فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و از زیباییِ سوختن..
⇦خاکستر زرد
سکوتم نشان از رضایت نیست ، پر از حفره های تو خالیِ اعتماد است ؛ همان تیری که به پرنده ی امید زده ای.
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
هنوز همانجا ایستاده ام، قطره های خون خشک شده است و من آن زخم را نبسته ام همان کاری که مدت هاست با رویایت در سر ، انجام داده ام.
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
_شبا همیشه سردن برهان!
+ نه شبا سرد نبودن
یاد گرفته بودن قایم شن ؛
لابه لای خاطرات گرم بشن
اما انگار الان حتی رویاهامم یخ بستن..
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
از پشتِ پنجره ی عشق همه چیز رنگین به نظر میرسید اما دنیا به رنگ قهوه ای کلاسیک درآمده بود ، صدایِ اُپرا می داد و درد ها در هر ذهنی کلاس باله برگذار می کردند.
''به یادگار از بیست و سومین روزِ آذر ماهِ سال هزار و چهارصد و دو''
⇦خاکستر زرد
#aesthetic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هماهنگی موزیک و فیلم ۱۰۰/۱۰۰🗿
عشق یه دروغِ شیرینه ، لمسِ خاطراته ، مرگ ایکاروس از پروازه، یه پرستوی آبیه؛
عشق یه ایمانه یه اعتقاد و یا یه باورِ...
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
میبینه که چطور جسمش زنده اس اما
افکارش دونه دونه دفن میشن.
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
آسمان اشک میریخت و زمین عزادار بود و انسان ها در فصلی از سرما فرو رفته بودند.
آواهای غم انگیز ، فریاد های خسته، زخم هر درد و زمزمه های مُرده در یک رنگین کمان گم شده بود . همان رنگین کمانی که به انتظار نشسته بود تا آسمان ببارد و او رگه های نوایِ فرشتگان را به همگان تقدیم کند.
⇦خاکستر زرد
#روایت
به کویر خود کوچ کرده ام، جایی که آسمان از گریه می ترسد و زمین از فرط بی اعتمادی ترک برداشته است. اُمید و روح دو کلمه ی متفاوت اما در هم آمیخته بودند و تنها مانع آنها جسم بود، زندانی که حبس میکرد، میکشت و ذره ذره از آنها تغذیه میکرد.
قاتلی که انسان نامیده شد!
⇦خاکستر زرد
#روایت
من بعد از هر نوشته توی خودم فرو میرم
انگار از زمین ، از واقعیت و از دروغ ها کنده میشم
تویه رویایی غرق میشم که میزارم من هم باهاشون زندگی کنم ، مرگ رو تجربه کنم و بنویسم تا وصیتی باشه برای قلم های مُردهَم.
تنها نگاره ای که از تو باقی مانده؛
حسرتِ لمسِ یک واقعیت بود.
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس