#شکستن_نفس
باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع #ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود!
راوی: جمعی از دوستان شهید
#سلام_بر_ابراهیم 🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
✅ #خوشگذرانی_با_کتاب
✨
🌸 برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هستند پیشنهاد می کنم کتاب #سلام_بر_ابراهیم را بخوانند تا ببینند با کتاب هم می شود تفریح کرد و خوش گذراند
🌸 "سلام بر ابراهیم" به لطف الهی بدون حمایت و کمک دولتی، به تیراژ یک میلیون و دویست هزار نسخه نزدیک می شود و هنوز پر فروش ترین است...
🌸 این در حالیست که نسخه پی دی اف این کتاب هم که در شبکه های مجازی به صورت رایگان منتشر شده بیش از یک میلیون بار دانلود شده ...
🌺 براستی راز این موفقیت چیست ؟
@taShadat
دوست داشتنت❤️
نهال زیبایی است در دلم
كه هر روز چند شاخهاش با
هوای عشق تو شكوفه میدهد..!🌱
سلام بر پهلوان بی مزار
#سلام_بر_ابراهیم 🌷
🌷@tashadat🌷
هشت سال دفاع مقدس۲ به پایان رسید
البته بهتره بگیم هشت سال فشار مقدس😂
#سلام_بر_ابراهیم😍
•♡ټاشَہـادَټ♡•
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
💗 دوست قدیمی من بود؛ ابراهیم هادی. کنارش نشستم و سلام کردم. مرا شناخت و تحویل گرفت. درست نمی توانست صحبت کند. گلوله از صورت به داخل دهانش خورده بود و به طرز عجیبی از گردنش خارج شده بود، یک گلوله هم به پایش خورده بود.
🔸معمولا وقتی گلوله از انتهای گردن خارج می شود، به نخاع و یا شاهرگ آسیب می رساند و احتمال زنده ماندن انسان کم می شود اما ابراهیم سالم و سرحال بود!
♦️بلافاصله نگاهم به سر ابراهیم افتاد. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود. مسیر یک گلوله را می شد بر روی مو های او دید! با تعجب گفتم: داش ابرام،سرت چی شده؟ دستی به سرش کشید. با دهانی که به سختی باز می شد گفت: می دانی چرا گلوله جرئت نکرد وارد سرم شود؟ گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود، چون پیشانی بند یامهدی (عج) به سرم بسته بودم
#سلام_بر_ابراهیم🕊
#متن_خاطره
🌷 بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچهها، توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. بچهها بیمعطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد. همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: بچهها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم.
📚 شهید ابراهیم هادی،
کتــاب سلام بر ابراهیم، ص۴۰
#رفیق_شهیدم_دعام_کن 🤲🏻
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🌷خیلی از رفقایم را می دیدم که به خاطر دوستانشان از خدا دور شده بودند و دستورات خدا رو زیر پا می گذاشتند.
🌷تفاوت ابراهیم با بقیه این بود که برای دوستانش خیلی دل می سوزاند و برای هدایت آن ها تلاش می کرد. چند نفر از دوستانش شب ها سر کوچه آتش روشن میکردند و دور آن جمع می شدند و سر و صدای آنها مردم را اذیت می کرد.
🌷ابراهیم شب های متوالی کنار آنها مینشست و آن ها را راهنمایی می کرد. و این کار کم کم باعث شد دیگر آنجا ننشینند و پایشان به مسجد باز شود.
#سلام_بر_ابراهیم
🍃 می گفت: اگر می گویید الگویتان #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) است باید کاری کنید ایشان از شما راضی باشند و #حجاب شما فاطمی باشد.
یاد #شهید_ابراهیم_هادی به خیر؛
موتورسواری که ظاهر درستی هم نداشت از تو کوچه با سرعت پیچید تو خیابون جلوی موتورش.
ابراهیم شدید ترمز کرد بعدشم طرف واستاد و با عصبانیت داد زد؛ هو چیکار می کنی؟
ابراهیم هم پهلوان کشتی بود و بدن قوی ای داشت
ولی لبخندی زد و گفت؛ سلام خسته نباشید✋😊
طرف جا خورد معذرت خواهی کرد و رفت....
به همین راحتی.
🌷شادی روحش #صلوات
#سلام_بر_ابراهیم
#سلام_بر_ابراهیم
ازش پرسیدم:
این همه به فقیران کمک می کنی چیزی برای خودت باقی می ماند؟!
خیلی آرام گفت:
من کاره ای نیستم.
من فقط وسیله هستم.
روزی دهنده خداست.
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات🌷
#شهیدابراهیمهادی🕊🌹
#اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیَکَالْفَرَجَ
@tashahadat313
🌹وصیتنامه: خدايا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب چنان در وجودم شعلهور است كه اگر تكه تكهام كنند و يا زير سختترين شكنجهها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
#سلام_بر_ابراهیم
#وصیت_شهدا
#اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیَکَالْفَرَجَ
@tashahadat313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم یک شبه مداح نشد. او بارها در محضر افراد پیشکسوت حضور مییافت و از آن ها می خواست در نوکری خاندان اهل بیت (علیه السلام) او را یاری کنند. حاج آقا ترابی یکی از این افراد بود با ابراهیم به منزل ایشان رفتیم حاج آقا ترابی از مداحان با اخلاص و پیشکسوت بود ابراهیم دو زانو در مقابل ایشان مینشست و میگفت: حاج آقا اومدم که من رو برای نوکری امام حسین (علیه السلام) کمک کنید. حاج آقا ترابی هم خیلی ابراهیم را دوست میداشت هرچه شعر و سبک بلد بود به او یاد میداد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
@tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ چه عاجزانه مینگارم از کسی که امام زمانش او را دوست خود
می نامد...
سـلام بـر یـار امــام زمــان
#سلام_بر_ابراهیم ♥️
بـرادر شــهیدم🕊
@tashahadat313