مرا شناسایی کن
بعد از پایان عملیات بود. یکی از سالنهای معراج تهران پر شده بود از شنید. همه آنها هم شهید گمنام. بعد از عملیات این سالن را به شهدای گمنام اختصاص داده بودند. همه بدنها قطعه قطعه شده. همه سوخته و....
در میان بدنهای سوخته یک پلاک پیدا کردیم. به استخوان ها چسبیده بود.
با تلاش بسیار صاحب پلاک پیدا شد. یک بسیجی از جنوب تهران بود که در همین عملیات مفقود شده بود. با خانواده اش تماس گرفتیم. پدر و برادرهایش آمدند. قضیه را گفتم. اینکه این شهید پیکرش سوخته است و نمی شود او را ببینید.
کارها هماهنگ شد. قرار شد فردا برای تشییع شهید اقدام نمایند.
صبح فردا یکی از بچه های معراج که از ماجرا مطلع بود آمد و گفت: می توانم در مورد این شهید خواهشی بکنم! گفتم: بفرمایید!
گفت: اجازه بدهید همسر این شهید او را شناسایی کند!
با تعجب گفتم: همسر شهید! منظورت چیست؟!
کمی مکث کرد و گفت: دیشب در خواب شهیدی را دیدم که گفت: امروز مرا به پدر و برادرانم تحویل ندهید. همسرم باید من را شناسایی کند. من صاحب بلاک هستم ولی این پیکر من نیست! بقایای پیکر من داخل همین سالن است؟
با تعجب به حرفهای او گوش می کردم. گفتم: این پیکرها چند تکه استخوان سوخته است. همسرش چه چیزی را می خواهد شناسایی کند!
همان لحظه برادران شهید برای انتقال پیکرش آمدند. از آنها پرسیدم: این شهید همسر دارد؟ با تعجب گفتند: بله چطور مگه!؟
گفتم: برای شناسایی حتما باید ایشان بیایند. برادران شهید که زیاد مذهبی نبودند صدایشان را بلند کردند و گفتند: یعنی چی! مگه برادر ما نسوخته! چی رو میخواد شناسایی کنه.
بعد از کلی صحبت فهمیدم اینها با همسر شهید اختلاف دارند و ارتباطی ندارند. پدر شهید به سراغ او رفت. ساعتی بعد با همسر شهید وارد شدند. به همسر شهید گفتم: شما می توانید شوهرتان را شناسایی کنید!
در حالی که اشک می ریخت گفت: بله! بعد به داخل سالن شهدای گمنام رفت. دقایقی بعد ما را صدا کرد. در لابه لای شهدای گمنام پیکر سوخته شهیدی را نشان داد و گفت: این همسر من است! خیلی تعجب کردیم. یعنی چطور او را شناسایی کرده؟! همسر شهید یک لباس را از داخل کیف دستی خودش بیرون آورد و - گفت: چند روز قبل از عملیات با هم به مغازه ای رفتیم. دو لباس هم رنگی خرید و گفت: این را برای خودم خریدم. این را هم برای تو!
شوهرم گفت: من این لباس را تا زمان شهادت از تنم خارج نمی کنم. روزی به سراغ تو خواهند آمد. با این لباس بیا و من را شناسایی کن!
بعد به پیکر سوخته شهید اشاره کرد و گفت: همه جای او سوخته اما قسمتی از لباسش هنوز سالم است.
لباس خودش را کنار قسمت سالم لباس شهید قرار داد. هر دو مثل هم بودند. پیکر شهید همان روز برای تشییع اعزام شد.
کتاب #شهید_گمنام ص۱۲۷ و ۱۲۸
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلم| به استقبال عید سعید غدیر خم
استاد فیاضبخش
📍کسی که به عید غدیر باور ندارد، به رسالت رسول اکرم(ص) بیاعتقاد است؛ چنانکه خداوند در آیه تبلیغ میفرماید:
▫"يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ..." (ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن؛ که اگر چنین نکنی، پیام الهی را نرساندهای...)
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar
#امام_امت
#برکات
بيت #حضرت_امام در تمام مدت تبعید ایشان توسط #حاج_احمد_آقا و یا آیت الله پسندیده و سایر نزدیکان باز بود و مرکز خاص برای تبادل و تماس امام با امت و سران حرکت انقلاب به شمار میرفت.
🔻
یک روز عید قربان -قبل از پیروزی انقلاب- قرار بود #شهید_محراب #آیت_الله_صدوقی و مردم راهپیمایی کرده و مراسمی اجرا شود. پس از آن آقای صدوقی از بیت امام بیرون آمدند، ناگهان دژخیمان رژیم سفاک شاهنشاهی به سمت جمعیت حملهور شدند.
🔻
با توجه به اینکه اینها تا آن زمان هیچگاه به کوچهها نمیآمدند، آن روز به حملهی خود وسعت داده و در کوچهها با شلیک گاز اشکآور سعی در بر هم زدن اجتماع مردم داشتند. فرزند سه سالهی من که در بغلم بود به علت استنشاق گاز اشکآور مسموم شد و نزدیک بود؛ خفه شود.
مردم آقای صدوقی را به سرعت به منزل امام انتقال دادند. در مقابل منزل امام دری باز بود، من بچه را به زیر زمین آن خانه برده و پناه دادم. به تدریج تعداد مجروحین زیادتر میشد و تیراندازی بیشتری به صورت مستقیم یا هوایی شروع شد. ضمنا بچهی من نیز در حالت بسیار بدی به سر میبرد. در آن روز آقای بشارت، برادر شهید بشارت -از شهدای فاجعهی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر سال ۱۳۶۰- در همان محل به درجهی شهادت رسید. پس از پایان تیراندازی و متفرق شدن مأمورین، مردم آقای بشارت را به بیمارستان سهامیه بردند که بینتیجه بود.
🔻
فرزند من نیز به شدت به بیماری عصبی و لکنت زبان دچار شد تا حدی که پس از مدتی دیگر قادر به تکلم یک جمله نبود. برای معالجهی فرزندم به پزشکان قم و دیگر شهرها نیز مراجعه کردیم. بچه چندین ماه تحت نظر پزشک بود ولی سودی نبخشید و بهبودی حاصل نگردید. نظر پزشکان این بود که بچه باید دور از اجتماع و در انزوا به سر برد تا اعصابش سلامت خود را باز یابد. این وضع تا زمان انقلاب ادامه داشت. در نخستین روزهای ورود امام، یک روز خود این بچه، بریده بریده از ما خواست تا او را پیش امام ببریم. این قضیه روی من خیلی اثر گذاشت.
🔻
با توجه به آشنایی که با حاج احمد آقا داشتم، کمتر مزاحمتی برای ایشان ایجاد کرده و لذا با عیال خود تا نزدیکی منزل دختر امام که همسر آقای اعرابی است رفته و به ایشان گفتم شما به داخل منزل رفته و جریان را تعریف نمایید. اهل خانه نیز چون ما را میشناختند، سخاوتمندانه عمل کرده و به عیال بنده قول دادند در نخستین فرصتی که به دیدار امام بروند، فرزند ما را نیز با خود به حضور معظم له خواهند برد.
🔻
روز موعود رسید و به وسیلهی ماشینی که خودشان با آن از قم به تهران میرفتند عیال و بچهب مرا خدمت امام بردند. شب که برگشتند معجزهای رخ داده بود. بچهای که در مواقع عادی نمیتوانست یک جمله ادا کند با توجه به احساساتی که در وجودش بود ماجرا را با زبان خود برایمان تعریف میکرد و ما نیز از فرط خوشحالی میگریستیم.
🔻
قضیه از این قرار بود، زمانی که حاضرین به حضور امام میرسند، پسر من جلوتر از همه میرود و خود را به روی پاهای امام میاندازد. امام نیز ایشان را بلند کرده و از صبيهی محترمشان میپرسند: «خانم، این مهمان کوچولوی ما کیست؟» وقتی برایشان ناراحتی و بیماری بچه توضیح داده میشود، امام یکبار دیگر بچه را نوازش کرده و میگویند: «ناراحت نباش ان شاء الله خوب میشوی» بهبودی کامل فرزند ما بر خلاف نظر پزشکان و روانپزشکان که گفته بودند معالجهی این بچه با شیوههای خاص روانشناسی در دراز مدت ممکن است، بدین نحو به دست آمد. بچهی ما آن روز به مدرسه رفت و هم اینک نیز در دبیرستان درس میخواند و زندگی خود را مدیون امام میداند.
منبع: #کرامات_امام_خمینی
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
هدایت شده از الهادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* #کلیپ_تصویری #غدیر #امیرالمومنین
🎥 سخنان حجت الاسلام حاج شیخ جعفر ناصری به مناسبت عید غدیر
⏱ زمان: ۱۸ دقیقه
🔺 @nasery_ir
نظر حضرت #آیت_الله_بهجت درباره خواندن زیارت غدیریه
زیارت غدیریه امیرالمؤمنین سلام الله علیه که از احتجاجات شیعه است، خواندن آن در یوم الغدیر بلکه در دیگر ایام هم، بسیار شایسته و مناسب است، و همین طور ترجمه آن برای فارسی زبانان به جهت اشتمال آن بر مضامین عالیه و حجت و براهین بر حقانیت تشیع نفید و مناسب می باشد.
توضیح: زیارت نامه مخصوص امیر المؤمنین (علیه السلام) در روز غدیر یا زیارت غدیریه به نقل علامه مجلسی از شیخ مفید، زیارت نامه ای است که امام حسن عسکری (علیه السلام) از پدرش امام هادی (علیه السلام) نقل فرموده است. خواندن این زیارت در روز غدیر در روایات نیز تأکید شده است.
(کتاب پیام غدیر)
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🔸ارتباط با قرآن
اگر از قرآن استفاده نمی کنیم برای آن است که یقین ما ضعیف است.
از این رو اگر خود امام علیه السلام را هم ببینیم، تغییری در حال ما حاصل نمی شود؛
چنانچه عده ای در حال حضور به ائمه علیه السلام بدو ناسزا می گفتند.
در محضر بهجت،ج۲،ص۲۸
🔻کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ذکر_خاص_عارفان
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنَ وَصِيِّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
اگر آنکه در اعماق چاه است با نگاه به بزرگی به اوج قله رسد، بدان آن بزرگ آیه الله العظمی هست. باید از اعماق جان مشتاق نگاه ولایی از سوی او بود که مبتدی را به منتهی رساند .
کنیزی زیباروی را به زندان سید المتهجدین آقا موسی بن جعفر علیه السلام بردند تا بلکه ایشان را بیازمایند. دیری نپایید که کنیز را در سجده یافتند که میگفت: قدوسٌ قدوسٌ قدوسٌ سبحانکَ سبحانکَ سبحانکَ ( ذکری با این ترکیب مخصوص کملین از اولیاء و بهشتیان است). او را به نزد هارون بردند، دیدند لرزان و خیره به آسمان بود، بعد هم با آن حال به نماز ایستاد. علت را جویا شدند، گفت: عبد صالح را چنین یافتم. پس بر آن ذکر و حال بود تا از دنیا رفت. چنین حالی از آن ذکر فنای ذاتیست که غایة آمال عارفان است.
از رهـگذر خـاک ســر کــوی شــما بـود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
✍️ استاد صبرآمیز
🔶 @shabname_hekmat
مرحوم دولابی در منزل مرحوم جعفر آقا مجتهدی
استاد معظم حضرت آیت الله شوشتری (حفظه الله) در کتاب خرمن معرفت فرموده اند : روز عید غدیر بود که در خدمت مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره) به دیدن جعفر آقا مجتهدی (ره) رفتیم.
به محض نشستن مرحوم حاج اسماعیل سخن خود را درباره ی توحید شروع کرد و مطالب بلندی از زبان شریف شان جاری شد و جمعی از حاضرین و برادران که به هر دو بزرگوار ارادت داشتند غرق در حضور و معرفت بودند ؛
اما یک طلبه ی جوان که هنوز اول سلوکش بود به عنوان اعتراض با صدای بلند به حاج آقا (دولابی) گفت :
آقا امروز روز عید غدیر است از علی بگو!
حاج آقا بلافاصله فرمودند : آخر من وضو ندارم. اول باید وضو بگیرم و بعد اسم مبارکش را بر زبان بیاورم.
جعفر آقا مجتهدی (ره) با یک حالتی پر از سرور و شادی به زبان خودشان فرمودند: ایلد احسنت احسنت احسنت! ایلد حاج آقا خوب گفتی.
بنده هیچ وقت مرحوم جعفر آقا (ره) را به این خوشحالی ندیده بودم.
/کتاب خرمن معرفت؛ تالیف حجت الاسلام والمسلمین موسوی مطلق
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺
#محمد_بیدآبادی (قدس سره)
محمد هاشم آصف ملقب به رستم الحكما (زنده در قرن سیزدهم هجری) چنین مینگارد :
بر اولوالالباب معلوم و مفهوم باد که عالیجناب، مقدس القاب، کروبی آداب، ملا محمد مازندرانی ساکن بید آباد اصفهان، مولد موصوفش مازندران و مقر و مسکن معروفش اصفهان و صاحب اکسیر اعظم و عالم کیمیایی معظم بود.
و در حجرة نشیمن خاصش که تلامذه بسیار از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند فرش بوریا و به اطراف و حواشیش پوست گوسفند، گسترده بود و بر آنها می نشستند و اَعِزّه و اشراف و اعیان و اکابر زمان خدمتش را مایه افتخار می دانستند.
از آن جمله وكيل الدوله ثانی ایران یعنی علی مراد خان زند با کمال تعظیم و تواضع به دیدنش آمدند، آن ذات مقدس، آن سلطان والا جاه را در مجلس خود با فقرائی که در آنجا حاضر بودند هم سلک و هم نشین نمود. آن سلطان والا شان به قدر هفت هزار تومان نقد از مال خالص حلال خود، که از زراعت حاصل نموده بود که در آن زمان قیمت بیست و هشت هزار خروار دیوانی غله باشد نزدش گذارد و عرض نمود که این نقد را به مستحقین و فقرا قسمت نما، آن عالی جناب از روی استغنا فرمود من مستحق نمی شناسم مستحق شناس خدا می باشد و فرمود این مال را به رعایا
بده.
عرض نمود که من با رعایا به شرکت زراعت نموده ام و موافق عدل و قسط و حساب، ایشان بهره خود را برده اند و من بهره خود، فرمود اگر چنین است ای بنده مسلط خدا به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با برات نزد تو می فرستم تو به دست خود به ایشان بده آنچه در برات نوشته ام، زیرا که موافق احادیث صحیحه اگر تو به دست خود یک دینار انفاق نمائی بهتر از آن است که من مال تو را، به اذن تو هزار دینار انفاق نمایم. و مرحوم آقا محمد بیدآبادی مذکور به نفس نفیس خود به در دکان خباز و بقال و قصاب و علاف و عقار و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود و عیالش را بر دوش خود گرفته و به دامان خود نهاده و به خانه می برد و در این بابت اعانت از کسی قبول نمی کرد. و جامه های وی کرباس و پشمينه كم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت و چند دستگاه شعربافی هم داشت و قدری هم زراعت مینموده(1)
منابع :
1.رستم التواریخ ص405 الی 408
تذکره المتقین ص12 و 13
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی از ما هفتاد سال با خدا میجنگیم!
#حجت_الاسلام_فرحزاد
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
سید افضل حسین هندی
از کسانی که آیت الله کشیمری او را درک کرده سید افضل بود که از هند برای زیارت امیرالمومنین به نجف می آمد.
فرمود: او گاهي منبر می رفت و بسیار آدم قوی و همانند آهن استوار و عقایدش محکم بود و خودم چیزها از او دیدم.
ذکر او روزی دوازده هزار مرتبه «بسم الله الرحمن الرحيم» بود.
اگر کسی از او ذکری می خواست می فرمود: با بودن آقا امیرالمؤمنین (ع) چطور به من مراجعه می کنید!؟
او باطن شناس بود، و وقتی دو نفر عکس می گرفتند می فرمود:.
این یکی اهل نجات و دیگری اهل آن است، و شکی هم در تشخیص نداشت.
منبع : کتاب افتاب خوبان ص25
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز استغفار
حاج اقا نصر الله شاه ابادی
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
نماز شب آیت اللَّه العظمى بهجت (ره)
آیت اللَّه شیخ جواد کربلایى می گوید:
جناب آیت اللَّه بهجت در جدیت در نماز شب و گریه کردن در نیمه هاى شب مخصوصاً شبهاى جمعه کوشا بودند. یکى از علما و مشاهیر به من فرمودند که: شب جمعه در مدرسه سید در نجف اشرف درنیمه شب بنده شنیدم با صداى حزین و ناله و گریه در حالى که سر به سجده گذاشته بود مکرراً به حق تعالى عرضه میداشت: »الهى من لى غیرک، أسئله کَشفَ ضُرّى وَ النَّظَرَ فى أمْرى
برگی از دفتر آفتاب ص ۵۰
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar
سلوک سرخ
سردار شهید #مصطفی_ردانی_پور
هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مریض شد. خیلی حالش بد بود. رفته رفته حالش بدتر شد. آنقدر که قبل از طلوع آفتاب از دنیا رفت! جنازه بچه را داخل کفن پیچیدیم. صبر کردیم تا پدر بیاید و او را دفن کند!
پیر مرشدی در محل بود که همیشه ذکر امیرالمومنین(ع) بر لب داشت. آن روز قبل از ظهر به جلوی خانه ما آمد. مادر بی صبرانه گریه می کرد. مرشد جلو آمد و به مادر ما گفت: من دعا کردم. برات عمر بچه ات را گرفته ام ! بچه را شیر بده!
چه کسی باور می کرد بچه مرده زنده شده باشد. مادر بچه را به زیر سینه گرفت.
لحظاتی بعد لبهای بچه تکان خورد و...
مصطفی اینگونه دوباره متولد شد. سالها بعد به قم رفت و طلبه شد. روزهای کارخانه گچ می رفت. کار می کرد. پولی که به دست می آورد به دیگر کمک می کرد. هر هفته سه شبنه ها پای پیاده به سمت جمکران می رفت. عاشق بود. خودش را وقف اسلام کرده بود. در ایام تبلیغ به سمت یاسوج می رفت و فعالیت می کرد. جمعی از طلبه ها را با خود همراه کرده بود. بعد از پیروزی انقلاب فرمانده سپاه یاسوج شد. از منطقه ای عبور می کردند که در کمین اشرار گرفتار شدند. همگی مسلح اطراف جاده را گرفته بودند.
از ماشین پیاده شد. عمامه اش را در دست گرفت و جلو رفت؛ بزنید! بزنید! عمامه من کفن من است!
برخورد خوب و منطقی داشت. با سرکرده اشرار صحبت کرد. فهمید مشکلی با انقلاب ندارند. همانجا از طرف دولت با آنها مذاکره کرد. مشکل با درایت او حل شد.
مجلس عروسی برادرش بود. مشکلی پیش آمد. همه آمده بودند. دو برابر غذای تهیه شده مهمانان آمده بود. مصطفی با تعجب پرسید: چرا ناراحتی؟! گفتم: مگر نمیبینی ! این همه مهمان را چه کنیم !؟
رفت کنار دیگ برنج. از دور او را نگاه می کردم. زیر لب چیزی گفت. لحظاتی بعد برگشت. گفت: ناراحت نباش هیچ مشکلی نیست. آن شب نه تنها غذا کم نیامد بلکه یک مینی بوسی طلبه های حوزه هم آمدند و شام خوردند!!
در همه جا حضور داشت. هر جا که انقلاب به نیرو احتیاج داشت. در اوج درگیری غرب کشور از کردستان به یاسوج برگشت. یک گردان نیروی کمکی به کردستان اعزام کرد.
با شروع جنگ، جبهه دارخوئین را به همراه دوست عزیزش حسین خرازی راه اندازی کرد. عملیاتهای این منطقه را فرماندهی می کرد.
در یکی از عملیاتها دشمن موانع زیادی را بر سر راه بچه ها ایجاد کرده بود. یا باید از مسیر روبرو می رفتند یا از مسیری دیگر.
توکل عجیبی داشت. با استخاره مسیر عملیات را انتخاب کرد. از پشت به دشمن حمله کردند. عملیات بسیار موفق بود. مصطفی عاشق گمنامی بود. دوست نداشت کسی او را بشناسد. خدا هم خواسته اش را برآورده کرد. او سالهاست که گمنام و بی نشان در ارتفاعات غرب مانده.
مصطفی ردانی پور به راستی مصطفی بود. او برگزیده خدا بود.
کتاب #شهید_گمنام ص28
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منازل الآخره نقل فرموده : که شخصی به نام صمد ،بیشتر اوقات شب و روز نفس خود را حساب می کرد.پس روزی ایام عمر خود راکه حساب می کرد،دید شصت سال از عمرش گذشته است .پس حساب کرد ایام آنرا؛ یافت که بیست و یک هزار و پانصد روز می شود.گفت وای بر من اگر روزی یک گناه بیشتر نکرده باشم .پس ملاقات کنم خدای را با بیست و یک هزار و پانصد گناه .این بگفت و بی هوش افتاد و در همان بیهوشی وفات کرد.
کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب ،ج 2،ص 429
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری #نفس
🎥 جهاد با نفس
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ زمان: ۳ دقیقه
📥 حجم: ۸ مگابایت
🔺 @nasery_ir
♦️هیئت کانال تذکره الاولیاء در ماه محرم الحرام ۱۴۴۱♦️
سخنران: حجه الاسلام اصفهانی
مداح: کربلایی حسینی
♦️زمان: از یکشنبه ۱۰ شهریور ۹۸ مصادف با اول محرم لغایت ۲۱ شهریور مصادف با دوازدهم محرم
با اقامه نماز مغرب تا ساعت ۲۲:۳۰
♦️مکان: تهران - اتوبان صدرغرب به شرق - خروجی کامرانیه -بعد از زیرگذر به سمت بالای سرازیری - اولین بن بست(گلبو) انتهای کوچه - پلاک ۲۰
----------------------------------
آدرس از راه دیگر
میدان چیذر - خیابان بهمن پور - انتهای بهمن پور دست چپ - بلافاصله اولین بن بست دست راست(گلبو) - انتهای کوچه پلاک ۲۰ -
📌آدرس از روی نقشه:
https://goo.gl/maps/iKptKBeiymu
کانال تذکره الاولیاء
@tezkar
تذکره الاولیاء
♦️هیئت کانال تذکره الاولیاء در ماه محرم الحرام ۱۴۴۱♦️ سخنران: حجه الاسلام اصفهانی مداح: کربلایی
در صورت تمایل برای کمک در هزینه های اقامه ی مجلس عزای سیدالشهداء علیه السلام می توانید مبالغ خود را به شماره ی کارت زیر ارسال بفرمایید.
6273811116337681
بانک انصار
سید محمد حسن سجاد
فایل های جلسه انشاء الله هر روز بارگذاری خواهد شد.
اختیار کردن وقت سحر برای استغفار : هرچند در هر وقتی که حال توبه باشد ،استغفار در آ ن وقت مطلوب و نافع است .لیکن سحر که ثلث آ خر شب است تا طلوع فجر،اثر خاصی در پاک شدن از گناهان دارد.و در چند جای قرآن مجید به آ ن امر فرموده است .و استغفار کنندگان در سحر را مورد ثنای خود قرار داده و آ ن را صفات اهل تقوا و بهشتیان می شمارد.و می فرماید: "در دنیا اندکی از شب را می خوابیدند ودر سحرها استغفار می کردند."...
شو قلیل النوم مما یهجعون
باش در اسحار از یستغفرون
گناهان کبیره شهید دستغیب، ص 418
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar
تذکره الاولیاء
در صورت تمایل برای کمک در هزینه های اقامه ی مجلس عزای سیدالشهداء علیه السلام می توانید مبالغ خود را
دوستانی که زحمت کشیده بودند و دیده بودند شماره ی کارت غیر فعال است عذرخواهی را پذیرا باشند.
شماره ی کارت برای اشتراک در کمک به هزینه های اقامه ی عزا تصحیح شد.