eitaa logo
واژبند
145 دنبال‌کننده
373 عکس
21 ویدیو
1 فایل
@Babaee1983.راضیه بابایی هستم واژبند یک ترکیب فارسی است. کلمات را در یک بند کنار هم نشاندم و واژبند متولد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
جنبش حماس، جهنمی است که اسرائیل در آن خواهد سوخت! وقاحت، پستی، رذالت،..هرچه کلمه می شناسید ردیف کنید حق مطلب درباره آنچه اسرائیل است را ادا نمی کند. اسرائیل حکومت شیطان است بر روی زمین. سالهاست که ترور می کند، می‌کشد، خون می‌مکد تا حیاتش ادامه پیدا کند. این‌بار قرعه به نام اسماعیل هنیه افتاد. رفت تا کنار همرزمانش، کنار زنان و کودکانی که چند ماه است در خون خود می غلتند، آرام بگیرد. دیگر وقت اشک ریختن نیست. وقت حماسه است. وقتی دندان به هم فشردن وقت پا کوفتن بر زمین. دیروز لبنان امروز تهران! و باز هم دنیا نشسته و تماشا می کند. حکومت‌های دنیا همه بازی را باخته‌اند که برای حساب و کتاب آب و نان دنیا چشم بر جنایات صهیونیستها بسته‌اند. پیروز کسی است که می جنگند، با آغوش باز از مرگ استقبال می‌کند و پا پس نمی‌کشد! پیروز ملت قهرمان فلسطین است که هنوز در نوار غزه نفس می‌کشد! هرکس این روزها در برابر اسرائیل سکوت کرده، مرده‌ای است که لباس زندگان را به تن دارد. راه می رود اما انسانیت در وجودش آخرین نفس‌هایش را می‌کشد. تبریک می گویم به ملت قهرمان فلسطین. اسماعیل هنیه یک نفر نیست. او در حال تکثیر شدن است . اسرائیل ذلیل و زبون است که زانو زده و آخرین تیرهایش را به سمت قهرمان شلیک می کند! https://eitaa.com/vazhband
کتابالا حلقه نوجوان مبنا امروز مدرسه نویسندگی مبنا ثبت نام حلقه‌ کتابخوانی مختص نوجوانان را آغاز کرد. یک دوره‌ی مجازی ، مختص نوجوانان ۱۱ تا ۱۷ سال دختر و پسر که به همراه تسهیلگران، از مطالعه عمیق و دقت در محتوای کتاب لذت می برند. این حلقه با کتابخوانی بزرگسالان تفاوت دارد.علاوه باحضور در گروه همسالان و سرگرمی های مرتبط با کتاب و کلمه، در یک جلسه آنلاین در مورد کتاب صحبت می‌کنید.خوبی‌ها، بدی‌ها، انتقادات، پیشنهادات، لایه‌های پنهان داستان و هرچه به ذهنتان می‌آید یا کشف می‌کنید با تسهیلگر و بقیه دوستان به اشتراک می گذارید. حلقه کتاب نوجوان تجربه‌ای شیرین است از دورهمی نوجوانان کتابخوان. تا آخر هفته برای ثبت نام خواهید داشت. پ.ن: درگاه ثبت‌نام این دوره را در ادامه ارسال می‌کنم. @vazhband
🥰 سلام به رفقای خوب کتابخوان وقت شروع دوره دوم حلقه کتاب نوجوان رسیده است و قلبمان تالاپ و تلوپ می‌کند که زودتر همراه با دختران و پسران گل‌مان باشیم . 🍀 به امید خدا آغاز دوره ما از ۱۹ مرداد، جمعه خواهد بود. ☘از نوجوانان ۱۱ تا ۱۷ ساله دعوت می‌شود همراه با تسهیلگران مبنا ، دو جلد کتاب را همخوانی کنیم. 🍀مدت زمان تقریبی دوره یک ماه است. اما به دلیل تداخل با سفر اربعین، این دوره به مدت یک هفته تعطیل خواهد بود. 🍀هزینه شرکت در این دوره ۴۰۰ هزار تومان است. 🍀کتاب‌هایی که در این دوره می‌خوانیم و تسهیلگرهای شما، هنگام ثبت‌نام معرفی می‌شوند. 🍀برای ثبت‌نام وارد لینک زیر شوید: https://formafzar.com/form/ko4vt 🍀هر سوالی در مورد دوره داشتید، به آیدی زیر در ایتا پیام بدهید: @babaee1983 امیدوارم این مدت کوتاه، آغازگر یک دوستی طولانی‌مدت باشد😍🌸🌸
رفیق شفیق دیروز عصر که پستچی زنگ زد تا به در حیاط برسم، گزینه های احتمالی را بررسی کردم؛ نه کتاب سفارش داده بودم، نه هیچ کدام از کارت‌های اعتباری منقضی شده بود و نه جایی خرید اینترنتی کرده بودم. بسته را که تحویل گرفتم قبل از باز کردن، نشانی فرستنده را جُستم. از طرف دوست نازنینم بود که کیلومترها از تهران دور است ولی حضور گرم و پر محبتش را همیشه نزدیکم حس می‌کنم. سمیه جانم@s_bina، امیدوارم باز هم زیارت خانه خدا نصیبت شود. ممنون که از ره‌آورد حج، برایم سهم برداشتی.روی چشمم جا داری https://eitaa.com/vazhband
رمان پدران و پسران نوشته ایوان تورگنیف یکی از نویسندگان مطرح قرن نوزده روسیه است که با این اثر در دنیا به شهرت رسید او اندیشه‌ای پیشرو در جامعه روسیه‌ی آن زمان را نقد می‌کند و زندگی متناسب با این تفکر را نشان می دهد. داستان از جایی آغاز می‌شود که آرکادی پسر جوان یکی از اشراف و زمین داران بزرگ روس پس از مدتها به خانه برمی‌گردد.دوست او بازارف که پزشک است همراهی‌اش می کند. نیکولا پدر آرکادی به همراه برادرش پاول با وجود تعجب نسبت به رفتارهای بی قیدانه‌ی دوست آرکادی او را می پذیرند. پاول به اصل و نسب اشرافی اهمیت زیادی می دهدو با بازارف که به هیچ ارزش و اخلاقی پایند نیست درگیری لفظی پیدا می کند. آرکادی و بازارف خانه را ترک می‌کنند و مدتی را با تازه به دوران رسیدگان جامعه می‌گذرانند و در همین رفت و آمدها با زن جوان بیوه‌ای آشنا می شوند.... در این کتاب به حالت نمایشی و داستانی در خلال شخصیتهای جذاب یک از دیدگاه های رایج فلسفی در دنیای غرب نقد می گردد. نیهیلیسم به معنای بی ارزش دانستن ارزشها و قواعد است. زیر پا گذاشتن سنتها و تکیه بر قوانین مادی و علم برای حل تمام مشکلات بشر. در حالی که روح انسان پدیده ای است متعالی و در جهان ماده نمی گنجد و نیازهای انسانی او در این جهان مرتفع نمی‌گردد . در این دیدگاه هر گونه مواجهه با امر درام و رمانتیک انکار می شود و نهادهای خانواده، کلیسا و حکومت مشروعیتی ندارند و مورد تمسخر قرار می گیرند. این افراد با بدبینی هر روش و قانونی را رد می کنند و تنها به فکر بر هم زدن و انقلاب هستند بدون اینکه ایده خاصی برای ساختن داشته باشند زیرا اساسا زندگی دنیا برای آنها پوچ است و فقط با تکیه بر علم روزگار می گذرانند. در این دیدگاه خبری از امید نیست و تحمل این شرایط برای روح آزاد انسانی سخت و درد آور است. نویسنده علاوه بر تدارک دیدن گفتگوهایی میان شخصیتهای مختلف و نشان دادن بعد منفی تفکر اشرافی، به نشان دادن زشتی پوچ گرایی نیز پرداخته است و شخصیتهای داستانی را در شرایطی قرار داده که وجود انسانی آنها با عقاید پوچ گرایانه به تناقض بر می خورد. نکته مثبت دیگر این اثر تفاوت آن با کلاسیکهای نویسندگان معاصر مثل تولستوی و داستایفسکی است.تورگنیف بسیار کوتاه تر و موجز می نویسد و شخصیتهای داستان او از چند نفر بیشتر تجاوز نمی کند. توصیفات ایستا ندارد و مثبت بودن ارزشهای اخلاقی مثل وفادار و خیانت نکردن بین زوجین، عشق واقعی و دوری از هوس، داشتن امید به زندگی و ترغیب به ازدواج و داشتن عقاید مذهبی نیز در اثر منعکس می شود. نکته منفی آن نیز شتابزدگی پایانی داستان در رقم زدن عاقبت شخصیتهاست. https://eitaa.com/vazhband
واژبند
#سرنوشت #همایون_شجریان @vazhband
داستانی از یک سرنوشت ▶️موسیقی را پخش کنید و داستان را بخوانید. از راهروی شلوغ دادگاه رد شد. مادر پیامک داده بود به اتاق ۵۴ بیاید .سرش بالا بود و با ببخشید راه باز می‌کرد. در زد و دستگیره را چرخاند. عرق پیشانی را پاک کرد و روی اولین صندلی نشست. حالت تهوع همیشگی گریبانش را گرفت. از این آمد و رفت‌ها کلافه بود. مادرش که سرخی صورت و موهای ریخته روی پیشانی‌اش را دید، سر حرف را با مطلع همیشگی باز کرد. -آقای قاضی!این دختر آبروی فامیل ما رو برده. هرکی ندونه فکر می‌کنه چه بلایی سرش آوردیم! نه میاد نه میره! با یه من عسل نمیشه خوردش! مادر مینا دست را روبروی مادر مهران تکان تکان داد. -خُبه حالا! نه اینکه میاد حلوا حلواش می کنید؟! یک روز حرف دختر فلان فامیل رو می کشید جلو که... مادر مینا بغضش را خورد و رو به قاضی ادامه داد. - تو رویِ دختر جوون میگن مریم رو لقمه گرفته بودیم برای مهران،... فلانی را زیر نظر داشتیم، حیف که نشد! مهران سرش را بالا آورد. تا خبری از لقمه‌ای که برایش گرفته بودند بگیرد. به سمت مادر مینا نگاه کرد. نگاهش به دو چشم افتاد. دو چشمی که همیشه می درخشید.دلش ریخت. نوبت مادر مهران بود خنجر بزند. -آقای قاضی خودشونو نمی‌بینن! مدام حرف داماد بزرگشون وسطه . مال و اموالش رو به رخ می کشن.اعصاب بچه‌م رو خرد کردن! آخه درسته بگن فلانی خواستگار دخترمون بود؟! مهران سرش را پایین انداخت با دو دست سرش را گرفت. با کفِ دست عرق کرده‌اش شقیقه را ماساژ داد. شنیدن حرفهای تکراری حالش را به هم می‌زد. دلش می پیچید. قاضی بار چندم بود که می‌برد و می‌آوردشان. ولی هردو طرف سر قوز افتاده بودند. از مهریه و حرف و حدیث فامیل گرفته تا مقایسه مال و منال پسرهای فامیل می‌گفتند. دلخوری روی دلخوری، متلک و لیچاری که به خیال خام از سر زرنگی بار هم کرده بودند، قیچی شده بود برای بریدن بند مهر و علاقه‌ی بین مهران و مینا. آقا ناصر با سیگار توی دستش بازی می کرد. مهری خانم چند خط می گفت و اشک می ریخت و دوباره می رفت سر خانه اول. مهران سرش را بلند کرد. آقا ناصر خط نگاه مهران را که دید، تکیه داد به صندلی تا دو چشم درخشان پنهان شود. -آقای قاضی این پسر من زبون نداره! خدا شاهده از دست خرده فرمایش اینا چی کشیده. حاج آقا اینقدر این بچه را نبرید و بیارید.. حکم رو صادر کنید. دوران عقد جدا بشن بهتره یا فردا یک بچه بی مادر رو دستمون بمونه؟ مهران گر گرفت. جدا شدن! از فردای آن امضای لعنتی، شب خواب کدام چشم را بییند؟ دلش تنگ شود به خیال چه کسی؟ عقدی که ذوقش را داشت زهرش شده بود. نفسش بریده بود. اجازه نداشت مینا را ببیند. روزها را می‌شمرد تا مینا را در دادگاه ببیند. مینا هم زیر چشمش گود افتاده بود. حرفهای پدر و مادرها تمامی نداشت. دستمال کاغذی خیس توی مشتش را تکه تکه می کرد. -حاج آقا در حق پسرم پدری کنید! ایشالا که دخترشون رو شاه پریون بگیره و از دست ما خلاص شن! -معلومه که میاد می گیره! قحطی داماد که نیست! مطمئن باشید آوازه‌ خوشبختیش به گوشتون میرسه! مهران در خود جمع شد. آتش گرفت. نام مینا در کنار یک مرد دیگر؟ وحشت کرد. نیم‌خیز شد تا صورت زنش را ببیند.یعنی این بار مهر جدایی توی شناسنامه‌اش می نشیند؟ ناگهان مینا هم از جا بلند شد. سرها به سمت او چرخید. صورتش خیس بود. مهران به لبهای لرزان و بی رنگش خیره شده بود. نگاهش را بالاتر که برد چشم‌های درخشان او را دید، سرخ سرخ. قلب مهران دیگر نمی‌تپید. می دوید تا زنده نگهش دارد.روی پای لرزانش ایستاد.روبروی مینا. تمام حرفهای دلش را ،حرفهای این شش ماه دوری را روی لبخندش نشاند و دستش را به سمت مینا دراز کرد. قلبش برای داشتن مینا بی‌تابی می‌کرد. اتاق پر از صدای سکوت شد. صورت گریان مینا شکفت. حاضرین نمایش عشق تماشا می‌کردند. مینا کیفش را برداشت. با سه قدم بلند به مهران نزدیک شد و دستش را سمت مهران دراز کرد. انگشتان سرد مینا بین انگشتان پر حرارت مهران پناه گرفت و به آنی دو بازیگر نمایش، صحنه را ترک کردند. قاضی با لبخند سر تکان داد و از جا بلند شد .او هم حاضران حیران نمایش را ترک کرد تا بارش عشق، کدورت روحشان را پاک کند. https://eitaa.com/vazhband
سفر به دیار کهن به لطف خدا و همراهی با رفقای درجه یک جلد اول از کتاب به پایان رسید. آن هم با روش ظریف خوانی و هفته‌ای حدود۲۰ تا ۳۰ صفحه خواندن. جناب ابن بطوطه یک جهانگرد مسلمان مراکشی است. در قرن هشتم هجری می‌زیسته و بعد از بازگشت از سفرهای طول و درازش تصمیم می‌گیرد با کمک اهل قلم آنچه از دنیا و آدم‌هایش دیده و در خاطرش مانده است به رشته تحریر درآورد. تا همین جای کار، تحسین و دو صد درود به فکر جناب ابن بطوطه. همین تعریف خاطرات و کجا رفتیم و چه دیدیم، برای من که در قرن پانزدهم هجری نفس می‌کشم دریچه‌ای است به تاریخ و شناخت زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی مردم در آن سال‌ها. همین‌قدر که برایمان از چگونگی رفت و آمد و خورد و خوراک می نویسد و از کسب درآمد و عادات مردم جهان می‌گوید غنیمتی‌است که به کار عالم اهل پژوهش و داستان نویس تاریخی می خورد. بماند که در حین مطالعه کتاب وقتی وجوه شخصیتی خودش شفاف می‌شود و می فهمیم با چه دیدگاهی طرفیم، خواننده‌ی شیعه مذهب امروزی با رفتار و افکار و اعتقاداتش ارتباط حسنه‌ای به عنوان یک شخصیت معتقد و منصف برقرار نمی کند. در بخش‌هایی از کتاب به نقد شیعه و رافضیان می‌پردازد و اهل سنت را برحق می داند و مدام تکرار می کند یا اینکه توجه زیادی به تحفه‌هایی که پادشاهان و امیران به او می دهند، معطوف می‌کند و نگاهش نسبت به زنان مطلوب نیست. با این وجود در نظر من عجایب زندگی در روزگار کهن را تا حد زیادی به مخاطب منتقل می‌کند. رفت و آمد او به جهان کهن و دنیای دراویش و‌ صوفی‌ها احساس خیال انگیزِ گردش در دنیای عجایب سندباد بحری را پدید می‌آورد. سفرهای او در خشکی و دریا، اقامت طولانی در نواحی سردسیر و بیابانهای خشک و بی‌آب ،دربار پادشاهان، حضور در جلسات بزم و خبر دادن از میادین رزم هرکدام شیرین است و انگیزه‌ای برای خواندن و روشن کردن زوایای تاریک تاریخ اجتماعی و سیاسی. نشر کارنامه هم سنگ تمام گذاشته و یک اثر تمام و کمال از نظر طراحی هنری و ترجمه روانه بازار کرده است. این نشر قیمت‌های تند و تیزی دارد ولی کیفیت مشخصات ظاهری و محتوایی کتاب به این هزینه‌ پرداختی می‌ارزد. کتابی قابل توصیه به اهل پژوهش و دوستداران سفر‌ در زمان. https://eitaa.com/vazhband