eitaa logo
تربیت و حکمرانی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
636 ویدیو
32 فایل
🔰طلبه درس خارج حوزه علمیه، #مبلغ اسلام ناب 🔰افتخارم #معلم بودن، آرزویم #مربی شدن 🔰پژوهشگر و نویسنده حوزه #تربیت (تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب، قالبهای برنامه‌سازی تربیتی، خلوت ناامن و...) 🔰دانش‌پژوه دکتری #حکمرانی #مرتضی_رجائی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏وقتی تعزیه‌خوان نقش سیدالشهدا ندای "هل من ناصرٍ ینصرنی" سر می‌دهد، تماشاگران لبنانی با فریاد ‎ به یاری‌اش می‌شتابند. کاش ما هم می‌توانستیم... ‎ 🆔️ @jalvat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جهان را و را که نظام سلطه به دنبال آن است، با رمز فتح می‌کنیم! ✅ این ویدئو مربوط به سال گذشته و اوایل شیوع است. ببینید این جوان مصری چگونه از بالکن آپارتمانش در قاهره، ندای را در محله خودش طنین انداز می‌کند. ✅شاهدان عینی گفته بودند یک ساعت بعد همه قاهره نام امام حسین را فریاد می‌زده‌اند. این اثر اخلاص و توسل به اهلبیت است. ✅ چند نفر از ما تا به حال همین قدر ساده و مخلصانه با هرچه داشته‌ایم و بلد بوده‌ایم، قدمی برای سیدالشهدا برداشته‌ایم؟! 🆔️ @m_rajaaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم اجتماع گروهی از مشتاقان زیارت اربعین در مرز مهران روز سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ بلاتکلیفی این جوان‌ها را ببینید، صدای گریه هایشان را بشنوید... کسانی که خیلی راحت تصویب می‌کنند که زیارت اربعین فقط از مرز هوایی باشد و خودشان هم خوب می‌دانند که در این ایام قیمت پروازها چند برابر می‌شود، به این هم فکر می‌کنند که این نوجوان‌ها و جوان‌های مشتاق چطور می‌توانند این هزینه‌های سنگین را تحمل کنند؟! دلمان به این خوش است که ارباب ما سیدالشهدا دارد این آوارگی ها را می‌بیند و صدای گریه این مشتاقان را می‌شنود!! پ.ن: این فیلم را یکی از دوستان حاضر در مرز گرفته و فرستاده است. 🌐 eitaa.com/m_rajaaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گلایه معاون حرم سیدالشهدا (ع) از بستن به روی زائران ⛔ سید افضل الشامی: این را با صراحت می‌گویم و مسئولیتش را هم می‌پذیرم؛ منع زوار به دلیل مسئله سلامت نیست، عوامل دیگری دارد! شاید مسائل سیاسی در بین است. ⁉️ کسانی که این روزها دارند همسو با پروپاگاندای رسانه‌ای، همه پرسشگران را درباره مسائل مربوط به خفه می‌کنند، لطفاً به این پرسش معاون حرم امام حسین(ع) پاسخ دهند: در میان زائران عراقی، کمتر از نیم درصد زده‌اند. زائران کشورهای دیگر هم که باید با وارد عراق شوند؛ یعنی در سلامت. درنتیجه کشورهای آن‌ها باید نگران باشند که در هنگام بازگشت با خود را ببرند. پس این همه سخت‌گیری و اعمال محدودیت از سوی دولت عراق چه معنایی دارد؟! 🌐 eitaa.com/m_rajaaei
دل‌نگرانی‌ها و بی‌قراری‌های این روزها در انتظار توفیق ، یک خاطره قدیمی را برایم زنده کرد؛ خاطره نوزده سال پیش، تقریباً در چنین روزهایی. اواخر مهر ۱۳۸۱ شنیدیم که در ایام باز است و می‌شود بدون و هر چیز اعتباری و دست‌وپاگیر دیگری، وارد شد. با چند نفر از بچه‌های مدرسه، شبانه یک سواری کرایه کردیم و به راه افتادیم. دم صبح که رسیدیم و خودمان را به مسجد رساندیم، دیدیم خیلی‌های دیگر هم هستند؛ مطمئن شدیم و خیالمان راحت شد. اما ظهر نشده بود که فهمیدیم بعضی‌ها سه چهار روز است پشت مرز مانده‌اند. با این همه، کسی ناامید نبود و همه به هم دلگرمی می‌دادند که بالأخره مرز باز می‌شود. حدود یک هفته تا مانده بود و اگر کمی هم پشت مرز می‌ماندیم، باز دیر نبود. قبل از ما چند نفر دیگر از بچه‌های مدرسه هم آمده بودند. بعد از ما هم گروه گروه آمدند. دو روز بعد، چهل پنجاه نفری از بچه‌های مدرسه جمع شده بودیم. مدرسه که می‌گویم، منظورم است؛ آن سال، طلبه پایه دوم یکی از مدارس علمیه خوب قم بودم و تازه سیوطی و المنطق را شروع کرده بودیم که آمدیم سر مرز. وقتی استاد صرف پایه اولمان را هم در جمع خودمان می‌دیدم، از این کار پشیمان نبودم. روز سوم انتظار شروع شده بود و هرچه بیشتر می‌گذشت، بیشتر باورمان می‌شد که مسئولان مرز و مأموران یگان ویژه مستقر در اطراف مرز، حرف‌ها و تهدیدهایشان جدی است. کم‌کم خستگی و ناامیدی داشت در دل بعضی از اعضای کاروان (بعد از سه روز دیگر یک کاروان شده بودیم) نفوذ می‌کرد. استاد عزیزمان دست به کار شد. برای اینکه ساعتی را بدون حرف زدن از بستگی مرز بگذرانیم و کمی روحیه بگیریم، جیبی‌اش را از کوله‌اش درآورد و گفت: بیایید برایتان بگیرم. بچه‌ها به ترتیب نیت می‌کردند و استاد همان‌طور که را می‌خواند، توضیح‌های قشنگی هم می‌داد. بعد از چند غزل، نوبت من شد. نیت کردم؛ این غزل آمد: اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک... استاد بیت‌ها را با آب و تاب می‌خواند و بقیه مشتاقانه گوش می‌دادند؛ تا اینکه رسید به این بیت: مهندس فلکی راه دیر شش جهتی چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک چشم‌هایم پر اشک شده بود. درست نمی‌دیدم، ولی چند نفر دیگر هم داشتند گریه می‌کردند؛ صدای گریه‌شان را می‌شنیدم.😭 این روزها حال و هوایم همان حال و هواست؛ دعایم کنید. پ.ن: حدود یک دهه چه سهل به زیارت اربعین مشرف شدیم؛ شاید قدر نعمت باز بودن راه را ندانستیم. 🆔️ rajaaei_ir