eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
درولادت پیغمبر اکرم وامام صادق(ع)   زیک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا  که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان ها را  دو مرآت جمال حق دو دریای کمال حق  دو نور لایزال حق دو شمع جمع محفل ها  دو وجه الله ربانی دو سر الله سبحانی  دو رخسار سماواتی دو انسان خدا سیما  دو عیسی دم دو موسی ید دو حسن خالق سرمد  یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا  یکی بنیانگر مکتب یکی آرنده ی مذهبی  یکی انوار را مشعل یکی اسرار را گویا  یکی از مکه انوار رخش تابید در عالم  یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا  یکی نور نبوت را به دل ها تافت تا محشر  یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا  رسد آوای قال الصادق و قال رسول الله  به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا  یکی جان گرامی در دو جسم پاک و پاکیزه  دو تن اما چو ذات یک تا هر دو بی همتا  محمد کیست جان جان جان عالم خلقت  که گر نازی کند در هم فرو ریزد همه دنیا  محمد کیست روح پاک کل انبیا در تن  که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک جا  محمد کیست مولایی که مولانا علی گوید  منم عبد و رسول الله بر من رهبر و مولا  محمد از زمان ها پیشتر می زیست با خالق  محمد از مکان پیموده ره تا اوج او دانی  محمد محور عالم محمد رهبر آدم  محمد منجی هستی محمد سید بطحا  محمدکیست آنکو بوده قرآن دفتر مدحش  که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا  محمد را کسی نشناخت جز حق و علی هرگز  چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را  وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم  کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا  ششم مولا ششم هادی ششم رهبر ششم سرور  که هم دریای شش گوهر بود هم در شش دریا  صداقت از لبش خیزد فصاحت از دمش خیزد  فلک قدر و ملک عبد و قضا مهر و قدر امضا  بسی زهاد و عبادند بی مهرش همه کافر  بسی عالم بسی عارف همه بی نور او اعمی  دو خورشید منیر او هشام و بو بصیر او  دو کوه حکمت و ایمان دو بحر دانش و تقوی  مرا دین نبی مهر علی و مذهب جعفر  سه مشعل بوده و باشد چه در دنیا چه در عقبی  در دیگر زنم غیر از در آل علی هرگز  ره دیگر روم غیر از ره این خاندان حاشا  بهشت من بود مهر علی و مهر اولادش  نه از محشر بود بیمم نه از نارم بود پروا  سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر  اگر گردم جدا یک لحظه از ذریه ی زهرا  از آن بر خویش کردم انتخاب نام میثم را  که باشم همچو او در عشق ثارالله پا بر جا 
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 میلاد تو ای ولی سرمد شد روز ولادت محمد ... 💢 ای روح صداقت از دم تو  ای گوهر علم از یم تو  زیبنده ی تو است نام صادق  الحق که تویی امام صادق  بر هر سخنت ارادت علم  در هر نفست ولادت علم  میلاد تو ای ولی سرمد  شد روز ولادت محمد  در هفدهم ربیع الاول  شد نور تو بر زمین محول  از صبح ازل امام علمی  تا شام ابد تمام علمی  دانش زدم تو راست قامت  استاد علوم تا قیامت  قرآن به دم تو خو گرفته  ایمان ز تو آبرو گرفته  با نطق تو زنده تا قیامت  توحید و نبوت و امامت  ای در دهنت زبان قرآن  قرآن همه جان تو جان قرآن  روید چو به بوستان شقایق  از لعل لبت در حقایق  وصف تو هماره بر لب ماست  راه و روش تو مکتب ماست  با تو همه جا مدینه ی ماست  این گفت تو نقش سینه ی ماست  هر که شمرد سبک صلاتش  فردا نبود ره نجاتش  دور است ز خط طاعت ما  بر او نرسد شفاعت ما  تو مخزن علم کبریایی  تو وارث ختم الا نبیایی  حق را نفس تو نوشخند است  قرآن به دمت نیازمند است  قرآن که در کلام سفته  با نطق تو حرف خویش گفته  هر آیه که جبرئیل آرد  بی نطق شما زبان ندارد  او راه و شما چراغ راهید  ناگفته و گفته را گواهید  تو بر تن پاک علم جانی  استاد مفضل و ابانی  دانشگه نور حق پیامت  صدها چو زراره و هشامت  دارند جهانیان بصیرت  از مؤمن طاق و بو بصیرت  ای زندگیم هدایت تو  دین و دل من ولایت تو  مهر تو همه عقیده ی من  مشی تو مرام و ایده ی من  روزی که گل مرا سرشتند  بر لوح دلم خطی نوشتند  این خط نوشته را بخوانید  من جعفریم همه بدانید  دلباخته ای ز اهل بیتم  خاک ره عبدی و کمیتم  فریاد دوازده امامم  نور است به هر دلی کلامم  باشد که به خاک پای میثم  میثم بشود فدای میثم ✅استاد سازگار 🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶
تو ولیّ اللّهی و آئینه ی پیغمبری در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری فاطمه یا مجتبایی یا حسین دیگری نور چشم سیّد سجّاد و نجل باقری هم ابو عبداللّهی هم صادقی هم جعفری صدق، شاهینی بود بر کفّۀ میزان تو ای به روز بیکسی یار همه بی یارها دیده از منصور دون بیدادها آزارها حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها اشک افشاندند بهر غربتت دیوارها بلکه آتش بود در بیت الولا گریان تو برد با پای پیاده دشمن کین گسترت نه ردا بر دوش بود و نه عمامه بر سرت ضعف بر تن، ذکر بر لب، اشک در چشم ترت بارها می خواست جان گردد جدا از پیکرت بود خالی آن دلِ شب جای زهرا مادرت تا ببیند بر تو چون بگذشت از عدوان تو تا کند با قتل تو منصور روز خلق شام بارها شمشیر خود آورد بیرون از نیام کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام دید ناگه پیش رویش حضرت خیر الانام زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام ورنه گیرم جان و سوزم مسند و ایوان تو عاقبت شد از شرار زهر اعضای تو آب ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب گشت با مرگت مدینه صحنۀ یوم الحساب آسمان فضل بودی سر نهادی بر تراب عالمی در سایه امّا تربتت در آفتاب چشم «میثم» نه جهان گردیده اشک افشان تو
را بصورت چون حسن زیبا حسینی خو علی سیما امام باقرش باباکه با عید محمد عید میلادش بود توأم کتاب من کتاب ا… و دین مصطفی دینم تولای امیرالمزمنین عهد نخستینم مرام جعفری و مهر آل ا… آئینم نه کاری بود با آنم نه حرفی مانده با اینم محب آل اطهارم علی را دوست می دارم ز خصمش نیز بیزارم به یارش تا ابد یارم نباشد غیر حب و بغض ، دین و مذهب ((میثم)) غلامرضا سازگار