فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"چه بسا علمی که تو را
به گمراهی کشاند"
#امام_علی_ع
#حدیث
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
✨📩✨
💌 پيامک ويژه سحرهای ماه مبارک رمضان
✍ #رهبر_انقلاب :
☜ #شب_قدر، فرصت مغفرت است. ☞
🌔 در ←شب قدر→ طلب مغفرت كنيم؛ و الا روزی خطاب الهی به گناهکاران می آید که ما شما را فراموش کردیم
↫✙ #شب_قدر، فرصت مغفرت است.✓
⇦ حالا که خدا به من وشما میدان داده که به سویش برگردیم، طلب مغفرت کنیم و معذرت بخواهیم.
☜اینجا که عذرخواهی درجه میآفریند و گناهان را میشوید، از خدا عذرخواهی کنید.
🔺...والا روزی خواهدآمد که به مجرمین اجازه عذرخواهی نمیدهند و خطاب الهی به گناهکاران می آید که⇓
⚠️«انّا نسیناکم»ما شما را فراموش کردیم!
۱۳۷۶/۱۰/۲۶
#شب_قدر
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شب قدر تمام درهای آسمان باز می شود"
این حدیث نبوی به چه معناست؟
#آقا_مجتبی_تهرانی
#شب_قدر
#کلیپ
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
سالروز تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی"ره" گرامی باد.
#من_یک_سپاهی_ام
#سپاه_پاسداران
#عکسنوشته
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و برای قلبت، انتخابی در حدّ و شأنِ خودش داشته باش. ❣
#استورى
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
طلوع
#من_زنده_ام #فصل_پنجم(زندان الرشید) #قسمت_اول همهی حواسمان متوجه آنها بود و اینکه با هیچ دستانداز
#من_زنده_ام
#فصل_پنجم
#قسمت_دوم
من آخرین نفر بودم. با وجود این همه دقت و وسواس تفتیشکننده فقط توانستم سنجاق شلوارم را نجات دهم و به زیرکی خودم احسنت گفتم. او رفت و ما ماندیم و صندوقچهی سحرآمیزی که صاحب ما شده بود. روی دیوارهای سرد و سنگی آن خطوطی نقش بسته بود که یادگار ساکنان قبلی صندوقچه بود. چقدر خوب بود که حلیمه بهتر از ما عربی میدانست.
از او پرسیدم: حلیمه چی نوشته؟
گفت: اسم و تاریخ و محل شهادت ساکنان قبلی این دخمههاست.
دوباره پرسیدم: یعنی ساکنان قبلی این صندوقچه را کشتهاند؟
او توضیح داد که نام دختری به نام بنت الهدی هم بر یکی از سنگها حک شده که در فلان خیابان در فلان تاریخ اعدام میشود. چه صندوقچهی رازآلودی! ما خط به خط این نوشتهها را میخواندیم و رمزگشایی میکردیم و خود را در صف اعدام میدیدیم.
دوباره صدای چرخش کلید در قفل آهنی و فریادهایی خشمگین و جمله هایی مبهم و گنگ از سمتی ناپیدا تا ته گوشم پیچید. چهار پتو به داخل انداختند. فاطمه گفت: این پتو یعنی اینکه میتوانید بنشینید.
- نه، یعنی اینکه اینجا ماندنی هستیم.
- نه، فقط برای امشب است چون فردا سیام مهر و پایان جنگ است.
- ما ماندنی نیستیم.
از لابلای چند نردهی آهنی که در دیوار مقابل فرو رفته بود شعاعهایی از نور خورشید خود را به سختی به داخل صندوقچه میرساندند. این رشتههای نازک نور برایمان حکم ساعت را داشتند. هر چهار پتو را روی هم انداختیم و به نماز ایستادیم. خواهرها نماز کامل خواندند اما من که قصد ده روزه نکرده بودم، نمازم را شکسته خواندم.
هر چند دقیقه یکبار دریچه باز میشد و یک نفر میآمد و میگفت: اربعه بنات الخمینی
و دریچه در نهایت عصبانیت بسته میشد.
اما این بار به جای دریچه، در باز شد. نگهبان پرسید:
- چم نفر، شنو اسمهن؟ (چند نفرید و اسمتان چیست؟)
از روی ورقهای که در دستش بود خواند و گفت: فاطمه ابراهیم؟ حلیمه محمد؟ مریم طالب؟ معصومه طالب؟
اسم پدرم (طالب) را که شنیدم قوت گرفتم. از آن به بعد مرا معصومه طالب صدا میزدند. نام پدرم پسوند نامم شد. و این یعنی اینکه پدرم همیشه با من خواهد بود، کسی که تکیهگاه و نقطهی قوت زندگیام بود، کسی که در خیال من به جنگ دیو و جادو میرفت، کسی که میتوانست از آب تندروی کودکیام بپرد، کسی که میتوانست مسئلههای سخت زندگی و خانواده را حل کند، کسی که در نبودش، عکس قاب گرفتهاش به میهمانخانهمان جذبه و به برادرانم اقتدار میداد. از آن به بعد اسمش همراه من بود.
شب دو کاسهی سبز پلاستیکی و چهار لیوان قرمز پلاستیکی را به دستمان دادند. در کاسهها مقداری آب رب گوجه ریخته بودند. چهار تا نان ساندویچی هم به ما داده بودند لای آنها هر نوع آشغال و زبالهای را میتوانستی پیدا کنی. تقریباً یک هفته از آمدنم به عراق میگذشت اما هنوز به غذا میل نداشتم. مریم هم که تازه از مسمومیت خلاص شده بود وضعی مثل من داشت. تقریباً هر سه تایی آب به آب شده بودیم. هر بار که صدای باز شدن در را میشنیدیم کفشهایمان را میپوشیدیم و سرپا میایستادیم. این بار که در باز شد دو سه ساعت از رفتن آن رگههای نور گذشته و شب شده بود، نگهبان بعثی وارد صندوقچه شد و گفت: معصومه طالب.
عینک کوری را به دستم داد و گفت: کظی. (بگیر).
بدون هیچگونه مقاومتی عینک را گرفتم و بر چشم زدم. چه راحت پذیرفته بودم که باید از دیدن محروم شوم. اگرچه عینک زده بودم اما سرم را به عقب میکشیدم یا چانهام را به سینه میچسباندم تا بتوانم مسیری را که در آن هستم، ببینم اما بعد از ضربهای که به سرم کوبیده شد، دیگر سرم را نچرخاندم. سرباز بعثی گوشهی مقنعه ام را میکشید تا سرعتم را بیشتر کنم. از فریادش فهمیدم که باید تندتر بروم. قدمهایم که تند شد… آخ
یکباره زمین زیر پایم خالی شد و از وحشت یک سقوط بیانتها با تمام وجود جیغ کشیدم و هوا را چنگ زدم. افتادنم باعث شده بود عینک کوریام کمی جابجا شود. پاهای گندهای را دیدم که در کفشهایی به اندازهی یک پارو بر تن و بدنم میکوبید.
#ادامه_دارد
@Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت یک تجربهگر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین علیه السلام و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان. که باعث شد برای لحظاتی برنامه متوقف بشه
👤تجربهگر: آقای میثم عباسیان
@Tolou1400
✅کانال زندگی پس از زندگی
https://eitaa.com/joinchat/1979252750C33ed740bf9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📼 عظمت علی علیهالسلام
#️⃣ #اکولایزر
#استوری
#عظمت_علی علیهالسلام
#استاد_علی_صفایی_حائری
@Einsad
@Tolou1400
چه بسیار افرادی که خاک در بر گرفته در حالی که می خواستند، خوب بشوند.
#شیخ_جعفر_ناصری
#شب_قدر
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی امام موسی صدر، در تیمچه بازار تهران/سال ۱۳۵۰
#امام_علی_ع
#امام_موسی_صدر
#شب_قدر
#کلیپ
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
سلام بر حضرت شق القمر....
دو لقمه اشک و نان و بغض خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را میگَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمیدانم چرا بوی سفر میداد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت
پدر از کوچههای نوحهی «بابا بمان» میرفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان میرفت
به زخم شانهاش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بیانبان نان میرفت
کلون در دخیلش را گره میزد به دامانش
و بابا از میان روضهی در؛ روضهخوان میرفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان میرفت
شهادت داد بر مظلومیاش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان میرفت
قدوم قبلهی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضهی خود را به دست خویش روشن کرد
به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر میداد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر میداد
به دستی مست، میرقصید تیغِ کهنهی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در میداد
خدای روضه از آوار ارکانُالهدیٰ میگفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر میداد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیهی مکشوفهی «شقالقمر» میداد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر میداد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای یا علی، هنگام رفتن گفت یا زهرا
#رضا_قاسمی
#شهادت_مولا
#شعر
#طلوع🌻
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
✍️شهید مطهری:
یک وقت میگوییم علی(ع) را "که" کُشت و یک وقت میگوییم "چه" کُشت؟
اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!!
البته عبد الرحمن ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم "جمود"، "خشک مغزی" و "خشکه مقدسی"؛ همینهایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت میکردند، واقعاً خیلی تأثرآور است....
علی به جهالت و نادانی اینها ترحم میکرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت المال میداد و به اینها آزادی فکری میداد....
ابن ابی الحدید میگوید، اگر میخواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما میخواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون میخواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم....
#شهادت_امیرالمؤمنين_ع
#شهید_مطهری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی ، از آنچه هستی نگران نباش بزرگترین گناه نا امیدی از رحمت خداوند است🌿
#امام_علی_ع
#نا_امیدی
#حدیث
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه تماشایی تغییر رنگ چراغ های حرم مطهر سیدالشهداء همزمان با شب نوزدهم رمضان 1443
تهدمت والله أركان الهدى💔🥀
#حرم_سیدالشهدا_س
#شهادت_امام_علی_ع
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf