کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🔸 #امام_خامنه_ای را همانند امام علی (ع) خانه نشين نكنيد❌ 🔹چرا كه در اين دنيا " #تنها چيزی كه مرا آ
#خاطرات_شهدا 🌷
💠بعید میدانم ایندفعه برگردم
🔰قبل از #شهادتش آخرین روزی که ایران🇮🇷 بود(سه شنبه) آمد حرم حضرت عبدالعظيم. مثل همیشه #خندان. هر خادمی رو که میدید میگفت دعا کنید #شهید_بشوم🕊
🔰آمد نزد من به عنوان مسول #خدام افتخاری حرم🕌 و در خصوص غیبتهاش صحبت کرد، به وی گفتم از #سوریه چیزی لازم دارم میتوانی برای من بیاوری⁉️ گفت بله
🔰مشخصات #وسیله مورد نیازم را گفتم و شروع به ادامه صحبت کردیم در آخر که میخواست خداحافظی👋 کند برگشت گفت: محمد جان #بعید میدانم اینبار برگردم ولی اگر برگشتم چشم☺️
🔰همان روز عصر رفت و روز یکشنبه📆 خبر #شهادتش به ما رسید. تمام #خادمین_حرم حیرت زده به یکدیگر نگاه و گریه میکردند😭 در همان ديدار به من گفت دعا کن #شهید بشوم🌷 به شوخی گفتم تو جوونی اجازه بده #حسین شهید بشود.
🔰گفت نه دیگه کاری تو این دنیـ🌏ـا ندارم. کمی نگران #علی فرزند یک و نیم ساله خود هستم که آن هم فدای سر اهل بیت و #حضرت_آقا ... گفت همه #عشقم اینکه آقا شاد باشه🙂
🔰رفت و وقتی وصیت نامه اش📜 باز شد دیدند در آن نوشته همه دنیا را با #یک_لبخند سید علی خامنه ای عوض نمیکنم⛔️ #لبیک یا امام خامنه ای (مدظله العالی)✊
#شهید_حسن_غفاری
#خادم_حرم_حضرت_عبدالعظیم(ع)
🌹🍃🌹🍃
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
به یاد #شهید_ابراهیم_رشید 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #سالروز_شهادت ۱۰ تیر 🌷
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰او یک #عاشق بود و آنقدر به سوریه رفت تا به عشقش رسید💞 بسیار خستگیناپذیر بود، گاهی اوقات ساعت 2 شب🌒 به خانه می آمد و ساعت سه #می_رفت. معمولا کسی که از ماموریت می آید، مدتی در خانه🏡 می ماند تا #آرامشی بگیرد؛ ولی او اینطور نبود❌ تا می آمد سریع به دنبال کار دیگری می رفت. مخصوصا برای مسابقات ضد گلوله💥 خیلی تلاش کرد.
🔰در این سال ها #ابراهیم بارها به سوریه رفت. بهمن ماه📆 مجددا برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد و #عید به خاطر فوت پدرم به خانه برگشت و پس از مراسم بلافاصله به #سوریه رفت.
🔰فوق العاده استثنایی بود👌 چه در مراودات کاری چه در روابط #زندگی تک بود. خیلی آرزوی شهادت🌷 داشت، به سوریه رفت که #شهید بشود، خوشحالم که به آرزویش رسید😊 خدا را شکر می کنم که لیاقت داشتم #همسر_شهید شوم.
🔰2 روز قبل از #شهادتش با او صحبت کردم📞 گفت به زودی #برمیگردم که کارهایم را انجام بدهم. کار کوچکی دارم که تا 2 روز دیگر انجام می شود✅ و در این فاصله بود که به #شهادت رسید🕊
🔰پنج ماهی بود که او را #ندیده بودم و تماس و ارتباطی باهم نداشتیم😔 از آنجا که هر سال نورافشانی #جمکران را انجام می دهیم🎆 امسال گفت این #آخرین بارم است که نورافشانی می کنم، #شب_ولادت حضرت حجت، شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت🌷
🔰و گفت که #آخرین_بار است اینجا را #نورافشانی می کنم، گفتم: اگر قرار باشد نیایید دیگر نمی شود کار را انجام داد✘ گفت: شما خودت #شیرزن هستی و کار روزی زمین نمی ماند🚫
🔰 #آخرین_باری که می خواست به سوریه برود برایم #خاص بود. چه آن یک ساعتی که در مسیر بودیم🚖 و حرف هایی که بینمان رد و بدل شد و چه لحظه خداحافظی👋 همه برایم جور دیگری بود.
راوی: همسرشهید
#شهید_ابراهیم_رشید
#سالروز_شهادت ۱۰ تیر🌷
🔸نوروز می خواستیم بریم #اردوی_جهاد سازندگی یه قلک بزرگ داشت که پول💰 زیادی توش جمع شده بود
🔹گفت: اگه منم ببرید، قلکم رو هدیه🎁 میدم به اردو اسمش توی #قرعه_کشی در نیومد، به شوخی گفتم: قلکت رو می تونیم ببریم😉 اما #خودتو نه
🔸شوخی شوخی، #قلکش رو هدیه کرد برای مخارج اردوی سازندگی بعد هم رفت یه قلک بزرگتر خرید و دوباره داشت توش پول💵 می ریخت...
🔹گذشت و خبر #شهادتش رسید توی یه تیکه کاغذ📝 که داده بود دست یکی از دوستان، #تکلیف بعضی چیزا که ازش مونده بود رو مشخص کرده بود:
🖊لباس ها #هدیه به فقرا
🖍كتاب ها هدیه به کتابخانه📚
🖊 #قلك هدیه به اردوی جهادی...
#شهید_محمدحسین_مومنی
#شهید_زینبیون
#جان_دل_هادی...
❣وقتایی که ناراحت بودم یا اینکه حوصلم سر میرفت و سرش غر میزدم...
میگفت: #جااان دل هادی؟چیه #فاطمه؟
❣چند هفته بیشتر از #شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود فقط اشک میریختم و ناله میزدم. دلم داشت میترکید از #بغض و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم و نشستم و شروع کردم به #نوشتن
✍از عذاب #نبودنش و عشقم نوشتم براش. نوشتم #هادی، فقط یه بار؛ فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم.
❣بعد شهادتش #بهترین خوابی بود که میتونستم ازش ببینم. دیدمش با #محبت و عشق درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد.
❣صداش زدم و بهترین جوابی بود که میشد بشنوم. #جاااان_دل_هادی. چیه فاطمه چرا اینقده #بیتابی میکنی؟ تو جات پیش خودمه #شفاعت شده ای.
🔺همسر شهید
#شهید_هادی_شجاع🌷
#شهید_مدافع_حرم
💠 شهیدی که انگلستان به افتخارش تندیس ساخت.
#بزرگترین_شکارچی_تانک_جهان
💢 #شهید_محمدعلی_صفا در دفاع مقدس به تنهایی در #یک_هفته ۱۶۴ تانک را مورد هدف قرار داد و حتی در روز شهادتش۳۴ تانک را منهدم کرد. طوری که حتی خود عراقیها هم در حیرت بودند و صدای صدام نیز درامد و #خرمشهر را گورستان تانکهای خود نامید
💢بعد از #شهادتش پایگاه کماندویی رویال مارین انگلستان پرچم پایگاه را به مدت ۳ روز نیمه برافراشته کرده بود و تندیسی از این #قهرمان در این پایگاه ساخته شد. در تهران، بجنورد و بوشهر نیز خیابانهایی به نام این شهید نامگزاری شده است
💢محمدعلی صفا دورههای رزمی مختلف، دورههای چتربازی، دوره تکمیلی تکاوری، دوره #شکار_تانک و ... را با امتیاز عالی🥇 سپری کرده بود. تلاشهای او موجب شده بود تا مدرک تخصصی شکار تانک از پایگاه تکاوری رویال مارین انگلستان دریافت کند.
💢او برای #آموزش تخصصی انهدام ناوهای جنگی به پایگاه تکاوری #جان.اف.کندی آمریکا اعزام شد و بعنوان اولین ایرانی مدرک تخصصی انهدام ناو جنگی را دریافت کرد.
#شادی_روحش_صلوات
اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
🌷وقتی خبر #شهادتش را شنیدم رفتم منزلشان و #مادرش را دیدم. عکس #شهید_بیضایی بر دیوار اتاق نصب بود، به مادر شهید شجاع گفتم: هادی می گفت: میخواهم انتقام شهید بیضایی را بگیرم
🌷مادرش همینطور که اشک می ریخت گفت: وقتی آقای بیضایی به #شهادت رسید🕊 عکس را روی دیوار اتاق زد و سفارش کرد، این عکس را برای #همیشه نگه دار مادر، شهید بیضایی به گردن من خیلی #حق داشته است.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_هادی_شجاع
#شهیدانه |💛|
#خاطراتشهدا
#سرداردلها♥️
✍🏻روایتی از حجتالاسلام ڪاظمی ڪیاسری
امان از این ترڪشها! چه دردها ڪه به جان حاجی نمیانداختند. مدام دردش را میخورد.
یادم هست بعضی وقتها قرآن ڪه میخواست بخواند گردنبند طبی میبست. دائم بدنش را به هم فشار میداد تا شاید دردش ڪم شود. میخواستیم تنش را ماساژ بدهیم نمیگذاشت.
میگفت: «این درد مال منه، عادت میڪنم»،
میگفتم: «خب حاجی چرا این رو همیشه نمیبندی به گردنت؟ دردت رو ڪمتر میڪنهها.»
میگفت: «من ببندم نیرو چی میگه؟ نمیگه حاج قاسم چش شده؟»
ناراحتیام را ڪه دید. خندید.
ــ این دردها یادگاری رفقای شهیدمه. اینها نباشه یادم میره ڪی هستم. با این دردها یاد شهدا میفتم، یاد حسین یوسفالهی ، یاد احمد ڪاظمی. اونا نمیدادن بدنشون رو ڪسی ماساژ بده.
بعد مڪثی ڪرد و گفت: «این درد خیلی مهم نیست، درد مردم و درد دین آدم رو میڪشه.»
📚منبع: سلیمانی عزیز،
انتشارات حماسه یاران، ص۱۶۲
#شاگرد از استادش به ارث می برد
#غیرتش را
#شجاعتش را
#شهامتش را
#مردم داریش را
# جوانمردیش را
#شهادتش را
و در مڪتب حاج #قاسم شاگردها این چنین می آموزند از استاد خویش🌹✌️
# ما نیز بیاموزیم.🌱°•.
#یاد_شهدا_صلوات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚 #داستانهای_آموزنده