❇️ آسید #مصطفی_خمینی و مشی شوخ طبعانه او در پیاده روی کربلا
🌷آیت الله #محمد_رضا_رحمت نقل میکند: «در بعضی مسافرت هایی که پیاده در #اربعین، #عرفه و اول رجب به #کربلا مشرف میشدیم، ایشان هم در کاروان ما بود و به صورت جمعی می رفتیم و خاطرات فراوانی از وی باقی مانده است.
🌷از جمله خصوصیات او که فکر میکنم برای همه مسلمانها ضرورت دارد به آن نکته توجه کنند این بود که در عین حالی که #اهل_گعده (نشست های دوستانه) بود ولی به قدری مواظب بود که در این نشست ها از کسی #غیبت نشود، تا احساس می کرد صحبت ها به غیبت کشیده می شود بلافاصله مطلب را به سمت دیگری می چرخاند.
🌷او سعی می کرد تنوع و سرگرمی درست کند و از #انواع_سرگرمی های تاریخی، جغرافیایی، ریاضی و ادبی استفاده می کرد.
🌷او انسان #صبور و مقاومی بود. در این مسافرتها چون هوا گرم بود معمولا روزها استراحت می کردیم و شبها راه می رفتیم. در یکی از این مسافرتها در اثر پیاده روی پاهایش #تاول زده بود و چون وزنش سنگین بود راه رفتن روی تاولها خیلی سخت بود.
من به اتفاق آقای بنکدار داماد مرحوم #شهید_مدنی دو نفری با یک چوب دستی پشت کمر آیت الله مصطفی تکیه گاه قرار داده، راه می رفتیم. گفتم: اگر بنا باشد که این گونه راه برویم به #زیارت_اربعین موفق نمی شویم باید فکری کنیم که سریع تر برویم، یک وقت دیدیم که وی با همان پای پُرتاول بر سرعت خود افزود و آنقدر تند و سریع راه می رفت که ما به گرد او نمی رسیدیم.
🌷یکی از خصوصیات آیت الله مصطفی این بود که می فرمود: در مسیر راه #زیارت_جامعه بخوانید. یک نفر بلند می خواند و دیگران زمزمه می کردند که حال و هوای بسیار خوبی داشت. از امتیازات آن بزرگوار توجه به #معنویات بود و در این امر دقت داشت.
سعی می کرد از هر کسی که می تواند #ذکری بیاموزد. در یکی از سفرها من ذکری داشتم که بعد از نماز صبح در سجده می گفتم. وی بین چهل و چند نفر که با ما بودند تنها کسی بود که متوجه این قضیه شد و بعد سوال فرمود: که چه ذکری داری؟ او در همه موارد دقیق بود.
🌷معمولا برای استراحت کنار شط خیمه می زدیم. در یکی از این سفرها من پشت خیمه پاهایم را شسته و در حال عبور بودم که ایشان پاهای مرا از درون خیمه دیده بود و برای این که دقت رفقا را بفهمد گفته بود: بگویید این کیست که عبور می کند؟ هر کدام اسم یکی از رفقا را گفته بودند، تنها کسی که درست حدس زده بود خود وی بود.
🌷گاهی برای #سرگرم کردن برادران پیشنهادهایی میفرمود؛ در یک شب زمستان در ایام ذیحجه و عرفه که هوا خیلی سرد بود گفته بود چه کسی حاضر است که در آب شط شنا کند و دو دینار جایزه بگیرد؟
آقای #شیخ_احمد_فریدونی اعلان آمادگی کرده بود. وی آدم عجیب و خیلی قوی، تنومند و در عین حال قانع بود، گفته بود: من حاضرم. در آن هوای سرد در آب پریده و شنا کرده بود، بعد هم با یک عبای نازک و دشداشه در خیمه خوابیده بود که اگر ما بودیم یخ میزدیم.
🌷حاج آقا مصطفی با این صحنه ها برای برادران #سرگرمی ایجاد می کرد. یک بار دیگر پول به بچه ها و رفقا داد که بروید پرتقال بخرید؛ آنها رفتند، همین که زمان نزدیک آمدن آنها شد به چند نفر گفت، بروید و آنها را تاراج کنید. البته این سرگرمی ها را ترتیب می داد برای این که رفقا سرگرم باشند و به کارهای دیگر مشغول نشوند.»
📚خاطرات سال های نجف، جلد دوم، ص45
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF