eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
733 دنبال‌کننده
722 عکس
447 ویدیو
2 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
📌رئیس جمهور اسرائیل: سازمان‌های حقوق بشر باید در برابر حمله حزب‌الله اقدام کنند. حمله به سربازان ما
بعضیا زیادی زر مفت می‌زنن😡😡 ببین کی حرف از حقوق میزنه. ما یه خانه‌ای رو زدیم که سگان هار توش زندگی می‌کنن و اسرائیل شهروند عادی نداره
معاشقه با خدا رو که فراموش نکردی؟😊 برو جلو که خدا صدات زده🥺❤️
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_21 #پشت_لنزهای_حقیقت نمی‌دونم کربلا و خاک کربلا چی داره که‌ ناخواسته انگار همه رو جذب خودش م
کار تولید مستند تمام شد، بعد از چک نهایی فیلم رو ذخیره کردم و با آقای رضایی قرار گذاشتم. علی‌اکبر: سلام، خیلی خوش اومدید. سارا: ممنون، بهترید ان شاالله؟ علی‌اکبر: خدا رو شکر، تازه شروع کردم به تمرین برای راه رفتن. سارا: ان شاالله زودتر بهتر بشید. علی‌اکبر: کار مستند تموم شد؟ سارا: بله، واقعا وقت گرفت ازم. علی‌اکبر: درسته، من می‌خوام مستند رو به اسم شخص شما بفرستم برا صدا و سیما. سارا: کار من!؟ آخه من کاملا شخصی انجام دادم، بعد مگه تیمی که رفتن خروجی نداشتن؟ علی‌اکبر: چرا داشتن، اما هنوز نرسوندن، الان یک هفته دیگه ماه صفر تموم میشه، کار باید الان که هنوز حال و هوای اربعین تموم نشده پخش بشه. سارا: خیره ان شاالله، بفرمایید خدمت شما. آقای رضایی چندین بار فیلم رو که حدود ۴۰ دقیقه بود، رو پلی کرد و اشک ریخت. علی‌اکبر: خانم علوی، عالی بود. من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، حس کردم همین الان تو کربلا و مسیر مشایه‌ام. سارا: نظر لطفتونه، خوشحالم که کارم خوب بود. علی‌اکبر: من قرار بود فردا فیلم تیم رو به دستم برسونن، اون رو هم بررسی می‌کنم، مطمئنم به تمیزی و زیبایی کار شما نیست. سارا: خواهش می‌کنم، شما لطف دارید. علی‌اکبر: از کی دوباره از سر می‌گیرید کار رو؟ سارا: از هر وقت بفرمایید، البته من این مدت بخاطر مستند نیومدم، ولی دیگه حالا مشکلی ندارم. علی‌اکبر: پس ان شاالله از این به بعد بیشتر می‌بینمتون. سارا: ان شاالله. بخاطر کارهای تئوری خوبی که تولید کردم و تحویل دادم، روند تحصیل توی ترم‌های آخرم خیلی سریع‌تر پیش رفت، لطف خدا بود، همه جا اسم من بود. استاد مجیدی که هم‌چنان برا سفرهای کاریشون من رو همراهشون میبرن. تیر نهایی و کاری من همون مستندی بود که تولید کردم، تو صدا و‌ سیما منتشر شد و خیلی بازخورد‌های خوبی گرفتم. این مستند اینقدر خوب بوده که به عنوان بهترین مستند اربعینی سال معرفی شد و جایزه‌ای هم بابتش دریافت کردم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز هیچ وقت برای عاشق‌ها بوی وصال ندارد🥺 هر چه بوده، فراق و تنهایی بوده😭
شب بخیر🥺💔
😁آخه الان وقت عکس گذاشتنه؟ اینکه دارم صبح به این زودی براتون عکس میذارم، بخاطر اینه که اگه صبر کنم و بذارم برای طول روز انقدر سرم شلوغ میشه و کار دارم که یادم میره عکسم باید تو آرشیو بذارم.😌
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
❇️ حضور سردار قاآنی در مراسم ورود پیکر سردار شهید نیلفروشان به تهران. #وعده_ی_صادق۲ #امام_زمان_عل
اسرائیل نوشته: مگه تو لبنان همراه صفی الدین شهید نشده بود🥴 چرا این زنده‌است؟😢 پ.ن: ما اینیم جناب نتانیابو😁 حالا مونده ما رو بشناسی😅
شهید حسین صفا🥺😭 شهید تازه داماد، عکاس حسینی، اربعینی💔 در انفجار چند روز پیش بیروت در ضاحیه به شهادت رسید💔 شادی روح همه شهدا صلوات🥺🖤
هستید باهم بریم زیارت؟🥺💔
دستمان گر به کربلا و تربت زهرا نرسد🥺 به ضریح فاطمه معصومه پناه می‌بریم😭💔 السلام علیک یا فاطمه معصومه دعا گوی همه خواهران حرم هستم
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_22 #پشت_لنزهای_حقیقت کار تولید مستند تمام شد، بعد از چک نهایی فیلم رو ذخیره کردم و با آقای ر
حانیه: سارا جان مادر اگر سرت خلوته می‌تونی یه لحظه بیای؟ سارا: یه پوستر دارم تولید می‌کنم فوری از من می‌خوانش، اگر اجازه بدید تمومش کنم بعد بیام. حانیه: باشه دخترم، مشکلی نیست. هادی: بهتر نیست بهش چیزی در این مورد حرفی نزنیم؟ حانیه: تا کی آخه؟ هادی: تا زمانی که یه اشتیاقی چیزی از سمت سارا ببینیم. حانیه: حالا این دفعه رو بهش می‌گیم مزه دهنش رو بفهمیم اگر مخالف بود کلا منصرف می‌شیم تا هر وقت خدا بخواد. هادی: هر جور صلاح میدونی. سارا: سلام، من کارم تموم شد، الان در خدمتم. حانیه: بیا بشین عزیزم، برم یه لیوان چای بیارم برات. سارا: دستتون درد نکنه. هادی: سارا نمی‌دونی چقدر خوشحالم که مستندت اول شد، واقعا من تحت تاثیر قرار گرفتم، این که دانشگاهت تموم شد، این که الان تو یجورایی شاغلی، خیلی برات خوشحالم دخترم. سارا: همه اینا صدقه سر شماست، اگر شما پشتم نبودید واقعا این همه موفقیت به دست آوردن سخت بود. هادی: تلاش‌های خودت هم بی‌تاثیر نیست. حانیه: بفرما دخترم. سارا: دستت درد نکنه مامان زحمت کشیدی. حانیه: از کارها و فضای شغلی‌ات راضی هستی؟ تا اینجا خوب بوده؟ سارا: آره خدا رو شکر. حانیه: الحمدلله، ان شاالله موفقیت‌های روز افزون. سارا: ممنونم. حانیه: سارا جان، راستش غرض از مزاحمت اینکه چند روز پیش یه خانمی به من زنگ زد، پسرش متولد ۷۰ تو سپاه مشغول به کار، کارش هم مثل خودت تقریبا، بخش اطلاعات و رسانه‌ای سپاه. این دفعه ما محکم کاری می‌کنیم و درست و حسابی تحقیق می‌کنیم، شرایط شغلی‌‌ات رو هم بهش می‌گیم، جنگ اول به از صلح آخر، من رک و پوست کنده همه چی رو می‌گم، اما اینا زمانی هست که تو قبول کنی. هادی: دخترم تنها موندن برا هیچ آدمی پسندیده نیست، ما نمی‌خوایم بهت فشار بیاریم، ولی موظف هستیم راه درست و غلط بگیم، ازدواج نکردن بعدها پشیمونی میاره، عوارض روحی زیادی داره. اجازه نده زندگی سابقت رو آینده‌ات تاثیر بذاره. حانیه: الان نظرت چیه؟ بگم بیان حضوری؟ سارا: راستش، من .... من واقعا الان شرایط ازدواج ندارم، الان من تو شغلم کارم داره بالا می‌گیره، نمی‌تونم با شرایط فعلی‌ام با این بنده خدا زیر سقف برم، چون میدونم ممکنه بعدها سختمون بشه، من هر وقت کارم به ثبات رسید، اون موقع فکر می‌کنم. حانیه: اینجوری عمرت می‌گذره دخترم. سارا: عمرم با چیزای مفید الان بگذره، بهتر از اینکه دوباره تو سختی زندگی بیافتم. واقعا برام سخت بود وارد زندگی جدیدی بشم، من تازه چند روز بود که زندگی سابق رو فراموش کردم و برگشتم به حالت عادی خودم، دلم نمی‌خواست دوباره تو زندگی با یه چالش رو به رو بشم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_23 #پشت_لنزهای_حقیقت حانیه: سارا جان مادر اگر سرت خلوته می‌تونی یه لحظه بیای؟ سارا: یه پوستر
یه چیزی که بابتش همیشه خدا رو شکر می‌کردم، راحت بودن و همکلام بودن با پدر و مادرم هست. همکلام خوب و بدون مشکل بودن، راحت نظراتم رو بهشون می‌گفتم، راحت باهم صحبت می‌کردیم، تعارف هم نداشتیم، اما حرمت نگه می‌داشتم، هم من حرمت اونا رو هم اونا حرمت من رو. قضیه خواستگاری و ازدواج رو پرونده‌اش رو کامل بستم، اصلا تو برنامه‌هام و زندگی‌ام اولویت یا حتی ثانویت و ثالثیتی به اسم ازدواج وجود نداشت. تو محل کاری هم همیشه طوری رفتار می‌کردم که هیچ کس به ذهنش لحظه‌ای خطور نکنه که از من خواستگاری که هیچ، حتی پیشنهاد ازدواج بده. علی‌اکبر: حسام، بیا ببین چه خبر شده؟ حسام: خیره. علی‌اکبر: حزب‌الله با کمک حماس یه حمله خفن به اسرائیل داشتن، از تلفاتشون چیزی نگفته اسرائیل ولی حسابی تکونشون داده. اسمش رو گذاشتن طوفان الاقصی. حسام: این خیلی خوبه، ولی اسراییل برای حفظ هیبتش حتما جواب این حمله رو میده. علی‌اکبر: نامردا جواب دادن، بیمارستان المعمدانی رو زدن، این اگه جنایت جنگی و ظلم در حق بشر نیست پس چیه؟ حسام: غزه و فلسطین ۷۵ سال با اینا تو جنگ هستن، اما این جنگ بنظرم نبرد آخر. علی‌اکبر: منم همین طور فکر می‌کنم. حسام، خبر این رو بزن برام بفرست سریع. حسام: باشه، همین الان میزنم. فاطیما: خوبی سارا؟ سارا: فاطیما این حمله رو به بیمارستان غزه رو دیدی؟ بچه‌ها در حال بازی بودن به شهادت رسیدن، تکه پاره شدن. فاطیما: حماقت شاخ و دم نداره سارا جان، هیچ وقت نخواستیم و غزه نخواسته قبول کنه که اسرائیل قدرت بزرگی داره، واقعا اونا فکر کردن حریف گنبد آهنین میشن!؟ سارا: یعنی چی فاطیما!؟ یعنی تو میگی اونا نباید حمله می‌کردن؟ فاطیما: حمله کردن، نتیجه‌اش شدن کشته شدن زن و بچه، من میگم زمانی بزنن که بدونن مردمشون آسیب نمی‌بینن، در ضمن این آتیشی هست که ایران به پا کرده، کی نمی‌دونه حزب الله و حماس چیزی ندارن، ایران که بهشون موشک و بمب داده. سارا: هرچی که هست اونا دارن از خودشون دفاع می‌کنن، بالاخره تو این دفاع یه عده کشته میشن، بنظرم این حمله اسرائیل به بیمارستان فقط سندی بر وحشی گری اونا هست، به همه ثابت بشه که اسرائیلی‌ها یک خونخوار هستن. فاطیما: این خط این نشون، این آتیش دامن ایران رو هم می‌گیره، اون موقع دیگه مثل دفاع مقدس نیست، اسرائیل دهنمون رو سرویس می‌کنه. اسرائیل حمایت آمریکا و انگلیس رو داره، مگه حاج قاسم نبود، چقدر تر و تمیز زدنش و کشتنش، ایران چیکار کرد؟ فقط یه مقر تو عراق رو زد که باعث دعوا بین ایران و عراق شد. ایران قدرت مقابله با آمریکا و اسرائیل رو نداره، این سپاه و مسئولین هم فقط اولدرم بولدرم بلدن. سارا: من موافق حرف‌هات نیستم، ایران قدرت داره، فقط مثل اونا الکی ازش استفاده نمی‌کنه. فاطیما: باشه، همین جوری با همین خیال زندگی کن، آخرش که اسرائیل برنده شد ببینم باز هم این حرف رو میزنی؛ ۷۵ سال اسرائیل برنده شده، این دفعه هم روش. هیچ وقت فکر نمی‌کردم تو ایران ما کسانی هم باشن که از قدرت پوشالی اسرائیل بترسن، من اون روز ترس رو تو حرف و نگاه فاطیما دیدم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
ماه از وجود خورشید نورش را می‌گیرد🌛 من نیز از وجود شما🌸 شبتون خوش همراهان عزیز🌟💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیزی که سهم تو باشه، بهت میرسه☺️ آروم باش و به حکمتش اعتماد کن❤️ صبح آخر هفته‌تون بخیر🍀
26.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو تاکسی میگه: تقصیر خود فلسطینی هاست خودشون شروع کردن😐الان هی بمب بارون میشن 🚕 🚕 😁ویژه برنامه طنز پاسخ به سوال شما نوجوانان 🔹قسمت سوم: فیلم رو از اول سریال دیدی، یا فقط قسمت آخرش رو چسبیدی؟🤔
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_24 #پشت_لنزهای_حقیقت یه چیزی که بابتش همیشه خدا رو شکر می‌کردم، راحت بودن و همکلام بودن با پ
علی‌اکبر: خانم علوی، می‌خوایم بریم بین مردم نظرشون در مورد حمله حماس و حزب‌الله بپرسیم. لطفا دوربینتون رو آماده کنید تا بریم. سارا: چشم. علی‌اکبر: حسام، تو هم برا فیلم برداری میکروفن‌های سالم رو بردار، نمی‌خوام تو صوت دچار مشکل بشیم. حسام: حله، علی جان. همراه آقایان رضایی و قادری رفتیم برای گزارش جمع کردن، نظرات متفاوتی رو جمع آوری کردیم، بعضیا پاسخی‌ندادن، بعضیا طبق معمول معتقد بودن ایران نباید به این مسئله ورود پیدا کنه، بعضیا هم این رو قدرتی می‌دونستن برای حزب‌الله و ایران و خوشحال بودن. ما بخاطر شرایط صدا و سیما مجبور بودیم این مصاحبه‌ها رو گلچین کنیم، بیشتر نظرات مثبت رو پخش کردیم. سارا: سلام مامان، خسته نباشید. حانیه: سلام دختر گلم، همچنین عزیزم. سارا: بابا هنوز نیومده؟ حانیه: اونم تو راهه میرسه ان شاالله. سارا: چقدر امروز خسته شدم، برم یه دوش بگیرم. حانیه: برو عزیزم، فقط بعد حموم نخوابی‌ها زود بیا نهار آماده‌است. سارا: تا بابا برسه منم تموم کردم. من بیش‌تر از لحاظ روحی و مغزی خسته بودم، خب منم به اقتصاد و بعضی مشکلات موجود تو ایران انتقاد دارم، ولی هیچ وقت قدرت منطقه‌ای و جنگی ایران کوچیک نشمردم و معتقد هستم ایران خیلی قدرتمند، چون تعریف من از قدرت با بقیه فرق داشت. خیلی ناراحت بودم که بعضی از مردم ما به قول معروف خود تحقیری می‌کنن و فکر می‌کنن آمریکا و اسرائیل خیلی قدرتمند هستند. یه دوش گرفتم تا شاید این خستگی از مغز و روحم خارج بشه. تا چندین روز کار تیم ما شده بود جمع‌کردن عکس‌ها و تولید محتوا در مورد جنایت‌های اسرائیل در این چند روز اخیر. انتشار گسترده تو اینستا و تلگرام و یوتیوب و..... حسابی سرمون شلوغ بود؛ تا اینکه خبر اومد اسرائیل کنسولگری ایران تو دمشق رو مورد هدف قرار داده و مستشاران ما شهید شدن. راستش اون روز خیلی ناراحت شدم که یجورایی حرف‌های اون خود تحقیر‌ها درست در اومد، باورم نمی‌شد که این جنگ به زودی دامن ایران رو هم بگیره. ترس نداشتم، ولی بعد از شهادت حاج قاسم هم از اینکه ما انتقام درستی نگرفتیم دلخور بودم، به خودم گفتم ایران این‌بار هم اگر بخواد انتقام بگیره یه حمله کوچیک مثل اون حمله به عین الاسد انجام میده. حسام: سلام خانم علوی. سارا: سلام، خیره، چرا اینجوری!؟ حسام: آقای رضایی .... سارا: دوباره اتفاقی براشون افتاده؟ حسام: عموی آقا رضایی ... سارا: عموشون چی!؟ حسام: تو حمله دیشب به شهادت رسیدن. سارا: نمی‌فهمم، بین شهدا که .... حسام: آقای رضایی فامیلشون رو بخاطر شرایط شغلی عموشون تغییر دادن، سردار رحیمی عموی آقای رضایی. سارا: نمی‌دونستم، خیلی ناراحت شدم. حسام: من می‌خوام برم برا عرض تسلیت، شما هم میاید؟ سارا: بله، حتما. همراه آقای قادری برای عرض تسلیت رفتیم منزل عموی آقای رضایی، اونجا متوجه شدم آقای رضایی یتیم بودن و عموشون تکفل ایشون قبول کردن و حق پدری به گردنشون دارن. خیلی درد بزرگی بود، آقای رضایی به شدت ناراحت بودن. همونجا آرزو کردم کاش یه قدرتی داشتم و اسرائیل و آمریکا رو نابود می‌کردم، چرا اونا هیچ دردی رو متحمل نمی‌شن، خیلی ناراحت و عصبانی بودم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~