eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 آیت‌الله در حال اجرای حد شرب خمر بر دبیر در شیراز 💠آیت‌الله در خاطرات خود می‌فرمایند‌: آقای سید نورالدین مردی فاضل و اهل کمال بود و خط زیبایی داشت... او از شیراز به همراهی حزبش () حرکت کرد و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) از او استقبال کردند. آسید نورالدین در مراسم استقبال، سخنرانی و همانجا بدون هماهنگی با ائمه مساجد تهران اعلام کرد که شبها در (مسجد امام فعلی) و روزها در منبر می‌رود. وی ظهرها و شب‌ها در مسجدشاه و مسجد جامع سخنرانی داشت و جمعیت خوبی هم شرکت می‌کرد... ✨... من نشستم تا ببینم مطالب ایشان چیست. بعد از نماز بالای منبر رفت و ...گفت: «... من کسی هستم که در همین عبای خود را پهن کردم و بین فقرا نشستم، با فقرا غذا خوردم... من تشکیلات دارم، برادران همه هستند. مسلمانان! درد را بدون دوا گفتن خطا است، بیا دوای دردت را بگویم. اسلام غریب است و اوراق قرآن زیر پاها لگدمال شده است. بیایید پسر پیغمبرتان را یاری کنید. پرچم به دست می‌گیرم و شهر به شهر میگردم و فریاد میزنم اسلام غریب است.» 🔹منبرش مفصل بود و با حرفهایش مردم را گریاند. اولین سفرش که پرچم به دست حرکت کرد به مشهد بود، اما علمای مشهد که خارج از شهر بودند از او استقبال نکردند. او نیز زیارت کرد و به شیراز برگشت و به شهر دیگری نرفت. : ص۳۱۸_۳۱۶ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💡آیت‌الله در خاطرات خود از مرحوم پدرش آیت‌الله می‌فرمود: در منزل آیت‌الله مجلس روضه بود و من هم در خدمت والد، در آن مجلس شرکت کردیم. با ورود ایشان، سخنران صلوات فرستاد و در اثناء سخن، از ایشان با القاب و صفات بسیار تجلیل کرد تا حدی که مرحوم پدر ناراحت شد و از همان پایین منبر فرمود: «بگذارید لقبی هم برای (ع) باقی بماند. تو که هرچه لقب بود برای من گفتی!» 📚 منبع: ص۱۹۵ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۲۱ آبان سالروز درگذشت آیت‌الله در سال ۱۳۴۲ 🔹مرحوم آیت‌الله نقل می‌کردند: یکی از سیاست‌های مرحوم بهبهانی این بود که در مجالس عمومی دولتی‌ها را احترام نمی‌کرد و برعکس روحانیون را احترام می کرد. از این جهت عظمت روحانیت را در نظر دولتی‌ها حفظ کرده بود. وقتی یک روحانی وارد می‌شد ایشان سریع بلند می‌شد، اما اگر نخست وزیر وارد می‌شد این پا و آن پا می‌کرد و گویا که نمی‌تواند بایستد. به یاد دارم از طرف شاه برای مرحوم آیت‌الله در فاتحه گرفته بودند. وقتی وارد شد، آقای بهبهانی برای او بلند نشد و همان جایی که نشسته بود کمی حرکت کرد و قوام السلطنه را جلوی خود نشاند. بعد از لحظاتی شاه آمد. عده‌ای از آقایان و روحانیون مثل و حاج تا دم پله_ها و بعضی هم تا نزدیک شبستان به استقبال شاه رفتند. آقای بهبهانی سر جایش نشسته بود تا اینکه شاه آمد و به قسمت زیر گنبد مسجد رسید. جمعیتی زیربغل آقای بهبهانی را گرفتند و نزدیک شاه آوردند و ایشان در همانجا با شاه ملاقات کرد. در همین حال یکی از اطرافیان شاه گفت: خدا سایه اعلی‌حضرت را کم نکند. سید ابراهیم ابطحی هم که آنجا بود تند و تند می‌گفت: اعلی‌حضرتا! خدا سایه حضرت آیت الله بهبهانی را از سر من و شما کم نکند! 📚 ص۳۱۴ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
عارف عظیم الشأن در روز ۳ آذر ۱۳۲۸ش وفات نمود. برخی علمای تهران ابراز داشتند که دفن ایشان در نجف و کربلا و قم مانعی ندارد. به این معنا که میتوان مقدمات اعزام پیکر را فراهم کرد. فرزند ایشان آیت‌الله پاسخ می‌گوید: پدر راجع به حمل جنازه نظر موافقی نداشت و هرکس هم وصیت می‌کرد که جنازه‌اش را کربلا ببرند، اگر نزد پدر وصیت می‌کرد، پدر می‌فرمود: «کاری بکن امام حسین (ع) بیایند، نه اینکه تو را ببرند و بعد دوباره ملکه نقاله تو را به جای دیگر ببرند. به علاوه عده کثیری از قتله امام حسین (ع) هم در کربلا دفن شدند. هرکجا باشی اگر با امام حسین (ع) باشی، حضرت خودش به سراغت می‌آید.» حتی یکی از مادربزرگ ها به رحمت خدا رفته بود. اصرار کردند که جنازه را به کربلا ببرند. مرحوم پدر فرمودند: «تا حرمت مؤمنه از بین نرفته است، زودتر او را خاک کنید.» سرانجام پیکر مطهر آیت‌الله به حرم مطهر حضرت عبدالعظیم (ع) تشییع شد. ایشان در مکانی دفن شد که در ایام تحصن خود علیه در آن به عبادت و انجام نوافل می‌پرداخت. نوشته سنگ مزار وی نیز توسط آیت‌الله تحریر شد. 📚 ص۲۵۹ و ۲۶۰ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran