزنم:
قاضی:
❌ حق با خواهرته دیگه، خوب مداد خودشه.
مامان(یا بابا):
✅ خواهرت میگه الان مدادش رو میخواد. میخوای چیکار کنی؟
قاضی:
❌ داداشت کوچولوئه، نمیفهمه. تو که میفهمی، بذار اون اول بشینه رو تاب.
مامان:
✅ دو تا پسر عاشق تاببازی داریم و یه دونه تاب. حالا بگین برنامهتون واسه اینکه هردوتون بتونین تاب بخورین، چیه؟
قاضی:
❌ داداشت راست میگه دیگه. من هم شنیدم تو اول حرف زشت زدی. وگرنه اون طفلی که همیشه اجازه میداد با ماشینش بازی کنی.
مامان:
✅ انگار داداشی از حرفی که زدی رنجیده ... راهی بلدی واسه اینکه از دلش درآری؟
اینطوری کمتر واسه بچهها این شک و شبهه ایجاد میشه که مبادا مامانم (یا بابام) داداشم یا خواهرم رو بیشتر دوست داره؟ و دیگه نیازی نمیبینن که با راه انداختن یه دعوای دیگه، شک و تردیدشون رو در این مورد برطرف کنن😇
#دعوای_بچه_ها
@tar_va_pod
4️⃣ اما اگه واقعاً مسأله مربوط به بچهها باشه و خودشون نتونن با هم کنار بیان و کارشون اونقدر بالا بگیره که بدون ورود ما احتمال آسیب جدی جسمی یا روانی وجود داشته باشه، میتونیم بدون قضاوت و برچسب و سرزنش باهاشون وارد گفتگو بشیم و فقط به حرفاشون با دقت گوش کنیم. این یعنی تممممام جملههای زیر ممنوعه:
❌ خوب داره راست میگه دیگه...
❌ خوب اون اول بَرِش داشت، پس حق اونه دیگه...
❌ دروغ نگو، من داشتم نگاتون میکردم.
❌ تو خیلی زورگوییها...
❌ دفعهی قبل هم همین کارو باهاش کردی...
❌ این طفلی کوچولوئه، بلد نیست یه بازی دیگه کنه...
❌ خوب تو داری حرف زور میزنی...
❌ ببین... بچهم رو اذیت نکن دیگه...
👈 پس چیکار کنیم؟ فقط گوش کنیم و نشون بدیم که متوجه حرفاشون شدیم:
✅ اینطور که من فهمیدم، هردوی شما میخواین با این لگوها یه چیز بزرگ درست کنین و میخواین خیالتون راحت باشه که لگو کم نمیارین.
.
👈 بعدش نشون بدین که دشوار بودن موقعیت رو درک میکنین، اما به توانمندی هردوشون برای حل اون چالش ایمان دارین:
✅ عجب موقعیت پیچیدهای! دوتا پسر با کلههای پر از ایده و یه تعداد لگوی محدود داریم! من فکر میکنم این دو تا مغز پر از ایده، با یه کم فکر کردن بتونن این موقعیت رو با هم مدیریت کنن. بیاین مثل ایکیو سان بشینیم یه کم فکر کنیم... میخواین حالا شما پیشنهادهاتون رو بگین و من بنویسم؟
👈 بعدش خودتون هم چند تا پیشنهاد بهش اضافه کنین و با بررسی اونها راهحلی که رضایت نسبی هردوشون رو تأمین کنه، پیدا کنین. طبیعتاً هر چی بچهها کوچیکتر باشن، ممکنه لازم باشه بیشتر پیشنهادها رو خودتون بدین.
ادامه داره...
#پرخاشگری
#قلدری
#اعتماد_به_نفس
#برچسب_زدن
#شنوایی_مؤثر
#عزت_نفس
#دعوای_بچه_ها
#حل_مسأله
#قضاوت_ممنوع
4️⃣ گفتین مادر اون بچه ازتون میخواد که حساسیت نشون ندین.
👈 اگه منظور از حساسیت نشون دادن این باشه که تا اون بچه به بچهی شما نزدیک میشه، شما با نگرانی بهش بگین ببین بچهم امروز واکسن زده، تب داره، اذیتش نکنیها.... یا اینکه بگین: ببین اشکان، امروز دیگه دخترم از خونه اسباببازی خودشو آورده، این دیگه مال خودشه، نبینم بهش دست بزنیها...
بله این مدل حساسیت نشون دادنها و جلو افتادنها تو رابطهی بچهها، در واقع این پیام رو به اون بچه میده که تو اذیتکن و شروری و باعث میشه که بچه به انجام رفتارهایی که شما نگرانش هستین، تحریک و ترغیب بشه. و به فرزند شما هم این پیام رو میده که تو ضعیفی و اگه من نباشم، تو نمیتونی از خودت مراقبت کنی. پس این رفتارها اعتماد به نفس هر دو بچه رو هدف میگیره.
👈 اما اگه منظورشون این باشه که نسبت به زورگوییهای پرتکرار فرزندشون، هیچ واکنشی نشون ندین، این ممکنه واسه هر دو بچه آسیبزا باشه. چون بچهای که مدااام مورد قلدری قرار میگیره و از خواستهش کوتاه میاد، ممکنه باور کنه که تو گرفتن حقش ناتوانه و عزت نفس و اعتماد به نفسش آسیب میبینه.
و حتی بچهای که مدااام قلدری میکنه هم آسیب میبینه. چون چیزی در مورد درک نیازهای دیگران و تعامل و سازگاری با اونها یاد نمیگیره و زور بازو و پرخاشگری به تنها ابزارش برای حل مسائلش تبدیل میشه. ابزاری که تو بزرگسالی اون رو به یه آدم خودشیفتهی خودمحور تبدیل میکنه که قادر به ساختن رابطههای عمیق و با کیفیت نیست و علیرغم موفقیتهای ظاهری، رنج تنهایی عمیقی رو در درونش تحمل میکنه.
پس وقتی بچهای نسبت به بچهمون زورگویی میکنه، چیکار کنیم که هیچکدوم آسیب نبینن؟
منتظر باشین در اولین فرصت براتون مینویسم...
#پرخاشگری
#قلدری
#اعتماد_به_نفس
#عزت_نفس
#دعوای_بچه_ها
👈 وقتی یکی از بچههای فامیل، مدااام به فرزندتون زور میگه، اون رو یه دیو دوسر نبینین. بدونین اون هم یه بچهست که هنوز بلد نیست نیازهاش رو بدون خشونت تأمین کنه. پس بهتره با تمرکز روی نیازهای هر دو بچه، بدون خشونت، به جا و به اندازه کنارشون باشین و کمک کنین نیازها و احساسهای همدیگه رو ببینن و یاد بگیرن که نیازهای همه به یک اندازه مهمه:
👈 مثلاً وقتی بچهای اسباببازی بچهی شما رو به زور از دستش کشیده و اونم شکایتش رو پیش شما آورده😭، بهش میگین: آها تو دوست نداشتی اشکان اسباببازیت رو از دستت بکشه؟... ببینم اینو به خودش هم گفتی؟ و اگه جواب منفی بود، میتونین تشویقش کنین که خواستهش رو ابراز کنه: «من از اینجا دارم نگات میکنم. برو و همینی که به من گفتی رو بهش بگو» اگه امتناع کرد، همراهیش کنین تا بتونه ابراز کنه. گاهی همین ابراز قاطعانهی فرزندتون و حضور شما ممکنه باعث کوتاه اومدن اون بچه بشه، اما اگه نشد، میتونین خودتون ورود کنین:
.
«پسرم، میدونم از اسباب بازی هلیا خوشت اومده، اتفاقاً هلیا هم خیلی دوستش داره و داره میگه اسباببازیش رو میخواد. قیافهش رو نگاه کن، داره گریه میکنه... الان به نظر میاد دو تا راه داری، یا با هلیا مذاکره کنی و یه جوری رضایتش رو به دست بیاری، یا اسباببازی رو بهش برگردونی و هر وقت اجازه داد، باهاش بازی کنی. میدونی که هردوتون رو دوست دارم و برام مهمه که هردوی شما خوشحال باشین. میتونی همین الان تصمیمت رو بگیری؟ یا به زمان بیشتری نیاز داری؟ میتونم تا ده بشمرم که فکرات رو بکنی.
👈 وقتی نگاه شما نسبت به اون بچه، بدبینانه نباشه و بهش برچسب زورگو و قلدر نزنین و رفتارتون دوستانه و محبت آمیز باشه و نشون بدین که خوشحالی اون هم براتون مهمه، احتمال همکاریش با شما بالا میره و در مقابل پیشنهادهای بعدی شما مثلاً برای عوض کردن موقت اسباببازیهاشون یا نوبتی بازی کردن یا ترتیب دادن یه بازی دونفره، پذیرش بیشتری پیدا میکنه.
🔺باز نیاین بپرسین اگه اینم جواب نداد چی؟... هیچی دیگه یا از تکنیک دمپایی ابری استفاده کنین و قید رابطهی فامیلی رو بزنین
#پرخاشگری
#قلدری
#اعتماد_به_نفس
#عزت_نفس
#دعوای_بچه_ها
#پرسش_و_پاسخ
👈 وقتی بچه با شکایت از بچههای دیگه سراغ مامانش میاد، اولین و مهمترین چیزی که بهش نیاز داره، شنیده شدن و درک شدنه. پس خیلی واضحه که:
❌ به هم نمیریزیم:
هاااا، باز چی میگی؟
❌ غر نمیزنیم:
باز که تو با گله و شکایت اومدی؟ اگه گذاشتی یه دقیقه بشینم ...
❌ از سر باز نمیکنیم:
اشکال نداره، برین باهم دوست باشین!
❌ دلسوزی نمیکنیم و کاسهی داغتر از آش نمیشیم:
ای جان، بچهم چقدر مظلومه، همه اذیتش میکنن. همش با ذوق میگه بریم پیش تینا، اما وقتی میاد....
پس چیکار کنیم؟🤷
🔶 اول خوب و با دقت گوش میدیم و با انعکاسِ حرفاش و احساس احتمالیش، بهش نشون میدیم که حرفش رو شنیدیم:
✅ «آها پس میخواستی بری با بچهها بازی کنی، اما اونها تو رو راه ندادن، درسته؟» الان ناراحتی؟ دوست داشتی باهاشون بازی کنی؟
🔶 در مقابل زود راهکار دادن و نجات بچهمون از احساسات منفیش مقاومت میکنیم! چه بسا نیاز بچه فقط همین شنیده شدن و درک شدن باشه و با کمی نوازش و تو بغل گرفتن، از احساسات منفیش عبور کنه و دوباره برگرده پیش بچهها یا ترجیح بده کنار ما بمونه و بازی کنه. فکر نکنیم که حتماً باید یه کاری کنیم. گاهی کافیه در سکوت و آرامش کنارش باشیم و اجازه بدیم اگه به کمک ما نیاز داره، ازمون درخواست کنه.
🔶 زود قضاوت نکنیم و خودمون رو دانای کل ندونیم! توی بستر کنجکاوی برای شفاف شدن موضوع سؤال بپرسیم: پسرم، میشه بگی تو بهشون چی گفتی و اونها چه جوابی بهت دادن؟
چرا لازمه سؤال بپرسیم؟ چون ممکنه راه ندادن بچهمون به بازی، صرفاً برداشت اون از اتفاقی که افتاده، بوده باشه. مثلاً پسرمون رفته نزدیک اونها وایستاده و انتظار داشته که اون رو هم قاطی بازی کنن. در حالیکه اونها اصلاً نفهمیدن که اونم دلش میخواسته وارد بازی بشه. در این صورت بهتره از بچهمون بخوایم بره و خواستهش رو شفاف به بچهها ابراز کنه. و باز هم تا زمانیکه خودش ازمون نخواسته، لازم نیست مستقیماً وارد گفتگوشون بشیم. اما اگه خودش ازمون کمک خواست باز هم تا حد امکان فقط همراهیش میکنیم و اجازه میدیم خودش حرف بزنه.
🔶 حالا اگه ابراز کرد و اونها تو بازی راه ندادنش چی؟ باز هم اونچه که دریافت کردیم رو بهش انعکاس میدیم و باهاش همدلی میکنیم:
✅ پس تو رفتی بهشون گفتی من هم میخوام باهاتون بازی کنم، اما اونها گفتن بازی ما دونفرهست. اون وقت تو چه احساسی داشتی؟ تو ذوقت خورد؟ حالا میخوای چیکار کنی؟
اگه اصرار داشت که ما کمکش کنیم و ناچار به میانجیگری شدیم، اول عین حرفهای بچه رو به اونها منتقل میکنیم:
✅ بچهها ببینین من درست متوجه شدم؟ حسام میگه اومده به شما گفته که اجازه بدین باهاتون بازی کنه، اما شما بهش اجازه ندادین.
.
🔶وقتی بستر ذهنیمون کنجکاوی و دیدن ماجرا از زاویهی دید هر دو طرف ماجرا باشه و لحن و ادبیاتمون اتهام آمیز نباشه، فضا برای اینکه اون بچهها هم ماجرا رو از نگاه خودشون برامون توضیح بدن، امن و آماده میشه.
🔶 و حالا ما میتونیم بچهها رو با نیازهای همدیگه مرتبط کنیم:
✅ آها پس بازی شما دونفرهست. واقعاً مسألهی پیچیدهایه، این طرف آقا حسامه که به عشقِ بازی با دوستاش اومده مهمونی و الان ناراحته که تنها مونده، اون طرف آقا امیر و تینا خانومن که یه بازی دو نفره انتخاب کردن. به نظرتون راهی هست که همهتون بتونین بازی کنین و خوشحال باشین؟ بیاین چند دقیقه بشینیم و مثل ایکیو سان فکر کنیم....
🔶 گاهی به سادگی با اولین پیشنهاد از جانب بچهها یا ما مسأله حل میشه. گاهی لازمه بیشتر فکر کنیم و گاهی لازمه خودمون وارد فضای بازی بشیم و یه بازی هیجان انگیز راه بندازیم و یه مدت باهاشون همراهی کنیم و آروم آروم کنارهگیری کنیم.
🔶 نکتهی مهم اینه که اصلاً با پیشفرضهای ذهنی خودمون وارد ماجرا نشیم (مثلاً این یه پیش فرض ذهنیه: معلومه دیگه، وقتی کنار همن، باید سه تایی باهم بازی کنن) . داشتن این پیشفرض ذهنی باعث میشه به پیشنهادهایی که ممکنه واقعاً مسأله رو حل کنه، گشوده نباشیم. مثلاً ممکنه امیرحسین بگه تو بیا با این ماشین من که خیلی دوستش داری بازی کن. پسرمون هم قبول کنه، اما نگاه و زبان بدنِ ناراضیِ ما، احساس قربانی بودن به فرزندمون بده و باعث بشه چند دقیقه بعد ماجرا تکرار بشه.
به نقل از دکتر مرضیه رضاییان
#همدلی
#شنوایی_مؤثر
#حل_مسأله
#پرسشگری
#دعوای_بچه_ها
#شکایت_های_بچه_ها