eitaa logo
خانه قرآن شهری ترنج بندرانزلی
436 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
30 فایل
۲۷ سال سابقه نشر و ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی. برگزاری محافل بزرگ قرآن کریم. برگزاری مجالس اهل بیت علیهم السلام ترنج ( تربیت. نیروی. جوان ) ارتباط با مدیر کانال، حسین رضوانی ۰۹۱۱۶۶۰۸۹۶۰ ۰۹۱۱۹۸۸۹۱۳۱ در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸آورده اند که پدری از رفتار بد پسرش رنجور شد ، و او را بسیار ملامت کرد، و بگفت : بی سبب عمرم را به پای تو هدر کردم ،... ای ، افسوس که آدم شدنت را امیدی نیست..... رنجید و ترک کرد، و در پی مال و منال و سلطنت چند سالی کوشید وتحمل رنج کرد.... عاقبت پسر به سلطنت رسید و روزی ، پدر را طلبید ، تا جاه وجلال و بزرگی خود، را به رخ او بکشد، ... چون پدر به دستگاه پسر وارد شد ، پسر از سر روی بدو کرد و بگفت : اینک جایگاه مرا ببین ، یاد آر که روزی بگفتی ، هر گز آدم نشوم ، اینک من حاکم شهر شدم.... پدر بی تفاوت روی برگرداند و بگفت : من نگفتم که تو حاکم نشوی من بگفتم که تو آدم نشوی @torraanj
چیست؟ 👈 زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت، بیدار می‌شوی؛ این بیداری، رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند. 👈 زمانی که با مشکلی رو به رو می‌شوی، صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی، این ، رزق است. 👈 زمانی که در خانه لیوانی آب، به دست یا خود می‌دهی، این فرصت کردن، رزق است. 👈 گاهی اتفاق می‌افتد که در نماز حواست با گفته‌هایت نباشد. ناگهان به خود می‌آیی و را با خشوع می‌خوانی. این ، رزق است. 👈یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی‌خبری و دلتنگش می‌شوی و جویای حالش. این ، رزق است. 👈 🔅 رزق واقعی، رزق . نه ماشین، نه درآمد. اینها رزق مال است که خداوند به همه‌ی بندگانش می‌دهد. اما رزق خوبی‌ها را، فقط به دوستدارانش می‌دهد. 👈 و در آخر... همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفس‌شان گرم است و ؛ این بزرگترین است. @torraanj
ما هیچ وقت به کسی که دوسش داریم، نمیگیم و فدات شه! اما وقتی به شما برسه، از صبح تا شب میگیم: بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله..✨ @torraanj
حضرت علیه السلام: اگر دوست داری که بر عمرت بیفزاید و طولانی داشته باشی؛ و خود را خوشحال کن. 📚بحارالانوار، ج ۷۱ ص ۷ @torraanj
‌‌ در 👇👇👇👇👇👇👇👇 را با انجام دهند! به و ظاهر شود! به را علنی کنند! کوچکان بزرگان را کنند! برادر به برادر ورزد! در دلها به حرکت در آید؛ مانند نفوذ زهر در بدن! آشنایان در ، از هم رو پنهان کنند! اگر ببینند او را استقبال ‌کنند! هنگام سخن گفتن کلامشان ، اما دلهایشان باشد! پند دارد، اما دردی است که دوا ندارد! و کم گردد! همسایه، را از ترس زبانش اکرام کند! [روشنه که این اشاره‌ها در برخی روایات، مربوط به یک کشور خاصی نیست فقط، البته قطعا عده ای در همین دوران پُر فتنه، بر و ثابت قدم هستند.] ،ص۱۵۶-۱۶۰ @torraanj
علیه‌السلام به شخصی که والدینش از دنیا رفته بودند فرمود: برایت ثواب نیکی به و می‌نویسند! 📗فقه الرضا علیه السلام، ص ۳۳۶ @torraanj
علیه السلام فرمود: هر کس را از روى آن کند چشم وى نیز از قرآن بهره بردارى مى نماید و از او و و هم کاسته مى شود گرچه با کفر از دنیا رفته باشند. 📚 ثواب الاعمال 🍃 آیت الله رحمه الله علیه: ✍🏼 مدام به قرآن نگاه کردن، دوای درد چشم است. @torraanj
💥نفوذ ناپذیر... و خوب اینست كه به فكرِ بچه‌اش باشد. بعضی پدر و مادر[ها] متاسفانه فقط به فكر بچه هستند؛ بچه‌ام عقده‌ای می‌شود، كفشش كهنه است. نه خیر! اینقدر دخترهایی با كفش كهنه می‌روند و با كمال هستند و اینقدر دخترهایی هستند كه كفش‌های چند هزار تومانی پا می‌كنند و بی شخصیت هستند. 👈 در اوست. 👈عزت كفش و كلاه و خانه و ماشین نیست. 👈عزت یعنی چیزی در دختر اثر نكند. 👈 عزیز یعنی نفوذ ناپذیر. 👈دختر عزیز، دختری است كه هر چه به او می‌گویند كه دینش را سوراخ كنند، فكرش را، اخلاقش را، می‌گوید نه، این كار غلط است من انجام نمی‌دهم؛ فیلم بد است من نمی‌بینم ... ... یعنی به او پول بدهی، پول را پس می‌زند، ممكن است مومن خانه‌اش اجاره‌ای باشد، فرشش هم قسطی باشد، اما عزیز است . یعنی هر كاری كنند كه بكند، گناه نمی‌كند. @torraanj
🇮🇷 و را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته ✍فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ... اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است. فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند. اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند. 🔺اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای، کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ... @torraanj
1️⃣ تلاشتون رو برای آباد کردن دنیای خراب نگذاريد. همیشه خراب است و درست شدنی نیست. منظور اینکه طبق آیه شریفه ، انسان به قرار و راحتی در دنیا نمی رسد. 2️⃣ در دنیا به دنبال نباشید. چون معصوم فرمود که در دنیا راحتی خلق نشده است. راحتی در است. 3️⃣ انسان تا در دنیا زندگی می کند، رنج می کشد. لقد خلقنا انسان فی کبد. را بپذیرید و از آن بهره برداری کنید. همین که بدانید رنج در دنیا برای همه قطعی است، کلی از فشار و سختی ها از ذهن شما برداشته می شود. 4️⃣ کسی است که از چیزهای خوب رنج ببرد، نه اینکه اصلا رنج نبرد. 5️⃣ در امر تحقیقات کنید اما خیلی سخت نگیرید، چون اجازه نمی دهد با هرکسی ازدواج کنید. صلوات الله علیه هم فرمودند: اگر حتی من کنم، جز با آن کس که خدا خواسته، ازدواج نمی کنید. 6️⃣ خاک پای و را بردارید و روی سر بگذارید. اگر جایز بود، میگفتم روزی چند بار جلوی پدر و مادر خود سجده کنید. غرض اینکه و پدر و مادر فراموش نشود. 7️⃣ آقایان باید به خانم و داشته باشند و مواظب باشند حتی یک لحظه دل خانم نشکند. خانم ها باید را در همه حال داشته باشند و در کنار او متواضع باشند. 8️⃣ در دین ما، به کسی آدم خوب می‌گویند که دائما در حال است. عرفای الهی اینگونه بودند. @torraanj
صلی الله عليه و آله و سلم: ☘️دُعَاءُ اَلْوَالِدِ لِوَلَدِهِ كَدُعَاءِ اَلنَّبِيِّ لِأُمَّتِهِ. 🌱دعاى براى فرزندش ، مانند دعاى پيامبر براى امتش مى باشد. 📚مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 325 ‌@torraanj
علیه السلام: خدایا... فرمانبرداری از و و نیکی کردنِ من در حقّ ایشان را برای من... از آب خنک در کام تشنگان گواراتر ساز، تا... 📘از دعای 24 صحیفه سجادّیه @torraanj
کسانی که و از آنها راضی بودند دست به هرچی زدند طلا شد... بعضیا تو این دنیا ازشون راضی بودن ولی وقتی مردن ناراضی شدن، چون بهشون سر نمیزدن، نمی کردن براشون @torraanj
کسانی که به هر دری می‌زنند کارشان درست نمی‌شود، خبر ندارند به خاطر این است که و از آنها ناراضی هستند! • آیت اللّٰه @torraanj
💠 وصیت نسبت به و 💬سؤال: اگر نماز و روزه قضا پدر بیش از مقداری است که وصیّت کرده است، پسر بزرگتر چه وظیفه ای دارد؟جواب: 🔹 اگر وصیت کرده تا برای او اجیر بگیرند، به همان مقداری که وصیت نموده است را از ثلث او بر می دارند و بقیه نمازها، بر عهده پسر بزرگ می باشد و اگر صرفا اطلاع رسانی نموده است، بر پسر بزرگ او واجب است به مقداری که یقین دارد نماز از پدر فوت شده است را قضا کند. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر @torraanj
این برکات بعد از نمازهای واجب رو از دست ندیم (علیه السلام): کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد خواندن سوره قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را در تعقیب ترک نمی‌نماید، پس کسی که آن را در تعقیب نمازها بخواند خیر و نیکی دنیا و آخرت را برای او جمع فرماید و او و و او و کسی را که از آن‌ها بوجود آمده بیامرزد. عَنْ أَبِی‌بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَدَعْ أَنْ یَقْرَأَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَهًِْ {بِ} قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًِْ وَ غَفَرَ لَهُ وَ لِوَالِدَیْه.. @torraanj
: 👈 من وقتی می‌خواهم کنم برای تمام و هایم تا دعا می‌کنم. خود را نیز سهیم می‌کنم. برای هم دعا می‌کنم. برای و هم دعا می‌کنم. برای هم دعا می‌کنم. 🙏 در ممکن است شخصی بیاید و از ما طلبکار باشد (در دنیا از حق او غفلت کردیم یا فراموش کردیم از او رضایت بگیریم) و به ما بگوید در قبال طلبم از تو می‌خواهم. من که نماز مقبول ندارم! در عوض او می‌گوید قسمتی از من بر دوش تو باشد! ▫وقتی ما در این دنیا بارها برای او دعا کردیم، دیگر در آن روز بدهکار نیستیم. برای کسانی هم که گفتند، دعا می‌کنم. این دعا این است: 🙏اللهم اغفر لنا و لوالدینا و لقراباتنا و لأساتیدنا و لمعلّمینا و لرفقائنا و لجیراننا و لمن وصّانا بالدّعاء و لمن وجب حقه علینا. ✅ با یک دعای ساده در می‌توان این همه انسان را کرد. @torraanj
‼️وقتی دارم می میرم ... @torraanj یک بار خواندنش می ارزد. لطفاً با حوصله بخوانید؛ 👇👇👇 وقتی دارم می میرم اصلاً نگران نیستم و هیچ اهمیتی به جسد خشکیده‌ام نمی‌دهم... چون دوستان مسلمانم آنچه را که لازم است انجام خواهند داد؛ ان شاءالله ... آنان : ۱. لباسهایم را از تنم بیرون می‌آورند ... ۲. مرا می‌شویند ... ۳. کفنم می‌کنند ... ۴. مرا از خانه‌ام بیرون می‌برند و به خانه جدیدم (قبر) منتقلم می‌کنند ... ۵. افراد زیادی برای تشییع جنازه‌ام می آیند ... خیلی‌ها برای دفن من کارهایشان را تعطیل و قرارهایشان را لغو می‌کنند. این در حالی است که خیلی از این افراد یک بار هم به فکر نصیحت من نبوده‌اند ... ۶. از همه وسایلم جدا می شوم ... کلیدهایم ... کتابهایم ... کیفم ... لباس هایم ... و ... شاید توفیق نصیب خانواده‌ام شود و به خاطر من این وسایل را بدهند. مطمئن باشید که دنیا بر من ماتم نخواهد گرفت ... با مرگ‌ من جهان از حرکت باز نخواهد ایستاد ... چرخه اقتصاد خواهد چرخید ... کارم به کسی دیگر واگذار خواهد شد ... اموالم در اختیار وارثان قرار خواهد گرفت اما حسابش را من باید پس بدهم ... چه کم چه زیاد چه کوچک چه بزرگ ... @torraanj 🔴 نخستین چیزی که پس از مرگم از من گرفته می‌شود من است!!! 👈 وقتی مُردم ، می‌گویند : "جسد کجاست"؟ هرگز مرا به نامم صدا نمی‌زنند ... 👈 وقتی می‌خواهند بر من بخوانند می‌گویند : "جنازه را بیاورید"؟ هرگز مرا به نامم صدا نمی‌زنند ... 👈 وقتی می‌خواهند مرا کنند می‌گویند : "میت را نزدیک بیاورید" ... و باز هم نامم را به زبان نمی‌آورند ... به همین خاطر هیچ گاه فریفته نسب و قبیله و منصب و شهرتم نشده‌ام... وه که این دنیا چقدر کوچک است و سرانجام ما چه بزرگ! ای کسی که اکنون زنده‌ای... بدان که به سه گونه بر تو اندوهگین خواهند‌‌‌ شد : ۱. کسانی که آشنایی سطحی از تو دارند؛ خواهند گفت: بیچاره مرد ... ۲. دوستانت ؛ چند ساعتی یا چند روزی غمگین خواهند بود و پس از آن به سخنان روزانه و خنده‌هایشان باز خواهند گشت. ۳. اندوه عمیق در خانه‌ات؛ خانواده‌ات بر تو غصه خواهند خورد... یک هفته... دوهفته... یک ماه... دوماه... یا یک سال... پس از آن تو را به آلبوم خاطراتشان خواهندسپرد... بدین ترتیب داستانت در میان مردم به پایان می‌رسد. اما داستان واقعی تو که همان آخرت است آغاز می‌گردد... زیبایی، دارایی، سلامتی، فرزند، خانه، قصر و همسر از تو جدا شده اند... فقط عملت در کنار توست... زندگی واقعی شروع شده است.. سوال اینجاست که : تا کنون برای و برای چه فراهم آورده‌ای؟! این حقیقتی است که نیاز به تامل دارد. بنابراین حریص باش بر: ... ... ... ... ... ... به و ... ... شاید که نجات یابی!!! اگر توانستی در حیاتت با این نوشته مردم را یادآور شوی به زودی اثر این یادآوری‌ات را روز قیامت در میزان اعمالت خواهی یافت. (وذكّر فإن الذكرى تنفعُ المؤمنين) میفرماید: شخص پس از مرگش، درخواست بازگشت به این دنیا می کند تا بدهد. (رب لولا أخرتني إلى أجل قريب فأصدق) براستی چرا مُرده در صورت بازگشت به دنیا صدقه را بر می‌گزیند؟ و نمی‌گوید برگردم تا ای به جا آورم یا بگزارم یا بدارم.❓ علما گفته‌اند: مرده چون آثار فراوان *صدقه* را بعد از مرگش می بیند ، *صدقه* را بر می‌گزیند. پس . @torraanj
4_458034815891934832.ogg
500.1K
👈 بسیار تاثیرگذار و تکان دهنده 🔴 نفرین و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @torraanj
🔴 چه آنهایی که مادر دارند و چه آنهایی که مادر ندارند ، لطفا این متن را بخوانند. حتما تاثیرگزار خواهد بود :👇 @torraanj در زمان‌های قدیم، مردمی صحرا‌ نشین زندگی می‌کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار فراموشی شده بود و فقط پسرش را می شناخت و مدام می‌خواست در طول روز پسرش کنارش باشد . اين درخواست مادر" پسر را آزار می‌داد و فكر می‌كرد در چشم مردم حقیر و کوچک شده است . هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت : مادرم را نیاور . بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا به زودی طعمه درندگان شده و برای همیشه از شرّش راحت شویم! همسر مرد گفت : آنچه می‌گویی انجام می‌دهم . همه آماده کوچ شدند زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک‌ ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند . آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود : ! ؟ مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی می‌کرد و از دیدنش شاد می‌شد . وقتی مسافتی را رفتند و هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند، مرد به همسرش گفت : پسرم را بیاور تا با او بازی کنم . زن به شوهرش گفت : او را پیش مادرت گذاشتم : ! ! ؟ ؟ مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی ؟ همسرش پاسخ داد: ما او را نمی‌خواهیم! زیرا بعدها او هم همانطور که تو مادرت را تنها گذاشتی و رفتی او هم من را تنها خواهد گذاشت تا بمیرم! حرف زن شجاع و اندیشمند، مانند صاعقه به قلب مرد نشست و سریع بر اسب خود سوار شد و به سمت مادر و فرزندش رفت، زیرا پس از کوچ" همیشه گرگها به سمت آنجا می‌آمدند تا از باقیمانده ی وسایل جامانده شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند . مرد وقتی به محل زندگی مادرش رسید، دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگ ها دور آنها حلقه زده اند و پیرزن به سمت گرگ ها سنگ پرتاب می‌کند و تلاش میکند که کودک را از گرگ ها در امان بدارد . مرد گرگ‌ها را دور کرد و مادر و فرزندش را باز گرداند. از آن به بعد، وقت کوچ ، اول مادرش را سوار بر شتر می‌کرد ، و سپس خود با اسب دنبال مادرش روان می‌شد و از مادرش مانند چشمان خود مواظبت می‌کرد و مقام همسرش نیز در نزد مرد بالا رفت . ✅ انسان وقتی به دنیا می‌آید"بند نافش را می‌برند ولی جایش همیشه می‌ماند تا فراموش نکند که برای حیات و تغذیه و زندگی به یک زن بزرگ وصل بوده است . 👈 اگر مادری در قيد حيات داريد حد اقل روزانه يک تماس با او گرفته و جویای حال او باشید تا صدای كودكی كه سالها عاشقانه بزرگش كرده است را بشنود و از ته دل شاد شود . 👈 و اگر مادران آسمانی داريد، برای شادی و آرامش روح آنان فاتحه‌ای بخوانید . 🔴 لطفا مادرانتان را از یاد نبرید. زیرا هرگز نخواهید توانست حتی کوچکترین زحماتی را که در دوران حمل و کودکی و بیماری برای شما تحمل کرده اند را جبران کنید . 🙏امیدوارم با به و ، خیر و برکت همیشگی در زندگی ما ماندگار شود . عزیزان ❌ مراقب باشیم . چون خیلی زود دیر میشود. چنانچه متن را پسندید و دوست داشتید . @torraanj
🔴 داستان کوتاه @torraanj روزی "جوانی" نزد پدرش رفت و گفت: دختری را دیده ام و "شیفته زیبایی" و جادوی چشمانش شدم، می‌خواهم با او ازدواج کنم. پدر با خوشحالی گفت: این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟ پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند، اما به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست وتو نمیتوانی "خوشبختش" کنی، او باید به مردی مثل من تکیه کند، حیرت زده جواب داد: امکان ندارد پدر! کسیکه با این دختر "ازدواج" میکند من هستم نه شما! پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به "قاضی" کشید، ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با که ازدواج کند. قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته شخص صاحب منصبی چون من است! پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند. با دیدن دختر گفت: او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر. نیز مانند بقیه گفت: این دختر فقط با من ازدواج میکند! بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت: راه حل مسئله نزد من است، من می دَوَم و شما نیز پشت سر من بدوید. اولین کسیکه بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد! بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پسر، پدر، قاضی، وزیر و امیر به دنبال او... ناگهان هر پنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند. دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!! من هستم!! "من کسی هستم که اغلب مردم به دنبالم می‌دوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از ، ، و معرفتشان می‌گذرند و و آنها تمامی ندارد، تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند. در حالیکه هرگز به من نخواهند رسید. @torraanj
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم. گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟ مامان گفت: می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره. گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون می‌خواید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمی‌رم. هر کاری می‌خوای بکن! داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور می‌شه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده و مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود. گفتم: نفهمیدی کی بود؟ گفت: من اصلاً جلو نرفتم. دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم. وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که می‌گفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟ تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره! ♥️ و از جمله اون نعمت‌هایی هستند كه دومی ندارند ‌پس و داریمشون، ! افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمی‌كنه؛ نه برای ما، نه برای اونها... @torraanj
عليه السلام: 🔻اگر دوست دارى خداوند بر عمرت بيفزايد، و را خوشحال كن 👈إن أحبَبتَ أن يَزيدَ اللّهُ في عُمرِكَ فسُرَّ أبَوَيكَ 📚ميزان الحكمه جلد8 صفحه 135 🔺حتی پدر و مادر از دنیا رفته هم نیاز به توجه دارن @torraanj