eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
59 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر 📃به همراه اخبار مرکز اسناد حوزه و روحانیت استان تهران ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 تصویری از آیت الله در سن ۲۵ سالگی در کنار پدرش عبد صالح مرحوم ✍ مرحوم آقا سید مهدی از رجال متدین و‌ مقدس بازار تهران بود که با بسیاری از علما و‌ اهل معنا چون آیت الله حاج ، ، و در ارتباط بود و‌ حکایاتی از عنایات (ع) و اهل بیت(ع) به وی در میان کتب مسطور است. 📚 آیت الله سید محسن خرازی نیز در تهران از محضر مرحوم و مرحوم آیت الله مجتهدی بهره مند گردید. 🔸نگارنده از لسان آیت الله مجتهدی به خاطر دارد که میفرمود: به آقا سید مهدی خرازی گفتم: شما پنج پسر دارید که باید خمس آنها را بدهید و یک پنجم آن، آقا سید محسن خرازی بود که آمد اینجا طلبه شد. 🔺آقای برادر آیت الله خرازی و‌ فرزند ایشان است. 🍃@feyziye_tehran
📷 قبر مطهر آیت‌الله صاحب تفسیر در صحن آستان شهر ری ✍ میر سید علی آقا مفسر از عالمان اهل معنای تهران بود که در مسجد جامع بازار اقامه جماعت می‌فرمود. ✨سید_عبدالکریم شب جمعه‌ای در حرم علیه‌السلام به محضر (عج) مشرف شد. با طی الارض در معیت آن حضرت به زیارت (ع) رفت و‌ به تهران بازگشت. ✨سپس حضرت فرمودند: بیا با هم به زیارت قبر حاج سید علی مفسر برویم. وقتی سید عبدالکریم کفاش در خدمت حضرت به قبر مرحوم مفسر رسید، دید که روح آن عارف بزرگ به احترام امام عصر(ع) در کنار قبر خود ایستاده و به حضرت عرض ارادت می‌کند. ✨بعد سید علی آقا به مرحوم کفاش می‌گوید: به حاج سلام مرا برسان و بگو چرا به دیدن ما نمی‌آیی و‌ما را فراموش کرده‌ای؟ ✨امام زمان(ع) به سید علی آقا می‌فرمایند: حاج شیخ مرتضی گرفتار و‌معذور است. من به جای او خواهم آمد. 🔺این حکایت از طرق مختلف نقل شده است. از جمله نگارنده از استاد ارجمند نوه مرحوم شیخ مرتضی زاهد این حکایت را شنیده است. 🍃 @feyziye_tehran
✍ آیت‌الله از حکمای الهی و از شهدای و معروف به از طلاب حوزه تهران بود که در مدت سکونت در این شهر، چندی نیز به تدریس حکمت اشتغال داشت. ایشان در روز فقط یک ساعت وقت خالی داشت که آن را فقط به خانواده اختصاص داده بود. 💠 طلبه‌ای تهرانی از ایشان درخواست تدریس می‌کند. آن بزرگوار عذر می‌آورد و چون طلبه اصرار می‌کند، ناگزیر می‌پذیرد. 📖 روزی کتاب شفایش گم می‌شود و هرچه می‌گردد نمی‌یابد. آن طلبه چندی بعد خدمت استاد می‌رسد و می‌گوید من می‌دانم کتاب کجاست و مستقیم سراغ بقچه‌ای رفته و کتاب را برمی‌دارد. آیت‌الله اصطهباناتی می‌گوید تو از کجا فهمیدی کتاب کجای خانه من است؟ 🔺طلبه می‌گوید: پیرمردی از اوتاد که خدمت (عج) مشرف می‌شود، در خرابه‌ای از خرابه‌های شهر تهران سکونت دارد و من از او موضوع را پرسیدم. گفت: ساعتی که تو پیش آن استاد درس می‌خوانی، ساعتی است که آن آقا برای معاشرت با همسر خود گذارده بود، لذا آن زن از دست تو که وقت او را گرفته‌ای ناراحت شده و کتاب را در فلان بقچه مخفی کرده است. 🕌 @feyziye_tehran
📷 تصویر آیت‌الله . ایشان از شاگردان عارف بزرگ مرحوم بود و از مرحوم آقاضیاء و آقا اجازه اجتهاد داشت و از سال ۱۳۶۴ق /۱۳۲۳ش در تهران سکونت یافت و در خیابان هلال احمر اقامه جماعت می‌نمود. 💠در جوانی در شاهرود، شبی در عالم رؤیا عج را در بیابانی زیارت کرد که شیخی وارسته حالت تقربی به حضرتش داشت. چهره‌اش را به‌خاطر سپرد. بار سفر بست و به حوزه مشهد و تهران سفر کرد ولی او را نیافت. به قم رفت و در یکی از حجرات مدرسه فیضیه او را دید. مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی همان شخصی بود که در خواب دیده بود. ملازمت ایشان را اختیار کرد تا فتوحاتی برایش حاصل شد. مکاشفه‌ای عظیم از لحظه رحلت مرحوم ملکی تبریزی برای آیت‌الله شاهرودی حاصل شد که در کتب شرح حال مذکور است. 🕌 @feyziye_tehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 توضیح مختصر مرحوم آیت‌الله درباره توقیع شریف (عج) به مرحوم آیت‌الله ✨ ارخص نفسک... خودت را برای مردم ارزان کن... 🕌 @feyziye_tehran
✍ آخوند در زاده شد. او پس از تحصیل در تبریز و مشهد و اصفهان، به تهران آمد و در حجره گرفت. ملا اسماعیل در این مدرسه سکونت داشت، اما برای استفاده از دروس فقه و اصول مرحوم به رفت و رسائل شیخ انصاری را از میرزا محمدحسن آشتیانی آموخت. 💠 ملا اسماعیل قره‌باغی در صحن مطهر حرم امیرمؤمنان (ع) امام جماعت بود و مرحوم که در نجف اشرف محضرش را درک کرده بود، دربارۀ او می‌نویسد: «من از زمانی که او را در نجف دیده‌ام، تمامی اهل علم و خواص به‌خاطر شدت زهد و تقوایش در نهایت اطمینان در نماز به وی اقتدا می‌کردند. در تمامی زیارت‌های مخصوصه در مسیر رفت و برگشت به صورت پیاده به کربلا مشرف می‌شد و پیوسته در روزهای پنجشنبه با پای پیاده به مسجد کوفه و سهله می‌رفت؛ ...ایشان از کسانی بود که از روی قرائن بسیاری گمان می‌شد که به ملاقات (عج) رسیده است. این دانشمند بزرگوار از اولیاء الله و بندگان صالح خدا بود.» 🍂 مرحوم ملا اسماعیل قره‌باغی سرانجام سال ۱۳۲۳ق/ ۱۲۸۳- ۱۲۸۴ش، در حدود هشتاد سالگی دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در اوایل به خاک سپرده شد. عج 🕌 @feyziye_tehran
متوفای ۱۳۷۱ش در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در تهران به‌سر می‌برد و در کنار اقامه نماز و ارشاد عموم، در به تدریس رسائل و مکاسب اشتغال داشت. ✨ تشرفات این بزرگوار به محضر عج در کتابها مذکور است. از جمله تشرفی در که در صبح جمعه‌ای به هنگام قرائت امام عصر ارواحنا فداه به تصحیح این دعا پرداختند. خود می‌فرمایند: «وقتی به جمله "وَ عَرَجتَ بِروحِهِ إلی سَمائِکَ" رسیدم، آقا فرمودند: این جمله از ما نرسیده؛ بگویید: و عَرجتَ بِهِ إلَی سَمائِکَ». 🕌 @feyziye_tehran
📷 نشسته از چپ: مرحوم ، آیت‌الله 💠حجت‌الاسلام شیخ محمود برهان در بیان خاطرات خود به نگارنده این سطور می‌فرمود: ✍ من در جوانی بودم؛ پایتخت ولایت. هنگامی که من نجف بودم، که بسیار پرمحتوا و صاحب کرامات بود، من و آقای را با عده ای دیگر به سامرا فرستاد که هم مشغول درس و بحث باشیم و هم پاسدار خانه‌ی (ع). ▪️ برنامه‌ی ما دو چیز بود: هم درس و بحث و هم پاسداری خانه‌ی امام زمان (ع). ما شب‌ها در حرم پُست می دادیم که مبادا سنی های خرابکار به آنجا بیایند. من و آقای نجابت و و و خیلی های دیگر برای همین کار به سامرا می‌آمدیم. ▫️ آن ایامی که سامرا بودم، یک روز دیدم که یک ماشین طلبه از ایران آمدند، که آقای برهان بود و جماعتی از شاگردانش که در میان آنها آقای پهلوانی و آقا هم بودند. آقای برهان با یک ماشین طلبه به سامرا آمد. ▪️ایشان طلبه هایش را آن چنان تربیت کرده بود که هر کدام از آنها به نماز می‌ایستاد، بقیه‌شان می آمدند و به او اقتدا می کردند، حتی خودش هم می آمد؛ اینطور تربیت کرده بود. اگر یکی از آنها پول داشت، انگار این پول برای همه بود. برهان شاگردانش را اینطور تربیت کرده بود. من از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد. ▫️بعد از این آشنایی، شیخ محمود برهان به تهران آمد و توفیق دامادی آیت‌الله برهان را پیدا کرد. 🕌 @feyziye_tehran
📖 برشی از کتاب به یاد عج در ✍ آیت‌الله دربارۀ نامگذاری کتاب دعای از تالیفات خود فرموده بود: ✨ «در فکر تسمیۀ آن بودم؛ سیدی ناشناس وارد منزل شد. پس از آنکه جویای حال شدند، به من فرمودند: شنیدم که کتاب دعایی مرقوم داشته‌اید. گرفتند و ملاحظه کردند و فرمودند: نام کتاب دعایی که تدوین کرده‌اید، "هدیۀ احمدیه" بگذارید. ✨پس از خروج آن سید از اطاق، با توجه به اینکه کسی از نوشتن آن کتاب اطلاعی نداشت، به دنبال ایشان فرستادم که جویا شوم از کجا مستحضر شده‌اند که من تألیفی دراین‌باره نموده‌ام. هرچه گشتند کسی را نیافتند. از مستخدمین منزل سؤال نمودم که این آقا کجا رفتند؟ گفتند: ما کسی را ندیدیم؛ نه وروداً و نه خروجاً.» 🔹آیت‌الله فرزند آن عالم ربانی، این ماجرا را از تشرفات پدر خود به محضر امام عصر علیه السلام می‌دانست. 🕌 @feyziye_tehran
💡آیت‌الله در خاطرات خود از مرحوم پدرش آیت‌الله می‌فرمود: در منزل آیت‌الله مجلس روضه بود و من هم در خدمت والد، در آن مجلس شرکت کردیم. با ورود ایشان، سخنران صلوات فرستاد و در اثناء سخن، از ایشان با القاب و صفات بسیار تجلیل کرد تا حدی که مرحوم پدر ناراحت شد و از همان پایین منبر فرمود: «بگذارید لقبی هم برای (ع) باقی بماند. تو که هرچه لقب بود برای من گفتی!» 📚 منبع: ص۱۹۵ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 نشسته از چپ: مرحوم ، آیت‌الله ، حاج شیخ جواد آزاده، در جمع طلاب مدرسه لرزاده 💠حجت‌الاسلام شیخ محمود برهان در بیان خاطرات خود به نگارنده این سطور می‌فرمود: ✍ من در جوانی بودم؛ پایتخت ولایت. هنگامی که من نجف بودم، که بسیار پرمحتوا و صاحب کرامات بود، من و آقای را با عده ای دیگر به سامرا فرستاد که هم مشغول درس و بحث باشیم و هم پاسدار خانه‌ی (ع). ▪️ برنامه‌ی ما دو چیز بود: هم درس و بحث و هم پاسداری خانه‌ی امام زمان (ع). ما شب‌ها در حرم پُست می دادیم که مبادا افراد خرابکار به آنجا بیایند. من و آقای نجابت و و و خیلی های دیگر برای همین کار به سامرا می‌آمدیم. ▫️ آن ایامی که سامرا بودم، یک روز دیدم که یک ماشین طلبه از ایران آمدند، که آقای برهان بود و جماعتی از شاگردانش که در میان آنها آقای پهلوانی و آقا هم بودند. آقای برهان با یک ماشین طلبه به سامرا آمد. ▪️ایشان طلبه هایش را آن چنان تربیت کرده بود که هر کدام از آنها به نماز می‌ایستاد، بقیه‌شان می آمدند و به او اقتدا می کردند، حتی خودش هم می آمد؛ اینطور تربیت کرده بود. اگر یکی از آنها پول داشت، انگار این پول برای همه بود. برهان شاگردانش را اینطور تربیت کرده بود. من از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد. ▫️شیخ محمود برهان که فرزند آیت‌الله شیخ غلامعلی قمی بود بعد از این آشنایی به تهران آمد و توفیق دامادی آیت‌الله برهان را پیدا کرد و فامیلی خود را هم به برهان تغییر داد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran