🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_دوازدهم
#بخش_دویست_و_شانزدهم
#مرگ ابولهب آیینه #عبرت 🍂🌼
پس از شکست کفار در جنگ بدر، ابو سفیان به مکه برگشته بود، ابولهب از او پرسید:
علت شکست لشکر، در جنگ بدر چه بود؟
ابو سفیان گفت:
مردان سفید پوش را بین زمین و آسمان دیدم که هیچ کس توان مقاومت در برابر آنها را نداشت.
ابو رافع (غلام عباس) گفت:
آنها ملائکه بودند که از جانب خداوند آمدند پیامبر را یاری کنند.
ابولهب از شنیدن این سخن بر آشفت ابو رافع را محکم زد که چرا این حرفی را گفتی تا مردم به محمد بگروند.
ام الفضل همسر عباس عمود خیمه را برداشت و بر سر ابولهب کوبید که سرش شکست.
ابولهب پس از آن هفت شب زنده ماند و خداوند او را به مرض طاعون مبتلا نمود برای این که مرضش مسری بود همه مردم، تا
حتی فرزندانش از ترس او را ترک نمودند، در خانه تنها مرد و سه روز دفنش نکردند پس از سه روز او را کشیده در بیرون مکه انداختند، آن قدر سنگ بر او ریختند تا زیر سنگها پنهان شد. [۱] بدین گونه حتی دفن معمولی نیز بر او قسمت نشد.
#رمز سقوط #ملت ها 🍃🌸
پس از شکست خاندان بنی امیه، بنی عباس روی کار آمدند و زمام خلافت را به دست گرفتند.
در زمان منصور دوانیقی، محمد بن مروان (پسر مروان حمار) ولیعهد پدرش بود به زندان افتاد.
روزی به منصور گفتند:
محمد بن مروان در زندان تو است، خوب است او را احضار کنی و از جریانی که بین او و پادشاه نوبه پیش آمده، بپرسی.
دستور داد احضارش کردند.
منصور گفت: محمد! گفتگویی که بین تو و پادشاه نوبه اتفاق افتاده میخواهم از خودت بشنوم.
محمد گفت:
هنگامی که در آخر حکومتمان شکست خوردیم، از اینجا فرار کرده به جریره نوبه پناهنده شدیم. وقتی که خبر ما به پادشاه نوبه رسید دستور داد خیمههای شاهانه برای ما زدند و وسایل زندگی از هر لحاظ آماده کردند، به طوری که مردم نوبه از دیدن آنها
تعجب میکردند. روزی پادشاه نوبه که مردی بلند قد، کم مو و پابرهنه بود، به دیدار ما آمد و سلام کرد و بر روی زمین نشست.
از او پرسیدم: چرا روی فرش نمی نشینی؟
پاسخ داد:
من پادشاهم و سزاوار است کسی که خداوند مقام او را بالا برده، تواضع کند، به این جهت روی خاک نشستم.
سپس به من گفت:
شما چرا با چهارپایان خود زراعت مردم را پایمال میکنید با اینکه فساد و تبه کاری در دین شما حرام است. مسلمان نباید در روی زمین فساد کند.
گفتم:
اطرافیان ما از روی جهالت این گونه کارها را میکنند.
گفت:
چرا شراب میخورید خوردن شراب برای شما حرام است و نباید مسلمان شراب بخورد.
گفتم: گروهی از جوانان ما از روی نادانی مرتکب چنین کاری میشوند.
گفت: چرا لباسهای حریر میپوشید و با طلا زینت میکنید با اینکه اینها طبق گفته پیغمبرتان برای شما حرام است، مسلمان باید از اینها پرهیز کند.
گفتم: خدمتگزاران غیر عرب ما این کارها را میکنند و ما نمی خواهیم بر خلاف خواسته آنها رفتار کنیم.
دیدم خیره خیره به من نگاه کرد و گفت:
آری، خدمتگزاران ما، جوانان ما چنین میکنند، سپس از روی استهزا سخنان مرا تکرار کرد.
آنگاه گفت:
محمد! چنین نیست که تو میگویی. بلکه حقیقت مطلب این است که شما ملتی بودید وقتی به ریاست رسیدید به زیردستان ستم کردید و دستورات دینی خود را زیر پا گذاشتید به آنها عمل نکردید. خداوند هم طعم کیفر کردار شما را چشاند، لباس عزت را از تن شما کند و جامه ذلت بر شما پوشانید.
هنوز غضب خداوند درباره شما به آخر نرسیده، دنباله دارد که وقت آن خواهد رسید.
ولی من میترسم در سرزمین ما عذاب الهی به شما نازل شود و کیفر تو دامن ما را نیز بگیرد. زودتر از اینجا کوچ کنید و از خاک من بیرون روید و ما نیز از کشور نوبه خارج شدیم. [۱]
آری بزرگترین رمز سقوط یک ملت فساد و تبه کاری است، به خصوص فساد فرمانروایشان.
----------
📚منابع:
[۱]: ۱۰۵. ب: ج ۱۸، ص ۶۳.
[۱]: ۱۰۶. ب: ج ۴۷، ص ۱۸۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هفدهم
#بخش_دویست_و_شصت_و_ششم
#خواستههای حضرت #آدم علیه السلام ◾️🍃
وقتی که شیطان از درگاه خداوند رانده شد، از خداوند خواست تا در مقابل عبادتش او را بر فرزندان آدم مسلط سازد، همانند خون در قلب هایشان جاری گردد؛ پروردگار خواستههای او را پذیرفت.
حضرت آدم متوجه قضیه شد، عرض کرد:
خداوندا! شیطان را بر من مسلط کردی و مانند خون در رگهایم جاری است. بنابراین برای من نیز در برابر شیطان امتیازی قرار بده.
خداوند به آدم وحی کرد: ای آدم! چند چیز را به تو دادم:
۱. هرگاه یکی از فرزندان تو تصمیم بر انجام گناهی بگیرد ولی آن را انجام ندهد، چیزی برای او نوشته نمی شود و اگر انجام دهد، فقط یک گناه برای او نوشته میشود.
۲. هر یک از فرزندانت تصمیم بر انجام کار نیک گرفت ولی بجا نیاورد، یک ثواب برای او نوشته میشود، و اگر بجای آورد، ده ثواب برای او نوشته میشود.
آدم عرض کرد: خدایا! برایم بیفزا
خداوند فرمود:
٣. هرگاه یکی از فرزندانت معصیت کند، سپس توبه کند او را میبخشم.
آدم عرض کرد: خداوندا! بیفزا! فرمود:
۴. برای آنها وقت توبه را توسعه دادم تا هنگامی که روحشان به گلوگاه برسد. در این وقت آدم (علیه السلام) عرض کرد:
یارب حسبی: خدایا! همین اندازه برای من کافی است. [۱]
#یک زندگی #عبرت انگیز ◾️🍂
حضرت نوح دو هزار و پانصد سال عمر کرد، ۸۵۰ سال آن پیش از رسالت گذشت، ۹۵۰ سال آن در ارشاد و تبلیغ قوم سپری شد ۲۰۰ سالش در ساختن کشتی به پایان رسید، و ۵۰۰ سال پس از فروکش کردن آب و نشستن کشتی بر روی زمین زندگی نمود.
در همین فرصت مشغول ساخت و ساز گشت، شهرها را آباد کرد، هر کدام از فرزندانش را در یکی از شهرها مسکن داد، گو اینکه تازه به دوران فراغت و آسایش رسیده است.
روزی در مقابل آفتاب نشسته بود، فرشته مرگ (عزرائیل) به نزدش آمد و سلام کرد، نوح پیامبر جواب داد و گفت:
برای چه آمدی، ای فرشته مرگ؟
عزرائیل پاسخ داد:
برای قبض روحت آمده ام، آمدهام تا جانت را بگیرم.
نوح گفت:
حال که چنین است، مهلت میدهی حداقل جایم را عوض کنم، از آفتاب به سایه بروم؟
عزرائیل گفت:
بلی، مهلت دادم.
نوح پیامبر بلند شد از آفتاب به سایه رفت.
عزرائیل گفت:
ای نوح! تو این همه عمر کردی دنیا را چگونه یافتی؟
حضرت نوح گفت:
ای عزرائیل! روزگاری را که در این دنیا به سر بردم، برایم همانند از آفتاب به سایه آمدنم بود. (آنچنان سریع و بی ارزش برایم گذشت).
اینک مأموریت خود را انجام بده و روحم را بگیر! عزرائیل هماندم روح حضرت نوح را گرفت و این پیغمبر بزرگ الهی برای همیشه چشم از جهان فرو بست. [۱]
آری نباید به این زندگی چند روزه، دل بست.
تشکر #شیطان از حضرت #نوح علیه السلام ◾️🍃
پس از آن که حضرت نوح به قوم گناهکار خود نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، شیطان خدمت آن حضرت رسید و گفت:
ای نوح! تو بر من حقی داری و نیکی درباره من انجام داده ای، میخواهم آن را جبران کنم.
نوح پرسید: چه حقی؟
شیطان در پاسخ گفت:
همان که تو نفرین کردی قومت همگی یک جاهلاک شدند.
اگر این کار را نمی کردی من در گمراهی آنان به زحمت میافتادم، اینک مدتی راحت هستم تا نسل دیگر به وجود آید.
اکنون در مقابل این خدمت به تو میگویم از چند صفت پرهیز کن.. از کبر پرهیز کن! زیرا همین صفت کبر بود آنگاه که خداوند دستور داد برای آدم سجده کن، نگذاشت سجده کنم. اگر سجده میکردم کافر نمی شدم و از عالم ملکوت طرد نمی گشتم.
٢. از حرص دوری کن! زیرا خداوند تمامی بهشت را در اختیار
پدرت آدم گذاشت، فقط از یک درخت او را نهی کرد، ولی حرص آدم را وا داشت تا از آن درخت خورد، و از بهشت بیرونش کردند.
٣. از حسد دوری کن! برای این که قابیل فرزند آدم به برادرش (هابیل) حسد برد و او را کشت. [۱]
سپس نوح پیامبر پرسید:
به من بگو چه وقت بر فرزندان آدم مسلط میشوی و آنان را فریب میدهی؟
شیطان در جواب گفت:
هنگام غضب، آنگاه که بنی آدم غضبناک شود. [۲]
----------
📚منابع:
[۱]: ب: ج ۶، ص ۱۸ و ج ۷۱، ص ۲۴۹
[۱]: ب: ج ۱۱، ص ۰۲۸۵
[۱]: داستان قابیل و هابیل را در ج ۲، ص ۲۲۲ مطالعه فرمایید.
[۲]: ب: ج ۱۱، ص ۰۲۹۳
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫