eitaa logo
خانه قرآن شهری ترنج بندرانزلی
436 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
30 فایل
۲۷ سال سابقه نشر و ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی. برگزاری محافل بزرگ قرآن کریم. برگزاری مجالس اهل بیت علیهم السلام ترنج ( تربیت. نیروی. جوان ) ارتباط با مدیر کانال، حسین رضوانی ۰۹۱۱۶۶۰۸۹۶۰ ۰۹۱۱۹۸۸۹۱۳۱ در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
اسم که میاد ، همه یه لبخندی می زنیم که معنیش اینه که با این اسم کلی خاطره داریم ... یاد خونه گرم پدربزرگ ، دور هم جمع شدن ها ، گل گفتن و گل شنیدن ها ، انارای دون کرده که توی کاسه بلور بهمون چشمک می زنن و هندونه های قرمز و شیرین که بدحوری آدم رو وسوسه می کنن... و بعدش یکی که نفسش پاکه برامون یه تفعلی به حافظ می زنه و بعد هم هر کی هم صحبتش رو پیدا میکنه و صحبت ها گل میندازه... خودمونیم ، تا حالا نشستی یه گوشه و فکر کنی به شب یلدا _ خب اگه فکر کردی و جوابشو پیدا کردی ، که هیچ ، اگه نه، خب؛ باز هیچ ! _ .... شب یلدا شبیِ که همون طور که می دونین ، طولانی ترین شب ساله هر کسی دوست داره طولانی ترین شب سال رو با کسانی باشه که دوسشون داره .... برو بچه های عاشق . . . ! راستش ما فکر کردیم اگه بشه و انشاءالله شما دست یاری بدید و طولانی ترین شبمون رو با بگذرونیم محشره... این طوری دلمونو از تنهایی در میاریم و این بار کنار خود عشق ، غزل حافظ می‏خونیم... می خوایم به شهدا بگیم :دلمون می خواد توی شادی و غم ، باهاتون شریک باشیم ... دلمون می خواد رفاقتمون رو بهتون ثابت کنیم ... آدم که شب یلدا خونه غریبه نمی ره ، تو هم اگه مثل ما آشناتر از شهدا سراغ نداری ، بیا یه نفسی تازه کنیم ، شاید صحبت گل انداخت و به تو هم یه راز مگو گفتن ... @torraanj
"وقتی به کارتون اُفتاد، از خانوم سلام الله علیها کمک بخواید. رو هم از بخواید براتون باز کنند..." @torraanj
با صدور بیانیه ای جزئیات جدیدی از را اعلام کرد. 📌متن کامل بیانیه به شرح ذیل است: بسمه تعالی با تأسف و اندوهی عمیق از فاجعه‌ی تروریستی اخیر که در سالگرد شهادت سردار بزرگ جهان اسلام، (ره) اتفاق افتاد و با عرض تسلیت شهادت مظلومانه‌ی جمعی از هم‌ وطنان بخون خفته، به ملت سرافراز ایران، به مردم «سلیمانی پرور» کرمان و بویژه به خانواده‌های عزیز داغ دیده، و با مسئلت خاضعانه از درگاه احدیت برای شفای عاجل و کامل آسیب دیدگان، به استحضار ملت شریف ایران می‌رساند: 1. در زمان کوتاهی پس از وقوع آن حادثه‌ی جان سوز، سربازان گمنام (عج) اولین ردهای عوامل تروریست داعشی را کشف و به منظور شناسایی سایر عوامل همکار و حمایت کننده‌ی تروریست‌ها و نیز جنایتکاران احتمالی دیگر، با همکاری کلیه‌ی واحدهای امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی کشور، اقدامات گسترده‌ی اطلاعاتی، فنی و امنیتی سراسری را به اجرا گذاشتند. 2. از دو تروریست معدوم انتحاری، یک نفر ملیت تاجیکستانی داشته و هویت دوم هنوز به صورت قطعی احراز نشده است. 3. با شناسایی عوامل انتقال تروریست‌ها به داخل کشور، اولین عملیات دستگیری عوامل مذکور در غروب روز حادثه انجام شد. 4. در بامداد روز بعد (پنج‌شنبه 14 دی ماه) اقامتگاه مورد استفاده‌ی دو تروریست معدوم در حومه‌ی شهر کرمان شناسایی و نیز 2 عنصر پشتیبانی و تأمین کننده‌ی اقامتگاه مذکور، شناسایی و بازداشت شدند. 5. در ادامه‌ی عملیات، 9 نفر از شبکه‌ی پشتیبانی تیم تروریستی و مرتبطین آن در 6 استان کشور شناسایی و بازداشت شدند. قطعاً این عملیات تا بازداشت آخرین فردی که به هر شکل و به هر اندازه در پشتیبانی از جنایتکاران مورد نظر دخالت داشته‌ است، استمرار خواهد یافت. 6. عدم صدور بیانیه تا این لحظه، به دلیل کشف تجهیزات انفجاری آماده در محل اقامت تروریست‌ها بود که می‌توانست بیانگر احتمال وجود و مراجعه‌ی عوامل دیگر برای انتقال مواد انفجاری و بکارگیری در سایر اماکن باشد. بخشی از عبارت‌اند از: 2 جلیقه انفجاری، 2 دستگاه ریموت کنترل از راه دور، 2 چاشنی انفجاری، چند هزار ساچمه‌ی مورد استفاده در جلیقه‌های انفجاری، سیم کشی‌های آماده شده برای جلیقه‌ها و مقادیری مواد اولیه‌ی انفجاری. 7. از آن جا که عملیات و نیز اقدامات تأمین ثانویه در گستره‌ی داخل و خارج از کشور، با تمام ظرفیت‌های موجود در حال انجام می‌باشد، لذا سایر اطلاعات حاصله، در زمان مقتضی به استحضار ملت شریف ایران خواهد رسید. 8. حضور گسترده‌ی ملت شریف ایران اسلامی در ادامه‌ی گردهمایی‌های بزرگداشت شهید سلیمانی (ره) و نیز در مراسم تشییع و محکومیت شدید آن اقدام کورِ تروریستی، همچون همیشه خنثی کننده‌ی فتنه‌ها و توطئه‌های دشمنان، من‌جمله مزدوران داعشی و داعش‌سازان آمریکایی و صهیونیستی بوده و خواهد بود. سربازان گمنام امام زمان (عج) ضمن تعظیم در برابر عظمت این ملت بزرگ، با تأسی به منویات حکیم انقلاب اسلامی، اطمینان می‌دهند که «سربازان راه سلیمانی به رذالت جنایت‌کاران، پاسخ سختی خواهند داد». @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شنیدنی از کسانی که در یک عملیات تروریستی به می‌رسند 👈آیا می‌دانید وقتی در یک جمع نورانی یک عملیات تروریستی رخ می‌دهد، برای چه اتفاقی می افتد؟ @torraanj
توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم. یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت! کاظم آقای را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت! ✅تنها خوبی کاظم بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی. ✅یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد. وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما ... دیشب خواب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده. صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم. کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید. 💐کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله پیوست. 📙برگرفته از کتاب تا شهادت. اثر گروه شهید هادی. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان طوفانی و دردمندانه در مراسم یادواره 👈احسنت به این حس و حال و دغدغه انقلابی 👈 آفرین به پدران و مادران غیور و صبور شهیدان ای کاش این حرف ها را حتما و با دقت تا انتها همه گوش کنند و منتشر کنند تا برخی از مسئولان کم کار بشنوند. شاید تلنگری باشه براشون و عبرت بگیرند. @torraanj
رزمنده ای که زنده زنده سوخت اما آخ نگفت نشست ترک موتورم. بین راه به یک نفربر پی ام پی برخوردیم که در آتش می‌سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌ی با بقیه همراه شدیم. «گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری، می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!» 👈 بلند بلند فریاد می‌زد: خدایا.... الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی. 👈 خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی (سلام الله علیها) نمی‌رسه. 👈 خدایا! الان دست‌هام سوخت. می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم. نمی‌خوام دست‌هام گناه کار باشه! 👈 خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای . برای ولایته. اولین بار حضرت زهرا (س) این طوری برای سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت:👇 👈 خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهد باش! خودت بده آخ نگفتم. 😢😔 آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می‌کرد و می‌گفت: 👈 خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی‌داره بگه جواب اینا رو چی می‌دی؟😞 زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. @torraanj
بعداز کـربلای پنج، همه دوستانش برگشتند؛ الا هـادی من. بهم گفتند: «ماشینمون جا نداشت هـادی نیـامد!» امـا چهـره ها، چیـز دیگری نشـان می‌داد. هفتـه هـا گذشت و از پسـرم خبـری نشد. مضطرب بودم. اتفاقی یکی از هم کـاروانی های پسرم را دیدم. گفتم: «اگـر شـده، بگـویید طـاقت شنیدنش را دارم.» ناچـاراً گفت: «هـادی شهید شد و جنازه‌اش به همراه تعدادی از به کنار جـاده منتقل شد. آنروز هـادی یک بارانی آبی به تن داشت. آمبولانس ها تعدادی از شهـدا را به عقب آوردند؛ ولی خبـری از هـادی نبـود!» 🌹 مادر ادامه میدهد: «تابه امروز کسی نفهمیده جنـازه هـادی چـه شده. عده‌ای میگویند احتمـالا خمپـاره‌ای به کنـار جنـازه خورده و خـاک، پیکـر مطهـرش را پوشـانده باشد و همین باعث شـده آمبولانس‌ها او را پیدا نکنند. سال‌ها گذشته و از او تنهـا یک مـزار خالی باقی مانده. در یکی از روزهـا برای زیارت فـرزندم به گلـزار شهدای لنگـرود رفتم. نمایشگاه عکسی از شهـدا برپـا بود، به تصـاویر شهدا نگـاه میکردم. جـذبه عکسی مـرا به خـود جلـب کرد و با کمی دقت، با هیجـان فریـاد زدم: «این هـادی منـه! این هـادی منـه! با دستـان خـودم این کـلاه را برایش بافتم؛ ایـن هـــادی منــه...» صلـواتی هدیه کنیم به ارواح مطـهر شهــدا @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاقی که چند روز پیش داخل کانال کمیل افتاده؟ خانم تجربه گر از می‌گوید. ارسالی از طرف یکی از اعضای محترم کانال @torraanj
🔴 گناهان یک نوجوانِ یکی از اعضای گروه تفحص در حین شهدا، دفترچه‌ای پیدا می‌کند که به یک شهید شانزده‌ساله به‌نام تعلق داشت؛ دفترچه‌ای که آن شهید گناهان هر روز خود را در آن یادداشت می‌کرده‌ است. شخص تفحص‌کننده یک هفته او را به شرح ذیل بیان می‌کند؛ شنبه: بدون خوابیدم. یک‌شنبه: در جمع. دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس کردم. سه‌شنبه: را سریع خواندم. چهارشنبه: فرمانده در کردن از من پیشی گرفت. پنج‌شنبه: روز را فراموش کردم. جمعه: تکمیل نکردن هزار و بسنده به هفت‌صد صلوات. راوی این اتفاق در پایان افزود: با خود فکر می‌کنم که چقدر از یک پسر شانزده‌ساله کوچک‌ترم. 👇👇👇👇👇👇👇 🔹 قبل از ، در جبهه پیروز بودند. @torraanj
گلزار شهدای تبریز قدم می‌زدم، نوشته ای که بالای سر نصب بود نظرم را جلب کرد: 👈 "هر اتفاقی افتاد، نباید صدایتان دربیاید! ما رفتیم زیر آب سرباز عراقی ما را ندید فقط دو سه تا از بچه های دسته یک را دید، هیچ کار نکردند یکی یکی تیر خوردند و رفتند زیر آب حتی ناله هم نکردند." 👉 با خودم گفتم آن روز چرا رزمنده‌ها ناله نکردند؟ درد نداشتند؟ چرا؛ داشتند! جسم‌ عزیزشان را گلوله‌ها سوراخ نکرده بود؟ چرا؛ کرده بود! آنچه باعث صبرشان شده بود، دو چیز بود: ۱. دشمن نشنود. ۲.زحمت دیگر رزمنده‌ها هدر نرود. امروز خون همان شهدا نتیجه داده و حکومت اسلامی سرپا و سربلند است. ایراد ندارد؟ دارد، اختلاف نداریم؟ داریم، اشتباهات و کوتاهی‌های مسئولین درد ندارد؟ دارد، اما همان دو چیز باید باعث صبرمان شود: ۱. دشمن نشنود و از اختلافات ما خوشحال نشود! ۲.زحمت دیگر رزمنده‌ها هدر نرود! گاهی باید سرمان را زیر آب کنیم و صدایمان درنیاید! انتقاد و مطالبه‌گری نکنیم؟ چرا، اینکه واجب است، اما آنقدر سنجیده و هوشمندانه باید باشد که هم دشمن نشنود هم ... @torraanj
: "از ابزارهای به پروردگار، توجه به ارواح مطهر است. شب‌های قدر، اگر می‌خواهیم داشته باشیم، (باید) را شفیع قرار دهیم." ۹۵/۴/۵ ‌ @torraanj
اطلاعیه در سالروز شهادت مولی الموحدین، امام العارفین ، اسدالله الغالب، علیه السلام دوشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۱۳ ساعت ۱۱ صبح گلزار شهدای بندرانزلی @torraanj
به 🌹پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و مانده‌اند.🕊 مانند کنیم... @torraanj
🔻این سنگ قبر، هر انسانی رو شوکه میکنه😔 ✍شادی روح و پدران و مادران آسمانی صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @torraanj
صبح روز بعد از خاکسپاری، خانواده اش صبح را خواندند و رفتند . اما پیش از آنها کس دیگری زودتر آمده بود؛ بودند که فرمودند: «دلم برای صیادم تنگ شده است» @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والله والله والله، غدیر از هر مناسبتی مهمتره... و خیانت محض است اگر با نادیده گرفتن غدیر به فکر باشید.. حضرت (علیه السلام) فرمود: هر کس مؤمنى را در غروب روز غدیر دهد، مثــــل ایــن است که یک میلیـــون و و را افطـار داده اسـت. علیه السلام: کسی که را گرامی بدارد در زمره خواهد بود. @torraanj
که تصویرش در اتاق مقام معظم بود... @torraanj اوایل بهمن ماه 1377 بود و بعد از . همراه «مسعود ده نمکی» و فرزندانم سعید و مصطفی - که آن موقع هفت، هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود. مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب «یاد یاران» با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت. از شهید «سیدمجتبی هاشمی» که فرمود: «آقا سید برای خودش در آبادان حال و هوایی داشت.» تا شهید «عباس بابایی» که آقا خواب زیبایی را که چند شب قبل از آن شهید دیده بود، تعریف کرد. شهید «محمود کاوه» که آقا از آشنایی اش با خانواده آن عزیز در مشهد گفت و شهیدان دستواره که چند روز قبل از آن، به سر مزار آن سه برادر شهید رفته بود و ... هر کدام از تصاویر زیبا، احساس آقا را با خود همراه داشت. مثلا عکس شهید «علی اشمر» – قمرالاستشهادیین لبنان - برای آقا خاطره آخرین دیدار پدر آن شهید و برادر بزرگ تر او محمد را به همراه داشت، که حاج منیف گفته بود:«آقا، من حاضرم همین پسرم محمد را هم به راه اسلام و ولایت فدا کنم.» و آقا که بر پیشانی محمد بوسه زده بود؛ و چندی بعد، محمد اشمر در عملیات مقاومت جنوب لبنان، با گلوله صهیونیست ها که بر پیشانی اش نشست، به شهادت رسیده بود. از بقیه بگذریم. همه اینها را گفتم تا به این جا برسم. آقا در بین صحبت هایش فرمود: «تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.» وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم – فرزندش - گفت که برود و آن عکس را بیاورد. دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت: «حتما باید شما اون عکس رو ببینید.» سپس رو به میثم کرد و مجددا گفت: «شما برو اون عکس شهید رو از اطاق من بیار.» که آقا میثم رفت و سرانجام عکس را آورد. کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود. آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که «موسسه میثاق» منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند. عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود: «شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ... من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.» ناگهان یاد کلامی از دوست عزیزم «حسین بهزاد» افتادم. چندی قبل از آن، حسین همان عکس را نشانم داد و نکته بسیار مهمی را تذکر داد. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود و ... به آقا گفتم: «آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.» آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ که حرف حسین بهزاد را گفتم: « این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.» با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود: « الله اکبر ... عجب ... سبحان الله ... سبحان الله » دست آخر، آقا مسعود زرنگی کرد و از آقا خواست تا اجازه دهد عکس آن شهید را به عنوان یادگار به او بدهد. آقا هم پذیرفت و روی دست راست شهید بر عکس، امضا کرد و به عنوان یادگار به مسعود داد   چندی بعد در یکی از خبرگزاری‌ها مطلبی پیرامون این شهید به همراه نامش منتشر شد که باعث گردید این تصویر این شهید از گمنامی در بیاید. یازدهم تیرماه 1351 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد. این نوجوان بسیجی روز 23 دی‌ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی «شلمچه» به شهادت رسید اما پیکرش هیچگاه بازنگشت. ✅ ظاهرا در گلزار شهدا، نمایشگاه عکسی از شهدای کشورمان برپا بوده است. مادر شهید ثنایی‌مقدم به تصاویر نگاه می‌کند و به یک عکس خیره می‌شود و ناگهان فریاد می‌زند .   @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان لطفا این کلیپ را تا می تونید باز نشر بدید. همت کنید و به نیابت از ارواحنافداه و تمام برای دوستان و اقوام بفرستید. @torraanj
❌ هشدار هشدار هشدار عزیزان ، از خواب غفلت بیدار شویم. دعوا سر نیست، دعوا بر سر است. پزشکیان و اتباعش، چشم طمع دوخته‌اند به جایگاه رهبری‼️ برادر خانم هاشمی رفسنجانی و از فعالان سیاسی در برنامه تبلیغاتی در کیش ، بیان کرد: 🎤 علت اینکه کاندیدای ریاست جمهوری نشدم اینه که چهار سال به چهار سال عوض میشه و اصلا ارزش نداره ؛ ما دنبال رهبری هستیم که ... از در پیام اینیستاگرام با انتشار خبر ملاقات پزشکیان و از هشتگ استفاده کرد. دعوا بر سر جانشینی آقاست و البته ان‌شاءالله این آرزو را به گور خواهند برد. و آقا پرچم انقلاب را به دست عجل الله فرجه خواهند داد. 🇮🇷 لذا از اعضای ریز و درشت و مشهور و گمنام ، حتی عزیزانی که به آقای قالیباف رأی دادند، تقاضای عاجزانه داریم که در این یک هفته، را به کلی و تمام زندگی و توان و آبروی خود را صرف جمع‌آوری رأی برای نامزد مقبول جبهه‌ی مقاومت، جناب آقای نماییم. هر کس ذره‌ای به و علاقه دارد، باید یک ستاد باشد برای آقای "جلیلی." مبادا بیش از این شرمنده‌ی امام و شهدا شویم. ❌دوستان . 👈 هدف رئیس جمهور ی نیست . 👈 هدفِ بعضی از فساد طلبان، ‌رهبری انقلاب اسلامی ایران است. @torraanj
بزرگی میگفت👇 تکیه‌ کن‌ به‌ . 👌شهـدا تکیه‌شان‌ خداست ؛ اصلا‌ کنار گل بنشینی ، بوی گُل‌ میگیرۍ. پس‌ گلستان‌ کن‌ زندگیت‌ را‌ با‌ . شبتون و عاقبتتون شهدایی @torraanj
@torraanj علیه السلام فرمود: سخت ترین های ما در بود. حضرت برای نعمان بن منذر مدائنی توضیح داد: 《 در شام ماموران در حالی که شمشیرهای خود را و ها را استوار کرده بودند بر ما حمله می کردند و نوک نیزه بر ما می زدند و ما را در میان جمعیت اهل شام نگه می داشتند، در حالی که و می زدند و شادی می کردند. سرهای را میان زنهای ما قرار دادند و سر عمویم علیه السلام را در مقابل عمه هایم و علیهما السلام نگه داشتند و سر برادرم، علیه السلام و سر پسر عمویم علیه السلام را در کجاوه ی خواهرانم و علیهما السلام می آوردند و با سرها بازی می کردند و چه بسیار سرها به زمین می افتاد و در میان دستها و پاهای قرار میگرفت. از بالای بام ها و آب بر سر ما می ریختند. وقتی آتش به ام افتاد چون دستهایم را به بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم ، پس عمامه ام و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید. از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: ای مردم! بکشید اینها را که در اسلام هیچگونه احترامی ندارند. ما را از پیاده کردند و به یک ریسمان بستند. پس ما را از در خانه ی و عبور دادند و به آنها گفتند: اینها کسانی هستند که پدرانشان پدران شما را کشتند و خانه های آنها را ویران کردند. امروز شما کنید. ای نعمان، تمام یهودیان و نصاریان هر چقدر خواستند از خاک و سنگ و چوب بسوی ما افکندند.. ما را به ها بردند و خواستند ما را به جای و بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آنها میسر نساخت. ما را در مکانی منزل دادند، که سقف نداشت، روزها از و شبها از و گرسنگی و ترس از کشته شدن در عذاب بودیم.》 📚رمز المصیبه به نقل از تذکره الشهدا صفحه ۴۱۱ سوگنامه آل محمد صفحه ۴۰۸ ناسخ التواريخ صفحه ۳۰۴ @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت شنیده نشده : ما به مردم قول دادیم ببریمشان ! ولو اینکه با دادن خونمان باشد. ✅ یادمان باشد.... 👈 اون وقتی که داعش تا چند کیلومتری کربلا اومده بود. 👈 اون وقتی که کنار حرمین عسکرین در سامرا، نیروهای مقاومت جانانه داشتن دفاع میکردن! 👌 این بود که نگذاشت، آب تو دل مردم ما تکون بخوره!!! 🔴 بدونیم که ، به همین راحتی حاصل نشده. 😔 خون‌ها ریخته شده و الان هم ادامه داره تا یک برگزار بشه ... 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌷 🏴فرا رسیدن سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت باد @torraanj
از هوایـی تنفس میکنیم که بوی خون🌷شهدا میدهد در زمینی راه میرویم که از خون 🌷شهدا گلگون است و این شهیدان بر همه اعمال ما ناظرند . دستمان را بگیرید که سخت محتاجیم . ❤️اللهم عجل لولیک الفرج @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم رونمایی از مستند «عشق فردوس» 🌷_____________________🌷 ...مستندی که دیده ای نه حکایت بود نه افسانه. بلکه واقعیتی بود از وجود یک مادر که مدال مادرِ شهید را گرفته است. 🌱 عشق فردوس...همان عشق به بهشت است که ابتدا با فرزندی پاک و صالح عنایت شد و سپس راهی فردوس گشت. 🌱اگر قدر این مادران را ندانیم، حتی توان نداریم تا مراقب خود باشیم. قدر مادران را بدانیم تا نگاهی شود از لطف به ما...! عاقبتمون ختم به شهادت🕊 @torraanj