🔹 شهید مدافع حرم حسین معز غلامی
☀️تاریخ تولد: 1373/01/06
☀️تاریخ شهادت: 1396/01/04
☀️محل تولد: ایران - خوزستان - امیدیه
☀️محل شهادت: حماء-سوریه
☀️سن: 23 سال
☀️مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه50-تهران
حسین معزغلامی، ششم فروردین ماه سال 1373 در امیدیه اهواز(پایگاه پنجم شکاری) متولد گشت.
وی از مداحان و سینه سوختگان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بود و همواره برای مصائب اهلبیت(علیهم السلام) مداحی و نوحهخوانی میکرد.
بعد از اخذ مدرک دیپلم به دانشگاه امام حسین(علیه السلام) راه یافت.
معزغلامی که از اعضای فعال پایگاه بسیج قمر بنی هاشم حوزه ۱۱۳ تهران بود، به پیروی از عموی شهیدش"شهید محمدحسین معزغلامی" به سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و برای دفاع از حریم اهل بیت و اسلام به سوریه اعزام شد.
حسین، در روز جمعه ۴ فروردین ماه سال 1396 در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید.
3 تیر به چشم چپ، گونه راست و کتفش اصابت نمود.
پیکر پاکش را در هشتم فرودین ماه در قطعه50 بهشت زهرا(سلام الله علیها) به خاک سپردند.
🌹 شهید حسین معز غلامی
🌹 #سالروز_ولادت ۶ فروردین
#شهیدمدافعحرم_مرتضی_کریمیشالی 🌷
تاریخ تولد: 1360/10/25
محل تولد: ایران - قزوین - بوئین زهرا - شال
تاریخ شهادت: 1394/10/21
محل شهادت: سوریه
طول مدت حیات: 34 سال
مزار شهید: مفقودالجسد
#زندگینامه
مرتضی کریمی شالی متولد ۲۵ دی ماه ۱۳۶۰ بخش شال شهرستان بویین زهرا است. حنانه 10 ساله و ملیکا 6 ساله دو دردانه کریمیاند و البته شاید بتوان گفت تعداد زیادی فرزند پسر که آقا مرتضی خود تربیت آن ها را به عهده داشت تا نامش سالهای سال بر تارک محله شهرک ولیعصر عجل الله بدرخشد.
جانشین فرمانده گردان امام حسن مجتبی(ع) 21 دی ماه سال 1394 در سن 34 سالگی در سوریه آسمانی شد. پیکرش هنوز به وطن باز نگشته است
سردار بی سر شهید مدافع حرم حاج عبدالله اسکندری :🌹
🌸به والله قسم اگر ببینم باب #شهادت در هر گوشه از جهان باز شده است. با آغوش باز به آنجا رفته و تا #شهادت #شهادت را در آغوش نکشم باز نخواهم گشت....🌸
#شهیدمدافعحرم_حاجعبدالله_اسکندری
#سالروز_ولادت
شادی روح شهدا صلوات🌷
اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
چه احساس قشنگیست
که در اول صبح
یاد یک #خوب
تو را غرق تمنا سازد....
#شهید_قاسم_سلیمانی🌹
🔴پیشگویی عجیب شهید سلیمانی از شروع جنگ سنگین بعد از جنگ با داعش
✍یکی از مدافعان حرم میگوید در پایان جنگ با داعش حاج قاسم سلیمانی به قرارگاه آمد. آمده بود به بچهها خدا قوّت بگوید نشستم کنارش گفتم: حاجی جنگ دیگه تموم شد با اجازتون من برگردم سر درس و زندگیم، بغضم را فرو بردم و گفتم سفره جنگ را جمع کردند ما جا موندیم از قافلهی شهدا برای ما دعا کنید.🙏
🔸حاجی دستم را گرفت توی دستش و فشار داد و گفت: فلانی خیلی عجله نکن به زودی یک جنگ سنگینی خواهیم داشت که همه شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم آرزو میکنند کاش بودند و در این جنگ کنار شما میجنگیدند❗️
📙 کتاب سلیمانی عزیز، ص۱۹۴
راوی حجت الاسلام محمد مهدی دیانی
💎احساس نیاز به یک منجی
🌿شاید در تاریخ بشر کمتر دورهای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری، جامعهی بشری در همه جای عالَم، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند
چه نخبگان که آگاهانه این نیاز را احساس میکنند، چه بسیاری از مردم که احساس نیاز میکنند ولی در ناخودآگاهِ خودشان
☘️احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی، در کمتر دورهای از تاریخ، انسان این همه احساس نیاز به این حقیقت والا سراغ دارد.
🔻امروز بعد از آنکه بشریّت مکاتب گوناگون و نحلههای فکریِ گوناگون و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده -از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرالدموکراسیِ رایج در دنیا؛ با این همه ادّعایی که اینها دارند- احساس آسایش نمیکند.
🔬 بشر با این همه پیشرفتهای علمیِ حیرتآور که بکلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده، احساس خوشبختی نمیکند؛ بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بیعدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است؛
🍁 بشر دچار سوءاستفادهی قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از تواناییهای استخراجشدهی از طبیعت سوءاستفاده میکنند؛ بشر با اینها مواجه است؛ اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند؛ احساس نیاز به یک دست نجاتبخش کنند.
📚سخنرانی تلویزیونی مقام معظم رهبری دامت برکاته به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تاریخ ۱۳۹۹/۰۱/۲۱
بشر دچار نگرانی است، دچار اضطراب است و این پیشرفتها و این تحوّلات گوناگون نتوانسته است به بشر خوشبختی ببخشد.
البتّه خرد انسانی، نعمت بزرگی است؛ تجربه، نعمت بزرگی است؛ [اینها] نعمتهای خدا است و میتواند بسیاری از مشکلات حیات را حل کند، لکن برخی از گرهها هست که با اینها باز نمیشود.
فرض کنید همین مسئلهی عدالت؛ عدالت به وسیلهی علمِ پیشرفتهی امروز و فنّاوریِ پیشرفتهی امروز قابل حل شدن نیست؛ گرهاش بازشدنی نیست. امروز بیعدالتی در دنیا از علم تغذیه میکند؛ یعنی علمِ پیشرفته در خدمت بیعدالتی است، در خدمت جنگافروزی است، در خدمت تصرّف سرزمینهای دیگران است، در خدمت سلطهی بر ملّتها است؛ پس علم این گرهها را دیگر نمیتواند باز بکند؛
اینها احتیاج دارد به یک قدرت معنوی، قدرت الهی، دست پُرقدرتِ امام معصوم که او بتواند این کارها را انجام بدهد؛ لذا مأموریّت بزرگ حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عبارت است از «یَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا» مأموریّت بزرگ آن بزرگوار قسط و عدل است.
📚سخنرانی تلویزیونی مقام معظم رهبری دامت برکاته به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تاریخ ۱۳۹۹/۰۱/۲۱
عدالت مهدوی، عدل در همهی شئون زندگی
در بسیاری از روایات، در دعاها، در زیارتها به این معنا اشاره شده است: ایجاد قسط و عدل؛ این، آن چیزی است که جز به دست قدرت الهی که از آستین حضرت بقیّةالله بیرون میآید، امکانپذیر نیست.
این عدلی هم که انتظار است حضرت به وجود بیاورند، عدل در یک بخشِ خاص نیست، عدل در همهی شئون زندگی است؛ عدالت در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انسانی و در منزلت اجتماعی، عدالت در معنویّت و امکان رشد، [عدالت] در همهی ابعاد زندگی؛
اینها چیزهایی است که انتظار است که به وسیلهی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنیا به وجود بیاید و انشاءالله به لطف الهی [محقّق] خواهد شد.
📚سخنرانی تلویزیونی مقام معظم رهبری دامت برکاته به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در تاریخ ۱۳۹۹/۰۱/۲۱
یاد من که افتادی برای امام زمان(عج) دعا کن❤️
امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سورهای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند☝️ اگر هم فراموش میکرد، تلاوت را قطع میکرد و بعد از دعای فرج، ادامه میداد. گویا احساس میکرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد👌
این مسئله برای ما هم عادت شده و حتی بچهها نیز از ایشان یاد گرفتهاند که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای سلامتی امام عصر(عج) آغاز کنیم.🌹
بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط مختلف و موقعیتهای متفاوت، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان میگذشت و دست بر سر میگذاشت و به #امام_زمان(عج) سلام میداد✋ نمیدانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور میکرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال ارتباطشان برقرار است❗️ اینگونه نبود که فقط در موقعیتهای خاص به یاد حضرت(عج) بیفتند یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ میشد.🌿
در رأس همه حاجات و همه دعاهای این شهید، دعا برای تعجیل فرج بود✨. هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود یا در همین التماس دعا گفتنهای مرسوم، ایشان میگفت: «برای #امام_زمان(عج) خیلی دعا کنید😔».
شهید مدافع حرم جواد الله کرم🌹
شعری که #شهید_مدافع_حرم در آخرین لحظات عمرش زیر لب زمزمه میکرد:
خواهم كه در این غمكده آرام بگیرم...
گمنام سفر كرده و #گمنام بمیرم
#جاویدالاثر_شهید_علی_بیات
#سالروز_شهادت
✍ابراهیم در مقابل #خدا برای خودش شخصیتی نمیدید. هرکاری میتوانست برای #رضای_خدا انجام میداد.
💢 یکبار وارد مسجد شدم. میخواستم به دستشویی بروم. دیدم دو نفر دیگر از زیرزمین برگشتند و گفتند چاه دستشویی گرفته. برای نماز #برمیگردیم به خانه!
💢 من هم خواستم برگردم که همون موقع ابراهیم رسید. وقتی ماجرا را شنید آستینش رو بالا زد و رفت توی زیر زمین و در رو بست! یک ربع بعد در را باز کرد. چاه دستشویی رو #باز کرده بود و همه جا رو #شسته و تمیز کرده بود!
💢ابراهیم خودش رو درمقابل خدا کوچک میدید و #افتادگی داشت. خدا هم در چشم مردم، به او #عظمت_عجیبی داد!
📚سلام بر ابراهیم2
#رسم_خوبان
تقريباً چند ماه بيشتر نمانده بود که مرتضي به شهادت برسد براي عيادت و صله ي رحم به تهران به زيارت عمه اش مي رود و چون از من هم پول نگرفته بود در تهران هم پول کمي داشت خلاصه به علت کمي پول خجالت زده مي شود که به زيارت عمه اش برود. چند روزي گذشت از او خبري نشد و من به عمه اش زنگ زدم که خواهر جان 2 روز است که مرتضي در تهران است چرا به خانه شما نيامده است که پس از دو روز به منزل عمه اش رفته بود. عمه اش به من تلفن کرد که مرتضي آمد و ميوه و همه چيز هم خريده است.
خلاصه وقتي به تبريز برگشت بعدها به من گفت که پدر جان چون پول کم داشتم و خجالت مي کشيدم که با دست خالي به منزل عمه ام بروم. آن دو روز را در تهران کار کردن و شاگرد بنا بودم که با پول آن براي عمه و پسر عمه هايم وسايل بخرم.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_مرتضی_خانمحمدی🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۵۰/۱/۲۸ تبریز
شهادت : ۱۳۶۷/۴/۲۶ خرمشهر
🔰به بهانه روز #ارتش
🌷اولین شهید مدافع حرم ارتش
🌷 #شهید_محسن_قطاسلو
🌺محسن جنگاور بود، #غواص بود ، #چترباز بود، #کلاه_سبز بود ، #غریق_نجات بود و دوره هایی که یک #تکاور باید ببیند گذرانده بود.
🌸اما فراتر از این عناوین محسن یک #بسیجی بود؛ یک نظامی خالص.
🌼از خیلی سال قبل تر مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش #ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی #پاکدشت بود و همیشه خودش را #سرباز_رهبر می دانست.
#روز_ارتش گرامی باد
🌺 #شهید_ابراهیم_هادی میگفت:
حریم زن با چادر حفظ میشه. همچنین اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم رو حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر میشود بله ! طبق آیه های قرآن و فرمایشات ائمه ی معصومین و حضرت زهرا علیه السلام ⬇️
💠 بهترین زنان کسانی هستند که خود را از نامحرم مستور نگه می دارند و تقوا پیشه میکنند و نزدیک بهم نمی شوند و هیچ مراوده ای با هم ندارند و قلب خود را بیمار و گرفتار هوس نمی کنند و تنها درحد ضرورت و اختصار آن هم خیلی کم که اصلا به چشم نمی آید ارتباط می گیرند.
تا به آن سعادت جاودانه که در دنیا و آخرت از آن نام بردند ؛ برسند
🌹یاد کنید شهدا را با صلوات
اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
⭕️یه تپه مهم تو ارتفاعات گیلان غرب بود که دست دشمن بود.
ابراهیم رفت بالای تپه و شروع به اذان گفتن کرد؛ ابراهیم رو سرزنش میکردن که این چکاری بود؟ ممکن بود آسیب ببینی!
🔸بعد از چند مدتی ۱۸ عراقی اومدن و خودشونو تسلیم کردن؛ فرماندهشون میگفت "بعثیها به ما گفتن که شما مجوس و آتش پرستید! صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم تمام بدنم لرزید. وقتی نام امیرالمؤمنین(ع) را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت میجنگی. هوا هم که روشن شد نیروهام رو جمع کردم و گفتم: من میخوام تسلیم ایرانیها بشم. هر کس میخواد، با من بیاد."
🔻کاری که اخلاص ابراهیم هادی کرد، باعث شد هم جند تا عراقی از جبهه کفر خارج بشن و هم بدون درگیری اون تپه رو فتح کنن...
🗓به مناسبت یکم اردیبهشت، سالروز ولادت #شهید_ابراهیم_هادی
#درس_اخلاق
این اواخر یک بعد از ظهر حسین آقا به من گفت: شما چرا دعا میکنی من شهید نشوم؟ تو هنوز شهادت را درک نکردهای. دعا کن من شهید شوم که آن دنیا شفاعت شما را بکنم.من گفتم: مگر میشود یک زن برای شهادت شوهرش دعا کند؟ گفت: هنوز شما بهشت را درک نکرده اید. من گفتم: انشاءالله همیشه باشی، نذر حضرت زینب باش. بروی مدافع حرم حضرت زینب باشی. میگفتم: من حاضرم یک سال تو را نبینم فقط زنگ بزنی بگویی من سالمم. من هم بگویم من سایه سر دارم. حسین آقا گفت: میدانی اجر شهید گمنام چقدر است؟
گفتم: تو را به خدا نگو! حالا میخواهی شهید بشوی شهید شو اما شهید گمنام نشو دیگر!
راوی:همسر گرامی شهید
🍃🌹صلوات 🌹🍃
یادش گرامی و راهش پر روهرو باد🌹🍃
#شهید_حسین_مشتاقی
#سالروز_ولادت
📜چند سطری برای شلمچه و شهدایش
♻️شلمچه عجیب بوی #کربلا می داد...
شنیده بودم که #شلمچه بوی چادر خاکی #زهرا می دهد...
آنجا هر کسی به وضوح حس می کرد، به وضوح می دید که مادری هر شب آنجا #مادری می کند.. عطر #فاطمه عجیب پیچیده بود، مهر #مادری عجیب دل ها را آرام می کرد، سکوتش عجیب بود..
هوایش عجیب بود... و #غروبش از همه چیز عجیب تر...
غروب #شلمچه عجیب دل را به بازی می گرفت..
کافی بود سر بر #سجده بگذاری، کافی بود تنها به خاک های گرفته در مشتت نگاهی کنی، دیگر باران بود و چشمان تو، می بارید...
اصلا بارش بارانش عجیب بود، عجیب....
🎋حال تو ای گم کرده راه زندگانی به #شلمچه که رسیدی،پیشانی بر خاک #شلمچه بگذار و با تمام وجود ناله کن که کجایید ای #شهیدان خدایی❣...یاد کن #شهیدان شهرت را. یاد کن #شهیدانی را که افتادند تا تو نیفتی! خم شدند که تو ایستاده بمانی! #سوختند که تو #سبزبمانی!
به #شلمچه که پا گذاشتی، پایت را از روی خون #شهدا بردار! زیر پایت خون #شهید_درویشعلی_بختیاری است. شهیدی که راه حسین بن علی (ع) را رفته بود که ما حسینی باشیم و حسینی بمیریم
🌷🌷🌷🌷🌷
🔸رفاقتشان از مدتها پیش شکل گرفته بود، رفاقتی که #هیچکدام همدیگر را بعد از جداییِ دنیایی فراموش نکردند. نه #شهیدعلی بعد از رفتنش آقانوید را فراموش کرد و حق رفاقت را بجای آورد و نه #آقانوید. هرکاری از دستش برمی آمد برای #رفیق_شهیدش می کرد.؛از سر زدن به خانواده ش و پرکردن جای خالی #علی برای مادر تا برگزاری روضه و شرکت در روضه های منزل #شهید.
🔹به گواهی خیلی از اطرافیان، بعد از #شهادت شهید علی خلیلی (شهید امر به معروف ) حال و هوای آقانوید هم عوض شد و انگار آرزوی پنهان شده در دلش #راه_نجات یافته بود. در یکی از نوشته هایش گفته که #علی راه را به من نشان داد
🔸گفت: #شهادت_طلبی، شهادت رو در پیش داره. مگه علی خلیلی رزمنده بود که اینطور رفت.. " در عمق #رفاقتشان همین بس که حدود یکسال و نیم بعد از شهادت علی، #خواب زیبایی را آقانوید می بیند که شهید به او می گوید: #امشب توانستیم #اذن_شهادتت را بگیریم….
🌱 #آنان که خاک را بنظر کیمیا کنند
🍂آری شودکه گوشه چشمی #به_ما کنند
#هنیئــا_لک_الشهاده
#شهید_نوید_صفری🌷
#شهید_علی_خلیلی🌷
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🔰آن شب، شب عجیبی بود. #باران میهمانِ مشهد الرضا شده بود .هوا خنک بود ، نزدیک سی بار بود که با مسئول اعزام تماس گرفته بود ولی هربار به درِ بسته می خورد. #نماز مغرب و عشاء را که خواند دلش طاقت نیاورد .
🔰آن شب دل یک بسیجی حوالی #حرم حضرت عشق میچرخید و حاجتش را میخواست. با همسر و فرزندش راهی حرم شدند ، ساعتی از #زیارتش نگذشته بود که با لبی خندان به سوی همسرش آمد.دلش آرام گرفته بود و گویی امید داشت این گره به دست #ضامن_آهو باز میشود.
🔰میدانست که #علی_بن_موسی_الرضا ضمانتش را پیش عمه اش میکند و او حتما راهی وادی عاشقی میشود. شاید کمتر از ده روز گذشت که مسئول اعزام تماس گرفت و گفت ساکت را ببند، بسیجی آماده رزم شو.
🔰او که دو سال تمام در پی راهی برای اعزام بود، حالا با ضمانت شاه خراسان کمتر از ده روز گره از کارش باز شد. #ابوطاها گفتی: «من برای یک زندگی عادی ساخته نشدم.» به گمانم برای همین مسئول اعزام را کلافه کردی، #امام_رضا را واسطه قرار دادی تا برای دفاع از حریم اهل بیت راهی شوی و درست در شب تولد #بانوی_صبر حاجتت را گرفتی.
🔰همرزمت میگفت: با هم قرار گذاشتید که هر کدامتان زودتر #آسمانی شد و بال پریدن گرفت دست آن یکی را در #زمین بگیرد ، حتی گفته بودید شربت #شهادت را هرکه نوشید، وقتی آقا بالای سرش آمد لبخندی بزند آن موقع است که ما میفهمیم مهمان #آقا شده است.
🔰همینطور هم شد. وقتی ابوطاها شربت شهادت را نوش جان کرد و این دیار و مردمانش را ترک کرد. #لبخند به لب داشت ، لبخندی به شیرینی عسل و به زیبایی شهادت و به همین زودی #طاها مرد خانه شد.
🔰در عجبم چطور از #همسرت دل کندی و چگونه از شیرین زبانی های #امیر_علی گذشتی؟ به راستی که قدم گذاشتن در این راه دل شیر میخواهد و قلبی که برای #معشوق بتپد ، کاش #قلب ما هم اینگونه بی قرارِ معشوق حقیقی مان باشد و در راه عشق ثابت قدم باشیم.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
#شهید_مصطفی_عارفی
#سالروز_شهادت
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
شهید مدافع حرم رضا میرزایی
#مجاهد_بیادعا
✍🏻سال ۱۳۹۵ از خانوادهای افغانستانی تبار در ایران متولد شد. نوجوان بود که دلیرانه به صفوف مجاهدان افغانستانی پیوست تا داد شیعیان مظلوم هموطنش را از طالبان جهل و خون بگیرد. عادت نداشت از مجاهدتهایش حرفی بزند همین بود که از ۵ سال و اندی حضورش در افغانستان خاطرهای باقی نیست جز اینکه با #ابوحامد همرزم بود.
✍🏻روز خواستگاری گفتهبود «تا جنگ باقی است من #مجاهدم ، هر جای دنیا که باشد».
سال ۱۳۸۰ پای سفره عقد نِشست و باز از جنگ دل نَشُست. زیباییها و خوشیهای دنیا زنجیر نمیشد به #دین و دلش. همین بود که دو سال عقدشان را در افغانستان و جنگ با طالبان سپری کرد.
✍🏻 بعد از عروسی دوشادوش پدرش در آهنگری، پتک بر آهن داغ کوبید و رزق حلالش را از دل آتش بیرون کشید. باز اما #عشق به #جهاد در دلش زبانه میکشید. مثل پرندهای مهاجر مدام در رفت و آمد بود؛ از این وطن به آن وطن. از این سنگر به آن سنگر.
پسر دهماههاش، مجتبی را به خدا سپرد و دوباره عزم #جهاد کرد. دو سال و اندی بعد که برگشت فهمیدند یک سال در هرات اسیر طالبان بوده.
✍🏻 ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۲ دخترش نرجس دو سال و نیمه بود که از منارههای حرم بانوی #دمشق فریاد هل من ناصر ینصرنی را شنید.
رضایت بانوی خانهاش را گرفت.
به ندای بانوی کربلا لبیک گفت و دوشادوش #ابوحامد در نبرد با داعش سینه سپر کرد.
✍🏻 نام جهادیاش در سوریه #مختار بود و در نیروی ادوات خدمت میکرد.
از چندبار حضور این مجاهد بیادعا در سوریه فقط همینها را میدانیم. اینها را بانوی صبوری میگوید که بعد از چند روز بیخبری، خواب همسرش را میبیند؛ در رویا، هر دو به زیارت رفتهاند.
✍🏻 بانو از نگرانیها و دلهرههایش میگوید و میپرسد «چرا نیستی؟» شهید میگوید «من کنار شما هستم.»
یک هفته بعد خبر آمد که تک تیرانداز تکفیری، رضا را در حالیکه مشغول حمل پیکر همرزم شهیدش بوده به آرزویش رساندهاست . چند روز بعد، ماه مبارک رمضان ۱۳۹۳ بود که پیکر #شهید روی دستهای دوستدارانش تشییع شد.
✍🏻 در خانواده شهید میرازایی، هر کسی، دلتنگی را نوعی تاب میآورد.
همسرش گاهی سجاده دلتنگیهایش را در حرم امام رضا (علیه السلام) میگشاید و گاهی در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت رضا (علیه السلام)، نگاه در نگاه شهید، اشکهای دوری را از چشم پاک میکند.
دردانه شهید، نرجس خانم، دلگویههایش را در گوش قابعکس بابا زمزمه میکند.
گریه آقا مجتبی را کسی ندیده؛ کسی چه میداند! شاید دارد به سفارش پدرش در آخرین دیدارشان عمل میکند «مجتبیجان! بعد از من، تو مرد خانهای؛ مرد گریه نمیکند.»
#شهید_مدافع_حرم_رضا_میرزایی🌹
🎀در دامان خاک #دامغان چشم به جهان گشود.در چشمان پدر شوقی بود که در نگاه اول هم میتوانستی آن را بیابی و شادی دل #مادر را چه میتوان گفت، وقتی که سعید کوچکش را در آغوش کشید و عاشقانه به خود فِشُرد.
🎀مردی با منشی بزرگ که از همان کودکی جاذبه ی اخلاقش گریبان گیر همه بود و همه عالم را در سیل #مهربانی خود غرق میکرد.
🎀در دومین چله نشینی اش و در دومین پیاده روی #اربعین، اذن #سربازی بانو را گرفت و راهی شام شد. همانگونه که گفته بود نفس کشیدن برایش در هوای ریا و دروغ سخت بود و بعد از رسیدن به آرزویش اینبار در عطر هوای #سید_الشهدا نفس کشید..
او رفت تا اسیر نَفْس نشود.
🎀در حماسه #نبل_الزهرا نخستین کسی بود که شهد #شهادت را نوشید.
خوش به حالش که بنده ی شیطان نشد.
جامانده این قافله شب منم
و شما خود #علمدار بودید..
جامانده ی روضه ی زینب کبری منم
شما خود روضه خوان جگر سوخته ی #زینب بودید
راستی #تولدت_مبارک_شهید...
دعا کن ما هم بار دیگر متولد شویم
برای #بندگی، زندگی و #شهادت ...
#شهید_سعید_علیزاده
#سالروز_ولادت
18.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا و الصدیقین ...
قسم به خون خدا ، قسم به لوح و قلم ،
قسم به وجود نازنین آخرین نشانه ی حق بر روی زمین بقیه الله اعظم(عج)،
قسم به خون پاک شهدای اسلام ،
قسم به خاک پای رزمندگان سرزمینم،
قسم به خون پاک شهدای هشت سال دفاع مقدس ، سرباز راه عشقم و تازنده ام رزمنده ام،تا آخرین نفس در این راه ایستاده ام،و منتظرطلوع صبح صادقش خواهم ماندهمانطور که باری تعالی وعده حقش را بارها و بارها به بندگان صالحش داده،باشد که رستگار شوند ،
وقتی بر خاکی که روی آن افتاده بودی قدم می زدم، با تو پیمان بستم، کوله بار گناهم را همانجا روی زمین بگذارم و همان میثاقی را ببندم که تو با خدا بستی
تا شاید من هم به آسمانی ها بپیوندم .
... تا شاید من هم مثل یکی از آنهایی باشم که امام زمان (عج) برای خودش انتخاب می کند .
... تا شاید من هم مثل تو پرواز کنم .
فان حزب الله هم الغالبون ...💦💫💫💫💫💫
🌻مصداق بارز فرمایش حضرت آقا بود🌻
🌸 بله ایشون فرمودند: اول باید خودت را شهید کنی بعد شهید بشی 🌸
🌹عباس در مسیر اهل بیت علیهم السلام حرکت می کرد اصلا رمز موفقیت عباس این بود که شاگردی اهل بیت علیهم السلام را کرده بود و در همین مسیر رشد کرده بود،
🌹با عباس هر هفته شبهای جمعه میرفتیم به امامزاده یحیی برای شرکت در مراسم دعای کمیل، صبح های جمعه دعای ندبه و بعد به نمازجمعه، به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد، خیلی جوان باادب و فهمیده ای بود، اهل تفکر بود او خوب راهی را انتخاب کرده بود.
🌷شهید عباس دانشگر🌷
راوی: دوست شهید
#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
🔸عباس نصفي از حقوق ماهانهاش را صرف امور #خيريه ميكرد، در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانوادهاي ميداد كه يكيشان بيمار سرطاني و ديگري بچه #يتيم داشتند
🔹باقي حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمرهاش و بخشي را خرج #هيئات و مراسم مذهبي ميكرد.
🔸در طول ماه شايد 20 روزش را #روزه ميگرفت و غذايي كه محل كارش به او ميدادند، به خانوادههاي مستمند ميداد
🔹يكبار كه ميخواست به #مأموريت برود دو، سه غذا توي خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر، بابا گفت: من خجالت ميكشم دو #غذا دستم بگيرم و ببرم اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باري از دوش كسي برداشت.
#شهید_عباس_آسمیه
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#عشق_حسین؛ تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد
عشق حسین؛ عاشق پرور است
عشق حسین؛ #شهید پرور است
عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند #کربلا کرد و وهب به هوای عشق حسین؛ #تازه_عروسش را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد
بعد از هزار و اندی سال؛ باز هم عشق حسین؛ عشقِ زمینی را #شکست میدهد
اینبار تازه دامادی به نامِ #عباس
متولد ماهِ اردیبهشت ماهِ عاشقان. نور چشم پدر و قوتِ قلبِ #مادر
درمهرماه نود؛ لباسِ مقدسِ #پاسداری به تن کرد و ورد زبانش شد: خدمت و خدمت و خدمت
در اردیبهشت "نود و پنج" تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ #حضرت_عقیله شد.
میدانِ جنگِ #حلب؛ قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای #جوانِ_کربلا بارانی کرد
قبل از شهادت #نماز خوانده بود. در تیررس دشمن مثل مولایش حسین (ع) نُقل مراسم عروسی، نثارِ #پیکر_سوخته اش شد
مادر میگوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید میشد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده
پدر میگوید: "از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که #اعتکاف های رجبی اش را آغاز کرد"
حالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، #معتکف آسمانها است
جایش خالیست اما ...
گرمی #حضورش، همه شهر را گرم میکند
#میلادت_مبارک_عباسِ_دلها♥️
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
#شهید_عباس_دانشگر🌹
#سالروز_ولادت🌷