eitaa logo
تاریخ و سیاست
1.6هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
23 ویدیو
11 فایل
دور هم تاریخ بخوانیم.... در این کانال ، مطالب تاریخی با تم سیاسی به ساده ترین زبان ممکن و با پیش مایه ی طنز خدمت شما ارائه میگردد. کپی برداری از مطالب ، کاملا آزاد می باشد. آی دی پژوهشگر مطالب؛ @arefaneh53 ادمین ارتباط؛ @Youzarsif_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام و عرض ادب خدمت عزیزانی که تازه به جمع ما پیوسته‌اند. از آنجا که اغلب کانالهای تاریخی مطالب خودشان را به شکل جسته گریخته بیان می‌کنند، برآن شدیم که مطالب تاریخی را بر اساس موضوع و به شکل آکادمیک و دسته بندی شده در قالب این کانال ارائه کرده و بر بعضی از مطالب ، تحلیل‌های سیاسی ارائه دهیم. تا کنون به ترتیب ، موضوعات ذیل در این کانال ارائه شده است: ۱.تاریخ پول ، اقتصاد و بانکداری . لینک ورود به این مبحث ، عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/11 ۲.تاریخ یهودیت و یهودشناسی تا دوران معاصر. لینک ورود به این مبحث ، عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/47 ۳. تاریخ جریانات فکری حوزه‌‌های علمیه. لینک ورود به این مبحث ، عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/117 ۴. جریان‌شناسی سیاسی و تاریخ جریانات سیاسی در ایران. لینک ورود به این مبحث عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/128 ۵.از حمله مغول به ایران تا دولت جمهوری اسلامی. شامل تاریخ دولت‌های ایلخانی ، دوره فترت ، دوره ملوک‌الطوایفی ، تشکیل دولت صفویه ، حمله افغانها، افشاریه ، زندیه ، قاجاریه ، پهلوی و تاریخ کامل دولت‌های پس از انقلاب اسلامی تا پایان دولت روحانی. لینک ورود به این مبحث عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/137 ۶.تاریخ جهان باستان شامل تمدن‌های بین‌النهرین ، مصر باستان ، ایران باستان ، دولت مادها ، دولت هخامنشیان ، دولت اشکانیان ، دولت ساسانیان لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/851 ۷.تاریخ ایران اسلامی تا ابتدای حمله مغول ، شامل تاریخ ورود اسلام به ایران ، دولت‌های طاهریان ، سامانیان ، غزنویان ، غوریان ، آل زیار ، آل بویه ، سلجوقیان و خوارزمشاهیان. لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/981 ۸.تاریخ اروپا ، شامل اروپای باستانی ، دولت روم باستان ، تاریخ قرون وسطی ، امپراطوری مقدس روم ، تاریخ دولت بیزانس و جنگهای صلیبی. لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1073 ۹. تاریخ اروپا در دوره رنسانس ، عصر روشنگری ، تاریخ اروپای جدید ، تاریخ اروپای معاصر و جنگهای جهانی ، تاریخ جنگ سرد و فروپاشی شوروی ، دنیای تک قطبی لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1143 ۱۰.تاریخ انبیا و ادیان لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1391 ۱۱.تاریخ اسلام لینک ورود به این مبحث عبارتست از: https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1556 ۱۲.تاریخ تشیع و امامت و تاریخ خلفا. شامل تاریخ فرقه‌های شیعه ، تاریخه شیعه و تاریخ خلفا لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1827
باسلام عرض شد که مهدی عباسی دو پسر داشت . هادی و هارون. قرار شد ابتدا هادی خلیفه بشود و بعد از فوت او ، هارون. اعلام ولیعهدی کردند و هادی تحت عنوان ولیعهد ، به ولایت گرگان منصوب شد. بعد از مدتی ، مهدی ، پشیمان شد و قرار شد که هادی را از حکومت گرگان فرابخواند و از ولایتعهدی عزل کند. هادی که متوجه این قضیه شد ، از گرگان به بغداد نیامد و گفت بنده همینجا جایم خوب است. و قصد داشت با لشکری که در اختیار داشت هرطور شده ایران را از زیر بار خلافت بغداد بیرون بکشد و خودش بر آن حکومت کند و به اصطلاح اعلام استقلال بنماید. مهدی که این خیره‌سری را دید ، نگران شد و با لشکری گران از بغداد به سمت گرگان به راه افتاد تا به حساب هادی برسد که در ایلام فوت کرد. بلافاصله هادی به بغداد آمد و اعلام خلافت نمود و یکسال خلیفه بود تا اینکه مرد و هارون جانشین او شد. دو علت برای مرگ او گفته‌اند . یکی بیماری و یکی هم اینکه مادرش خیزران از او ناراضی بود و هارون را بیشتر دوست داشت و لذا مقدمات قتل او را فراهم کرد تا هارون به خلافت برسد. هادی ، انسان شجاع و نیرومندی بود اما همین حماقتهایش که تمام کارهای پدرش را متوقف کرد و بر شیعیان و سادات سختگیری نمود و اموال آن‌ها را پس گرفت و مقرری آنها را قطع کرد و راهکار خشونت را پیش گرفت ، دلیل بر این است که لیاقت حکومت را نداشته. در دوره هادی ، یکی از نوادگان امام حسن مجتبی به نام حسین بن علی ، برضد هادی ، قیام کرد. محل قیام او در مکه بود و هادی لشکری را برای سرکوب این قیام فرستاد و حسین بن علی در منطقه‌ای به نام فخ در مبارزه با‌ این لشکر ‌، به شهادت رسید و معروف به شهید فخ گردید. این هم داستان هادی عباسی که فقط یکسال خلافت کرد. انشالله فرداشب قصه هارون را عرض میکنم که برادر هادی بوده است. @tarikhbekhanim
قبر مهدی ، سومین خلیفه عباسی در ایلام که در سال ۵۴ تخریب شد و دیگر ساخته نشد. @tarikhbekhanim
باسلام عزیزانی که مایل به مطالعه تاریخ عاشورا در این کانال هستند ، از اینجا شروع بفرمایند: https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1951
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یزید چگونه به درک واصل شد؟ جریان مرگ یزید را قبلا در اینجا عرض کرده‌ام. @tarikhbekhanim
باسلام بعد از هادی ، خلیفه عباسی ، برادرش هارون بن مهدی ، معروف به الرشید ، به خلافت رسید. هارون در طول دوره خلافت برادرش ، آدم مطیعی بود و بر خلاف اوامر او کاری نکرد چرا که هردو از یک مادر بودند و اختلافات تاریخی بین دو برادر معمولا وقتی رخ می‌دهد که آنها از مادران جداگانه‌ای باشند. مادر این دونفر ، خیزران نام داشت که در تاریخ خیلی از او نام برده شده و زن مقتدری بوده. این خانم در ابتدا کنیز بود و می‌گویند بربر یا از اهالی یمن بوده ، اما مهدی عباسی او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود. خیزران از هادی ، کینه به دل داشت و می‌گویند عامل قتل هادی ، همین مادرش بوده ولی هارون را خیلی دوست داشت و در زمان او بااستفاده از بیت‌المال ، کارهای خیر و عام‌المنفعه زیاد انجام می‌داد. از جمله اینکه وسعت مسجدالحرام را زیاد کرد و امکاناتی بر آن افزود. هارون الرشید مقتدرترین خلیفه عباسی بود و در سال ۱۷۰ به خلافت رسید و در سال ۱۹۳ هم از دنیا رفت. یعنی ۲۳ سال خلافت کرد و قبر او در مشهدالرضا ع در همین محلی است که امام رضا ع دفن شده است. اینکه هارون در اینجا چکار داشته برمی‌گردد به لشکرکشی هارون از بغداد به خراسان برای جنگ با خوارج سیستان که در این محل بیمار شده و از دنیا می‌رود. به طور کلی ، وقتی می‌گویند یک پادشاه ، مقتدرترین خلیفه یا پادشاه بوده یعنی اینکه بعد از او ، دوره افول آن سلسله آغاز شده. البته اینطور نیست که وقتی دوره افول آغاز بشود ، دو روز بعد ، آن سلسله از بین برود. سلسله عباسی بعد از هارون حدود ۴۰۰ سال دوام آورد تا اینکه مغول‌ها در سال ۶۵۶ بغداد را فتح و این سلسله را برانداختند. مثلا شاه عباس اول هم مقتدرترین شاه صفویه است و بعد از او افول صفویه آغاز شد. اما از زمان فوت او تا حمله افغانها به ایران و براندازی صفویه ۱۰۰ سال طول کشید. علت اینکه دوره هارون را عصر طلایی عباسی می‌نامند این استکه در این ۲۳ سال ، فتوحات خیلی انجام شد ، اقتصاد خیلی رونق گرفت . تجارت زیاد شد . رفاه مردم خصوصا در بغداد خیلی شد. بغداد به شهر افسانه‌ای تبدیل شد. درآمد حکومت زیاد شد و خزانه‌های زیادی برای نگهداری اموال ساخته شد .نظارت بر حال مردم و حضور میدانی خلیفه با لباس مبدّل در بین مردم زیاد شد. علم و دانش رونق گرفت و دارالحکمه وسعت یافت. ارتباط با اروپا خیلی زیاد شد و اروپایی‌ها مرتب به دربار هارون ، سفیر می‌فرستادند. هارون هم افرادی را به اروپا میفرستاد و اینها مخصوصا کتاب‌های زیادی به بغداد آورده و ترجمه میکردند. مهمترین کتاب‌هایی که ما می‌شناسیم و فارابی و ابن‌سینا هم خیلی از آنها نام برده‌اند ، مجسطی و هندسه اقلیدس ، در زمان هارون ترجمه شدند. کتاب‌های ریاضی و فلسفه خیلی ترجمه شدند. آثار ایرانی و هندی هم خیلی ترجمه شد. برخورد با زنادقه در دوره هارون کمتر شد و اینها آزادی عمل بیشتری پیدا کردند و مردم بغداد میل به بی‌دینی پیدا نمودند و به اصطلاح امروزی لائیک شدند. خدا را قبول داشتند اما اهمیت چندانی به دین نمیدادند. حوزه‌‌های دینی هم رونق گرفت و مدارس دینی زیادی ساخته شد. هارون آدم بخشنده و دست و دل بازی بود و مخصوصا همسری به نام زبیده داشت که هم دخترعموی او میشد و هم دخترخاله‌اش. این زبیده یکی از زنان زیبا و اعجوبه تاریخ است و خیلی در تاریخ از او نام برده شده. چرا که میل زیادی به عمارت و آبادانی داشت و جاهای زیادی را آباد کرد. مراکزی را برای علم‌آموزی ایجاد کرد. دارالقرآنهای زیادی هم ساخت و برای حفظ قرآن ، مسابقه و جایزه قرار می‌داد . یک رشته قنات از طائف به مکه کشید و آب مکه را زیاد کرد که به عین زبیده معروف است. در بغداد هم با روش‌های علمی ، آب را طوری به کاخهای هارون کشید که در کاخ ، فواره درست میشد. خب اینها مسائلی است که در تاریخ به عنوان تمدّن شناخته می‌شود. یعنی اگر یک حاکمی روی کار بیاید که این کارها را بکند و رفاه مردم زیاد بشود ، حاکم مقتدری خواهد بود ولو اینکه دین مردم ضعیف شود. ولو اینکه مراکز فسق و فجور هم بسازد. ولو اینکه بر شیعیان و ائمه هم سخت‌گیری کند و امام موسی کاظم ع را به شهادت برساند. معاویه هم در شام حکومت مقتدری داشت و از او بعنوان مقتدرترین خلیفه اموی یاد می‌شود ولی حداقل ۸۰ درصد از آنچه انحراف در دین اسلام نامیده می‌شود زیر سر این آقاست. در مورد جنایات هارون انشالله در قسمت بعدی صحبت میکنیم اما ذکر نام سه نفر در اینجا جالب است. یکی بهلول معروف که در زمان هارون بوده و برخی می‌گویند برادر هارون بوده ولی هم هارون و هم خودش این را کتمان میکردند.
اسم بهلول در حقیقت ابووهب بن عمرو بوده اما به جهت اینکه خودش را به دیوانگی میزده ، بهلول نامیده شده و بهلول به عربی یعنی شاد و شنگول. می‌گویند که بهلول از شاگردان امام صادق ع و امام موسی کاظم ع بوده و چون یک وقتی تحت تعقیب قرار گرفت خودش را به دیوانگی زد و به مجنون بغداد معروف شد و بااین کار حتی به کاخ هارون هم رفت و آمد می‌کرد. داستانهای خیلی زیادی از او در تاریخ نقل شده که اگر مایل به خواندن برخی از آنها هستید به اینجا مراجعه کنید. دیگری شخصی است به نام ریّآن بن شبیب این ریّان برادر یکی از زنها یا کنیزان هارون بوده و به قولی دایی مأمون بوده است. ریان بن شبیب از اصحاب خاص امام موسی کاظم ع بوده است و حدیث ریان در مورد وقایع عاشورا خیلی معروف است و خیلی از اطلاعاتی که ما در مورد وقایع عاشورا داریم از روایتی است که امام کاظم ع برای این آقا کرده است. ریان بعدها به قم آمد و ساکن آنجا شد و به تبلیغ شیعه پرداخت . ابراهیم بن هاشم قمی ، از شاگردان او بوده و این آقا پدر علی بن ابراهیم قمی است که از علمای بزرگ شیعه و صاحب تفسیر معروف قمی است و در بازار الغدیر قم دفن است و ضریح و بارگاه دارد. یکی از نوحه‌های خیلی معروف این روزها ، حدیث رَیّان است که برای شنیدن آن به اینجا مراجعه کنید. فرد دیگر که می‌خواهم نام ببرم ، قاسم ، پسر هارون است که داستان آن انشالله بماند برای فرداشب. @tarikhbekhanim
باسلام و عرض ادب خدمت عزیزانی که تازه به جمع ما پیوسته‌اند. از آنجا که اغلب کانالهای تاریخی مطالب خودشان را به شکل جسته گریخته بیان می‌کنند، برآن شدیم که مطالب تاریخی را بر اساس موضوع و به شکل آکادمیک و دسته بندی شده در قالب این کانال ارائه کرده و بر بعضی از مطالب ، تحلیل‌های سیاسی ارائه دهیم. تا کنون به ترتیب ، موضوعات ذیل در این کانال ارائه شده است: ۱.تاریخ پول ، اقتصاد و بانکداری . لینک ورود به این مبحث ، عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/11 ۲.تاریخ یهودیت و یهودشناسی تا دوران معاصر. لینک ورود به این مبحث ، عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/47 ۳. تاریخ جریانات فکری حوزه‌‌های علمیه. لینک ورود به این مبحث ، عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/117 ۴. جریان‌شناسی سیاسی و تاریخ جریانات سیاسی در ایران. لینک ورود به این مبحث عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/128 ۵.از حمله مغول به ایران تا دولت جمهوری اسلامی. شامل تاریخ دولت‌های ایلخانی ، دوره فترت ، دوره ملوک‌الطوایفی ، تشکیل دولت صفویه ، حمله افغانها، افشاریه ، زندیه ، قاجاریه ، پهلوی و تاریخ کامل دولت‌های پس از انقلاب اسلامی تا پایان دولت روحانی. لینک ورود به این مبحث عبارت است از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/137 ۶.تاریخ جهان باستان شامل تمدن‌های بین‌النهرین ، مصر باستان ، ایران باستان ، دولت مادها ، دولت هخامنشیان ، دولت اشکانیان ، دولت ساسانیان لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/851 ۷.تاریخ ایران اسلامی تا ابتدای حمله مغول ، شامل تاریخ ورود اسلام به ایران ، دولت‌های طاهریان ، سامانیان ، غزنویان ، غوریان ، آل زیار ، آل بویه ، سلجوقیان و خوارزمشاهیان. لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/981 ۸.تاریخ اروپا ، شامل اروپای باستانی ، دولت روم باستان ، تاریخ قرون وسطی ، امپراطوری مقدس روم ، تاریخ دولت بیزانس و جنگهای صلیبی. لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1073 ۹. تاریخ اروپا در دوره رنسانس ، عصر روشنگری ، تاریخ اروپای جدید ، تاریخ اروپای معاصر و جنگهای جهانی ، تاریخ جنگ سرد و فروپاشی شوروی ، دنیای تک قطبی لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1143 ۱۰.تاریخ انبیا و ادیان لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1391 ۱۱.تاریخ اسلام لینک ورود به این مبحث عبارتست از: https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1556 ۱۲.تاریخ تشیع و امامت و تاریخ خلفا. شامل تاریخ فرقه‌های شیعه ، تاریخه شیعه و تاریخ خلفا لینک ورود به این مبحث عبارتست از : https://eitaa.com/tarikhbekhanim/1827
باسلام هارون‌الرشید دارای تعدادی فرزند پسر و دختر بود که در بین آنها چند نفر معروف‌تر از بقیه بودند. امین و مأمون که به ترتیب جانشین پدر شدند و قاسم که یک آدم زاهد و پرهیزکار و شیعه و از اصحاب امام موسی کاظم ع بوده است . قاسم ، سومین ولیعهد هارون بود و قرار بود بعد از مأمون ، خلیفه بشود. داستان قاسم را عینا از کتاب خزینه‌الجواهر مرحوم آیت‌الله نهاوندی عرض میکنم. هارون را پسری بود به زیور صلاح آراسته، و گوهر پاکش از صلب آن ناپاک چون مروارید، از آب تلخ و شور برخاسته، فیض مجالست زهاد و عباد آن عصر را دریافته بود و از تأثیر صحبت ایشان روی دل از خواهش زخارف دنیوی برتافته، طریقه ی پدر و آرزوی سریر و افسر را ترک گفته و خانه ی دل را به جاروب آگاهی از خس و خاشاک اندیشه پادشاهی پاک نموده، از جامه های غیر کرباس و شال نپوشیدی، و خون رغبتش با رنگ اطلس و دیبای دنیا نجوشیدی، مرغ دلش از دامگاه علایق جسته، بر شاخهای بلندی حقیقت آشیان گرفته و دیده از تماشای صورت ظاهر دنیا بسته بود. پیوسته به گورستانها رفته و به نظر عبرت نگریستی، و بر آن گلزار اعتبار مانند ابر بهار زار زار می گریستی! روزی وزیر هارون در مجلس بود، در آن اثنا آن پسر که نامش قاسم بود و لقبش مؤتمن آمد بگذرد، جعفر برمکی خندید، هارون از سبب خنده پرسید، پاسخ داد، بر احوال این پسر می خندم که تو را رسوا نموده، ای کاش این پسر به تو داده نمی شد! این است لباس و وضع و روش و منش او، با فقرا و تهیدستان می نشیند، هارون گفت: حق دارد، زیرا ما تاکنون منصب و مقامی به او واگذار نکرده ایم، چه خوبست حکومت شهری را در اختیارش بگذاریم، امر کرد او را به حضور آوردند، وی را نصیحت کرد و گفت: می خواهم تو را به حکومت شهری منصوب نمایم، هر منطقه ای را علاقه داری بگو. گفت: ای پدر! مرا به حال خود بگذار، علاقه ام به بندگی خدا بیش از حکومت است، تصور کن فرزندی چون مرا نداری. گفت: مگر نمی توان در لباس حکومت به عبادت برخاست؟ حکومت منطقه ای را بپذیر، وزیری شایسته برای تو قرار می دهم تا اکثر امور منطقه را به دست گیرد و تو هم به عبادت و طاعت مشغول باشی. هارون از این معنا غافل بود یا خود را به غفلت زده بود که حکومت، حق امامان معصوم و اولیای الهی است. در حکومت ظالمان و ستمگران، و غاصبان و طاغیان، قبول امارت و حکومتی که نتوان دستورات حق را پیاده کرد و با حقوق آن، که سراسر حرام است هیچ عبادتی به صورت صحیح ممکن نیست انجام گیرد، مورد رضایت خدا نیست و پذیرفتن امارت از جانب ستمگر، بدون وجه شرعی گناه بزرگی است. قاسم گفت: من هیچ نوع برنامه ای را نمی پذیرم و زیر بار قبول امارت و حکومت نمی روم. هارون گفت: تو فرزند خلیفه و حاکم و سلطان مملکتی پهناور و سرزمینی وسیع هستی، چه مناسبت دارد که با مردمان بی سر و پا معاشری و مرا در میان بزرگان سرشکسته کرده ای؟ پاسخ داد: تو هم مرا در میان پاکان و اولیای خدا از اینکه فرزند خود می دانی سرشکسته کرده ای! نصیحت هارون و حاضران مجلس در او اثر نکرد، از سخن گفتن ایستاد و در برابر همه سکوت کرد. حکومت مصر را به نام او نوشتند، اهل مجلس به او تبریک و تهنیت گفتند. چون شب رسید از بغداد به جانب بصره فرار کرد، به وقت صبح هر چند تفحص کردند او را نیافتند. مردی از اهالی بصره به نام عبد اللَّه بصری می گوید: من در بصره خانه ای داشتم که دیوارش خراب شده بود، روزی آمدم کارگری بگیرم تا دیوار را بسازد، کنار مسجدی جوانی را دیدم مشغول خواندن قرآن است و بیل و زنبیلی هم در پیش رویش گذاشته است، گفتم: کار می کنی؟ گفت: آری، خداوند ما را برای کار و کوشش و زحمت و رنج برای تأمین معیشت از راه حلال آفریده. گفتم: بیا به خانه ی من کار کن، گفت: اول اجرتم را معین کن سپس مرا برای کار ببر. گفتم: یک درهم می دهم، گفت: بی مانع است، همراهم آمد تا غروب کار کرد، دیدم به اندازه ی دو نفر کار کرده، خواستم از یک درهم بیشتر بدهم قبول نکرد، گفت: بیشتر نمی خواهم، روز بعد دنبالش رفتم او را نیافتم، از حالش جویا شدم گفتند: جز روز شنبه کار نمی کند و بقیه روزهای هفته را عبادت می‌نماید. روز شنبه اول وقت نزدیک همان مسجدی که در ابتدای کار او را دیده بودم ملاقاتش کردم، او را به منزل بردم مشغول بنایی شد، گویی از غیب به او مدد می رسید. چون وقت نماز شد، دست و پایش را شست و مشغول نماز واجب شد، پس از نماز کار را ادامه داد تا غروب آفتاب رسید، مزدش را دادم رفت، چون دیوار خانه تمام نشده بود صبر کردم تا شنبه ی دیگر به دنبالش بروم، شنبه رفتم او را نیافتم، از او جویا شدم گفتند، دو سه روزی است بیمار شده، از منزلش جویا شدم، محلی کهنه و خراب را به من آدرس دادند، به آن محل رفتم، دیدم در بستر افتاده به بالینش نشستم و سرش را به دامن گرفتم، دیده باز کرد و پرسید: تو کیستی؟ گفتم: مردی هستم که دو روز برایم کار کردی، عبد اللَّه بصری می باشم، گفت: تو را شناختم، آیا تو هم
علاقه داری مرا بشناسی؟ گفتم: آری، بگو کیستی؟ گفت: من قاسم پسر هارون الرشید هستم! تا خود را معرفی کرد از جا برخاستم و بر خود لرزیدم، رنگ از صورتم پرید، گفتم: اگر هارون بفهمد فرزندش در خانه ی من عملگی کرده مرا به سیاست سختی دچار می کند و دستور تخریب خانه ام را می دهد. قاسم فهمید دچار وحشت شدید شده ام، گفت: نترس و وحشت نکن، من تا به حال خود را به کسی معرفی نکرده ام، اکنون هم اگر آثار مردن در خود نمی دیدم حاضر به معرفی خود نبودم، مرا از تو خواهشی است، هرگاه دنیا را وداع کردم، این بیل و زنبیل مرا به کسی که برایم قبر آماده می کند بده و این قرآن هم که مونس من بوده به اهلش واگذار، انگشتری هم به من داد و گفت: اگر گذرت به بغداد افتاد پدرم روزهای دوشنبه بار عام می دهد، آن روز به حضور او می روی و این انگشتر را پیش رویش می گذاری و می گویی: فرزندت قاسم از دنیا رفت و گفت: چون جرأت تو در جمع کردن مال دنیا زیاد است این انگشتر را روی اموالت بگذار و جوابش را هم در قیامت خود بده که مرا طاقت حساب نیست، این را گفت و حرکت کرد که برخیزد نتوانست، دو مرتبه خواست برخیزد قدرت نداشت، گفت: عبد اللَّه، زیر بغلم را بگیر و مرا از جای بلند کن که آقایم امیر المؤمنین علیه السلام آمده، او را از جای بلند کردم به ناگاه روح پاکش از بدن مفارقت کرد، گویا چراغی بود که برقی زد و خاموش شد! بله از اینجا به بعد نه‌تنها خیلی از شیعیان در بارگاه خلفای عباسی رفت و آمد داشتند بلکه برخی از وزیران آنها شیعه بودند و حتی در تاریخ ذکر شده است که چندتن از خود خلفای عباسی هم شیعه بودند اما بااین حال حاضر نشدند خلافت را در اختیار سادات یا علمای شیعه قرار دهند. شرح حال آنها را انشالله در شبهای آینده خواهم گفت. @tarikhbekhanim
باسلام مطلب بعدی در مورد هارون الرشید ، داستان وزیران اوست. هارون در ابتدا از خاندان برمک ، برای خودش وزیر انتخاب کرد. قبلا عرض کردم که اولین کسی از این خاندان که وارد در کار سیاست شد ، خالد بن برمک بود که در دستگاه امویان یعنی مروان حمار ، راه یافت و مخفیانه برای عباسیان کار می‌کرد تا اینکه امویان برافتادند و عباسیان بر سر کار آمدند و این خالدخان مدتی وزیر منصور شد و مدتی از فرماندهان ارشد او. خالد از نسل پادشاهان قدیم ایرانی بود و پدر او قباد نام داشت که زرتشتی بود و معروف به برمک. برمک به معنای رییس و محافظ آتشکده است. خالد در دوره مهدی هم از سران دستگاه خلافت بود و در طی همان یکسال خلافت هادی ، فوت کرد. پسرش یحیی بن خالد ، در دوره هارون اولین وزیر هارون شد. یک مقدار بسیار زیادی از موفقیت‌های هارون که گفتیم مقتدرترین خلیفه عباسی باشد ، مدیون این یحیی است. این آقا بسیاری از مناصب دولتی را بین برادران ، پسران و اقوامش ، توزیع کرد و تقریبا تمام ارکان حکومت را در دست گرفت و الحق ، این خاندان ، حکومت رابه بهترین وجه ممکن اداره میکردند. به طوری که نقش هارون ، تشریفاتی شده بود. دربار هارون تقریبا ایرانی شده و زبان ایرانی به سرعت گسترش می‌یافت. توسعه بیت‌الحکمه و تاسیس دالترجمه و تشویق دانشمندان و مترجمان ، کار این خاندان بود. یحیی ، اتابک بود. یعنی چه ؟ یعنی وقتی هارون کودک بود این آقا معلم هارون بود و لذا بعدها ، هارون او را به وزارت انتخاب کرد. یک بار هم هادی ، تصمیم گرفت که هارون را از ولایت‌عهدی خلع کند و پسر خودش را ولیعهد کند که یحیی، مانع شد و از این طریق باز هم به هارون خدمت کرد. یحیی ، خودش هم یک پسر به نام فضل داشت که معلم امین ، پسر هارون شد. این فضل ، معاون پدرش هم بود یعنی پدرش که وزیر بود ، این فضل را معاون خودش کرده بود و لذا به او ، وزیر کوچک هم میگفتند. یکی دیگر از پسران یحیی ، جعفر بود که به اصطلاح وزیردربار و تشریفات بود . خلاصه اینکه حدود ۲۵ منصب و مقام مهم دولتی به دست ۲۵ نفر از خاندان برمک بود. اما بالاخره سقوط این خاندان با آن همه ثروت و مکنت ، هم آغاز شد و یکی از اعجاب‌انگیزترین وقایع تاریخ ، اتفاق افتاد. چند عامل باعث سقوط اینها شد. یکی اینکه امرا ، حاکمان ایالات و سفرای کشورهای دیگر ، عادت کرده بودند فقط با برمکیان در ارتباط باشند و عملا جلو چشم هارون ، با آنها حرف می‌زدند و به هارون اعتنا نمی‌کردند. این مسئله خشم هارون را برانگیخته بود. دیگر اینکه چند شورش در ایران و نقاط دیگر رخ داد که بدخواهان ، این شورش‌ها را به خاندان برمک نسبت دادند و البته در بعضی از آنها ردپای برمکیان هم پیدا شد. مسئله دیگر رقابت بین اعراب و ایرانیان بود. وقتی اعراب دیدند که ایرانی‌ها تمام مناصب مهم دولتی را گرفته و اعراب را به حاشیه رانده‌اند ، برآن شدند که به حکومت برامکه خاتمه دهند و موفق هم شدند. هارون مدتها با خودش بر سر این مسئله کلنجار رفت تا اینکه بالاخره در ابتدای سال ۱۸۷ ارتباط عباسه ، خواهر هارون با جعفر بن یحیی را بهانه کرد و او را به جوخه اعدام سپرد. بعد از آن هم تمام برامکه را در مدت زمان کوتاهی ، قلع و قمع نمود و حتی بسیاری از کودکان و خردسالان این خاندان را هم به قتل رسانید. بلافاصله بعد از قتل برمکیان، آثار زوال در حکومت هارون آشکار و خودش هم از این کار پشیمان شد اما دیگر سودی نداشت. در ادبیات فارسی و عربی داستانهای زیاد و عبرت‌آمیزی در مورد شوکت و عظمت و بعد هم سقوط برمکیان گفته شده. بنده خودم از شدت علاقه‌ای که به این داستان داشتم ، قسمت‌هایی از داستان برامکه که در تاریخ بیهقی آمده بود را حفظ کرده بودم😁 (حالا اگر تعریف از خود نباشد) القصه ، بعد از یحیی که وزیر هارون بود ، دشمن درجه یک او ، یعنی فضل بن ربیع ، وزیر شد. کار اصلی این آقا ، هم در دوران منصور و هم مهدی و هم هارون ، زیرآب زنی بود. داستانهای زیادی از او در تاریخ آمده و ایشون نماد کامل زیرآب زنی و تلاش برای قتل دیگران است. این آقا از عوامل اصلی عزل و قتل یحیی و سایر برمکیان شمرده شده ولی بنده خودم علت اصلی نسل‌کشی برامکه را ظلمی میدانم که اینها در حق امام موسی کاظم ع کردند و سعایتهای برمکیان در حق امام ع ، باعث شد ایشان چندین بار به زندان بیفتد که توضیح خواهم داد. یکی از کسانی که از او به عنوان وزیر هارون نام برده شده ، علی بن یقطین کوفی است. این آقا شیعه و بسیار دانشمند و از شاگردان امام صادق ع و امام موسی کاظم ع بوده و با تلاش خودش از مراحل پایین شروع کرد تا به وزارت رسید.
این چیزی است که برخی از مورخین گفته‌اند ولی بنده خودم چیزی در این رابطه پیدا نکردم که علی بن یقطین، وزیر شده باشد بلکه اغلب گفته‌اند که به مناصب بالایی رسید ولی اسمی از او در لیست وزیران هارون نیست. ایشان از خواص امام کاظم ع بوده و به دستور امام ، در دستگاه خلافت میماند و به شیعیان کمک می‌کند و در خیلی از موارد ، حضورش به نفع شیعیان بوده تا اینکه در سال ۱۸۲ و قبل از هارون ، فوت کرد و هیچگاه هویت او برای هارون مشخص نشد و کسی نفهمید که او شیعه است و همیشه تقیه می‌کرد. رحمت خدا بر این مرد بزرگ. هارون ، آدم مردم‌داری بود و خیلی وقتها با لباس مبدّل و مخصوصا شبها ، به کوچه و بازار می‌آمد و از اوضاع و احوال بغداد و مردم کسب اطلاع می‌کرد و در این رابطه هم داستانهای شبیه به افسانه خیلی ذکر شده. هارون در اواخر حکومتش ، علی بن عیسی بن ماهان را والی خراسان کرد که این آقا خیلی به خراسانیان ظلم کرد و افرادی مثل حمزه خارجی و رافع بن لیث بر او شوریدند و خراسان ملتهب شد . علی بن عیسی که نتوانست از پس اینها برآید از هارون کمک خواست و هارون خودش برای جنگ با اینها راه افتاد و پس از قلع و قمع آنها در طوس فوت کرد و او را در همان طوس دفن کردند. بعدها که امام رضا هم در طوس به شهادت رسید ، قرار شد به دستور مأمون ایشان را در پایین پای هارون دفن کنند که برعکس شد و ایشان را بالاتر از هارون دفن کردند و الان قبر هر دو در یک مکان است اما قبر هارون دقیقا در وسط گنبد است و قبر امام رضا ع کمی بالاتر و لذا در زیر گنبد شریف ، به همین دلیل محوطه بالاسر کمی تنگ‌تر از محوطه پایین‌ پا است و برخی افراد پس از سلام دادن به امام رضا ع ، یک لعن هم به هارون می‌کنند و بعد به قسمت پایین پا آمده و پشت خودشان را به هارون کرده و یک سلام به امام میدهند😁 انشالله در قسمت بعدی در مورد امام کاظم ع صحبت خواهم کرد. @tarikhbekhanim
باسلام امام موسی کاظم ع در سال ۱۲۸ به دنیا آمد و در سال ۱۴۸ هم به امامت رسید و پس از ۳۵ سال امامت در سال ۱۸۳ و در سن ۵۵ سالگی به شهادت رسید. دوران زندگی این امام معصوم مقارن با دوره امویان ، قیام ابومسلم ، خلافت سفاح ، منصور ، مهدی ، هادی و هارون بوده است. ایشان در زمان منصور به امامت رسید و مدتی از دوره امامت ایشان در دوره منصور بوده. بعد هم مهدی بر سرکار آمد و یکبار همین مهدی عباسی امام را به بغداد احضار کرده و به زندان انداخت. بعد ، امام دوباره به مدینه آمد. سفری به شام کرد و به زیارت بیت‌المقدس رفت و در آنجا با تعدادی از بزرگان مسیحیت مناظره نمود و خیلی از آنها مسلمان شدند. در دوره خلافت هادی ، حسین بن علی معروف به شهید فخّ قیام کرد و امام موسی کاظم ع در قبال قیام اینها موضع مشخصی نداشت یعنی نه تایید کرد و نه مخالفت نمود. علت این مسئله همان است که قبلا عرض کردم و خلفا مرتب ائمه را رصد میکردند و منتظر بودند که کوچکترین خلافی از آنها سر بزند تا همان را عَلَم کرده و به کشتار اهل‌بیت بپردازند. البته شیعیان ، مخصوصا در ایران و خراسان قیامهایی داشتند ولی ائمه در مورد این قیام‌ها تقیه میکردند و در عوض راه مبارزه منفی را انتخاب میکردند یعنی هرکس که از آنها در مورد حکومت عباسیان نظرخواهی می‌کرد، جواب منفی می‌دادند. اینکه یک آدم معروف و برجسته ، حکومت را تایید نکند ، مشروعیت حکومت زیر سوال میرود و به این مسئله ، مبارزه منفی می‌گویند. جریان صحبت امام موسی کاظم ع با صفوان جمّال که شترهایش را به هارون کرایه داده بود تا با آن به حج برود یکی از داستانهای مشهور در مورد مبارزه منفی امام است. این قضایا و این حرکات هم به گوش هارون می‌رسید و گاهی امام را به بغداد احضار و مدتی ایشان را زندان می‌کرد. در سال ۱۷۹ ، هارون به حج رفت و بعد از آن سری هم به مدینه زد و در کنار قبر پیامبر ، حاضر شد و بر ایشان سلام داد و با صدای بلند که همه بشنوند گفت سلام بر تو ای پسرعمو. چرا که فرزندان عباس یعنی همین خلفای عباسی با پیامبر ص ، پسرعمو می‌شدند. امام کاظم ع هم جلو رفت و با صدای بلند فرمود سلام بر تو ای پدرجان. یعنی اگر تو برای غصب خلافت ، به پسرعمو بودن با پیامبر مینازی ، پس بدان که ماها فرزندان اوئیم. هارون از حج ، به بغداد برگشت و بلافاصله دستور احضار امام را صادر کرد و ایشان را در بصره زندانی نمود . در اواخر سال ۱۸۰ دستور قتل ایشان در زندان را صادر کرد ولی کسی حاضر به انجام دستور او نشد. زندان را عوض کردند و ایشان را به زندان سِندی بن شاهک در بغداد منتقل نمودند. سندی یک یهودی بود و زندانی داشت که برای هارون مقاطعه کاری می‌کرد. یعنی یک شرکت خصوصی راه انداخته بود و کارهای حکومتی از جمله زندان‌بانی را انجام می‌داد. نقل شده که سندی یک یهودی بدسیرت و بی‌رحم و شریر و از تمام ارزش‌های اخلاقی به‌دور بود و برخوردهای سخت‌گیرانه و خشونت‌بار با امام هفتم داشت، از وی روی برمی‌گرداند، در موقع خوردن و آشامیدن او را آزار می‌داد و غل و زنجیر می‌کرد. تمام اینها با دستورات یحیی بن خالد برمکی بود که داستان او را قبلا عرض کردم. چرا که در طی این سالها ، یحیی ، همه کاره حکومت بود. بالاخره در سال ۱۸۳ ، به دستور یحیی ، سندی بن شاهک یهودی ، امام را با خرمای مسموم به شهادت رسانید. امام سه روز بیمار بود و آثار مسمومیت در چهره ایشان هویدا گشت و پس از آن در کمال مظلومیت به شهادت رسید. خب این داستان زندگی امام کاظم ع. اما حالا به چند نکته در مورد ایشان اشاره میکنم. یکی اینکه ایشان هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه ، بسیار ستوده شده و به علم و حلم و بردباری ایشان تاکید شده است. قبر ایشان در بغداد و در محلهء کاظمین است. این محله جزئی از بغداد بوده که در سمت غرب رود دجله قرار دارد و بعد از دفن ایشان و امام جواد ع به عنوان کاظمین شناخته شد. امام هفتم ع را به خاطر حلم زیاد و فروبردن خشم ، کاظم می‌نامند. بسیاری از شیعیان و اهل سنت از قدیم به زیارت قبر ایشان میرفته و حاجت میگرفته‌اند و همین اسم باب‌الحوائج را اهل‌سنت روی ایشان گذاشته‌اند. دیگر اینکه از زمان امام صادق ع ، یک سیستم وکالت در کل دنیای اسلام راه افتاد که این سیستم در زمان امام کاظم ع خیلی فعال شد و در دوره سایر ائمه هم ادامه یافت. گاهی به اینها ، نایب هم میگفتند. همین مسئله کم‌کم باعث آمادگی مردم برای زندگی بدون حضور امام در آینده شد. نواب اربعه امام زمان عج ، از همین نوع هستند. خیلی از بزرگانی که در شهرهای ایران مزار دارند ، اینها وکیل امام دوره خودشان بوده‌اند. کار اینها هم قضاوت بین شیعیان و هم فتوا دادن و تعلیم شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام بوده و هم تبلیغ شیعه میکرده‌اند و هم وجوهات شیعیان را جمع‌آوری کرده و بخشی را برای امام فرستاده و بخشی را هزینه شیعیان فقیر همان منطقه میکرده‌اند.
دیگر اینکه ، اینها نماینده و رابط بین امام و مردم آن منطقه بوده‌اند. مثلا حضرت شاه‌عبدالعظیم حسنی ع که خودش از نسل امام حسن مجتبی بوده است وکیل امام جواد ع و امام هادی ع در جاهای مختلف بوده که در پایان عمر تحت تعقیب قرار می‌گیرد و به منطقه ری و جبال فرار کرده و در همانجا وفات می‌کند. با همین روش تعداد شیعیان در کل جهان اسلام و مخصوصا در ایران زیاد شد . مورد بعدی اینکه در دوره امام موسی کاظم ع ، دومین منطقه از جهان اسلام ، اعلام استقلال کرد. قبلا خدمت شما عرض کردم که جهان اسلام در دوره امویان یک تکه بود و زیر نظر خلیفه دمشق اداره می‌شد. بعد در سال ۱۳۸ دولت امویان آندلس در آندلس اعلام استقلال کرد. حالا در اوایل دوره هارون ، دولت ادریسیان هم در شمال آفریقا بجز مصر ، اعلام استقلال کرد و از زیر بار خلافت عباسی خارج شد. اینها از نوادگان امام حسن مجتبی ع بودند و پایه‌گذار آن ، ادریس بن عبدالله بود و یک حکومت شیعی راه انداختند که خیلی باعث آبادانی مراکش فعلی و الجزایر شدند و الان هم تعداد زیادی امامزاده از سادات حسنی در آن مناطق هست. دولت ادریسیان در سال ۳۷۵ توسط امویان آندلس برچیده شد و باقیمانده آنها هم کم‌کم به مذهب مالکی گرویدند . خب بقیه نکات دوره امام کاظم ع انشالله بماند برای فرداشب. @tarikhbekhanim
مزار علی بن ابراهیم قمی ، مفسر معروف شیعه در پاساژ الغدیر قم نزدیک حرم. پدر این آقا از راویان و شاگردان ریّآن بن شبیب بوده که داستان او را در اینجا عرض کردم. @tarikhbekhanim
این کتاب یکی از منابع بسیار معتبر و ساده و کم حجم در مورد دوره هارون و برامکه است. @tarikhbekhanim
مقبره منسوب به علی بن یقطین در بصره. @tarikhbekhanim
ساعت ساخت مسلمانان که هارون‌الرشید به شارلمانی امپراطور مقتدر فرانک ، هدیه داد و برای اروپایی‌ها خیلی تازگی داشت. این ساعت در برج بزرگی بالای سر عمارت سلطنتی نصب شد و تا چند قرن ، به خوبی کار می‌کرد. این ساعت راس هر ساعت هم به تعداد لازم ، زنگ میزد که صدای آن ناشی از افتادن گوی‌های فلزی به داخل یک کاسه بود. @tarikhbekhanim
زندان مطامیر نوع زندانی که امام کاظم ع در آن محبوس بوده از نوع مطامیر بوده. یعنی یک زندان عمیق و بسیار تنگ که فقط جای ایستادن داشته. @tarikhbekhanim
کاظمین ، مقبره ائمه بزرگوار امام کاظم ع و امام جواد ع در بغداد. بله این همه جاه و جلال و حشمت و بزرگی نام و عزت و احترام به خاطر سبک زندگی الهی این بزرگواران است. الان قبر هارون کجاست؟ قبر یزید کجاست؟ قبر معاویه که مزبل دمشق است چه؟ قبر منصور و سفاح کجاست؟ @tarikhbekhanim
حرم مطهر شاه عبدالعظیم حسنی ع در شهر ری @tarikhbekhanim
این کتاب آقای رسول جعفریان از نظر بنده بهترین کتاب برای آشنایی با ائمه شیعه مخصوصا امامان بعد از امام حسین ع است. تا کسی این کتاب را نخواند نمی‌تواند بگوید که چیزی از تاریخ تشیع می‌داند. حتما بخرید و بخوانید. @tarikhbekhanim
باسلام در مورد مدت زمان زندانی بودن امام موسی کاظم ع منابع مختلف ، اعداد مختلفی گفته‌اند. برخلاف شایعات زشت و غیرمنصفانه که برخی مغرضان می‌گویند که امام موسی کاظم ع که همیشه در زندان بوده ، پس چگونه این‌همه فرزند داشته است ، باید عرض کنم ، امام موسی کاظم ع ، مدت زیادی که مانع از فرزندآوری باشد، در زندان نبوده. حدود یکسال در دوره مهدی و حدود ۵ سال آخر عمر شریفش را هم در دوره هارون در زندان بوده است. و اما در مورد فرزندان امام موسی کاظم ع باید عرض کنم در تعداد آنها هم اختلاف نظر هست و قول معروف ۳۷ فرزند است که از چند همسر بوده و ۲۳ نفر از آنها پسر بوده‌اند. معروفترین پسر ایشان امام رضا ع و معروفترین دخترشان ، حضرت معصومه بوده است. بسیاری از فرزندان و نوادگان امام موسی کاظم در ایران مدفون هستند که دلیل آن ، همان حضور امام رضا ع در ایران بوده است. اغلب سادات داخل کشور ما هم از سادات موسوی هستند که نسب آنها به امام موسی کاظم ع می‌رسد. قبلا عرض کردم که اولین سید ، هاشم ، جد پیامبر بوده است. اینکه چرا برای اولین بار به هاشم ، پدر حضرت عبدالمطلب ، هاشم گفته شد ، این‌هم اختلاف نظر هست. اما قول مشهور آن استکه سیادت حضرت هاشم ، به اقتدار ، نفوذ و خدمات او در حق اعراب برمی‌گردد بطوریکه اعراب خودشان این لقب را به هاشم دادند بنابراین تمام بنی‌هاشم به تبع پدرشان ، سَید هستند ، حتی بنی عباس که از نسل عباس عموی پیامبر میباشند. اما به شکل یک اصطلاح جاافتاده بین شیعه و سنی ، سید معمولا به فرزندان علی ع و حضرت فاطمه س گفته میشود. اگر چه سادات علوی به فرزندان علی ع از همسران دیگرشان هم گفته میشود. معمولا سادات علوی ، به نسل علی ع از محمدبن حنفیه و یا از نسل حضرت ابالفصل العباس ع گفته میشود. سادات هاشمی به فرزندان عقیل ، برادر حضرت علی ع گفته میشود. سادات حسنی که از نسل امام حسن ع هستند را قبلا توضیح دادم و در حجاز برای اینها از لفظ شریف به جای سید استفاده می‌شود. یعنی سادات حسنی را شریف می‌گویند و سادات حسینی را سَید. اما در ایران و عراق همه را سید می‌نامند. سادات حسنی خودشان شاخه‌های زیادی دارند که معروفترین آنها سادات حسنی از نسل ابراهیم طباطبا هستند. پس سادات طباطبایی ، بر خلاف تصور شما ، به کسانی نمی‌گویند که هم پدرشان سید است و هم مادرشان . بلکه به سادات حسنی از شاخه ابراهیم طباطبا گفته میشود. در زمانه ما ، سید بحرالعلوم ، ایت‌الله قاضی طباطبایی ، علامه طباطبایی ، علامه محیط طباطبایی، آیت‌الله بروجردی ، آیت‌الله مدرس و خیلی از کسانی که پسوند طباطبایی دارند از این شاخه‌اند. سادات حسینی ، منحصرا از نسل حضرت سجاد ع هستند. چرا که همانطور که قبلا عرض کردم ، بنی‌امیه ملعون ، تمام فرزندان امام حسین ع را به شهادت رساندند و فقط امام سجاد ع باقی ماند. فرزندان امام سجاد ع و امام باقر ع و امام صادق ع همگی ، سادات حسینی هستند. مقام معظم رهبری از نسل امام سجاد ع ، شاخه افطسی است که اینها نوادگان حسن افطس هستند. یکی دیگر از افراد مشهود از همین شاخه ، دکتر محمود حسابی ، فیزیک‌دان معروف است. حسن افطس ، نوه امام سجاد بوده و در دوره خودش از شجاعان و پهلوانان و البته از دانشمندان زمان خود بوده و به خاطر هیکل درشت و صورت بزرگ و دماغ پهنی که داشته به افطس معروف شده که به معنای دماغ پهن است. هم ابراهیم طباطبا و هم حسن افطس در قیام نفس زکیه که قبلا توضیح دادیم ، شرکت داشتند و بعدها هم با منصور درافتادند . حسن افطس پس از شهادت نفس زکیه ، فراری شد و پنهانی زندگی می‌کرد و بعدها به ایران آمد و در فراهان رحل اقامت افکند و بالاخره در حدود سال ۱۵۰ وفات کرد . بسیاری از سادات فراهان و تفرش از نسل ایشان هستند. سادات موسوی هم از نسل امام موسی کاظم ع هستند که بعلت کثرت فرزندان ذکور ایشان ، تنوع شاخه‌های آنها زیاد است و گفتیم که بیشتر آنها هم در ایران مدفونند اما در عراق و بحرین و افغانستان و عربستان هم از اینها زیادند. اغلب اینها پیشوند موسوی دارند مثل موسوی الخمینی و یا موسوی گلپایگانی که به ترتیب ، امام خمینی و آیت‌الله گلپایگانی باشند. خاندانهای جزایری در خوزستان و اصفهان و خاندانهای میرلوحی در اطراف اصفهان که شهید نواب صفوی یکی از آنها باشد ، از این دسته‌اند. خب این هم یک گریزی به مسئله سادات تا دوره امام موسی کاظم ع که در حد مختصر خدمت شما عرض کردم . سادات بعد از امام موسی ع بماند در جای خودش. این را گفتم که بدانید بسیاری از شبهات و تهمتها که از طرف افراد معلوم‌الحال ویهودی صفت گفته و تکرار می‌شود، مزخرف و بی‌پایه است و فکر می‌کنند که سادات را صفویه درست کرده‌اند و یک کلمه صفویه لقلقه زبان آنها شده و همه‌چیز را منسوب به آن می‌کنند در حالیکه سادات دارای شجره‌نامه‌های معتبر هستند و مقدار زیادی از این شجره‌نامه‌ها در رشته تاریخ باید توسط دانشجویان به حافظه سپرده