eitaa logo
تربیت تمدنی
932 دنبال‌کننده
225 عکس
37 ویدیو
7 فایل
نوشته های احمد سعیدی و بانو سعی ما در تبیین و روشنگری پیرامون مسائل تربیتی و تربیت انقلابی_تمدنی است اما از اندیشه ها و نوشته های دیگر حیطه ها بی نصیب نمیمانیم. راه ارتباطی: @admin_t_t "الیه یصعد الکلم الطیب"
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️قایق های تندرو فرهنگی ◾️خدا حفظ کند آن پیر معرفت، حضرت استاد عابدینی حفظه الله را. میفرمودند دنیا است و برای رسیدن به مقصود، اسباب مختلفی هست که هرکدام رساننده اند. میفرمودند در مقابله با دشمن نباید در آن ها بازی کنید، اگر آن ها میاورند شما بیاورید، اگر آن ها بی بند و بار میاورند شما علم کنید و او را در کل سال بکشید. چه نیکو دُری است این سخن ... ◾️فضایی که الآن در کلیت مجموعه های فرهنگی کشور با آن رو به رو هستیم، این مجموعه ها در سرتاسر کشور اسلامیمان است. پدیده مبارکی که در کنار بعضی از تلخکامی های فرهنگی چند سال اخیر لبخندی زیبا به لبان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف مینشاند. چه بسیار سربازان اسلحه به دوشی که با فرمان رهبری بیدار شده و اسلحه به دست شدند. ◾️اما نکته ای که از آن غافلیم نقش این فرمان و گسترش فعالیت ها و مجموعه های فرهنگی در تغییر برای ایجاد است. پدیده ای که با آن رو به روییم رو آمدن تکنولوژی و ساخت بی شمار قایق های تندرو فرهنگ (مجموعه های فرهنگی گسترده در کشور) بعد از از ناوشکن های فرهنگی (فرهنگ سازی از طریق ارگان های دولتی) است. ◾️در نگاه ابتدایی، این مهم فقط برای حل مشکلات فرهنگی کشور است ولی غافل از این که گویا حضرت آقا آتش به اختیار را به عنوان یک مطرح فرمودند. استراتژی که ذیل تعریف شده و تحقق عینی یکی از آرمان های انقلاب که همانا به صورت گسترده و فعال در سرنوشت کشور است را رقم میزند. لیقوم الناسُ بالقسط... ◾️این استراتژی نوع ساخت فرهنگی کشور را دچار تغییری بس شگرف میکند که فرهنگ کشور را از حالت خارج کرده و به ساختاری بدل میکند که در آن خود مؤمنین دست به کار اهل بیت علیهم السلام و در عرصه نصرت ولی جامعه میشوند نه یک عده خاص به نام دولت و ارگان های دولتی یا حتی مجلس و قوه قضائیه. البته نقش این نهاد ها اصلا قابل چشم پوشی نیست و قوام فرهنگ به همراستایی این قوا با جهت کلی فرهنگی کشور است. ◾️با این استراتژی ما شاهد تشکیل یک ساختار برای محافظت در مقابل کشور هستیم. در لایه اول قوای سه گانه و آن چه با اصطلاح حکومت آن را میشناسیم و در لایه دوم، خود مردم هستند که در صورت خرابی لایه اول همچنان کشور را حفظ میکنند. ◾️إن شاء الله در روزگار آتی با روی کار آمدن دولتی ، و ، ناوشکن های فرهنگی کشور پیدا کرده و با پشتوانه قایق های موتوری به دست پیدا خواهیم کرد که جهان تا حال به خود ندیده است و صحنه بازی را از تهاجم فرهنگی باطل به بدل میکنیم. لحظه های انتظار این ارتقا و تبدیل، به ثانیه افتاده است. إنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا...
💥 انحصار اسباب 🔺 مدت ها برایم سؤال بود که آن جا که حضرت یعقوب به پسرانش میفرماید هنگام ورود دوباره به مصر از روید نه از باب واحد یعنی چه؟ آنجا که در سوره یوسف میفرماید: «وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ‏ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَة». تا این که شنیدم حضرت حفظه الله در بیان سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم نه تنها این سوال را حل کرده بلکه مطلبی بیان فرمودند که در مقابل این جواب چون ذره ای بود در مقابل آفتاب. و آن تفسیری بود از بعض مفسرین که طعم عرفان داشت و چه زیبا ایشان آن را به کشاندند. 🔺 و اما مطلب آن بود که از جمله معانی پنهان آیه شریفه که جزو بطون قرآن کریم است این میباشد که هنگام درخواست از خدا، خود را در یک سبب نکنید. خداوند خود مسبب الاسباب است، خودش سبب ساز است، او درگیر اسباب خویش و آنها نیست. اسباب فقط اسبابند و همه کاره اوست. اگر اجابت دعای خویش را فقط از سبب و راهی مشخص خواستی و خود را محدود به آن کردی و قدرت خداوند را نادیده گرفتی و به دعای خویش رنگ توحید نزدی، خداوند نیز بر طبق ظن بنده خویش عمل میکند و نعمت را میکند، چرا که اگر کار را به خدا میسپرد و فقط خواسته بیان میکرد نه انحصار راه اجابت، خداوند از راهی به او خواسته اش را میداد که صد برابر بیشتر متنعم گردد. 🔺 ایشان میفرمودند دلیل ناامیدی انسان هم است. گویا فکر میکند که خواسته اش باید از این راه اجابت شود و از غیر این راه امکان پذیر نیست. لذا اگر آن راه را بسته دید، دست از دعا برداشته و گردد. این یعنی انحصار اسباب، این یعنی دست کم و بلکه نادیده گرفتن قدرت خداوند، این یعنی معنایی ضد توحیدی و این یعنی . 🔺 این مهم در عرصه اجتماعی نیز خودنمایی میکند. کسی که قدرت دریایی را در منحصر ببیند، در صورت عدم دسترسی به آن ناامید شده و تسلیم میگردد ولی کسی که در سببی واحد منحصر نشود و دنیا را عالم اسباب بداند و را فوق این اسباب، دنبال راهی دیگر رفته و به میرسد. کسی که معیشت زندگی را فقط در درآمد ماهیانه میبیند و از اسباب دیگر مثل انفاق و برکت و نذر غافل است و به آنها باور ندارد، اگر حقوقش کم شود ناامید میشود و خداوند هم به همان گمانش با او رفتار میکند و معیشتش را تنگ مینماید. 🔺 همین مهم در بیانات حضرت آقا حفظه الله هم به چشم میخورد، آن جایی که میفرمایند برای پیشرفت علمی و جهش علمی در همین اسباب متداول نمانید نگویید همان راهی که غربیان طی کردند ما هم باید طی کنیم. بگردید دنبال ، بگردید دنبال . مگر زمان اختراع نیروی بخار کسی فکر الکتریسیته را میکرد و مگر زمان الکتریسیته کسی فکر اتم و انرژی اتمی را میکرد؟ این یعنی منحصر نشدن در اسباب دنیایی. راستی عجب آقای آشنا به داریم! الحمد لله، گویی عارفی است برای خود، که جامعه را به توحید و خدا میکشاند حتی در بحث علمی مادی... 🔺 لذاست که یکی از راهکار های مهم امیدواری مردم و از بین بردن ریشه ناامیدی، در مردم است. همان کلیدواژه مهم بیانات مقام معظم رهبری. باید مردم را از انحصار اسباب درآورد، باید مردم را به سمت ایمان و سوق داد چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی. باید جامعه را به سمت کشاند. باید خدا را در وسط زندگی مردم برد. باید به جای برجام و طاغوت سبحان را سر سفره مردم گذاشت؛ اگر خدا سر سفره آورده شود، سفره، هر آن، بزرگ و بزرگتر میشود. باید ایمان به خدایی که درگیر اسبابش و در بند آن ها نیست را در جامعه بالا برد تا جامعه را از که در اصل، ناامیدی از خداوند است که اعظم گناهان و هولناک ترین سم برای جامعه مؤمنین و انقلاب اسلامی میباشد، حفظ کرد.
شهادت امام حسن بن علی المجتبی محضر امام زمان علیهما السلام تسلیت باد
🔖 عمق راهبردی صلح امام حسن 1 ✍️ در کتاب صلح امام حسن شیخ راضی آل یس که حضرت آقا به زیبایی هر چه تمام تر ترجمه کرده اند، این عبارت یکی از واژگان کلیدی کتاب است که امام حسن علیه السلام باید بین دو راهی «» یکی را انتخاب میکردند. تعبیر جالبی است که نشان از واقعیتی تلخ دارد که شیرینی کار امام مجتبی را بیشتر نمایان میسازد. ✍️ سوالاتی در تاریخ مطرح است: چرا از یاران خاص الخاص امیرالمومنین، خلف صالح ایشان را خطاب کردند؟ چرا از فرماندهان پا به رکاب و مستقیم حضرت، از فرمان ایشان داشته و سپاه را بعد از صلح مخیر به پذیرفتن صلح و یا جنگیدن و خروج از بیعت حسن بن علی کردند؟ چرا آخر باری که حضرت خطبه خوانده و مردم را به جنگ با شجرة خبیثه فراخواندند کسی طبق نقل ها جواب نداد؟ کجا بودند یاران صفین و جمل و نهروان؟ همه مرده بودند؟ پس این گرد مرگ چیست که بر سر زندگان ریخته شده است؟ ✍️ جوابش کوتاه است و آن ندانستن معنای و نفهمیدن است. تا حال، برایتان سوال نشده که چرا امیرالمونین هنگام اصرار مردم برای پذیرش خلافت، دلیل پذیرش خود را عهدی که خداوند بر گذاشته بود بیان فرمودند؟ مگر یا علی! تو امام بر حق نیستی؟ و حال آنکه «عهد امام» با «عهد عالم» فرق دارد. پس چرا از حق امام دم نزدی و شخصیت حقوقی که این منصب را قبول کرده را عالم دانستی نه امام؟ جواب همان است که گفتیم. مردم در آن زمان هم، بیعتشان با علی مرتضی بیعت با سابق در دین، شوهر دخت یگانه رسول، مرد روز های جنگ و صاحب ذوالفقار بود نه امام بر حق و خلیفه خداوند بر روی زمین! ✍️ آنچه بسیاری از مردم آن روزگار و حتی خواص یاران و اصحاب امیرالمومنین با او به این نگاه بیعت کردند و حتی شمشیر زده و حتی به شهادت رسیدند، بود. آن کسانی که بعد از امیرالمونین با امام حسن بیعت کردند نیز بیعتشان بیعت با یک امام سیاسی بود لذا کار به صلح کشید. لذا وقتی اینچنین شد، قدم ها لغزید و دل ها پراکنده گشت. چرا که امام حسن را حاکمی میدانستند مدیر و مدبر و انسانی والا و شخصیتی بزرگ و نوه رسول خدا، نه روی زمین.
🔖 عمق راهبردی صلح امام حسن 2 ✍️ اینجا هنر کار سبط رسول خدا مشخص میشود. صلح امام حسن در واقع، گذار از «» به «» بود. صلحی که باعث شد شیعه کم کم جان بگیرد، صلحی که باعث شد، شیعه، شیعه شدنش را آغاز کند. اگر امام حسن صلح نمیکرد، شیعه، صرف شیعه سیاسی میماند و میشد مخالف دولت وقت، آواره در دشت ها و بیابان ها که هر از گاهی عملیاتی انجام داده و مخالفت و وجود خود را ابراز میکردند. و مثل بسیاری از فرقه های دیگر، صِرفِ جمعیتی مبارز تلقی میشدند که عاقبتی جز تفرقه و برایشان نبود. چرا که عمق معرفتی نداشتند. ✍️ در واقع امام مجتبی در شیعه، رشدی شگرف به وجود آورد که ایشان را از «» به «» رساند. به عبارت دیگر امام حسن علیه السلام با این کار باعث شد که زین پس شیعیان، نه فقط به خاطر حکومت، بلکه به خاطر اعتقادشان به و امامت با أئمه هدی علیهم السلام بیعت کنند. از این پس شیعه نه به عنوان یک «» بلکه به عنوان یک «» شناخته شد که حتی اگر حکومت دستشان نباشد نیز دارای امام و ساختارند. ✍️ اگر صحنه کربلا را نظاره کنیم تفاوت عجیبی که با صحنه های سال های قبل، حتی زمان جنگ های امیرالمومنین دارد این است که محور اصلی حرکت یاران سیدالشهدا، قیام علیه ظلم به جامعه نیست بلکه قیام علیه ظلم به ولی خدا و بود. یاران کربلا دغدغه اصلیشان برچیدن حزب بنی امیه نبود بلکه حفظ جان و ناموس امام عصرشان و یاری او و جانبازی در طریق او بود، دغدغه اصلیشان و صراط مستقیم توحیدی بود، محوشدن و در حسین بن علی بود. ✍️ حتی وصیتشان به هم نیز جز سید الشهداء چیز دیگری نبود. اگر صد بار کشته شده و خاکسترشان به باد میرفت، دوباره زنده شده و و در طریق او، مهجة خود را فدا میکردند. اینگونه تعبیر ها و رفتار ها، قبل از این در تاریخ شیعه به صورت این چنین گسترده . وگرنه میدانستند که با این تعداد کم حتما سرنوشتی جز مرگ ندارند. البته و صد البته که قیام علیه ظلم اجتماعی و برچیدن شجره خبیثه هم در نیت اینان بود ولی همه اینها در امام و حمایت و نصرت او شده بود... کاشتن این اندیشه و باغبانی از آن، کار امام مجتبی بود. ✍️ این هدایتِ کثرات به سمت وحدت است، امام هر جامعه است، این مظهریت در هم باید نمود و بروز پیدا کند و امام مجتبی کاری که کرد این بود که این تحول عظیم را در سیر رشد شیعه و مسأله ولایت رقم زد. آنچه کربلائیان را کربلائی کرد مکتبی بود که امام حسن علیه السلام با گذشت ظاهری از اعتبار خویش، جانِ تازه به او داد. یاران عاشوراء دست پرورده امام حسن و مکتب حسنی هستند. حتی حسین بن علی در این مکتب پرورید و بالید. این صلح امام حسن علیه السلام است.
[Forwarded from روضه] 💪 عجز عقربه ها ✨ اسمش بود. لقبش خبر از حالش میداد؛ مکفوف بود یعنی اینکه نمیدید و نابینا بود. روزی امام باقر علیه السلام و ابابصیر در مسجد داخل شدند؛ آقا به ابابصیر فرمود که از مردم بپرس که آیا من را میبینند؟ ابابصیر هم شاید با تعجب از مردم پرسید که آیا اباجعفر را میبینید؟ و تعجبش آنگاه به حیرت بدل گشت که شنید مردم میگویند: «نه، .» آقا فرمودند: حال از ابوهارون مکفوف بپرس! ابابصیر که در حیرت جواب مردم بود از ابوهارون پرسید و جوابی شنید که عقل از سرش پرید! ابوهارون اینچنین گفت که چه طور نبینم در حالی که رو به رویم ایستاده! ابابصیر مستأصل پرسید که آخر چگونه؟ جواب داد: مگر درخشش بیهمتای او را کسی هست که نبیند؟ ✨ خدا حفظ کند حضرت استاد عابدینی حفظه الله تعالی را میفرمودند که روایت میفرماید فلسفه غیبت امام زمان سری است از اسرار الهی و یکی از دلائل آن این است که مردم 250 سال عادت کرده بودند به اینکه را ببینند و از حقیقت او غافل باشند. دلخوش به اینکه جسم امام را مشاهده میکنند از شهود او غافل شدند. فکر کردند که قرب به امام قرب مکانی است لذا از جا ماندند. مثل اینکه آنقدر غرق در دنیا بودند که حتی امام را هم نگاه میکردند. گویا جسم امام مانع از باز شدن چشم مردم به روی حقیقت امام داشت، لذا خداوند جسم امام را از ایشان گرفت... ✨ تا کسی خیال نکند امام ! تا کسی خیال نکند نزدیکی به امام نزدیکی به بدن اوست! تا کسی خیال نکند لبخند ظاهری امام به او خبر از رضایت ایشان از او دارد! تا کسی خیال نکند سلام امام به او مثل سلام بقیه به اوست! تا کسی خیال نکند رسیدن به امام خرجش برداشتن است! تا کسی خیال نکند همسایه امام بودن به دیوار به دیوار بودن مشتی گل و کُلوخ است! تا کسی خیال نکند دوری از امام واحدش متر و گز و فرسنگ است! تا کسی خیال نکند سرعت رسیدن به امام کیلومتر است و ثانیه ها! تا کسی خیال نکند بودن با امام جنسش جنس عقربه های ساعت شمار دنیایی است... ✨ ای مسافر حسینی، کجا میروی و چرا میروی؟ قدم کجا میگذاری و چرا میگذاری؟ حسین را در کجا جستجو میکنی؟ منتظر چه هستی؟ مگر شرط رسیدن به حسین، رسیدن به کربلاست؟ حسین با توست، نفس هایت را میشنود، قدم هایت را میشمارد، عرق هایت را زمین میریزد، درد هایت را میچشد و با تو درد میکشد. نگاه کن! قشنگ تر نگاه کن! آنکه از رگ گردن به تو نزدیک تر است خداست و سپس ! هر کجا رو کنی حسین است که نگاهت میکند! هر چه بگویی حسین است که میشنود! هر چه بشنوی حسین است که به تو میگوید از سخنی از زبان دیگران تا الهامی که در قلب، جا خوش کند. حسین است... ✨ منتها بشرطها و شروطها و من شروطها. بگذار قواعد این دنیای کوچک و حقیر را به هم بزنیم! بگذار پا روی نوامیس دنیای مادیگرای غرب زده بزنیم! بگذار با پوزخند های خود، آبروی دنیای دنیازدگان را ببریم! بگذار با گذشتن از دنیا و مافیهایش، او را حقیر تر از حقیرش بکنیم. بگذار از بگذریم و به برسیم. بگذار قلب خود را، به جای چشم خود باز کنیم. بگذار گوش دل خود را، به جای گوش سر به کار اندازیم! بگذار باور کنیم دنیای حسین را! بگذار پرده جسم و مکان را بشکافیم و پوچی آن را با لحظه لحظه بودن با حسین نشان دهیم! بگذار و کل عمرمان را در لحظه ای خلاصه کنیم و آن لحظه همان لحظه بودن با حسین باشد. بگذار کل این چند روزه را و بلکه از الآن تا کربلا را در حریم حسین باشیم...
✍️ مردم 1 🔸 در بررسی صلح امام حسن علیه السلام آنچه در پشت پرده ذهن ما وجود دارد این است که اگر امیرالمومنین به شهادت نرسیده بودند و سپاهِ آماده کردهِ خود را به سمت معاویه روانه میکردند، معاویه را شکست داده و چشم فتنه ای دیگر را کور میکردند. اما از کجا معلوم کار مظلومِ عالم نیز به کشیده نمیشد. آنچه که قرائن و شواهد دم از آن میزند وقوع صلح در صورت زنده ماندن امیرمومنان است. 🔸 جای بررسی شواهد و قرائن این مهم در این وجیزه نیست ولی این مسأله، مسأله ای نیست که خودِ مولا از آن باشد. چنانچه سخنان و خطبه های ایشان به این مهم صراحت دارد. کنایه های ایشان به مردم کوفه در اوائل خلافت و «اشباه الرجال و لا رجال» خواندن آنها در اواخر خلافت مطالبی میباشد که بر کسی پوشیده نیست. یکی از این کنایه های مهم، قبول منصب خلافت نه به عنوان بر حق و خلیفه و وصی بلافصل رسول خدا بلکه به عنوان از عالمان اسلام میباشد. 🔸ما در توضیح ولایت فقیه که نوع حکومت مطلوب اسلامی است عموما به این مطلب اشاره داریم که عهده دار حکومت، فقیهی عادل و مدیر و مدبر باشد. این معنا گرچه درست است ولی از برخوردار است. چه اینکه اگر این مطلب صادق باشد پس چرا در زمان امیرالمومنین که بارزترین نوع این حکومت بود، این طرح و الگو، در ظاهر دچار نوعی شکست شد؟ البته حکومت، حکومت اسلامی است ولی صحبت ما بر سرِ و حکومت مطلوب اسلامی است. صحبت ما سر عاملی است که باعث شد وصی برحق رسول خدا نه به عنوان وصی، بلکه به عنوان عالم دین با مردم بیعت کند. 🔸 در نگاه اولیه اینطور به چشم میخورد که این جمله نشان از آن دارد که خود مولا به عنوان عالم دین با مسلمین بیعت کردند ولی اگر بیشتر دقت کنیم خواهیم دید که قضیه آن است. به عبارت دیگر این جمله امیر مومنان بر این دلالت نمیکند که ایشان به عنوان یک عالم، با مردم بیعت کردند بلکه در اصل این بودند که با ایشان به عنوان عالم دین بیعت کردند. وجود امامِ معصوم، مظهر تام اسماء الهی در زمین است، همانطور که فیض الهی را جز خودِ قابل، حد نمیزند، فیض امام معصوم که همان فیض الهی است را هم جز خودِ انسان، محدود نمیکند. پس این بودند که با ایشان به عنوان یک عالم دین کردند که ایشان هم با آنان به عنوان یک عالم دین بیعت کردند.