هدایت شده از تحریریه تبیان
امام خمینی (رحمة الله علیه) : اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت ، نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتی دست داد.
به سوی نور ، صحیفه نور جلد ۲۲ ص ۳۸۰ - آذر ماه ۱٣۶۵
@tebyan314
⁉️چرا بيدار نمي شويم؟‼️
مگر هر كدام از ما چند تا مغز، چند قلب، چند شخصيت دروني داريم كه انبار اين همه شخصيت هاي گوناگون با انديشه هاي گوناگون با راه هاي مختلف و متضاد، در آنها جاي بگيرد؟ مگر كاهدان چه قدر وسعت دارد كه اين همه كاه و علف های مختلف در آن تلنبار شود؟!
«ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه»:
خداوند در درون هيچ كس دو قلب قرار نداده است. كه با يكي مريد يك مكتب باشد و با قلب ديگرش مريد مكتب ديگر.
«وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِه»:
پيرو راه هاي متعدد (و مختلف) نشويد تا اين پيروي شما را از راه واحد حق متفرق كند. تكليف اين مردم را روشن كنيد: از كدامين راه از اين همه راه هاي شما پيروي كنند؟
در اين كشور از تشيع انتقاد شد، از ولایت فقیه، از اسلام، از امام حسين(ع)، از قرآن حتي از خود خدا نيز انتقاد شد. اما هر كس از ملاصدرا انتقاد كند، از عطار، از مولوي، و از هر خودسر و خودپرست و كاباليست انتقاد كند، آشوبگر، اهانت كننده، گستاخ، متمرد و... شمرده مي شود. اين چه خودباختگي است؟ چرا بيدار نمي شويم؟ هر كس يك چيز را براي خودش (باصطلاح) «نون دوني= نان داني» كرده و هر كس بخشي از دين را براي نفع شخصی خود مي بخشد. آن يكي نان صدروي مي خورد، اين يكي نان مولوي و... هر چه بر سر مردم، نظام، انقلاب، شيعه و تشيع بيايد (آن هم با اين همه دشمنان) به نظرشان مهم نيست. بل ناآگاهان شان رويّه خود را عين خدمت به دين و تشيع مي دانند.
مولوی و امثالش، فقط ارزش ادبی و هنری دارند. از نظر بینش و جهانبینی، پلورالیست، لیبرالیست و هرمنوتیست هستند که اهل تحقیق این خصیصههای آنان را بهتر می دانند و لذا نور چشم کابالیست های غربی هستند.
@tebyan314
یونسکو سازمان کابالیستی‼️
امام خميني(ره) فرمود: هر كار و رفتارتان را غربيان تأييد كنند، بدانيد همان اشتباه بزرگ شماست. امروز با كاريكاتورهاي شان به پيامبر ما توهين مي كنند شديدترين توهين، موهن ترين فيلم ها را مي سازند، از سلمان رشدي كاملاً حمايت مي كنند و... اما ملاصدرا را به شدت تبليغ و ترويج كرده و مي كنند. هنري كربن (اين موفق ترين جاسوس كاباليست ها در ايران، مشاور فرهنگي فرح پهلوي، طراح جشن هنرهاي شيراز كه رسوائي آن در هيچ كشور كاباليستي دنيا مشاهده نشده بود) سال ها در ايران به ترويج راه ملاصدرا پرداخت، در دانشگاه تدريس كرد شاگردان با اطلاع اما تهي از استقلال اندیشه، و خودباخته پرورش داد و به حوزه علميه نيز نفوذ كرد.
امروز هم (پائيز سال ١٣٨٩) يونسكو همايش و كنگرة بزرگ فلسفه (كه مراد اصلي همان فلسفه صدروي است) را در ايران تشكيل داد. اما اين بازوي قدرتمند ابليس از حضور در آن همايش معذرت خواست. چرا؟
پاسخ اين چرا را از قرآن بشنويد:
اين اصل از اصول كار ابليس است: «َكَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ»: مانند ابليس كه به انسان گفت كافر شو آن گاه كه كافر شد، گفت: من از تو بيزارم من از خداوند عالميان مي ترسم.
يونسكو برنامه ريزي كرد، همه چيز آماده شد و برنامه به راه افتاد، در آخرين ساعات اعلام كرد كه خودش شركت نخواهد كرد.
@tebyan314
⁉️کابالیسم و جهانگردي‼️
مسافرت و جهانگردي خوب است و در اسلام نيز مورد تشويق است: «أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها»: چرا پس در زمين سير و سفر نمي كنند تا داراي قلب (شخصيت) هائي باشند و با آن تعقل كنند.
«أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْر»: چرا در زمين سفر نمي كنند تا ببينند سرانجام پيشينيان چه بوده و بدانند زندگي اخروي بهتر و ارزشمندتر است.
و آيات ديگر و احاديث فراوان كه در اين باره آمده است.
اما جهانگردي در فرهنگ كاباليسم چيز ديگر است هدفي غير از اهداف ابليسي در آن نيست. حتي سفرهاي مطالعاتي طبيعي و اجتماعي همگي در جهت بهره برداري كاباليستي است كه فحشا و همجنسگرائي از لوازم لاينفكّ آن است.
بعضي ها غصه مي خورند و مثلاً دلسوزانه مي گويند فلان كشور فلان مقدار از جهانگردي درآمد دارد، از اين همه مبالغ هنگفت که در دنيا براي جهانگردي هزينه مي شود، چيزي به ملت ما نمي رسد.
نفت را خورديم. اينك اين گونه دلسوزان مي خواهند ناموس اين مردم را نيز بخورند. اگر قرار است اين كشور مسلمان و شيعه باشد (كه هست) اين گونه دلسوزي هاي انسانيت فروش، نه به درد اين مردم مي خورد و نه مردم خواستار آن هستند. تنها افرادي خود باخته در پي اين مسائل هستند.
عده اي را نيز گمان بر اين است كه مي توان در جهان كاباليستي امروز، نوع سالمي از جهانگردي را پذيرفت كه جهانگردان بيايند و با پاكي كامل در ميان اين مردم بگردند و با پاكي نيز بروند. اينان نه تنها بوئي از علم انسان شناسي و جامعه شناسي نبرده اند، حتي واقعيتي را كه با دو چشم شان مي بينند، درك نمي كنند. اينان مي بينند و اگر درك كنند مي دانند كه علت رويگرداني جهانگردان (اعم از مونث و مذكرشان) از سفر به ايران، عدم آزادي فحشا و همجنس بازي است. مرتب سخن از كيفيت هتل ها و خدمات مي گويند. و نمي فهمند كه اگر بهترين خدمات و كاملترين رفاه را براي آنان تامين كنند باز به اندازه فلان كشور فقير و فاقد امكانات، جهانگرد نخواهند داشت.
كسي نيست كه به اينان بگويد: بابا والله مردم ایران اين درآمد كاباليستي را نمي خواهد، عطاي جهانگردان را به لقاي شان مي بخشد. شما چرا دست از سر اين مردم بر نمي داريد. كي مردم از شما اين دلسوزي را خواستند؟ كو؟ كجا؟ شما از اسرافهايتان بكاهيد، مردم نيازي به درآمد جهانگردان ندارند. يا به طور دانسته كابالاگرائي و در واقع شيطان پرستي مي كنيد، و يا به طور ندانسته از كاباليسم و شيطان پرستي نمايندگي مي كنيد. كه البته و ان شاء الله صورت دوم صحيح است اگر بيدار شوند.
منافذ نفوذ ابليس و كاباليسم يكي دو تا نيست هزاران گونه دارد، بايد همگي مواظب باشيم.
@tebyan314
🔰تعدد روح در انسان🔰
اگر آیه ها و حدیث های فراوان نیز وجود نداشتند، باز با تجربۀ درونی و بیرونی خود انسان، روشن و مسلّم است که انسان روح های متعدد دارد.
زیرا انسان تنها موجودی است که خودش با خودش درگیر می شود، همیشه در درونش خودش با خودش در چالش است، همواره روح امّاره با روح لوّامه، در رقابت و تزاحم است.
و چون حیوان، فاقد روح سوم (روح فطرت) است لذا فاقد جامعه، تاریخ، اخلاق، هنجار و ناهنجار، تمدن، و نیز فاقد خنده و گریه است و... (مشروح این بحث در «تبیین جهان و انسان» بخش انسان شناسی دوم).
تعدد روح ها در انسان، موضوع بس مهمی است که انسان شناسی غربی نیز از آن غافل مانده و در نتیجه، علوم انسانی غربی (روان شناسی، جامعه شناسی، فلسفۀ تاریخ، تاریخ تحلیلی، منشأ جامعه، منشأ اخلاق، منشأ خانواده و...) همگی لنگ مانده اند و امروز مسلّم شده است که این علوم انسانی از ادارۀ جهان بشری عاجز و ناتوان است، با آن همه کار گسترده علمی که دربارۀ شان شده است.
فوکویاما با عنوان کردن «پایان تاریخ»، می خواهد بگوید: علوم انسانی بیش از این که هست قابل کمال و تکامل نیست و لیاقت انسان تا همین جا است و باید به همین ها بسنده کند.
اما حقیقت این است که: مدرنیته که شاکلۀ این علوم انسانی است به پایان رسیده و از ادارۀ جهان بشریت عاجز مانده است. زیرا فقط به یک «غفلت» در اصل و اساس انسان شناسی دچار است که غفلت از تعدد ارواح در وجود انسان است.
غربیان در علوم انسانی، کاری بس وسیع، عمیق و مهم انجام داده اند؛ این علوم تنها به یک چیز نیاز دارد: باید از نو به محور، و بر نخِ «تعدد ارواح» چیده شود. که در «جامعۀ موعود (مهدوی)» چنین خواهد شد.
#انسان_شناسی
@tebyan314
🔰حنیفیت اسلام🔰
اسلام از هر مکتبی (و نیز از مکتب بی مکتبی لیبرالیسم) آسانتر، ساده و دست یافتنی تر است زیرا قرآن، کتاب مبین و اهل بیت(علیهم السلام) حجج الله مبیّن هستند. نه پیچیدگی در بیان دارند و نه اعوجاج در زبان، و نه تنگنای علمی دارند. شیوا، شیرین، مستدل و روح افزا هستند. کسانی که در این وادی هستند این سخن را به خوبی درک می کنند.
این مکتب چنین است: «بُعثتُ بالحنيفية السّهلة السّمحة»
حنیفی است: یعنی فطری است دانشی که به انسان می دهد عین وجود انسان است، در هر علمی خود انسان را بر انسان شرح می دهد، حتی در گیاه شناسی، ذرّه شناسی و کیهان شناسی و... دانشی که این مکتب به انسان می دهد محموله ای نیست که بر انسان بار شده باشد؛ فرد دانشمند را «دوشخصیته» نمی کند که خودش یک شخصیت و دانشمندیش یک شخصیت دیگر باشد.
سهله است: با زبان خود انسان با او سخن می گوید نه با زبان مصنوعی. مخاطبان به آسانی تبیین های علمی او را دریافت می کنند؛ دانشمندان مکتبش طفل سالمند گریز پا نیستند و نمی شوند زیرا هیچ سنگینی ای برای شان ایجاد نمی کند.
سمحه است: بزرگوار است، مکتبی است که در تنگنای غرایز بشری خفه نمی شود، فرق غریزه و فطرت را می شناساند و هر دو را در اعتدال واقعی در نظر می گیرد. اما مکتب های دیگر (بدون استثناء) همگی در تنگنای غریزه زندانی هستند، از غریزه برمی خیزند و در محدوده تنگ آن محدود می شوند. و این یکی از اساسی ترین فرق اسلام با دیگر فلسفه ها است که متأسفانه جامعۀ اندیشمندان ما به آن توجه نمی کنند.
ندای فرازمند «بُعثتُ بالحنيفية السّهلة السّمحة» را نیز به پائین ترین سطح و محدود ترین کاربرد، کشانیده اند؛ در هیچ جائی، کتابی ندیده ام که پیام این ندا را در خارج از محدودۀ فقه، به زبان آورد، گویی بعثت پیامبر(ص) فقط به فقه و احکام تعبدی منحصر است، گویی او فقط پیامبر حلال و حرام است نه آورندۀ یک مکتب.
@tebyan314
چرا مینویسم؟
يكى از اهداف تكاپوى من پيشگيرى از گسترش روحيه انتزاع گرائى افراطى ارسطوئيات است كه اين امت عملگراى ايران شيعى را به خيالپردازى عصر تسنّن ايران كه غرق در تصوف بود برنگرداند و همين تصوف سنّيانه (که موجبات حمله مغول و عدم مقاومت ايرانيان را باعث گرديد) از نو بر اين مردم در عصر تشيع ايران، مستولى نشود.
پيش تر گفتم: خوش بختانه امروز برادران سنى دست از تصوف برداشته و به عملگرائى مطلوب رسيده اند كه غرب را به وحشت انداخته اند. و متاسفانه شيعيان كه در طول قرن ها تن به تصوف نداده بودند امروز به تصوف مى پردازند.
انصافاً حضرات خيلى افراطى مى روند، سمند تصوف را چهار نعل مى تازند، تاريخ شيعه هرگز چنين افراطى را برخود نديده بود و اين شما و اين تاريخ. مسئله آنقدر روشن است حتى نياز به متخصص در تاريخ نيست كسى كه سواد خواندن و نوشتن را داشته باشد مى تواند اين موضوع تاريخى را دريابد.
بااين همه، حضرات، اساتيد من و سروران من هستند و يك تار موى شان را با هزاران اجنبى از شيعه، عوض نمى كنم و خداوند بر ضماير آگاه است.
@tebyan314
🔰حدیث🔰
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تصریح فرموده است که «عرب ذلیل و بردۀ دیگران خواهد بود».
تا این اواخر مردمان عرب باور نمی کردند یا به رخ خود نمی آوردند که بردۀ ذلیل غربیان هستند. اما اکنون گذشته از عربستان و قطر و امثال شان، تونس مثلاً تازه انقلاب کرده، سران غربیان را جمع می کند و تحت عنوان «اصدقاء سوریه = دوستان سوریه» همایش تشکیل می دهد(!!!).
مردم مصر دچار «تیه» شده اول ماه قیام کرده و کشته می دهند، در آخر ماه می بینند که بیش از پیش در دست غربیان اسیر هستند، اول ماه مجلس تشکیل می دهند، در آخر ماه خود مجلس مشاهده می کند که در توی کف امریکا قرار دارد. و....
پیامبر اکرم (ص) خطاب به عرب ها فرمود:
«فَعِنْدَ ذَلِكَ خُرُوجُ الْمَهْدِيِّ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ هَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) بِهِ يَمْحَقُ اللَّهُ الْكَذِبَ وَ يُذْهِبُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ بِهِ يُخْرِجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْنَاقِكُم»:
در آن وقت مهدی که مردی از اولاد این (و اشاره کرد به علی-علیه السلام-) قیام می کند خداوند به وسیلۀ او دروغ را از بین می برد و به دوران سختگیر و بی چاره کننده پایان می دهد. و ذلّت بردگی را از گردن شما بر می دارد.
⬅️ «ارزش ها» در خدمت «ضد ارزش ها»
در لحن این حدیث، جملۀ «دروغ را از بین می برد» طوری آمده که گوئی در آن جامعۀ عصر پیامبر(ص) هیچ دروغی نبوده و کسی دروغ نمی گفته است و دروغ بعداً پدید خواهد شد، و حضرت مهدی(عج) ظهور کرده و آن را از بین خواهد برد. در حالی که هم در زمان رسول اکرم (ص) دروغ و دروغگوها بوده اند، و هم در جامعۀ مهدوی پس از ظهور نیز دروغ وجود خواهد داشت. با این فرق که در جامعۀ پیش از ظهور، سلطه و غلبه با نظام اجتماعی ابلیسی خواهد بود که حق در آن میان، مانند رگه های بس ضعیف، وجود خواهد داشت، و در جامعۀ مهدوی بر عکس؛ یعنی جوّ غالب با حق خواهد بود و جریان باطل در آن مانند رگه های ضعیف خواهد بود.
بنابر این، پیامبر اکرم(ص) از پیدایش دروغ دیگر (دروغی که جامعه بشری قبلاً آن را ندیده است) خبر می دهد.
مراد از دروغ در این حدیث، اصل و اساس و ماهیت جامعۀ کابالیستی است که تار و پود آن بر دروغ استوار است؛ دروغی به بزرگی سازمان ملل، شورای امنیت، حقوق بشر، یونسکو، صلیب سرخ ، انجمن هوانوردی جهانی، نظام حقوق دریاها و دریا نوردی، آژانس انرژی اتمی، دادگاه بین المللی لاهه، حقوق جنگ، اُومانیسم، آزادی، دمکراسی، بهداشت جهانی در عین ترویج همجنس بازی، استقلال کاذب دولت ها، عقلانیت نامیدن شیطنت، و.... است که تار و پود ماهیت جامعۀ جهانی را تشکیل می دهند. در حالی که همۀ این موسسات بزرگ صرفاً و به طور محض، ابزار دست ابلیس و نظام کابالیستی او است و برای تحت سلطه داشتن ملت های جهان است، و همۀ کارکنان این مؤسسات، (دانسته یا ندانسته) جاسوسان و مأموران کابالیسم هستند.
به ویژه امروز و در این دهه های اخیر، این قبیحۀ بزرگ که بزرگتر از خود کرۀ زمین است به جائی رسیده که علناً و آشکارا دروغ در جایگاه «راستی» و راستی در جایگاه دروغ قرار گرفته است؛ دولت وهابی و نامشروع و مستبد عربستان منادی دموکراسی و آزادی و دلسوزی برای مردم سوریه شده و سمبل راستگوئی، (و به قول وزیر مؤنث امریکا) سخنگوی جامعۀ جهانی شده است و شگفت این که سازمان ملل با کمال بی حیائی این موضعگیری سعودی را به رسمیت شناخته و به محور آن جلسۀ شورای امنیت تشکیل می دهد. و ایران و انقلاب ایران دروغگو نامیده می شود.
این لفظ دروغ در این حدیث، این «وارونگی ماهیت جامعۀ جهانیِ مدعی علم و اندیشه» را بیان می کند، که ارزش ها در خدمت ضد ارزش ها استخدام خواهند شد. و اینک شده اند.
مراد فقط تقبیح دروغ، یا اشاره به رواج دروغ به عنوان یک گناه نیست، بل مراد این است که ماهیت جامعه بر دروغ استوار خواهد بود درحدی که اگر دروغ از جامعه منها شود چیزی از آن باقی نمی ماند. حضرت مهدی(عج) این دروغ را از بین خواهد برد؛ یعنی ماهیت جامعه را از اصل و اساس منقلب خواهد کرد، و ارزش ها را از خدمت به ضد ارزش ها، رها خواهد کرد.
و این است نمونه ای از معجزات احادیث ما.
@tebyan314
🔰خدا و مکان قسمت اول 🔰
آن روز _ یعنی آن روزی که روزی نبود _ جایی هم نبود.
«جا» و مکان هم چیزی است که خداوند آن را پدید آورده (۱) است خودش نیز مکانی برای چیز دیگری نیست (۲). مثلاً ما انسان ها برای چیزهای زیادی مکان هستیم و آنها در بدن ما جای گرفته اند به عنوان مثال علاوه بر اندام های متعددی که در بدن ما قرار دارند وجودمان مکانی است برای هوش، عقل و استعدادمان.
لیکن هیچ چیز در وجود خداوند قرار نگرفته است. او نه ظرف است و نه مظروف. و در عین حال با همه چیز است بدون اینکه به معنای «با هم بودن» باشد.
غیر از همه چیز است بدون اینکه از آنها بر کنار باشد.
نه در آسمان است و نه در زمین و نه در روی کرسی، تخت یا عرش قرار گرفته است. (۳)
خدا در همه جا هست و اگر او را در جهت بالا و آسمان مورد خطاب و دعا قرار میدهیم، صرفاً یک احترام و تعظیم است.
همچنین اگر اشارهای به سوی بالا میشود به این معنی نیست که او را در سمت بالا میدانیم.
بنابراین تقسیم وجود به «فیزیک» و «متافیزیک» به معنای تقسیم موضعی و مکانی، صحیح نیست.
او در جهان فیزیک حضور دارد همانگونه که در متافیزیک حضور دارد بدون کوچکترین تفاوتی.
اصطلاح «طبیعت» و «ماوراء طبیعت» نیز همین طور است.
( توضیح مطالب بالا در قسمت های بعدی خواهد آمد )
#خداشناسی
@Tebyan314
🔰خدا و مکان قسمت دوم 🔰
توضیح مطلب شماره ۱
👈👈 باید توجه کرد که حقیقت مکان چیست؟
✅ در نگاه اول مکان عبارت است از چیزی که چیز دیگر را در خود جای میدهد. و در نگاه دیگر مکان عبارت است از تفاوت و نسبت میان دو بُعد.
✔️ و در هر صورت: مکان = بُعد.
زیرا: جهان - بُعد = جهان - مکان.
و: جهان - بُعد = جهان - جهان.
پس: جهان = بُعد = مکان.
و چون جهان پدیده است پس مکان نیز پدیده است و شمولی بر خداوند ندارد. جهان، زمان، مکان، عالم، ماده (مراد ماده و انرژی با هم است که بعدا شرح داده خواهد شد.) گیتی و طبیعت همه در حقیقت اسم هایی هستند به یک معنی و بسته به این است که گوینده از چه موضعی آنها را به کار میبرد.
👂👂 خداوند در چیزی، در جایی، در محدوده ای و در مکانی جای نگرفته و نمی گیرد. هم میتوانید بگویید «او جای ندارد». و هم میتوانید بگویید «او در همه جا هست حتی جایی که جا وجود ندارد». باز رسیدیم به ضیق خناق یعنی چون لفظی برای ادای مطلب وجود ندارد به ناچار می گوییم: در جایی که جا هم وجود ندارد.
📚 احادیث بسیاری در این مورد وارد شده است و از آن جمله: بحار، ج ۵۷، ص۸۳، حدیث شماره ۶۳: از امیرالمومنین _علیه السلام_ پرسیدند: خداوند قبل از آنکه آسمانها و زمین را بیافریند در کجا بود؟ فرمود: سوال از «کجا» و پرسش از «مکان» است، در حالی که خداوند بود و «مکان» وجود نداشت.
و همچنین حدیث شماره ۲۵، ص ۴۷ از همان جلد. و نیز در ص ۳۵ حدیث شماره ۷: امام رضا _علیه السلام_ فرمود: «هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ وَ كَانَ وَ لَا أَيْنَ» او «کجا» را «کجا» کرده. او بود قبل از اینکه مکان وجود داشته باشد.
#خداشناسی
@Tebyan314
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
⭕️ پیشنهاد مطالعه
📜 عنوان مقاله: حدیثی از احادیث کیهان شناسی. آیا زمین بر شاخ گاو است؟
🖋 نویسنده:حضرت آیت الله مرتضی رضوی
ترجمۀ ظاهری: اَبان بن تغلب که از بزرگان اصحاب و از دانشمندان معروف میان شیعه و سنی بود، می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: زمین بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: زمین بر یک ماهی قرار دارد.
گفتم: آن ماهی بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر آب.
گفتم: پس آن آب بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر صخره.
گفتم: آن صخره بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر شاخ گاو راهور (گاوی که راه می رود و با نرمی راه می رود).
گفتم: آن گاو بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: بر «ثریا» {شرح معنی این لفظ خواهد آمد}.
گفتم: ثریا بر چه چیزی قرار دارد؟
فرمود: هیهات؛ در این نقطه علم علما به جائی نمی رسد.
📌 لینک مطلب: http://www.binesheno.com/Files/maghalat.php?idVeiw=2762&level=4&subid=2762
💻 www.binesheno.com
🆔 @binesheno
🔰ترجیع بند کابالیسم‼️
اصل متناقض محی الدین عربی یعنی «وحدت در عین کثرت - کثرت در عین وحدت» به شدت روح و جان جامعه را تسخیر می کند که ترجیع بند زبان ها شده. ترانۀ کابالیستی که صریح تر از آن، تناقضی در تاریخ اندیشه و فکر بشر نیامده است، تناقض ریاضی شبیه این که «هر عدد در عین زوج بودن فرد است - و هر عدد در عین فرد بودن زوج است».
وقتی که هستی شناسی، خدا شناسی و جهان شناسی، بر این مبنای متناقض مبتنی شود، اصول اندیشه در امور اجتماعی نیز بر آن متفرّع می شود، و بدین ماهیت در می آید: «ظالم بودن در عین عادل بودن»، «امین بودن در عین خائن بودن»، «نماز شب خوان بودن در عین شرابخوار بودن»، «دزد بودن در عین خادم بودن»، «دروغگو بودن در عین راستگو بودن»، «صدیق بودن در عین ریاکار بودن»، «عوام فریب بودن در عین مردم را دوست داشتن»، «ولائی بودن در عین ضد ولایت بودن» و... و... صدها متناقض دیگر.
اگر کسی این ملازمه را نفهمد و نداند که تفکیک میان «هستی شناسی» و امور انسانی و اجتماعی، محال است، اشکال از خودش است که متأسفانه کم نیستند افرادی که خود را دانشمند می دانند اما هیچ توجهی به این موضوع بس مهم و سرنوشت ساز ندارند.
تاثیرات جامعه برانداز این اصل متناقض شوُم، به روشنی در جامعۀ ما مشهود است، سؤال های فراوانی هست از قبیل: چرا دیندارترین جامعه به جائی رسیده که در طلاق دومین آمار جهان را داشت؟ چرا در این جامعۀ شیعی خدا خواه، این همه اختلاس و فساد مالی؟ چرا جامعه ای به این فدا کاری، با تشنجات خطرناک روبه رو می شود؟ چرا استکبار می تواند جریان هائی را ایجاد کند؟ و ده ها پرسش اساسی دیگر. و بالاخره چرا ارزش های ارزشی ترین جامعه همیشه با چالش روبه رو است؟ چرا از نظر ابتلا به تناقض، اعجوبه ترین جامعۀ تاریخ شده ایم؟
نفوذ اصل متناقض مذکور و نحوۀ شیوع آن در خودآگاه ها و ناخودآگاه ها (که چگونه شروع می شود و از کدام افراد آغاز شده و سپس به جان جامعه نفوذ می کند به حدی که پسر یا دختر جوان که حتی الفاظ این ترجیع بند به گوشش نخورده، مطابق آن عمل می کند) بحثی است نیازمند مجال بس گسترده که در یک یا چند مقاله نمی گنجد.
چرا کشور علوی بر مبنای اصل ضد علوی بیندیشد؟ چرا یک اصل ضد قرآنی و ضد اهل بیتی، هستی شناسی و جهانبینی ما را تبیین می کند؟ اصل متناقضی که با صرف نظر از هر دین و مکتب، یک اصل ضد عقلی است که نه تنها دین را در عرصۀ عمل خنثی می کند، بلکه عقل را هم پایمال می کند.
نویسنده ای در «علل عقب ماندگی مسلمین» قلم فرسائی می کند، آسمان را به ریسمان می بافد، مطالب ژورنالیستی را ردیف می کند، توجه ندارد که غیر از تصوف به ویژه تصوف محی الدین، هیچ عامل بزرگی در سقوط مسلمانان وجود نداشته است.
@tebyan314