eitaa logo
خاکستر زرد''
372 دنبال‌کننده
864 عکس
67 ویدیو
0 فایل
توکل به نام و نامی حق' ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17086711257614 چنل زاپاس: @the_yellow_moon2 قتلگاه: https://eitaa.com/Slaughterhouse گپ: https://eitaa.com/joinchat/1578369907Caf0fdd0007
مشاهده در ایتا
دانلود
_ و حقیقت با آخرین جسد ها پوسید.
خاکستر زرد''
روی هر خط از خاطراتم راه می روی، گلدانِ گل های همیشه بهار ترک بر می دارد. سکوت ، می خواند! چشم ها ،
گفتی که بارم را ببندم و من از پاییز سفر کردم. زمستان گداخته های عشقمان را خاموش کرد و از میان زخم هایمان بهار رویید. من خواندن بلد نبودم ، قدم هایت را دنبال کردم؛ خانه ی خاطرات را به دوش کشیدم و تو از بی انتهایی عشق گفتی! گاهی گم می شوی لا به لای فصل ها ، گاهی خسته ای ، گاهی دور می شوی... اما نمی دانی زمانی که نیستی سراب می بینم. تو را می بینم در آغوشِ عشق دیگری، صدای خنده هایت را می شنوم و بیشتر تشنه ی پایان می شوم. ⇦خاکستر زرد
خاکستر زرد''
گفتی که بارم را ببندم و من از پاییز سفر کردم. زمستان گداخته های عشقمان را خاموش کرد و از میان زخم ها
و روایت جدید... تقریبا مدت زمان زیادی هست که نوشتمش اما دست و دلم برای فرستادنش یاری نمیکرد! تا اینکه دوستان با شلنگ تخته یادآوری کردن احساس ناکافی بودن و سرزنشگری خودم رو بزارم کنار.. (همینطور لامحتوایی چنل هم یکی از دلایلش بود) با این حال میخوام اگه نظر یا انتقادی رو راجب نوشته و ادامه اش در آینده داشتید بگید!
_تمام شانس های زندگی منم مثل همین گل مردود شده ی رئال بود.
در سایلنت ترین حالت ممکن دارم میبینم و خودزنی میکنم
هری کِین شبیه پسر عممه 🗿
بازیو داشتین؟ آیا به رئال ایمان نمی آورید؟ چطور رئالی نیستین؟ لعنتی بازی یه واکنش برگشت پذیر بود
خاکستر زرد''
یه دردی بالاتر از خونریزی معده انفجار مغز پاره شدن رگ ها بدتر از هر بیماری و بالاتر از حسِ هر گناه .
حتی دیگه نمیدونم این خستگی از کجا نشأت میگیره میخوابم ، استراحت میکنم ، اعتیاد به قهومو کنترل میکنم ، کتاب میخونم و فیلمامو نگاه میکنم طبق برنامه پیش میرم و... اما بازم انگار یه چیزی کمه یه جای خالی ، یه سه نقطه ته افکاراتم یه لایه ای از ابهام دورِ خودمه دنبال دلیلم، صورت مسئله رو میخونم اما انگار بیشتر گیج میشم از سرزنش کردن خودم خستم از افکاری که مغزمو نشخوار میکنن نوشته هام رو داخل جوهر قلم زندانی کردم و از نشون دادنشون میترسم همه چیز در عین تندیِ زمان به کند ترین حالت ممکن می گذره پارادوکس تمام جسمم رو بغل گرفته و منتظره تا تمام لحظات خوابم رو به کابوس تبدیل کنه اعداد و حروف تجزیه میشن و در کنار هم میرقصن انگار تنها برگه ی باطله خودمم تنها نوشته هایی که خط خوردن یه قاصدک که حتی نتونسته آرزو کنه اما توسطشون فروخته شده!
دختر خانومای چنل و هر جای دیگه روزتون مبارک! شماها همون افتخاره آفرینش مخلوق برای خالقین ')💛
خاکستر زرد''
دختر خانومای چنل و هر جای دیگه روزتون مبارک! شماها همون افتخاره آفرینش مخلوق برای خالقین ')💛
به مناسبت همین روز قشنگ میخوام براتون جوک بگم در کنار هم بخندیم خب: یه روز یه مرده میره بانک ضامن نداشت ، منفجر شد ____ از جوکای خودم براتون بگم: امتحان دینی داشتیم چند وقت پیش و من از ۸ درس فقط ۳ تا رو خونده بودم اوضاع هممون همین بود (البته لازم به ذکره که یه بار تمام کلاس هم برای امتحان دینی برگه سفید دادیم) و من در یک ضربه انتحاری گفتم که : این بار شیری بدیم
جوک های بسیار پیرمردی: می‌دونی به گوجه ای که تصادف می‌کنه چی می‌گن؟ رب گوجه گیاهخوارا پارتی که می‌گیرن آهنگ چی می‌زارن؟ ویگن ماکارونی ها پرخوری می‌کنن نودل می‌کنن تهش هم یه هاهاهاهاهای شوهر عمه ای و تامام برهان: یه سوسکه میره جلو اینه جیغ میزنه میگه وای سوسک میدونید مردم انگلستان اگه واکسن ضد انگل بزنن چی میشن؟ میشن پاکستان شتر ها نمیتونن تایپ کنن چون انگشت ندارن میدونی وقتی سیگارا خوشحال میشن چی میشه؟ توتونشون عروسی میشه 🕯🤡 سلام‌داداش ﯾﻪ روز ﻋﺪد 10 مهمونی ﻣﯿﮕﯿﺮه همه ﻋﺪدا رو دﻋﻮت ﻣﯿﮑﻨﻪ 0,1,2,3,4,5,6,7 ,9 ﺑﻪ ﺟﺰ ﻋﺪد 8 ﭼﻮن از ﻋﺪد 8 اﺻﻦ ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﯽ ﯾﻮﻣﺪ. ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺐ مهمونی ﻣﯿﺮﺳﻪ و ﻋﺪد 10 ﻣﯿﺎد ﺑﺒﯿﻨﻪ مهمونا ﭼﯿﺰی ﮐﻢ ﻧﺪارن ﮐﻪ یهو ﭼﺸﻤﺶ ﻣﯿﻮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺪد 8 داره وﺳﻂ مهمونا ﻣﯿﺮﻗﺼﻪ. ﻣﯿﺎد وﺳﻂ و ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮاﺑﻮﻧﻪ زﯾﺮ ﮔﻮش 8 ﻣﯿﮕﻪ: ﮐﯽ ﺗﻮرو دﻋﻮت ﮐﺮده؟ ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﻖ ﻧﺪاری ﺑﯿﺎی؟ ﻋﺪد 8 همینطوری ﮐﻪ اﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎش ﺟﻤﻊ ﺷﺪه ﺑﻮد ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﻋﺪد 10 رو ﺑﻐﻞ ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺻﻔﺮم دﺳﺘﻤﺎل ﺑﺴﺘﻢ دوره ﮐﻤﺮم واﺳﺘﻮن ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﻗﺼﻢ......
خاکستر زرد''
به مناسبت همین روز قشنگ میخوام براتون جوک بگم در کنار هم بخندیم خب: یه روز یه مرده میره بانک ضامن ند
دوستان کارمون با موفقیت انجام شد نظر های رضایت بخشی از جمله کف و خون بالا آوردن از خنده داشتیم و مؤمنان را شاد کردیم!!!
جدیداً انقدر توی تفکراتم غرق میشم که امروز وارد آشپزخونه شدم و رفتم تا برقش رو روشن کنم ؛ خودمو در حالی پیدا کردم که شیر آب رو باز کردم و با خودم میگفتم چرا برق روشن نمیشه و چندبار شیر آب رو باز بسته کردم تا مطمعن شم لامپ نسوخته و وقتی فهمیدم دارم چه غلطی میکنم همونجا به یاد مرحوم تسلا افتادم بابت ایده ای که برای حموم الکتریسیته داده بود و داشتم اورستد رو دست مینداختم که فاراده شروع کرد به خوندنِ'' یا بریم به خونتون یا بیا به خونه ی ما'' خداروشکر نیلز (بور) با آرایش جدیدش غافلگیرمون کرد .
خاکستر زرد''
گفتی که بارم را ببندم و من از پاییز سفر کردم. زمستان گداخته های عشقمان را خاموش کرد و از میان زخم ها
به کویر باورت، اشک هدیه می کنم به سیاهی موهایت، ستاره های دلم را به تمنای دلم کمی عشق می دهی؟ در گوشِ قاصدک از آرزوهایت گفتی، پر پر شدند و در زمان به دنبال ترک ها می گشتند؛ اما این درخت ها بودند که گولِ آرزوهای من را خوردند و باطله شدند! فصل ها را گم کرده ام. پاییز انقدر سرخ نبود، زمستان انقدر بی رحم و تابستان انقدر سرد نبود، بهار بدون تو اصلاً نمی آمد... در جاده ی سراب من را تنها گذاشته ای؟ خانه ی خاطرات را با سنگ میزنی؟ ⇦خاکستر زرد
خاکستر زرد''
خانواده من در بی دلیل ترین حالت ممکن: پ.ن: البته چون من دارم درس میخونم🗿
https://eitaa.com/Chocolate2005/14220 الان با این پیام برخورد کردم و باید بگم یه اکیپی هستیم توی کلاس که در طول زنگ های مدرسه هر ساعتش رو داریم والیبال بازی میکنیم ( در حدی که حتی مصدوم هم میدیم و حتی استادها و معلم و معاون ها رو هم وارد بازی میکنیم) و هیچ کس باور نمیکنه که ما تجربی هستیم.. تا اینکه دیگه امروز مدرسه و معلم های ورزش ازمون تقدیر کردن و تقدیر نامه دادن بهمون🗿🤌
خاکستر زرد''
کدامِ شما بعضی وقتها دیوانه نشده؟ کدام شما دور و بر یک خانه به هوای دیدن یک آدمِ خاص با ماشین دور ن
سحر دیدم درخت ارغوانی کشیده سر به بام خسته جانی به گوش ارغوان آهسته گفتم: بهارت خوش که فکر دیگرانی فریدون مشیری
کاش انقدر نوشته هام مبهم نبودن.
یکی از کارای مورد علاقم وقتی وارد ایتا میشم چک کردن نقاشی و طرح های بقیس و دیدن استعداد ها و پشتکارای خفنشونه حتی چنل هایی که کارای دیجیتالی انجام میدن و عمیقا از دیدنشون لذت میبرم!
خاکستر زرد''
جدیداً انقدر توی تفکراتم غرق میشم که امروز وارد آشپزخونه شدم و رفتم تا برقش رو روشن کنم ؛ خودمو در
امروز امتحان نهایی نگارش داشتیم و من از یه جایی به بعد از دور خارج شده بودم و داشتم راجب نظریه های اپیکور و تامس مور مینوشتم