7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارزش زن به حیای زنه..
زن اگر همسر خوبی باشه، شهید
حججی ها تحویل جامعه میده..
اگر مادر خوبی باشه، شهید فهمیده ها
تحویل میده..
بعضی فکر میکنن زن خونه بودن بده!!!
اما این زن هست که مرد و فرزندش رو
تربیت میکنه.. بخوایم نخوایم ارزش و
جایگاه زن در خانواده بشدت بالاست...
🎙#مرحوممجتهدیتهرانی
#بانوان_بهشتی
◂🤎🪐▸
ماافسردگانِفروخفته
درسیاهچالههایِنبودنت،
جمعهبهجمعهشایدیادتکنیم...
⊹#این_صاحبنا
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
🛑📸 دیگه کسی دست به ظرفا نزنه! خودم میشورم😍
محبوبم تا قبل ظهور حضرت حجت قدم رنجه کن و تشریف بیار.😌
الان همه جا بیابان هست و خشکی😅
بعد ظهور که همه جا سرسبزی میشه مجبوری همچین آشپزخونهای برام بزنی😂😂
دیگه خود دانی😅😂
#طنز
#مجرد_بی_اعصاب
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#وصال #پارت_5 تو همین حال و روز و رفت و آمدها بودیم که متوجه شدم برای بار دوم دارم مادرم میشم. ایل
#وصال
#پارت_6
بعد از اون ایلیا حتی به هویت خودش شک کرد که آیا واقعا اسمش از اول ایلیا بوده یا نه؟
حسابی بهم ریخته بود، حسرت میخورد که بخشی از عمرش رو مسیحی بوده و از اصل خودش دور بوده.
فاطمه: ایلیا جان تو که تقصیری نداری، این اتفاق ناخواسته بوده.
ایلیا: من اگر از اول میدونستم مسلمونم برا خیلی از کارهای زندگیم مجبور نمیشدم دست به هر کاری بزنم، خدمت به الکس نامرد آدم کش نمیکردم، تو مجالس لهو و لعب کلیسا به اسم عبادت شرکت نمیکردم، فاطمه اینا داره اعصابم رو بهم میریزه.
فاطمه: حالا که مسلمون شدی، به اصلت برگشتی، تازه از کجا معلوم اگر از اول مسلمون بودی قدر اسلام رو اندازه الان که داری درک میکنی درک میکردی؟
چشم ایلیا به موبایل بود تا باز هم از رفیقش خبری بشه.
ایلیا یک ماهی رو صبر کرد، از رفیقش خبری نشد، احتمال داد که برگشته ایران برای تحصیل، دوباره ساک و چمدون بست و راهی قم شد تا خبری از دوستش بگیره.
ایلیا: فاطمه جون ببخشید که تو این شرایط تنهات میذارم، به محض اینکه خبری از محمود بگیرم برمیگردم.
فاطمه: مراقب خودت باش عزیزم.
ایلیا اما از قم هم دست خالی برگشت، ظاهرا دوستش برنگشته بود هنوز.
حال و روز ایلیا حسابی بهم ریخت.
ایلیا: من میرم آمریکا.
فاطمه: اونجا برا چی؟
ایلیا: میخوام برم سراغ مادرخوندهام، اون هم باید چیزی بدونه، من باید بدونم کی بودم.
فاطمه: ایلیا تو روخدا دیگه پی قضیه رو نگیر، همین که فهمیدی خانوادت مسلمون بودن شهید شدن و الان هم خودت مسلمونی کافیه، میخوای به چی برسی؟
ایلیا: میخوام انتقام خانوادهام رو از الکس بگیرم، حالا که فهمیدم نمیذارم قصر در بره.
فاطمه: میخوای خودتو به کشتن بدی؟ به فکر خودت نیستی به فکر من و این دوتا بچه باش، دوست داری اینا هم مثل تو بدون حضور پدر بزرگ بشن؟
ایلیا: میگی چیکار کنم؟
فاطمه: خودت رو کنترل کن،یکم بیشتر صبر کن شاید خبری از دوستت هم بشه.
به هر ترفندی بود خشم ایلیا رو کنترل کردم و از رفتنش جلوگیری کردم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آقا آقا آقا آخ جون
💥هول نکنیدا 😂😍
دوستای عزیزم
اگر از کوتاه بودن پارتها و نامنظم بودنشون ناراحتید لطفا منو ببخشید
من همزمان که دارم این داستان رو مینویسم تو کانال بارگزاری میکنم، مثل فصل اولش کامل نیست
ممنون که صبورانه همراه ما هستید🌹☺️