eitaa logo
طلوع
230 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
لینک دعوت https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16474090467803 هرچی میخواید بگید.👆🌻 @Tolou12 👈 ارتباط با ما🌻 کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) آزاد است🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برکسانی که؛ قلب انسان ها را امانت الهی می دانند....💝 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رضاخان هم اگر می دید با چادر چه زیبایی جهان پر می شد از قانون چادرهای اجباری....✨🌺 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این تصویر امروز منتشر شده و عمیق ترین عکسی است که تا کنون از کیهان گرفته شده و به قدری تاثیرگذار بوده که دانشمندان با دیدن آن اشک ریختند. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
طلوع
این تصویر امروز منتشر شده و عمیق ترین عکسی است که تا کنون از کیهان گرفته شده و به قدری تاثیرگذار بود
اين عمیق ترین تصویر مادون قرمز از کیهان است. تلسکوپ جیمزوب این تصویر را فقط در یک روز به ثبت رساند. در حالی که تصاویر مشابه آن برای تلسکوپ هابل هفته ها طول میکشد. اگر یک دانه شن را به سمت آسمان بگیرید، آن ذره به اندازه ی نمای دید جیمزوب در این تصویر است.هزاران کهکشان فقط به اندازه ی فضای یک دانه شن در آسمان جای گرفته است! برخی کهکشان ها در این تصویر خمیده به نظر می رسند زیرا جرم این خوشه کهکشانی مانند یک عدسی گرانشی عمل می کند و پرتوهای نور کهکشان های دورتر را در پشت خود خم می کند و آنها را بزرگ می کند. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلوع
#من_زنده_ام #فصل_هفتم_اردوگاه_موصل_و_عنبر #قسمت_اول عکس را که دیدم ، بغضم ترکید . تبسمی تلخ بر لبا
به محض خوردن غذا، حتی غذای سبک، دچار خونریزی معده و روده می شدیم و این شرایط، ضعف و ناتوانی ما را بیشتر می کرد.غذاهادست نخورده بر میگشت.با همان سرم های غذایی احساس بهتری داشتیم.گویی تازه چشم به دنیا باز کرده بودم، از پشت پنجره اتاق فقط باغ بیمارستان پیدا بود، هرچه عمیق تر و دقیق تر خیره می شدم، همه چیز را زیباتر از گذشته می دیدم.طلوع و غروب خورشید برایم بسیار دلنشین بود.گویی اولین بار بود گل سرخی را می دیدم یا آواز پرنده ی سبک بالی را بر شاخه ای می شنیدم.صدای برخورد دانه های باران با شیشه آنقدر شنیدنی بود که نمیخواستم بخوابم و از آن صدای زیبا محروم شوم. تنها چیزی که عذابم می داد دل نگرانی و رنج برادرانی بود که هنوز در زندان بودند و نمیدانستم از وضع ما خبر دارند یا نه.مدام به این فکر میکردم که چه طور می شود آنها را از آنجا خلاص کرد.مدتی که بیمارستان بودیم معمولا پزشک برای معالجه معالجه و پرستار برای تعویض سرم و گاهی خانم خدمتکاری برای نظافت به اتاق ما می آمد. اوایل خرداد ۱۳۶۱ بود.خدمتکار که برای نظافت به اتاق ما آمده بود، با ترس و احتیاط بسیار از زیر لباسش کتاب کوچک مفاتیح الجنان را بیرون آورد و آن را پنهانی به ما هدیه کرد و در حالی که تکه پارچه ای را روی تخت و پاتختی می کشید علامت پیروزی را نشان مان داد. این علامت حکایت از پیروزی ما داشت اما هرچه پرسیدیم منظورت چیست، سکوت می کرد و به ما خیره می شد و چون نمی خواستیم برایش دردسر درست کنیم به همان هدیه و علامت پیروزی او اکتفا کردیم. رفت و آمدها زیاد شده بود و مجروحین بسیار زیادی را می آوردند و می بردند ولی ما همچنان در اتاق دربسته که نگهبانی پشت در آن کشیک می داد زندانی بودیم. گاهی فرماندهان عالی رتبه ی بعثی که مجروح شده بودند یا برای ملاقات از مجروحان می آمدند، بی خبر وارد اتاق می شدند تا از نزدیک ما را ببینند.ما شده بودیم عروسک های نمایشگاهی! در ملاقات دوم با نیروهای صلیب سرخ، اسامی تمامی برادرانی را که حفظ کرده بودیم به صلیب سرخ دادیم و در لفافه شرایط سخت و دشوار زندان را به آنها تفهیم کردیم. چون برای رفتن به اردوگاه اسرا اعتصاب کرده بودیم، نگران بودیم بعثی ها ما را بعد از بهبودی دوباره به زندان بازگردانند. ادامه دارد.....🖋 @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کسی که خودش را نشناخته، چگونه می تواند شخص دیگری را بشناسد؟ 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ما هیچ چیزی باقی نمی ماند جز خاطراتی که در آن دلیلِ حالِ خوبِ آدمی بوده ایم...☘💗 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلوع
از فتنه ها نترسید ! بلا، بهترین مرکب سلوک است. #استاد_علی_صفایی_حائری #عین_صاد #کلیپ @Tolou140
🔰بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی‌شود 📜سینه ای که مملو از آتش عشق الهی بود؛ قدم هایی که در راه بار برداشتن از سالکان طریق حق استوار بود؛ بیست و سه سال قبل در همچون روزی برای همیشه در آغوش رحمت رحیمیه خدای متعالی آرام گرفت. او که می گفت در پایان می توان آغاز شد ، راه ابدی جوار رحمت حق تعالی را آغاز نمود ؛ تک تک ماهایی که با صدا و قلم ایشان آشنا می شویم این احساس را تجربه کرده ایم که گویی استاد تمام ویژگی های مرا خوب می شناسد و برای تک تک دردهای نگفته ام راه درمانی را پیش پایم می گذارد . او راهی را آغاز کرد که بیست و سه سال بعد از رحلت ش هنوز در حال گسترش است . گویی زمانه ی حیات استاد ظرفیت و گنجایش این حرف ها و اندیشه های بلند را نداشت، و امروز کم کم آن اندیشه بلند، دارد جلوه می کند ... و این حسرت مشترک همه افرادی ست که بعد از رحلت استاد او را شناختند که چرا او را ندیدند، بیست و سومین سالروز رحلت استاد علی صفایی حائری را گرامی می داریم. @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتند این شماره اسارت برای اسیر، ارزشمند است و شما برای به دست آوردن این شماره رنج و سختی زیادی کشیده‌اید و مطمئن باشید به زندان بر نمی گردید اما شرایط تغذیه‌ای و بهداشتی اردوگاه سخت است و هنوز توان رفتن به آنجا را ندارید. از آنها خواستیم که دیگر اجازه ندهند کسی برای تماشا و یا سؤال و جواب بیاید. بعد از گذشت دو ماه که وضع جسمی‌مان بهتر شده بود و می‌توانستیم غذای عادی بخوریم، با یک کیسه دارو سوار بر یک ماشین امنیتی، بیمارستان الرشید بغداد را ترک کردیم. بعد از شش ساعت وارد محوطه‌ای با دیوارهای سر به فلک کشیده شدیم که برج های نگهبانی چهار گوشه‌ی آن ما را به یاد زندان‌های مخوف داستان‌های علی بابا و چهل دزد بغداد می‌انداخت. در ورودی بسیار بزرگی داشت. راهروی ورودی و محوطه و دیوارهای داخلی آن از سنگ های محکم کوهستانی بنا شده بود. اردوگاه دو طبقه بود و هر طبقه چهارده آسایشگاه داشت و در هر آسایشگاه صدوهفتاد اسیر زندگی می‌کردند. جلوی هر آسایشگاه قطعه زمینی با درختان بلند سرو بود که می‌توانست برای لحظاتی ما را از فضای اردوگاه و زندان دور کند. نگهبانی که ما را همراهی می‌کرد اشتیاق ما را برای آمدن به اردوگاه اسرا می‌دانست. در را باز کرد و گفت: - هذا قفس الاسرا. واژه قفس مفهوم اردوگاه را سخت و رقت بار می کرد . ساختمانی با سیم های خاردار و دژهای بلند به یاد یکی از قصه های بی بی افتادم که درآن دختری زیبا در قلعه ای با دیوار های بلند و دست نیافتنی گرفتار و زندانی بود بلافاصله بعد از پیاده شدن ما را به اتاق فرمانده اردوگاه بردند . او خودش را نقیب احمد معرفی کرد و گفت : - اهنانه قفص اسری ، للوصل وعده قوانین الخاصه انتن لازم اتکونن داخل وکت اللی ایطلعون الرجال الاسری ممنوع تتکلمن مع الاسری الاخرین اذا تحتاجن شی اتکلمن ویا الحارس العراقی ،هو مثل اخوجن (اینجا قفس اسرای موصل است و قوانین خودش را دارد . شما نباید زمانی که اسرای مرد بیرون هستند ازآاسایشگاه بیرون بیایید ، حرف زدن بااسیران دیگر ممنوع است ،اگر تقاضایی داشتید از نگهبان عراقی بخواهید او مثل برادر شماست ) تصور روشنی از اردوگاه نداشتم جز آنچه که در فیلم های جنگی دیده بودم فقط می دانستم همه اسیران جنگی در اردوگاه نگهداری می شوند . بی قرار دیدن بقیه اسرا بودم ولی به هر جا چشم می چرخاندم فقط نیروهای چاق و سرحال یعنی با کلاه های قرمز و مشکی را می دیدم که در حال قدم زدن بودند همراه با سه سرباز دیگر و نقیب احمد وارد اردوگاه شدیم هیچ کس در محوطه نبود و هیچ صدایی شنیده نمی شد تمام اسرا را در داخل آسایشگاه هایشان برده بودند نقیب احمد می خواست اردوگاه را به ما نشان دهد . به سمت آسایشگاه ها که نزدیک شدیم از پشت تمام پنجره های آسایشگاه ها فقط چهره هایی با گونه های برجسته و چشم های فرورفته و صورت های تراشیده پیدا بود صورت هایی که همه شبیه هم بودندآنچنان از سر و کول هم بالا رفته بودند که تنه و گردن آنها پیدا نبود بی اختیار به آسایشگاه ها نزدیک شدیم چهره ها حتی پلک نمی زدند چشم هایی که حیا می کردند در چشم ما خیره بمانند اما نمی توانستند نگاه خود را بدزدند . باز هم چند قدم نزدیک تر رفتم مثل اینکه وارد میدان مین می شدم نقیب احمد فریاد کشید : - لا تتقد من! (جلو نروید)! ادامه دارد..... @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنکه دنیا را بشناسد، از رنج هایی که به او می رسد اندوهگین نمی شود. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و سلام بر او که می گفت: «دینِ صحیح این است که هر یک از ما به محمدِ کوچک و علیِ کوچک تبدیل شود و کار و تلاش کند، دین این است و غیر آن لغو و پوچ» @Tolou1400
4_5931580020253264768.mp3
9.77M
🔺هدیه ی اسباب بازی 🎤 @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خویشتنداری۳۱ @Tolou1400
کارگاه خویشتن داری_31.mp3
12.66M
۳۱ ✨نور خدا، نفخه‌ی خدا، در درون همه‌ی ما، شبیه مرواریدی بینهایت ارزشمند در میان یک صندقچه است! افکار و رفتار و انتخابات و ارتباطات ما میتوانند؛ ۱ـ این را تقویت کنند! ۲ـ این نور را خاموش کرده، و با (آتش) جایگزینش کنند! " |خویشتن داری یعنی ؛ مراقبت از این نور، در لابلای جریانات زندگی!| " @Tolou1400