eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بســم الله الرحمــن الرحیــم ✨ شروع رمان 😍 همــراه مــا باشیـــد☺️ پسرک فلافل فروش زندگینامه وخاطرات طلبه ی جانباز شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری😍 گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی🌹 @taShadat
🌸 پارت۱۳ 🌸 🖌ماشین🚙 راوی:(یکی ازدوستان مسجد) شخصيت هادي براي من بسيار جذاب بود. رفاقت با او كسي را خسته نمي كرد. در ايامي كه با هم در مسجد موسي ابن جعفر (علیه السلام) فعاليت داشتيم، بهترين روزهاي زندگي ما رقم خورد. يادم هست يك شب جمعه وقتي كار بسيج تمام شد هادي گفت: بچه ها حالش رو داريد بريم زيارت؟ گفتيم: كجا؟! وسيله نداريم. هادي گفت: من مي رم ماشين بابام رو مي يارم. بعد با هم بريم زيارت شاه عبدالعظيم (علیه السلام). گفتيم: باشه، ما هستيم. هادي رفت و ما منتظر شديم تا با ماشين پدرش برگردد. بعضي از بچه ها كه هادي را نمي شناختند، فكر مي كردند يك ماشين مدل بالا و... چند دقيقه بعد يك پيكان استيشن درب داغون جلوي مسجد ايستاد. فكر كنم تنها جاي سالم اين ماشين موتورش بود كه كار مي كرد و ماشين راه مي رفت. نه بدنه داشت، نه صندلي درست و حسابي و... از همه بدتر اينكه برق نداشت. يعني لامپ هاي ماشين كار نميكرد! رفقا با ديدن ماشين خيلي خنديدند. هر كسي ماشين را مي ديد مي گفت: اينكه تا سر چهارراه هم نمي تونه بره، چه برسه به شهر ري. اما با آن شرايط حركت كرديم. بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند. ما در طي مسير از نور چراغ قوه استفاده مي كرديم. وقتي هم مي خواستيم راهنما بزنيم، چراغ قوه را بيرون مي گرفتيم و به سمت عقب راهنما مي زديم. خلاصه اينكه آن شب خيلي خنديديم. زيارت عجيبي شد و اين خاطره براي مدت ها نقل محافل شده بود. بعضي بچه ها شوخي مي كردند و مي گفتند: مي خواهيم براي شب عروسي، ماشين هادي را بگيريم و... چند روز بعد هم پدر هادي آن پيكان استيشن را كه براي كار استفاده مي كرد فروخت و يك وانت خريد. 🌸 @taShadat🌸
🌸۴🌸 🖌فتنه راوی:(یکی ازدوستان مسجد) سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثي بود كه هيچ كس از نتيجه ي آن خبر نداشت! بحث هاي داغ انتخاباتي و بعد هم حضور حداكثري مردم، نقشه هاي شوم دشمن را نقش بر آب كرد. اما يك باره اتفاقاتي در كشور رخ داد كه همه چيز را دست خوش تغييرات كرد. صداي استكبار از گلوي دو كانديداي بازنده ي انتخابات شنيده شد. يك باره خيابان هاي مركزي تهران جولان گاه حضور فرزندان معنوي بي بي سي شد! هادي در آن زمان يك موتور تريل داشت. در بازار آهن كار مي كرد. اما بيشتر وقت او پيگيري مسائل مربوط به فتنه بود. غروب كه از سر كار مي آمد مستقيم به پايگاه بسيج مي آمد و از رفقا اخبار را مي شنيد. هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان مسجد راهي خيابان هاي مركزي تهران بود. مي گفت: من دلم براي اين ها مي سوزد، به خدا اين جوانها نمي دانند چه مي كنند، مگر مي شود تقلب كرد آن هم به اين وسعت؟! يك روز هادي همراه سيد علي مصطفوي جلوي دانشگاه رفتند. جمعيت اغتشاش گران كم نبود. جلوي دانشگاه پارچه ي سياه نصب كرده و تصاوير كشته هاي خيالي اغتشاش گران روي آن نصب بود. هادي و سيد علي از موتور پياده شدند. جرئت مي خواست كسي به طرف آن ها برود. اما آن ها حركت كردند و خودشان را مقابل تصاوير رساندند. يك باره همه ي عكس ها را كنده و پارچه ي سياه را نيز برداشتند. قبل از اين كه جمعيت فتنه گر بخواهد كاري كند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب بي بي سي اين صحنه را نشان داد. ٭٭٭ در ايام فتنه يكي از كارهاي پياده نظام دشمن، كه در شبكه هاي ماهواره اي آموزش داده مي شد، نوشتن اهانت به مسئولان و رهبر انقلاب روي ديوارها و ... بود. هادي نسبت به مقام معظم رهبري(مدظله العالی) بسيار حساس بود. ارادت او به ساحت ولايت عجيب بود. يادم هست چند ماه كه از فتنه گذشت، طبق يك برنامه ريزي از آن سوي مرزها، همه ي اتهامات، كه تا آن زمان به رئيس جمهور وقت زده مي شد به سمت رهبري انقلاب رفت! آنها در شبكه هاي ماهواره اي تبليغ مي كردند كه چگونه در مكان هاي مختلف روي ديوارها شعارنويسي كنيد. بيشتر صبح ها شاهد بوديم كه روي ديوارها شعار نوشته بودند. هادي از هزينه ي شخصي خودش چند اسپري رنگ تهيه کرد و صبح هاي زود، قبل از اين كه به محل كار برود، در خيابان هاي محل با موتور دور مي زد. اگر جايي شعاري عليه مسئولان روي ديوار مي ديد، آن را پاک مي کرد. يکي از دوستانش مي گفت: يک بار شعاري را گوشه اي از پل عابر ديده بود. به من اطلاع داد که يک شعار را در فلان جا فلان قسمت نوشته اند و من دارم مي روم که آن را پاك کنم. گفتم: آخه تو از کجا ديدي که اونجا شعار نوشته اند!؟ گفت: من هر شب اين مناطق را چک مي کنم، الان متوجه اين شعار شدم. بعد ادامه داد: کسي نبايد چيزي بنويسد، حالا که همه ي مردم پاي انقلاب ايستاده اند ما نبايد به ضد انقلاب اجازه ي جولان دادن و عرض اندام بدهيم. هادي خيلي روي حضرت آقا حساس بود. يک بار به او گفتم اگر شعاري ضد حکومت روي ديوار بنويسند و ما برويم آن را پاك کنيم، چه سودي داره چرا اين همه وقت مي گذاري تا شعار پاک کني؟ اين همه پاک مي ُ کني، خب دوباره مي نويسند! گفت: نه، اين كساني كه مي نويسند زياد نيستند. اما مي خوان اينطور جلوه بدهند كه خيلي هستند. من اينقدر پاک مي کنم تا ديگر ننويسند. در ثاني اين ها دارند يه مسئله را كه به قول خودشون به رئيس جمهور مربوط مي شه به حساب رهبري و نظام مي گذارند. اين ها همه برنامه ريزي شده است. 🌸 @taShadat 🌸
این دوپارت تقدیم به نگاه پرمــهــرتون🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_بر_شهدا |°°💚🌱 همسـرم تعـریف مـی‌کـرد یـک روزکـه بـه مشـهد رفتـه بـود درحـرم امـام رضـا نـذر می‌کنـد40 زیـارت عاشـورا بـه حـضرت زهـراهـدیـه بـدهـد تاخـدا یـک همسـرخـوب نصیـبش بکنـد. ایـشـان40 شـب پشـت سـرهـم ایـن زیـارت عـاشـورا رامـی‌خـوانـد و دقـیقاً در آخـرین شـبی کـه زیـارت عاشـورا را مـی‌خواند شـوهـرخالـه‌اش مـرا بـه ایـشان مـعرفی مـی‌کـند آن زمـان خـودم در کـنگـره شـهدا کـار مـی‌کـردم و یـک هفـته‌ای مـی‌شد کـه بـه شـهدا متـوسـل شـده بـودم و مـی‌‌خواسـتم یکـی مثـل خـودشان نصـیبم کـننـد. نـتیـجه توسـل‌ هـایمـان ایـن شـد کـه در اسـفند سـال 1388 شـهید نـوری بـه خواسـتگـاری مـن آمـد… #شهیدمدافع‌حرم‌علیرضانوری 🌸 @taShadat 🌸
📜 مراسم ما به خواست خودمان در مسجد برگزار شد و من کامل داشتم. جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه داری؟ می­‌دانستم دوست دارد شود چون بارها گفته بود، من هم در جواب فیلمبردار گفتم: ان شاءالله ما ختم به شود. من رضا را خیلی دوست داشتم، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود. بعد از رضا پرسید شما چه آرزویی دارید؟ گفت همین که خانم گفت. شهیدمدافع حرم 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🌷 شـادی روح شهدا 🌸 @taShadat
❤ ❤ ❤ سر سفره عقد...💕 اونقد ذوق زده بود... 😍 که منو هم به هیجان می آورد...☺️ وقتی خطبه جاری شد و بله رو گفتم...💑 صورتمو چرخوندم سمتش...👰 تا بازم اون لبخند زیبای 😊 همیشگیشو ببینم... 👀 اما به جای اون لبخند زیبا... اشکای شوقی رو دیدم... 😂 که با عشق تو چشاش حلقه زده بود... همونجا بود که خودمو... خوشبخت ترین زن دنیا دیدم...👸 محرم که شدیم...💞 دستامو گرفت💁 و خیره شد به چشام... 👁 هنوزم باورم نمیشد... 🙂 بازم پرسیدم:"چرا من…؟" از همون لبخندای دیوونه کننده 😍 تحویلم داد و گفت... "تو قسمت من بودی و من قسمت تو..."💕 قلبم ❤ ️ از اون همه خوشبختی... تند تند می زد و... فقط خدا رو شکر می کردم... 🙏 به خاطر هدیه عزیزی که بهم داده بود...👨💖 هر روزی که از عقدمون💍 می گذشت... بیشتر به هم عادت می کردیم...💏 طوری که حتی... یه ساعتم نمی تونستیم بی خبر از هم باشیم... هیچ وقت فکرشو نمی کردم... تا این حد مهربون و احساساتی باشه... 😊 😍 به بهونه های مختلف واسم کادو 🎁 می گرفت و... غافلگیرم می کرد... 😉 . . همسر_شهید_مهدے_خراسانے💕 🌸 @taShadat 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاصاحب_الزمان 😭😭😭 #استاد_دانشمند پیشنهاد دانلود بسیار زیبا و تاثیر گذار #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 @taShadat 🌸
‌💭💭💭💭💭💭💭 دنیا ، دنیاے تیپ زدنہ! فقط مهم اینہ ڪه ڪۍ براے ڪۍتیپ میزنہ؟! #حاج‌حسین‌یڪتا•| ‌ 💫|#اللہم_الرزقنا_الشهادت 🌸 @taShadat 🌸
^💍° #همسر_شهید یادم هسٺ در یڪے از سفر هایے ڪہ بہ روسٺاها مےرفت همراهش بودم داخل ماشین هدیہ‌اے بہ من داد - اولین هدیہ‌اش بہ من بود و هنوز ازدواج نڪرده بودیم - خیلے خوشحال شدم و همان جا باز ڪردم دیدم روسرے اسٺ، یڪ روسرے قرمز با گلهاے درشت من جا خوردم، اما او لبخند زد و بہ شیرینے گفٺ :« بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقٺ روسرے گذاشٺم و مانده . • من مےدانسٺم بچه‌ها بہ مصطفے حملہ مےڪند که چرا شما خانمے را ڪہ حجاب ندارد مےآورید موسسہ‌، اما برایم عجیب بود ڪہ مصطفے خیلے سعے مےکرد مرا بہ بچہ‌ها نزدیڪ ڪند. • مےگفٺ:« ایشان خیلے خوبند اینطور ڪہ شما فڪر مےڪنید نیسٺ بہ خاطر شما مےآیند موسسہ و مےخواهند از شما یاد بگیرند. انشالله خودمان بهش یاد مےدهیم.» نگفت این حجابش درسٺ نیسٺ مثل ما نیسٺ فامیل و اقوامش آنچنانےاند، اینها خیلے روے من تاثیر گذاشٺ. • او مرا مثل یڪ بچہ ڪوچڪ قدم بہ قدم جلو برد بہ اسلام آورد. منبعـ📗 : نیمہ‌پنهان‌ماهـ(چمران‌بہ‌روایٺ‌همسرشهید) ویراسٺـ📠: #بنٺ_الشهدا @tashadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به حال زائرای #کربلات یه کربلا بده دلم #تنگه_برات . . بیوفته کاش به سمت من بازم نگات ، #آقای_من . . #حرم پناه قلب تنهای منه حرم همیشه خواب و رویای منه حرم دلیل #اشک چشمای منه😭😭 . . . #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم . . @tashadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۹ شهریور ۱۳۹۸ میلادی: Saturday - 31 August 2019 قمری: السبت، 29 ذو الحجة 1440 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹مرگ ابی قحافة پدر ابوبکر، 13ه-ق 🔹هلاکت هند جگر خوار لعنة الله علیها، 13ه-ق 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️10 روز تا عاشورای حسینی ▪️25 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️35 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️50 روز تا اربعین حسینی 🌸 @taShadat 🌸
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻛﻦ، ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﺗﻮ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﺑﺮ [ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﻭ ﺿﻠﺎﻟﺖ] ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻣﺒﺎﺵ، ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﺮﻧﮕﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ، ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻣﺸﻮ. سوره النحل آیه 127 🌸 @taShadat 🌸
🔔 قانع باش❗️ 👌 به اندك بسنده كنيد و تن به خوارى ندهيد 🌷 التَّقَلُّلُ و لا التَّذَلُّلُ ☘ 📚 غررالحكم ،ح۳۶۲ 🌸 @taShadat 🌸
اولین سلام صبحگاهی، تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) ... السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان 🌺أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)🌺 به قصد زيارت ارباب بی کفن : بسم الله الرحمن الرحیم السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولاد الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين. أللهم ارزقنا زیارت الحسین ع 🌺السلام علیک یا امام الرئوف🌺 ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌾 أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرج🌾 🌸 @taShadat 🌸
روزمان. انعکاس لبخند شماست بخندید تا زمین نفس بکشد ... کاش می شد  حال خوب را ، لبخند زیبا را، بعضی دوست داشتن ها را ، خشک کرد.. لای کتاب گذاشت  و نگهشان داشت... صبحتون_شهدایی🌹 🌸 @taShadat 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محرم در جبهه ها یادان ایام بخیر، کربلا دررویاهاچه زیبا بود، وچقدراشک ریخته میشد برای لحظه ای دیدار ان گنبد نورانی نثار روح مطهر همه شهدا که امنیت وارامش رفتن بارگاه ملکوتی ان حضرت مدیون خون ان عزیزان است صلواتی عنایت فرمایید #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌸 @taShadat 🌸
👈🏻 عملی ساده، فائده‌ای عظیم 👉🏻 💢 روز آخر ماه ذی الحجه 💢 آخرين روز سال عربها است، سيّد در كتاب <اقبال> براساس يك روايت ذكر كرده است كه دو ركعت نماز بجا آورد، و در هر ركعت سوره <حَمد> يك مرتبه و ده مرتبه (قُل هُوَاللهُ اَحَدٌ) و ده مرتبه <آيهُ الكُرسيّ> را بخواند، و پس از نماز بگويد: 🤲🏻 اَللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِي هَذِهِ اَلسَّنَهِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ وَ نَسِيتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِي إلَي التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرَائِي عَلَيْكَ اَللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِي وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُنِي إلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنِّي وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَائِي مِنْكَ يَا كَرِيمُ. 🤲🏻 👈🏻 چون اين را بگويد، شيطان فرياد مي‌زند: واي بر من، آنچه در اين سال عليه او رنج بردم، همه را خراب كرد، و سالي كه گذشت براي او گواهي مي دهد، كه سالش را ختم به خير نمود. 📒 منبع: مفاتیح الجنان 🌸 @taShadat 🌸
🌹 خـاطـرات طــنز شـهــدا 🌹 😂 حـــوری 😂 🍂 چشم باز کرد خودش را روی تخت بیمارستان دید. بدنش کرخت بود و چشماش خوب نمی دید. فکری شد که شهید شده و حالا در بهشت و هنوز حالش سر جا نیامده تا بلند نشود و تو دار و درخت های شلنگ تخته بزند و میوه های بهشتی بلمباند و تو قصر های زمردین منزل کند. پرستاری که به اتاق امده بود متوجه او شد. اومد بالا سرش. مجروح با دیدن پرستار اول چشم تنگ کرد و بعد گفت: «تو حوری هستی؟» پرستار که خوش به حالش شده بود که خیلی زیباست و هم احتمال میداد که طرف موجی شده و به حال خودش نیست ریز خنده ای کرد و گفت: «بله من حوری هستم» مجروح باتعجب گفت: «پس چرا اینقدر زشتی؟» پرستار ترش کرد و سوزن را بی هوا در باسن مبارک مجروح فرو برد و نعره ی جانانه مجروح در بیمارستان پیچید. 🍂 منبع:کتاب رفاقت به سبک تانک 🌸 @taShadat 🌸