.
معرفی یک مجموعه کتاب آموزشی
با یک مجموعهی آموزشی به زبان داستانی و طنز آشنا شدم که احکام و رسالهی عملیه رو خیلی جذاب و به روز توضیح میدهد. هم برای نوجوان مناسب است و هم بزرگسالانی که احکام نمی دانند.
لینک معرفی دقیق و جزیی این مجموعه پنج جلدی در بهخوان :
(جلداول)
https://behkhaan.ir/books/d3033c8f-1381-4a4f-a8a2-53f05161ef78?inviteCode=R.Babaee
(جلد دوم)
https://behkhaan.ir/books/dc82ea6b-44df-4800-9265-4a34e17a5f32?inviteCode=R.Babaee
(جلد سوم)
https://behkhaan.ir/books/b81334fc-4f26-4443-86b5-bcf31269271a?inviteCode=R.Babaee
(جلدچهارم)
https://behkhaan.ir/books/f40e7911-bc42-4010-a0da-aeff39aba539?inviteCode=R.Babaee
(جلد پنجم)
https://behkhaan.ir/books/c3780a4e-88aa-4db3-9dda-8c076060a423?inviteCode=R.Babaee
@vazhband
مردی برای تمام فصول
نویسنده است و نثری پخته دارد. پیراهنهای زیادی در مسیر نوشتن پاره کرده است. قبل از اینکه او را ببینم و پای حرفش بنشینم، از داستان او یک بغل حال خوب هدیه گرفتم. داستانی مملو از احساس و لطافت. آنقدر نرم که گوشم را نوازش می داد و قلبم را صیقل.
ضرب المثل"از کوزه همان برون تراود که در اوست"مصداق نسبت علی خدایی و نوشته هایش است. مردی که ذاتا قصهگوست. یک ساعت حرف میزد و من میشنیدم، بی آنکه خسته شوم و حس کنم باید تمامش کند. همراه او با تصاویر بدیعی که در سخنش موج میزد ،خندیدم و گریه کردم.
خدایی بی ادعا و آرام در گوشهی جهان دلخواهش نشسته است و روایت میکند. حال خوبی که از لابهلای کلمات کتابش تراوش میکرد،میان گفتارش بود.
توجه خاصی به جزئیات پیرامونش دارد. تمام لحظات زندگی را ثبت و ضبط و تحلیل میکند تا معنای آن را در یابد. به دور از هیاهو و حاشیه قلم می چرخاند تا هنرش را به مخاطب عرضه کند.
خدایی ساکن اصفهان است و شاگردی گلشیری را کرده است و گلشیری خدای فرم در ادبیات داستانی ایران است. پس عجیب نیست که آثار ماندگاری از خدایی باقی بماند.
او تمام قد یک مرد عاشق است و به زیباترین صورت ،احساسات خود را نشان می دهد و تنها عشق است که می ماند و مردی که عاشق باشد را ،مردی برای تمام فصول خواهد کرد!
#معرفی_کتاب
#آدم_های_چهارباغ
#علی_خدایی
#نشر_چشمه
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
کتابی که مرا شیفته رولد دال کرد!
امروز بعد از چند سال دوباره پیدایش کردم و خواندمش.دلم نیامد دوستانم از خواندن این اثر لذت نبرند.
شاید این کتاب در چهارچوب و استانداردهای کتابهای مناسب کودک و نوجوان نگنجد ،اما بی نظیر است. خودِ خود ادبیات است. ادبیاتی که می تواند جهان فکری آدمها را تغییر دهد.
کوتاه سخن اینکه،بزرگترها شاید بیشتر از بچهها از خواندن این کتاب لذت ببرند.
خصوصا وقتی که با ترجمهی درخشان رضی هیرمندی همراه باشد.
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
در سوگ مرگ انسانیت
"ببخش فاطیما! ما برایت در روزنامههایمان،کفش طلای مسی و رنگ موی شکیرا و مردن لاک پشتها در جزیرهای متروک و دیر کردن لک لکهای مهاجر، مهم تر است تا
سر بریدن کودکی در حلب و کابل
پختهشدن دخترکی در عراق
یا اعدام مردی در یمن!
ببخش فاطیما این نه ماه انتظارِ شکم مادرت ارزشش را نداشت!جهان میزبان خوبی نبود...یک روز آمدی و مثل غنچهها زیر شنیهای تانک له شدی و خم به آبروی حقوق بشر نیامد.
به قول الیاس دوست شاعر افغانستانیام ما میمیریم تا عکاس تایمز جایزه بگیرد"
این اشعار بخشی از #مرثیهای_برای_فاطیماست که #حامد_عسگری سروده است. روایت شعر در مورد سالهای جنگ بوسنی و هرزگوین است. از روزهایی که توحش در کالبد انسانی زندهشده بود. انسانهایی که قبلا همسایه و همشهری بودند به جان همسایهی مسلمانانشان افتاده بودند. بهانه نژاد برتر بودن صربها بود. چشم دیدن نژاد دیگری را نداشتند. نسل کشی راه انداختند تا دیگر مسلمانی را نبینند. تا برتر بودن قوم خودشان را ثابت کنند.
فاطیما دختری بود که در اردوگاه جنگی متولد شد . او را از مادر جدا کردند و بعدا جسدش را در گورهای دستهجمعی یافتند.عمرش در دنیا فقط یک روز بود!
جرم او مسلمان زاده بودن بود. او در خاکی که حق و سهم او از دنیا بود،متولد شده بود.ولی ارادهای پلید نمیخواست اولین قدمهایش را در بوسنی روی زمین بگذارد.
این رفتار حیوانی و اینخوی وحشیانه آشناست! خیلی آشنا!
در همین منطقهی غرب آسیا سالهاست که عدهای با دین یهود ولی رسم شیطان، مایهی خجالت موسیکلیمالله شدهاند.
ادعا می کنند که برترند! ایمان دارند ریختن خون مسلمانان گناه نیست! زمین را غصب کردند و خانههایشان را ویران.
حالا این جانیان بالفطره به چادرهای پارچهای رحم نکردند و #رفح را مقتل فرشتگانی کردند که هنوز یک سال نشده زمینی شده اند!
هنوز سخن گفتن به زبان مادری را یاد نگرفتند، هنوز در گوششان صدای بال فرشتهها میآید ولی در خون خود غلطیدهاند.
و دموکراسی غربی! و سازمانهای عریض و طویل بین المللی چشم بستهاند به روی ضجهها و نالههای مادران. لعنت به پست ترین نژاد عالم که می پندارد جایی بالاتر از بقیه انسانها ایستاده و خدا برای آنها روی زمین فرش قرمز پهن کرده است.
در سوگ این غنچهها نباید گریست که از زمین پر از رنج و درد به بهشت پر کشیدهاند. در فقدان انسانیت مرده، وجدانهای خفته و دستهای آلوده به خون که می توانند شبها بخوابند، باید گریست!
تفکر پوسیدهای که برای داشتن زمین ،نفوس مردم را قربانی میکنند تا کنار #دیوار_ندبه، تورات بخوانند.
بیشتر از همه، یهودیان جهان باید در برابر #رژیم_غاصب_صهیونیستی طغیان کنند که پشت باورهای آنها ایستاده و کشتار میکند.ولی عجیب همه روزهی سکوت گرفتهاند!
فرزندانم؛
فاطیما، رقه، یاسر، حبیبه،...
و همه کودکان عزیزی که قربانی نژاد پرستی شدهاید،راحت بخوابید که منتقم خون شما خداست! خون شما سیل میشود و بالاخره خواب را از سر جهان میپراند و دنیا را با خود میبرد. چیزی نمانده...سحر دنیا نزدیک است!
https://eitaa.com/vazhband
نامی که برازندهی اوست.
از خاکسپاری امام تنها یک چیز در خاطرم باقی مانده است. روی یک تپه ایستاده بودم در پیراهن مشکی خاک آلود و قاب نگاهم جمعیتی عظیم را می دید که تنگ در هم ایستاده بودند.
در آن سالها به نقطه پایان دنیا رسیده بودم. فکر میکردم با رفتن آیتالله خمینی دیگر همهچیز تمام میشود! وقتش است خدا هم بساط زمین و زمان را در هم بپیچد و سیاهی مطلق جای همه چیز را بگیرد.۵،۶ ساله بودم و چیز زیادی از تاریخ نمی دانستم. دنیا برایم سیاه میشد وقتی که غم مادر را دیدم؛ روزی که با پریشانی به جماران رفت.
با وجود جهل مرکب کودکی،امام را دوست داشتم. پدری مهربان با ریش یکدست سفید با عکس خندانی که اول کتابهای خواهرم بود و حرکاتی که طمأنینه از آن میبارید. یک دنیا آرامش بود.
از نزدیک ندیده بودمش ولی دوستش داشتم.
سالهای بعد دیدم که دنیا به آخر نرسید. هنوز خیابانها پر از ماشین است هنوز آدمها برای صبحانه در صف نان می ایستند،هنوز عقد و عروسی ها به جاست و هنوز هم امام داریم. هرچند او را امام صدا نمی کنیم ولی رهبری داریم که جای خالی اماممان را پر کرده است.
حالا که گرم و سرد چشیدهام و تجربه زندگی به من نشان داده دنیا پر از مرگها و تولدهاست،به حضور آیت الله خمینی در ایران نگاه میکنم. به همان ده سالی که زحمت انقلاب نوپای ما را کشید تا جان بگیرد. حالا که می دانم در تاریخ معاصر ایران چه گذشته،به او نگاه می کنم و بالاتر و بیشتر از همه به لطف خدا پی می برم.
خدایی که در همه بحرانها و سختی ها کنارملت بوده تا کشتی انقلاب طوفانهای سهمگین را رد کند، خمینی تا وقتی بود که جنگ و توطئه و فتنههای بزرگ روزهای اول انقلاب را رد کنیم . خدا خمینی را برایمان نگه داشت تا مشکلات بعد از انقلاب کمر ایران را نشکند،او زنده بود و به جامعهای که دشمن داخلی و خارجی پا روی گلویش گذاشته بود،راه نجات نشان دهد.
حالا هم همین است.خدا هنوز همان خداست. مشکل و فتنه و بحرانها یکی یکی میآیند و می روند و به پشتوانهی رهبری،به جلو می رانیم.
خمینی آمد و رفت.در زمانی که باید زیست. کار خود را کرد. زلزلهای در جهان به پا کرد. انقلاب بی نامش در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. پرچم اسلام ناب زمین نیوفتاد و به دست دیگری سپرده شد و باز هم زمین نخواهد افتاد و راه ادامه دارد. راهی روشن و پر امید تا زمانی که پرچم به صاحب اصلیاش برسد...
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
اصغر رستگار قبل از شروع فصل اول جنایت و مکافات ،شخصیتهای داستان را معرفی کرده است. مثل اول تمام رمانهای کلاسیک در مواجهه با اسامی گیج شدم،اما دیگر می دانم این گنگی و سختی اسامی در پنجاه صفحه اول عادت میشود.
نکته خاصی که در انتهای معرفی شخصیتها توضیح داده بود ،برایم یادگرفتنی بود. خواستم شما را در لذت این دانستن شریک کنم. نکته عکس را نوشت را در مورد اسامی روسی نگاه کنید.
#جنایت_و_مکافات
#نشر_نگاه
#ترجمه_اصغر_رستگار
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
دوستان عزیز
از آنجا که خواندن کلاسیک ،مثل آمپول ب کمپلکس و نوروبیون برای جسم، حال ادبی_روحی مخاطب را تقویت میکند، تصمیم گرفتم یکی دوماهی در حال و هوای ادبیات غنی روسیه تنفس کنم.
اگر این کتابها در قفسه کتابخانه شما در انتظار خوانده شدن به سر می برند،قدمتون روی چشم؛ تشریف بیارید در گروه همخوانی کلاسیک روسی با این آدرس:
https://eitaa.com/joinchat/1003356983Cef5a852997
ترتیب خوانش از شنبه ۱۹ خرداد:
ابتدا جنایت و مکافات
سپس پدران و پسران
و آخر هم تسخیر شدگان
پ.ن ۱:به احتمال زیاد مقرری ما پنجاه صفحه در روز است که به خاطر حجم زیاد کتابها این مقدار انتخاب شده است
پ.ن ۲:تعطیلات رسمی و جمعه ها مقرری نداریم
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee