فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه ریان ابن صلت
و کرم امام رضا علیه السلام😭
درد ما را نگفته می دانی
نامه را نانوشته می خوانی
السلام علیک یا امام رئوف
یا علی ابن موسی ایها الرضا
یابن رسول الله
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای امام زمانم چه کنم؟
🌟ویژه آغاز #ماه_شعبان
توصیههای جدید رهبرانقلاب درباره استفاده از ماه شعبان
📌سوالی که رهبرانقلاب از امام خمینی(ره) درباره اینکه «شما کدام دعا را بیشتر دلبستهی آن هستید؟» پرسیدند..
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟
رسم شبهای جمعه
💠علامه مجلسی فرمودند:
▫️شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم،
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها، اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
✨بعد یک هفته مجدد خواستم، آنرا بخوانم ، که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم ، از ملائکه که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت هفته قبل فارغ نشده ایم...
📚قصص العلماء، 802
علامه شیخ جعفر شوشتری (رحمت الله علیه) می فرمودند :
تنها ماهی که شهادت ندارد "شعبان المعظم" است
و تنها ماهی که میلاد ندارد "محرم الاحزان" است ؛
این یعنی سیدنا و مولانا اباعبدالله الحسین(علیه السلام) محور "شادی" و "غم" است.
#برکاتدعاییستشیر🌱:
آیتالله مبشرکاشانی:
روزی مشکلی برای مرحوم معزّی پیش آمد
وخدمت آقای کشمیری رسیدیم، پرسید
برای رفع مشکلم چه کنم فرمود:
روزی دو مرتبه #دعاییستشیر بخوان
#یکمرتبه بعد از نماز صبح
و #یکمرتبه اول شب بعد از نماز
و فرمود به مدت ده روز بخوان نتیجه میگیری
پس از یک هفته به اتفاق حاج آقای معزّی خدمت آقای کشمیری رسیدیم آقای معزی گفت:
الحمدلله هنوز ده روز نشده حاجتم روا شد..
مرحوم آیت الله کشمیری فرمود:
این دعا آثار و برکات زیادی دارد و ادامه آن علاوه بر تقرب حضرت حق ، برکات دنیوی از جمله برآورده شدن حاجات دارد و مرحوم قاضی سفارش بسیار به خواندن آن میکرد.✨
📚:مفاتیح الجنان
هدایت شده از کانال مهدویت 🇮🇷🇵🇸
🔴 مجموعه محتوایی نیمه شعبان
🔹شامل محتواهای چندرسانه ای و مکتوب
🔺 جهت استفاده بر روی لینک زیر کلیک نمایید
https://zil.ink/videomahdavi
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟
سی صوت #وظایف_منتظران
قسمت اول
https://eitaa.com/emamamm/12050
قسمت دوم
https://eitaa.com/emamamm/12051
قسمت سوم
https://eitaa.com/emamamm/12142
قسمت چهارم
https://eitaa.com/emamamm/12735
قسمت پنجم
https://eitaa.com/emamamm/12736
قسمت ششم
https://eitaa.com/emamamm/12554
قسمت هفتم
https://eitaa.com/emamamm/12794
قسمت هشتم
https://eitaa.com/emamamm/12795
قسمت نهم
https://eitaa.com/emamamm/12680
قسمت دهم
https://eitaa.com/emamamm/12710
قسمت یازدهم
https://eitaa.com/emamamm/12879
قسمت دوازدهم
https://eitaa.com/emamamm/12880
قسمت سیزدهم
https://eitaa.com/emamamm/12956
قسمت چهاردهم
https://eitaa.com/emamamm/12957
قسمت پانزدهم
https://eitaa.com/emamamm/12958
قسمت شانزدهم
https://eitaa.com/emamamm/12959
قسمت هفدهم
https://eitaa.com/emamamm/13035
قسمت هجدهم
https://eitaa.com/emamamm/13036
قسمت نوزدهم
https://eitaa.com/emamamm/13466
قسمت بیستم
https://eitaa.com/emamamm/13467
قسمت بیست و یکم
https://eitaa.com/emamamm/13779
قسمت بیست و دوم
https://eitaa.com/emamamm/13798
قسمت بیست و سوم
https://eitaa.com/emamamm/13904
قسمت بیست و چهارم
https://eitaa.com/emamamm/13907
قسمت بیست و پنجم
https://eitaa.com/emamamm/13959
قسمت بیست و ششم
https://eitaa.com/emamamm/14266
قسمت بیست و هفتم
https://eitaa.com/emamamm/14465
قسمت بیست و هشتم
https://eitaa.com/emamamm/14682
قسمت بیست و نه
https://eitaa.com/emamamm/14711
قسمت سی
https://eitaa.com/emamamm/14906
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟
80 وظیفه منتظران.pdf
70.4K
برای امام زمانم چه کنم؟
هشتاد وظیفه منتظران
#امام_زمان
جهت چاپ و انتشار جهت ترویج مهدویت
لطفا در جهت نشر کوتاهی نفرمایید
#ماه_شعبان
#نیمه_شعبان
🆔 @emamamm
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟
متن #وظایف_منتظران
🌹قسمت اول
https://eitaa.com/emamamm/15772
🌹قسمت دوم
https://eitaa.com/emamamm/15777
🌹قسمت سوم
https://eitaa.com/emamamm/15780
🌹 قسمت چهارم
https://eitaa.com/emamamm/15790
🌹 قسمت پنجم
https://eitaa.com/emamamm/15851
🌹قسمت شش
https://eitaa.com/emamamm/13208
🌹 قسمت هفت
https://eitaa.com/emamamm/13218
🌹قسمت هشت
https://eitaa.com/emamamm/13248
🌹قسمت نه
https://eitaa.com/emamamm/13252
🌹قسمت ده
https://eitaa.com/emamamm/13393
🌹قسمت یازده
https://eitaa.com/emamamm/13486
🌹قسمت دوازده
https://eitaa.com/emamamm/13518
🌹قسمت سیزده
https://eitaa.com/emamamm/13544
🌹قسمت چهارده
https://eitaa.com/emamamm/13550
🌹قسمت پانزده
https://eitaa.com/emamamm/13647
🌹قسمت شانزده
https://eitaa.com/emamamm/13666
🌹قسمت هفده
https://eitaa.com/emamamm/13692
🌹قسمت هجده
https://eitaa.com/emamamm/13762
🌹قسمت نوزده
https://eitaa.com/emamamm/13765
🌹 قسمت بیست
https://eitaa.com/emamamm/13776
🌹قسمت بیست و یکم
https://eitaa.com/emamamm/13780
🌹قسمت بیست و دوم
https://eitaa.com/emamamm/13799
🌹 قسمت بیست و سوم
https://eitaa.com/emamamm/13905
🌹 قسمت بیست و چهارم
https://eitaa.com/emamamm/13908
🌹قسمت بیست و پنجم
https://eitaa.com/emamamm/13960
🌹 قسمت بیست و ششم
https://eitaa.com/emamamm/14267
🌹قسمت بیست و هفتم
https://eitaa.com/emamamm/14466
🌹قسمت بیست و هشتم
https://eitaa.com/emamamm/14683
🌹قسمت بیست و نهم
https://eitaa.com/emamamm/14712
🌹قسمت سی ام
https://eitaa.com/emamamm/14907
💠 #مراقب_اندوخته_های_معنوی_مان_باشیم
🔻شیخ عارف کامل ما حضرت حجه الله الحق، آیه الله پهلوانی – قدس الله نفسه الزکیه – به تلامذه سلوکی خود سفارش می کردند که :
🔸«مراقب باشید تا شیطان، سرمایه ها و اندوخته های معنوی شما را از دستتان نگیرد؛ گاهی سه ماه رجب و شعبان و رمضان را زحمت کشیده اید و اندوخته هایی به دست آورده اید، برای آنکه از دستتان بگیرد و از نتایج آن محرومتان کند، همسرتان را تحریک می کند، تا اوقات تلخی کرده و بهانه جویی کند و شما در برابر رفتار نابجای او که دور از انتظارتان بوده، یک سخن ناشایسته ای بگویید و سرمایه های معنوی و اخروی را از دستتان بگیرد».
📖منبع : سلوک_با_همسر ، ص ۸۵
❀
#تشرفات
#کشیکچی_باربر_یار_امام_زمان(ع)
قسمت اول
نزدیک اذان ظهر بود مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم، از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود،چندسالی بود که توفیق، امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود.
مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد میداد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده که صدای جمعیت اندکی مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ،تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود.
معلوم بود که میّت یکی از منسوبان همین آدم های ساده و فقیر است که این چنین غریبانه تشییع میشود.
در همین بین ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مومن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که به شدت می گریست و مویه میکرد جنازه را مشایعت مینمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است مرا بسیار شگفت زده کرد.
آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مومن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع میشود؟ چرا از بزرگان و تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسبی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟؟ ... همین اینها سوالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و به شدت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟؟
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار به سوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار جنازه را بطرف غسالخانه مشایعت نمودم از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتا زیادی بود و من به اتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و به شدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم...
به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت تحت تاثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم . خودش بود، میرزا حبیب.
مثل اینکه تحیر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا ! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟؟...»
ادامه دارد...
منبع:ایت الله نهاوندی،عبقری الحسان
#امام_زمان
#ماه_شعبان
#نیمه_شعبان
@tashaarrofat
#تشرفات
#کشیکچی_باربر_یار_امام_زمان(عج)
قسمت دوم
میرزا حبیب آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت:
« قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه! قصه ای که تاکنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم:« بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»
میرزا حبیب دوباره آه بلندی کشید و ادامه داد;
«همینطور که میدانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا راهی حجاز شویم. همه چیز به خوبی میگذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمیخواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیرمشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی آنکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم.
قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستاصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته ام بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه میدیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است، احساس غم و خسارتی جانکاه می کردم.هیچ دوست واشنایی نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.
شبی تنها از نجف به سمت کوفه راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. احساس درماندگی و استیصال میکردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الامر(عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. باحضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم ، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان(عج) حضرت صاحب الامر(عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم..
ادامه دارد...
منبع:ایت الله نهاوندی،عبقری الحسان
#امام_زمان
#ماه_شعبان
@tashaarrofat
❀
#تشرفات
#کشیکچی_باربر_یار_امام_زمان(عج)
قسمت سوم
در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده ، فرمودند;« چرا اینطور افسرده حالی؟!» عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند:«اگرسببی غیر از این دارد بگو»
چون دیرم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم ، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تاثر خود را عرضه داشتم
در این هنگام دیدم حضرت فردی بنام«هالو» را صدا زدند. بلافاصله فرد نمدپوش در هیات و لباس کشیکچی ها و باربری های بازار اصفهان در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است.کشیکچی بازار که سالها پیش در اطراف حجره ام رفت وآمد دارد و اورا کاملا میشناسم.
حضرت روبه او نموده و فرمودند:«اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.»
آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند.
آن شخص ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیر از انچه میدیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالیکه بسته ای دردست داشت آنرابه من داد وگفت:«درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای».
من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است . آن شخص که مطمعن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرات سوال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت به سمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضرشدم. هالوجلومیرفت ومن دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگامی خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند.. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط درجواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیکتر آمده ام.
مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم..
ادامه دارد..
منبع:ایت الله نهاوندی.عبقری الحسان
#امام_زمان
@tashaarrofat