eitaa logo
خاکستر زرد''
361 دنبال‌کننده
859 عکس
67 ویدیو
0 فایل
توکل به نام و نامی حق' ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17086711257614 چنل زاپاس: @the_yellow_moon2 قتلگاه: https://eitaa.com/Slaughterhouse گپ: https://eitaa.com/joinchat/1578369907Caf0fdd0007
مشاهده در ایتا
دانلود
از خرداد غم را از شهریور دلتنگیِ دانه های انار را و از آذر عشق را به دوش می کشید . او آخرین امید بود! برای اشک ریختن و وصال ، برای نفس ها فاصله در تنِ دو معشوق! ⇦خاکستر زرد
بهمن مجدد به سریرش برگشت و دی خسته از دویدن بود، اسفند باز هم ترسید از چشم گشودن و دیدن گناهان می ترسید از یخ زدگی چشم ها می ترسید ؛ لا به لای ابر ها کوچ کرده بود و اشک هایش می ریختند، موهایش بلند تر شدند و آسمان دلگیر تر شد. پیرمرد زمستانی به او لبخند زد و فرزندش را در آغوش کشید ، یازده فرزند در زمین مانده بودند و انسان ها هنوز زندگی نکرده بودند. پیر مرد گناه را پذیرفت ! اسفند چشم گشود، دلِ آسمان یخ زد و پیر مرد در یک نفس شکسته تر شد و نخ به نخ موهایش سپید شدند. ⇦خاکستر زرد
خاکستر زرد''
بهمن مجدد به سریرش برگشت و دی خسته از دویدن بود، اسفند باز هم ترسید از چشم گشودن و دیدن گناهان می تر
اسفند چشم هایش پر از قندیل های یخ بود ، باران نمی بارید، درختان شکوفه نمی زدند و ستارگان متولد نمی شدند به جایش پیرمرد زمستانی لبخند زد، اسفند هم خندید . چشم هایش درخشیدند و اشک هایش به شوقی فرو ریختند . نگاهش به زمین افتاد به اشک هایِ شوقِ یخ زده ... به برف ها! هزاران سال پیش اسفند آمد برای آخرین امید و در آخر شیفته ی بهار شد همان فرزندی که اول از همه دیده بود، سفیدیِ گناه از آسمان ها کوچ کرد به زمین رسید و باری دیگر به انسان ها فرصتی داد تا زندگی کنند. ⇦خاکستر زرد
خاکستر زرد''
اسفند چشم هایش پر از قندیل های یخ بود ، باران نمی بارید، درختان شکوفه نمی زدند و ستارگان متولد نمی ش
اسفند بر روی ابر ها چنبره زده بود و همانطور که دستانش را چلیپا کرده بود به زمین نگاه می کرد، بلند شد؛ دامنش را تکاند و غبار های سفیدِ جا مانده فرو ریختند ، بی صدا شروع به قدم زدن کرد، موهایش باز هم کشیده شدند و بهار نزدیک بود! اسفند باید چشمانش را می بست. اما انسان ها زندگی کرده بودند؟ ⇦خاکستر زرد
خاکستر زرد''
اسفند بر روی ابر ها چنبره زده بود و همانطور که دستانش را چلیپا کرده بود به زمین نگاه می کرد، بلند شد
و.. پایان؟ ')) اسفند ، ملقب به اشک هایِ شوقِ یخ زده رو به روم نشست و من حتی نمیدونم توی چند دقیقه و چطور شروع به نوشتن کردم دخترکم عادت داره به زود رفتن ... زندگی کنید رفقا .. اسفند خیلی زود و بی صدا قراره رد بشه ')💛
و در آخر امیدوارم ارزش خونده شدن رو داشته باشن و اگه ارزشش رو داشت از خوندشون لذت برده باشین ')
فکر نمیکردم صبور بودن انقدر سخت باشه
https://eitaa.com/Slaughterhouse/75 مودم نسبت به آخر متن : منِ جنون دست هِداعه( با لحن کلثوم اکبری)😂
هر بارش که دارم پانسمان چشم عوض میکنم مغزم فک میکنه الان دستم میره تو چشم طرف
دیده نشده از مدرسمون:
خاکستر زرد''
هر بارش که دارم پانسمان چشم عوض میکنم مغزم فک میکنه الان دستم میره تو چشم طرف
انقدر بعضی وقتا بدم میاد کلمه رو کامل تایپ نمیکنم مثلا ( فکر ⇦ فک) خب یعنی چی :/ عین آدم بنویسم دیگه
زیباییِ همای سعادت ')))))
هدایت شده از پیچیدگی عرفانی
شخصیت:هاکو «استشهام جنون در چشمانش. آیا دلیل دیگری برای زیستن بود؟ » شاید نگارنده جنون؟ تقدیم به شما: خاکستر زرد ✨💛
خاکستر زرد''
عی جان بسی عالی و خفن مستفیض شدیم ')♡ و نگارنده ی جنون... عاقا عالیی خسته نباشید
پ.ن: این متن باز نویسی شده ی یه رول دو جانبه‌ست .
' ابتدای متن نوشته شده که از زبون چه کسی تعریف میشه و در نتیجه این 4 پارت  ادامه ی سناریوی قبلیه منتها از زبون شخص دیگه .
' این بخش ادامه داره .
_شنوای نظراتتون هستم_
خاکستر زرد''
پ.ن: این متن باز نویسی شده ی یه رول دو جانبه‌ست . ' ابتدای متن نوشته شده که از زبون چه کسی تعریف میش
من خودم به شخصه گذاشتم سر فرصت بخونم اما حتما برید بخونید سبک نوشتنشون جذابه 🤌
وقتشه که بگم آبرو داری کنیم خواهرم اومد🗿🤝
خاکستر زرد''
دیده نشده از مدرسمون:
دستِ من و آرمین نداره که ...
هدایت شده از پارادوکس
🎥 stranger things تقدیم به : https://eitaa.com/the_yellow_moon/334
هدایت شده از ‹ ملت عشق؛
از طرف: @Im_404error برسد به دست: @the_yellow_moon