🔻مفاهیم مشترک قرآن و متون دینی ایران پیش از اسلام
🎙دکتر احمد پاکتچی
📝پیادهسازی: روزنامه شهرآرا (مشهد)
فرستهی یکم:
🔹️در مورد ارتباط بین قرآن و ادیان ابراهیمی تا به حال کارهای زیادی انجام شده است. انبوهی از مطالعات را داریم که به ارتباط بین آموزه های قرآن با دین یهود و دین مسیحیت پرداخته اند. زمینه ای که در آن به شدت با خلأ روبه رو هستیم حوزه ادیان ایران باستان خصوصا دین زردشتی است. البته ادیان ایران باستان محدود به زردشتی نیست و می توان دین مانوی و آیین میترایی را هم در بر بگیرد. ما مطالعات مهمی در ارتباط با قرآن و دین زردشتی مشاهده نمی کنیم. البته کسانی سعی کردند به ارتباط اسلام با دین زردشتی بپردازند به ویژه تلاش کردند ثابت کنند پیروان دین زردشتی اهل کتاب هستند. از این بابت، آثاری وجود دارد ولی اینکه به طور خاص ذره بین خود را روی سطور قرآن بگذاریم و در آیات قرآن دنبال اطلاعاتی بگردیم که به این دین ارتباط دارد، با خلأ زیادی مواجه هستیم. از سوی دیگر، چون در ایران زندگی می کنیم و ایرانی هستیم و سوابق فرهنگی کشورمان برای ما مهم است، این مسئله خیلی اهمیت دارد. شاید دین زردشتی برای مستشرقان اولویت نداشت ولی برای ما می تواند به عنوان اولویت مطرح باشد. لذا موضوع ارتباط بین آموزه های قرآن و آموزه های ادیان ایران باستان همیشه برای من موضوعی مورد توجه بوده است.
🔹️پیام مهم مشابهت میان متون زردشتی و قرآن
باید بپرسیم آگاهی های مربوط به ادیان چه گرهی از کار ما باز می کند و چه کمکی به ما می کند. گاهی دنبال ارضای کنجکاوی هستیم ولی مسئله من فقط ارضای کنجکاوی نبود و صورت مسئله های مهم تر داشتم. حداقل دو مسئله مهم پیش روی ماست. نکته اول این است که ما می دانیم از لحاظ ترتیب تاریخی، اسلام زمانی ظهور کرده است که مدت ها از وجود دین زردشتی می گذشته و این یک امر واضح است. به همان اندازه که دین یهود و مسیح پیش از اسلام وجود داشته اند، دین زردشتی هم بوده است. دین مانوی هم دویست سال قبل از اسلام وجود داشته است. اگر با آموزه هایی مواجه شویم که به عنوان آموزه اسلامی مطرح باشند و این آموزه ها در دین زردشتی و دین مانوی هم وجود باشند، به شدت برای ما پیام دارد و آن این است که اگر آنچه قرآن به ما می آموزد در متون دینی ایران پیش از اسلام وجود داشته باشد، به هیچ روی نمی توانیم این ادیان را به کلی کنار بگذاریم. برای فردی که مؤمن است، یک راه وجود دارد و آن این است که معتقد شود این متون ریشه در وحی دارند و کسی که مؤمن نیست بگوید مطالب قرآن وام گرفته از این متون است. این صورت مسئله اول بود. نکته دوم این است که خیلی مواقع مانند هر متن دیگری، در ارتباط با قرآن دچار پیچیدگی هایی در متن هستیم. گاهی در قرآن عباراتی وجود دارد که فهمش ثقیل است و به اطلاعات بیشتری نیاز دارد. یعنی با اطلاعات متعارف متوجه نمی شویم این آیه درباره چه صحبت می کند. اینجا هم مقایسه سطور قرآن با اطلاعاتی که از ادیان پیش از اسلام داریم می تواند در راستای فهم عمیق تر کمک کند. یعنی از یک مطالعه مقایسه ای بین متن قرآن و متون بازمانده از ایران پیش از اسلام در راستای گره گشایی و تفسیر بهتر از بعضی آیات کمک بگیریم. این هم مقدمه دوم من بود که روشن شود دنبال چه هستیم.
🔹️نبود سابقه شرک در میان ایرانیان باستان
علاوه بر بحث یکتاپرستی که یک فخر برای ایرانیان است و سابقه شرک را در میان ایرانیان نمی بینیم، باید بگوییم گاهی عباراتی که درباره خدا و معرفی خدا به کار برده می شود آن قدر به هم نزدیک است که انسان را به فکر فرو می برد. مثلا قرآن می فرماید: «هو الاول و الآخر» یا می فرماید «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار». عبارتی از یسنا می خوانم که می گوید: «ای مزدا اهورا، هنگامی که دریافتم تویی آغاز و تویی انجام و تویی شایان پرستش...» و در ادامه گفته می شود که چشم ها او را نمی بینند. بارها در متون دین زردشتی به صراحت این آموزه را می بینیم که خدا با چشم دیده نمی شود در حالی که این موضوع در دوره اسلامی محل بحث و مناقشه میان علما بوده است. یعنی گروهی از علمای دینی معتقد بودند با چشم سر می شود خدا را دید. این نشان دهنده فرهیختگی ایرانیان بوده است. موضوع قدرت فراگیر خداوند و این را که قادر متعال معرفی می شود در یسنا نیز مشاهده می کنیم که تصریح می شود او قادر و قاهر است. گاهی حتی توضیحاتی درباره «هو الاول» در عبارات حدیثی ما آمده است که نظیرش را در یسنا می بینیم. یعنی توضیحاتی درباره مفهوم «هو الاول» داده می شود. از این موارد بسیار زیاد است و فهرست بلندبالایی جلو من قرار دارد. یکی از موضوعات پیچیده آیه ۳۵ سوره نور است که می فرماید: «الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاه»، و خدا را روشنایی آسمان و زمین معرفی می کند.
🔹️ادامه در فرستهی دوم
@OstadPakatchi
@tavanerejal
🔻مفاهیم مشترک قرآن و متون دینی ایران پیش از اسلام
🎙دکتر احمد پاکتچی
📝پیادهسازی: روزنامه شهرآرا (مشهد)
فرستهی دوم:
این آیه هم مفسران را به شدت درگیر خود کرده است هم متکلمان را. «بندهش» یکی از متون دینی کلامی به زبان پهلوی است که یکی از منابع مهم در شناخت فلسفه و کلام زردشتی به شمار می رود. در آغاز این کتاب تبیینی می بینید از اینکه اهورامزدا را روشنایی ازلی معرفی می کند. در آنجا توضیح داده می شود چگونه از اهورامزدا روشنایی ساطع می شود و روشنی های عالم به وجود می آید. وقتی آیه «نور السماوات» را نگاه می کنیم، می بینیم تصورمان این است که نور فیزیکی است و خدا مادی نیست. لذا باید آیه را به استعاره حمل کنیم ولی در تبیینی که در بندهش ارائه می شود، راجع به یک پدیده مادی صحبت نمی کند بلکه درباره امر فرامادی صحبت می کند و روشنایی های دیگر مخلوق اهورامزدا هستند.
🔹️اشتراک قرآن و اوستا در معرفی شیطان
برخی می گویند دین زردشتی شیطان را یک امر اصیل می داند. واقعا این طور نیست و در بخش های مختلف اوستا با این پدیده مواجهیم که شیطان را مخلوق خدا معرفی می کند. بحث مهلت دادن به اهریمن از سوی اهورامزدا مطرح می شود و اینکه پس از پایان مهلت، اهریمن وجود نخواهد داشت. پس اهریمن شریک اهورا نیست بلکه مخلوق اوست و توانسته است فرصتی از خدا دریافت کند، مانند آنچه در قرآن می بینیم. این یک شباهت ظاهری نیست بلکه یک ارتباط آموزه ای بسیار قوی است که بین قرآن و اوستا مشاهده می کنیم. در ادیان ایران می توانیم مسیری را شناسایی کنیم که ربطی به دین زردشتی ندارد. یک مسیر دینی است که در آن، زمان خدایی می کند. این مسیر دینی به ایران اختصاص ندارد و آن را در دیگر ملت ها هم مشاهده می کنیم. در ایران باستان، زروان خدای زمان است. البته نسبت زروان با اهورامزدا میان دین شناسان مورد چالش بوده است. ما نفوذ این جریان را در دین زردشتی هم می بینیم و پژوهشگران نشان داده اند کجا رد پای زروانیسم را مشاهده می کنیم. آنچه می خواهم توجه دوستان را به آن جلب کنم ترجمه زروان به زبان عربی به صورت دهر است. دهر به معنای روزگار و زمان است. حدیثی داریم منتسب به پیامبر(ص) که می فرماید: دهر را ناسزا نگویید. الله همان دهر است. وقتی این عبارت را می خوانید، احساس می کنید تئولوژیسین زروانی این جمله را می گوید. اینکه الله همان دهر است، ترجمه اش این است که اهورامزدا همان زروان است. آیه ای در قرآن هست که از قول مشرکان می فرماید: «ما یهلکنا الا الدهر» یعنی مشرکانی وجود دارند که باور دارند آنچه ما را هلاک می کند روزگار است. اینجا شما می توانید زروان را مشاهده کنید که چگونه در عربستان گروهی از مشرکان معتقد به هلاک کنندگی روزگار بودند.
@OstadPakatchi
@tavanerejal
هدایت شده از یادداشتها
🔸صدایی متفاوت در عرصه دینداری و دینپژوهی
چندی پیش یکی از دوستانِ جان یادداشتی نوشت با عنوان «یک نرم افزار یک رنسانس» چکیده این یادداشت که در ذهن بنده ماندگار شد عبارت است از اینکه با ورود نرم افزارهای مؤسسه نور به بازار پشت پرده اجتهاد لو رفته و همگان این پشت پرده را خواهند دید. امروز اپیزودی از پادکست میراث گوش کردم که به نظرم تأییدی بود بر همان چکیده به یادگار مانده.
احتمال میدهم این کار توسط یکی از دانشطلبها انجام گرفته است. دانشطلبها (طلبههایی که هم با ادبیات دینی و حوزوی و هم با نگاههای علوم انسانی آشنا هستند) گویا اندک اندک خودشان را اثبات خواهند کرد. با سربرآوردن ایشان یک گام دیگر به عبور از مراجع رسمیِ حوزوی نزدیک میشویم.
پرواضح است بنده در مقام تأیید یا رد این جریان نیستم، بلکه واقعیتی را که میبینم توصیف میکنم؛ واقعیتی که چه بخواهیم و چه نخواهیم در حال وقوع است و از گوشه و کنار صدای آن شنیده میشود.
پادکستی که امروز شنیدم روایاتی را میخواند که اغلب مردم نشنیدهاند. منبعش وسایل الشیعه بود. مخاطب در ابتدای هر روایت، نه نام مراجع رسمی، بلکه نام مبارک ائمه و نبی مکرم را میشنید. مانند بسیاری از پادکستهای امروزی علاوه بر موسیقیِ متن، میان برنامه هم موسیقیِ مناسب با فضای روایت و شاید هم فضای ذهنی مخاطب پخش میکرد. ارائه دهنده هم جوانی به روز با درک کامل از مخاطب امروزی بود. خوش صدا و خوش بیان بود. رسانه را میشناخت و به خوبی اصطلاحات آن عصر را تبدیل به اصطلاحات معاصر میکرد؛ به گونهای که مخاطب امروزی کاملا در فضای روایت واقع میشد. خیلی از کلیشههای مرسوم مذهبیها را در همان 40 دقیقه در هم شکست. موضوع نکاح و کثرة المنکوحات حوزه و یا همان رابطه با جنس مخالف خودش را انتخاب کرده بود. ناخودآگاه و خودآگاه مخاطب را در مشت خودش گرفت و سعی کرد هر دو را تغییر دهد.
با تمام نقدهای علمی که به ایشان داشتم؛ اما اقرار میکنم که بسیار زحمت کشیده بود؛ هنرمند بود و در هدفش موفق.
مطالعه انتقادی کارش مجالی دیگر میطلب صرفا خواستم درکم را از جریانی که صدای پایش را به وضوح میشنوم با دوستانم به اشتراک گذارم.
@mahdavi_arjmand
💢جایگاه مقاصد شریعت در حل مسائل فقه هنر
✔️مقاصد شریعت چند سالی است که در فقه شیعی نیز همانند فقه اهلسنت، جایگاه مهمی را برای خود فراهم کرده است. دانشیان اصولی شیعه که پیشازاین، با بدگمانی به این نظریه ابداعی اهلسنت مینگریستند چند سالی است که خود را ناگزیر از پذیرش آن میانگارند. در این میان، هر چهقدر مقاصد شریعت در حل مسائل فقه سنتی کاربرد دارد، در حل مسائل فقههای نوپدید، پرکاربردتر به نظر میآید. در میان فقههای نوپدید، فقه هنر، یکی از ابوابی است که به مناسبت اثرگذاری فراوان در جامعه، لزوم درنظرداشت این دلیل نوپدید فقهی را بیشتر طلب میکند.
👈 مصطفی قناعتگر در این یادداشت اختصاصی، به جایگاه مقاصد شریعت در حل مسائل فقه هنر میپردازد: http://ijtihadnet.ir/?p=69534
@tavanerejal
20230115 L’histoire du Coran.mp3
51.52M
🔹️یکشنبه (۱۵ژانویه ۲۰۲۳) گفتوگو با محمدعلی امیرمعزی در رادیو فرانسه منتشر شد. او در این برنامه پیرامون قرآن سخن گفت. این برنامه همنام آخرین اثر او و گیوم دی با نام «تاریخ قرآن» است. امیرمعزی توضیح میدهد چرا به جستجو از بافت تاریخی، مذهبی و فرهنگی قرآن نیاز است تا به تمام ظرافتهای آن پی برده شود.
🔹️برنامهی «پرسشهای اسلام» (Questions d'islam) توسط غالب بن شیخ در رادیوی دولتی فرانسه ارائه میشود. این برنامه، یکشنبهها ساعت ۷ تا ۸ صبح به وقت پاریس پخش میشود.
🔻زبان: فرانسوی
از @Islamologie در ایتا
@qurantavan
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔶️ بازبینی در خوانش دعای «یا من ارجوه»
🔹️دعای «یا من ارجوه»، از ادعیهی معروفهی ماه رجب است که پس از نمازهای روز و شب خوانده میشود. صاحب این صفحه کلید پس از مرور روایات این دعا، نوع خواندن آن را این گونه یافته است:
یا من ارجوه ...[تا این عبارت:] و زدنی من فضلک یا کریم (بدون اخذ محاسن و حرکت دست). (اقبال الاعمال، ج۲، ص۶۴۴).
🔸️توضیح:
حضرت در پاسخ به سائل که میپرسد چه دعایی در این ماه بخواند، به او فرمود این دعا را بنویس: یا من ارجوه ... و زدنی من فضلک یا کریم.
پس از آموزش دعا، امام خود شروع به خواندن دعا کرد در حالی که با دست چپ محاسن مبارک را گرفته و انگشت سبابهی دست راست را حرکت میداد. وقتی به پایان آن دعا رسید، این دعا را نیز خواند: يا ذا الجلال و الإكرام يا ذا النعماء و الجود يا ذا المن و الطول حرم شيبتي على النار.
در نتیجه آن چه حضرت در مقام پاسخ به سائل و تعلیم دعا فرمود، تا عبارت «و زدنی من فضلک یا کریم» بود و نه بیشتر. کیفیت ویژهای را نیز در آن بیان نکردند (اخذ لحیه و حرکت سبابه). آری؛ در این لحظه برای وجود مبارک امام، حالتی معنوی حاصل شد و حضرت برای خودش و نه تعلیم شروع به خواندن دعا کرد و از ابتدای دعا دستی بر محاسن و سبابهی دست دیگر به حالت مناجات به حرکت درآورد (یلوذ) و عبارتی نیز غیر از آن چه تعلیم داده بود ضمیمه فرمود.
از شواهد مهم در تایید این فقه الحدیث:
۱. در عبارت پایانی، واژهی «شیبة» نشان دهندهی سپیدی موی خواننده (امام) است؛ در حالی که اصل دعا برای همه و تعلیم به پیر و جوان و نوجوان است. در نتیجه عبارت پایانی، نمیتواند بخشی از دعایی همگانی باشد.
اگر گفته شود شاید به دلیل پیر بودن سائل (محمد بن ذکوان) است که حضرت از واژهی شیبه استفاده کرده، شخصی بودن اصل دعا از اساس رقم می خورد و باز هم کمکی به مدافع خوانش معروف دعا برای همگان نمیکند.
۲. اینکه امام دست بر محاسن گرفت، در مورد بانوان چگونه است؟ در مورد نوجوانان چگونه است؟ این پرسشهای بیپاسخ نیز شاهدی بر شخصی بودن بخش انتهایی و برخاسته از حالت شخصی امام است.
۳. این دعای مبارک، در طول سال نیز توصیه شده و در آن نیز از بخش پایانی و کیفیت دستها خبری نیست (الکافی، ج۲، ص۵۸).
🔸️پ.ن: اینکه حالت ویژهی دو دست در هنگام خواندن عبارت پایانی (که بیان شد جزء دعا نیست) و نه از ابتدا از سوی امام پدید آمد، تنها در زاد المعاد مجلسی است. مجلسی منبع جدیدی برای دعا ارائه نداده تا ما از این اختلاف، پی به اختلاف نسخه ببریم. گویا این مورد، خطای مجلسی بوده که در نقل به معنای ایشان از اقبال سر زده است (زاد المعاد، ص۱۶).
حتی با عنایت به متن زاد المعاد نیز، این بخش انتهایی، جزء دعا نیست و حضرت تعلیم نداد و امر به کتابت ننمود و برآمده از حالت شخصی حضرت است.
▪️@tavanerejal
▫️https://t.me/tavanerejal
31.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گویا رایجترین متن پس از قرآن در کشور ترکیه، متنی است مشهور به «حِلیَة شریفة». این متن، روایتی است از علی علیه السلام که حضرت در آن به وصف شمائل، فیزیک بدن و شماری از خُلقیات رسول الله صلی الله علیه و آله پرداخته است. وصف شمائل نبی، توسط علی علیه السلام، حسن علیه السلام به نقل از داییشان هند بن ابیهاله (پسر امالمومنین خدیجه –برادرِ مادریِ فاطمه علیها سلام-) و برخی دیگر (مانند ابنعباس و ابوهریره) در تراث اسلامی به یادگار ماندهاست.
متنی که در ترکیه رایج است، مبتنی بر نقل علی علیه السلام است. این متن علاوه بر برخی کتب معتبر اهل تسنن مانند سنن ترمذی، در الغارات (قرن ۳) به نقلِ ابراهیم بن محمد حنفیه از علی علیه السلام نیز ثبت شدهاست. نیز شیخ طوسی در امالی (قرن۵) این شمائلنگاری را به نقل از امام علیبن موسی الرضا علیه السلام از پدرانش از علی علیه السلام ثبت کردهاست. این نقل با تفاوتهایی در الکافی اثر کلینی (قرن۳) به نقل از امام باقر علیه السلام نیز ثبت شدهاست.
@tavanerejal
هدایت شده از مرکز تحقیقات اسلامی - مشهدمقدس
💠 احراز وثاقت راوی، انسداد یا انفتاح؟ (1)؛
🔹استاد شیخ مسلم داوری
🕘 شروع برنامه ساعت ۲۱
📱همزمان با پخش زنده از پیامرسان ایتا
🔻مرکز تحقیقات اسلامی مشهد مقدس
📽 لینک پخش زنده
🔸 تلگرام 🔸 ایتا
🌐 وب سایت
👤 (تلگرام) ارتباط با ما (ایتا)
هدایت شده از موسسه فهیم
حقوق انسان در قرآن (۳).mp3
31.54M
📢 فایل صوتی هفتمین جلسه علمی ماه مبارک رمضان1402
🎙 استاد کاظم قاضی زاده
🖇 موضوع: حقوق انسان در قرآن (3)
🌐 در شبکههای اجتماعی ما را همراهی کنید:
تلگرام I اینستاگرام I ایتا | آپارات
Arabic Through the Quran - Alan Jones.pdf
7.56M
🔻آموزش عربی از طریق قرآن
✍آلن جونز
📚Arabic Through the Quran - Alan Jones
🔹For English speakers or those who have struggled with Arabic grammar, I found this book excellent to help get your head around it.
🔻زیارت عوام، نخبگان، مومنان
🔹️اواخر دورهی دبیرستان (حدود بیست سال پیش) برای اولینبار به زیارت خانهی خدا مشرف شدم. زیارت آن سال اما با یک چالش همراه بود: من به سختی میتوانستم مقابل کعبه نماز بخوانم!
ذهنیت انتزاعیِ تربیتنشده از امر قدسی، کارم را به هنگام مواجهه با مادیتِ امر قدسی سخت کرده بود.
برای من سخت بود روبهروی خانهای که از سنگ ساخته شده بایستم و خدا را بخوانم. بدیهی است که میدانستم برای خدا نماز میخوانم و این خانهی سنگی، قبله است تنها؛ اما چالش عمیقتر از این حرفها بود. من در ایام شباب قبل حج، خدا را وجودی منزه از ماده میدانستم به درستی و به هنگام نماز در بلد خویش، هیچ تصویر مادی از معنایِ پیشِرو نداشته باشم. اما در مسجدالحرام قرار بود در برابر بنایی مکعب به ارتفاع بیش از ۱۳متر، ساختهشده از سنگهای گرانیت سجده کنم.
بازگویه میکنم: بدیهی بود که نماز برای کعبه نیست و برای الله است و کعبه قبله است؛ اما تا به زیارتش مشرف نشده بودم، چالش "خدای منزّه و خانهی نامنزّه" را وجدان نکرده بودم.
سالها بعد روایات امامیه را در موضوع حج خواندم. درست فهمیده بودم! کعبه از سنگهایی است که نه سودی میرسانند و نه زیانی میزنند و نه مقدساند (الکافی، ج۴، ص۱۹۹). در کعبه بهخودیخود خبری نیست. اما غلط فهمیده بودم! هم امتحانِ حج همین است و هم سنگها به جعل الهی مبارک و محترم هستند.
سنگها بوسیدنی شدهاند، لمسشان شایسته است و برکتبخش هستند و پناهگاه (ابواب متعدد کتاب الحج در وسائل الشیعه). رسیدن به این درک که کعبه و سنگهایش ماده هستند و هیچ ارزشی ندارند حتما لازم است؛ اما بسندگی به این درک، درست نمینماید. مادیت حج، ممتاز شده است به جعلِ حرمت و برکتی که خداوند در آن قرار داده است.
باز بایسته است در کنار این حرمت و برکتِ اعطائیِ واقعیِ کعبه، آن بی ارزشیِ ذاتیِ واقعیِ کعبه را نیز در ذهن داشته باشیم. این همان بخش سخت و امتحانزای حج است.
در شماری از مکتوبات برادران دانشیِ علوم اجتماعی میخواندم که زیارت نخبگان، هرچه بیشتر به سمت انتزاع میرود و زیارت عوام به سمت ماده. میپذیرم و وجدان کردهام. اما بالاتر از این دو، زیارتِ مومنان است (نه اینکه آن دو مرتبه مومن نیستند). مومن به اینکه خدای منزّهِ از ماده، مسیر وصول عباد به خودش را همین ماده قرار داده در شمار مهمی از منزلگاهها. قال زیاد است و حال و مجال اندک.
✍مصطفی قناعتگر
@tavanerejal