eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
86 عکس
10 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️✨✨✨✨﷽ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔸ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ..🔸 اینکه افتاده به سمتِ تو مسیرم کافیست تا قیامت شده ای نِعمَ الاَمیرم، کافیست جز حسین بن علی عشقِ دگر نیست مرا در همین حد که به عشقِ تو فقیرم کافیست شاعر و خادم و مداح ندارد فرقی اینکه یک نوکرِ ناچیز و حقیرم کافیست! من اگر با کرم و لطف و عطایت آقا حاجتِ دیدنِ "شش گوشه" بگیرم کافیست دستِ دل را به ضریحت برسانم روزی آنقَدَر گریه کنم تا که بمیرم کافیست محسن زعفرانیه
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ...🔹 تیغ بردار و بگو نامِ علی یعنی چه کُفر یعنی که و اسلامِ علی یعنی چه زره‌ات را به رویِ سینه کمی محکم کُن تا ببینند که احرامِ علی یعنی چه کوهها را بشکن تا که بفهمد دشمن معنیِ ضربه‌یِ آرامِ علی یعنی چه تیغ بردار که بازویِ علی داری تو وقتِ طوفان شده هوهویِ علی داری تو مانده در خاطره‌یِ رزم ، خطر یعنی تو همه گفتند یک کوه ، جگر یعنی تو از مسلمان شدگانِ درِ خیبر بشنو مرگ تو صاعقه تو تیغِ دوسَر یعنی تو خاطرات اُحُد انگار که تکرارِ تو بود ها علی بَشَر کَیفَ بشر یعنی تو نفَس اُم بنین شاه‌یلِ زهرایی تو‌ پسر خوانده‌ی روزِ ازلِ زهرایی آی ای عشق بخوان جانِ نجف عباس است آفتابِ لبِ ایوانِ نجف عباس است به عقیقِ یمنش گرچه تراشید حسین نقشِ فیروزه‌ی سلطانِ نجف عباس است بعدِ او کعبه‌ی پیران حرم هست حبیب بعدِ تو قبله‌ی مردانِ نجف عباس است هرکه شوقِ تو چشد حسرت محشر نکشد ای خدا هیچ کسی داغِ برادر نکشد دختری گفت به زینب که بگو برگردد عمه با مَشک بگو زود عمو برگردد گفت تا بوسه بگیری زِ علی می‌آید بوسه زد جایِ عمو زیر گلو برگردد گفت در پیشِ رُباب آمدنش گردنِ من قول داده که برای لب او برگردد حیف شد حیف که او آنچه که می‌خواست نشد تا که او خورد زمین پشتِ حرم راست نشد ای مفاتیحِ حرم باز عَلَم را بردار باز بر دوشِ خودت بارِ حرم را بردار تو تکانی بخوری تا خودِ کوفه بروند نگرانم چه کنم یک دو قدم را بردار تکیه کردم به عَلَم باز نشد برخیزم خیز از خاک برادر کمرم را بردار آه در چشمِ تو خونِ جگرت را دیدم تو زمین خوردی و من پشتِ سرت را دیدم تیغ می‌خواست که بازویِ تو را برداد نیزه می‌خواست که گیسوی تو را بردارد ای به رو خورده زمین از رویِ تیر و شمشیر مادرم آمده تا رویِ تو را بردارد این سه‌شعبه فقط ای کاش که چشمت می‌بُرد حرمله زد که دو اَبروی تو را بردارد آتشی بر جگرِ قافله انداخته‌اند بینِ اَبروی تو بد فاصله انداخته‌اند حسن لطفی
❣️✨✨✨✨﷽ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔸ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ..🔸 اینکه افتاده به سمتِ تو مسیرم کافیست تا قیامت شده ای نِعمَ الاَمیرم، کافیست جز حسین بن علی عشقِ دگر نیست مرا در همین حد که به عشقِ تو فقیرم کافیست شاعر و خادم و مداح ندارد فرقی اینکه یک نوکرِ ناچیز و حقیرم کافیست! من اگر با کرم و لطف و عطایت آقا حاجتِ دیدنِ "شش گوشه" بگیرم کافیست دستِ دل را به ضریحت برسانم روزی آنقَدَر گریه کنم تا که بمیرم کافیست محسن زعفرانیه
❣️✨✨✨✨﷽ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ...🔹 آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس مرغ دل خانه در ایوان تو دارد عباس در حریمت نه فقط دل‌شدگان حیرانند عشق هم دست به دامان تو دارد عباس شب از آن روز که چشمان تو خاموش شده‌ست رنگ گیسوی پریشان تو دارد عباس ابر هر گاه که می‌بارد از انبوهی بغض شرم از تشنگی جان تو دارد عباس طور عشق است نگاه تو و موسای دلم بهره از مشرب عرفان تو دارد عباس خیمه‌ها تشنه آبند و لب تیغ جفا صحبت از شام غریبان تو دارد عباس حسن یعقوبی
❣✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ ✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️ استخاره زده شد آیه ی باران آمد ناگهان حضرت عباس به میدان آمد رخصت جنگ اگر داشت که غوغا می شد داشت سقای حرم عازم دریا می شد داشت با صوت جلی پور ولی می آمد همه دیدند که عباس علی می آمد مشک بر دوش و رجزخوان شده ساقی سرمست " پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست " جنگ با حضرت سردار جگر می خواهد چشم در چشم علمدار... جگر می خواهد اینچنین بود که بر فکر کمین افتادند نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند چهره ی ماه بر آیینه ی دریا افتاد آب زانو زد و بر زانوی سقا افتاد دست بر آب زد و آب ز دستش بی تاب آب بر آب زد و آب شد از خجلت آب مشک پر کرد ولی تیر و سنان در راه است بارش تیر ز دامان کمان در راه است آنطرف در پس هر نخل کمین خواهد بود دست هایی قلم افتاده زمین خواهد بود آخر این مشک از او قوت جان می گیرد حرمله باز نشسته و نشان می گیرد تیر بر چشم علمدار نشیند ای کاش مشک را پاره و بی آب نبیند ای کاش کاش ای کاش ولی حیف که او پرپر شد علقمه شاهد شق القمری دیگر شد اشک از گوشه ی چشمان گل یاس افتاد مادر آغوش گشوده است که عباس افتاد دستش افتاده ولی باز علمدار است او شیر زخمی شده در گله ی کفتار است او از نفس های دم آخر او می ترسند روی نی رفته ولی از سر او می ترسند بعد از او غربت این قوم رقم خواهد خورد تازیانه به تن اهل حرم خواهد خورد بعد او قافله را زود به غارت بردند وای ناموس خدا را به اسارت بردند چشم در چشم علمدار... جگر می خواهد جنگ با حضرت سردار جگر می خواهد نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند اینچنین بود که بر فکر کمین افتادند... ابراهیم زمانی
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️ به دار هر دو جهان دلربا ابالفضل است به ایل هاشمیون مهلقا ابالفضل است چه حاجت است به دنیای دون مرا وقتی به روی هر دو لبم ذکر یا ابالفضل است خدا برای خودش یک نمونه آورده که عبد صالح دین خدا ابالفضل است دمیده عطر خوشش در سراسر گیتی که جوشش همه چشمه ها ابالفضل است نمی ز لعل لبش زنده میکند مرده که اوستاد دروس شفا ابالفضل است شنیده ام که کسی اینچنین چه خوش میگفت کلید دار حسینیه ها ابالفضل است چو میرسد علم کربلا به دستانش زهر کجا شنوی بانگ یا ابالفضل است به سینه های حسینی نوا دهد عباس نی درون نی نینوا ابالفضل است بسان باد رویم از پل صراط خدا چرا که نامه اعمال با ابالفضل است تمام عالمیان ریزه خوار سفره او نزن به پیش کسی روی تا ابالفضل است به خون سرخ شهیدان و حضرت ارباب قسم که صاحب این روضه ها ابالفضل است خوشا به حال دو چشمان ما عزاداران چو ساقی قدح چشم ما ابالفضل است به راه دین خدا و رسول آنکس که بداده چشم وسر ودست و پا ابالفضل است میلاد یعقوبی( اراک )
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️ صدا زدی که کنارت برادرت برسد که پیرمردِ حرم زود در برت برسد میانِ راه ، زِ زین ناگهان زمین خوردم مگر لبم به دو تا دست محشرت برسد به هر طریق خودم را رساندم علقمه تا... که سینه ام به نفس های آخرت برسد هنوز هم که تو در فکر احترام منی توان نمانده به پاهای پیکرت برسد شبیهِ ماهیِ افتاده روی خاک شدی تکان مخور ، که دو دستم برابرت برسد محال بود به قدّت ، عمود قد بکشد چقدر خم شده ای تا که بر سرت برسد؟! تو هر چه سعی کنی باز چشمِ من باید... به جای خالیِ چشمِ مطهّرت برسد! مبارک است که شد مادرِ تو ، مادرِ من از این خبر چه مقامی به مادرت برسد مرا که اینهمه اینجا شماتتم کردند... خدا به دادِ اسیریِ خواهرت برسد! استاد حبیب نیازی
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️ تا ستون عرش را عباس محکم می کند کوه هم نزد ابوفاضل کمر خم می کند هر کجا که روضه عباس شد با سر بدو چایی این روضه را ام البنین دم می کند حضرت مهدی خودش در روضه ی عباس هست او صفوف سینه زنها را منظم می کند غصه ی خرج مجالس را تو خوردی کافری حضرت زهرا خودش خرجی فراهم می کند هر ملک وقت درود و احترام و هر سلام حرف خود را نزد او ختم به " سلم " می کند خلق و خویش رفته به خلق خدای لایزال صد چو من را با نگاه خویش آدم می کند جعفر ابوالفتحی
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️ ستون خیمه ی عشق و وفا ابالفضل است شکوه غیرت و حسن و حیا ابالفضل است گره به کار شوم رو نمی زنم به کسی گره گشای من خسته تا ابالفضل است ز آستانه ی لطفش نمی روم جایی امید این دل درد آشنا ابالفضل است قلم قلم شده دستان او که بنویسد حساب نوکر ارباب با ابالفضل است نه بین روضه و در تکیه ی محرم ها همیشه زمزمه ام ذکر یا ابالفضل است وزیر و یار و علمدار و ساقی طفلان بگو که لشگر خون خدا ابالفضل است هنوز می رسد آوای العطش بر گوش نوای اهل حرم یکصدا ابالفضل است کنار پیکر سقا ، حسین آمد و دید تمام علقمه و کربلا ابالفضل است به ذکر "کاشف کرب الحسین" فهمیدم کمیل ، شرط قبول دعا ابالفضل است کمیل کاشانی
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️ رُخي قشنگ و نگاهي عميق و مهتابي جمال حضرت ساقي در اوج جذّابي كنار چشمه كشيده است چشم زيبايش دو تا فرشته، دو تا دست، مشك وبي آبي سوار توسن عشق و ميان دجله ي خون ببين كه آب گرفته است، رنگ عُنّابي كنار علقمه افتاده پيكري خونين نبرد و قامت عباس و تيغ قصابي كشيد نعره برادر كه آرزومندم مرا در اين دم آخر فقط تو دريابي به خيمه ام مَبر اي جان كه باز مي بينم رباب و خواهش آب و علي و بي تابي هزار مرتبه مادر به گوش من خوانده است تو جان فداي حسيني، غلام اربابي يل دلاور لشكر عمو ابوفاضل شراب و ساقي و ساغر عمو ابوفاضل همين كه سوز عطش خيمه بر زمين انداخت صداي نعره ي او در جهان طنين انداخت به قصد علقمه آمد كه آب بر دارد عقاب گونه نظر بر سپاه كين انداخت بدون واهمه دل بر سپاه دشمن زد به جان تك تك شان تيغ آتشين انداخت كسي نبود هماورد آن دلاور مرد و ترس، ولوله در دشمنان دين انداخت هزار مرد سپاهي گرفت اطرافش و مثل حرمله تير از پَسِ كمين انداخت كسي به فَرقِ شريفش عمود آهن زد و سرو قامت اورا ز روي زين انداخت كدام چشم پليدي تو را نشانه گرفت كدام دست پليدي تو را چنين انداخت و پيش چشم تمام حرم، حسين آمد عمود خيمه ي عباس را زمين انداخت يل دلاور لشكر عمو ابوفاضل شراب و ساقي و ساغر عمو ابو فاضل چو سوز سينه ي زينب كه شعله ور مانده است هنوز چشم سكينه ز اشك تر مانده است چرا سكوت عجيبي گرفته عالم را مگر چقدر مسافر از اين سفر مانده است؟ بگو به شهر مدينه كه در هجوم خزان ز نسل فاطمه يك مرد خون جگر مانده است و از حسين و شهيدان بي كفن امروز جنازه هاي غريبي بدون سرمانده است برو به خانه ي ام البنين كه منتظر است بگو به بي بي مظلومه بي پسر مانده است هنوز بي بي مظلومه، مادر عباس پناه آخر ما نوكران درمانده است يل دلاور لشكر عمو ابوفاضل شراب و ساقي و ساغر عمو ابوفاضل نگاه قافله امروز هم به دست تو است و ذكر دائم مردم قسم به دست تو است هنوز هم كه هنوز است تو علمداري امير لشكر مهدي (عج)، عَلَم به دست تو است اگر چه شهد شهادت چشيده اي مظلوم ولي تلافي ظلم و ستم به دست تو است مكن ز روي كرامت دريغ آمين را قبول و ردّ دعا بيش و كم به دست تو است شفيع شيعه ي زهرا(س) تويي و خُوشحاليم از اينكه روز قيامت قلم به دست تو است خدا و خلق خدا را گواه مي گيرم كه تا قيامِ قيامت دلم به دست تو است اگر چه بنده ي خوبي نبوده ام، آقا مرا ببخش كه لطف و كرم به دست تو است يل دلاور لشكر عمو ابوفاصل شراب و ساقي و ساغر عمو ابوفاضل غلامرضا ظریف
‍ ❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ... 🔹 پیغمبری و قصه ی تکرار تو راز است درهای جنان در حرم امن تو باز است از بانگ اذان تو جهان مست نیاز است در پشت سرت جن و ملک غرق نماز است از باده ی پی در پی ساقی شده ای مست در آینه ی چشم تو سیمای خدا هست از گوشه ی چشم تو گرفته عشق حاجات در طور تو موسی همه شب غرق مناجات ذکر تو عبادت شده و افضل طاعات بر گرد تو حاجی شده ام حضرت میقات بر خرمن گیسوی تو سائل شده محتاج با ذکر علی هر شبه دل رفته به معراج با مهر تو کافر شده ، ای عشق مسلمان حسرت به لب از قامت تو سروِ گلستان محتاج دعای تو شده نم نم باران از خنده ی تو خلق شده روضه ی رضوان در حسرت لبهای تو سوزد دل دریا اُف کرده حسین بعد تو بر قصه ی دنیا از داغ لبت آب شده مادر مهتاب با رفتن تو ریخت به هم لشگر مهتاب پاشیده شده روی زمین پیکر مهتاب در هلهله ی اجنبیان خواهر مهتاب حتی به سر نیزه برایم تو پناهی برقافله ی شب زده ام گرمی ماهی سجاد احمدیان
هركس به اندازة تزكيه اي كه دارد مي تواند از وحي استفاده كند نه به اندازه سوادي كه دارد! به همين دليل معلوم نيست هركس كه قرآن را حفظ كند حتماً هم از آن استفاده كند. اصل وَحي، حقيقتي است در عالم غيب و هركس به اندازه آزادکردن روح از دنياي مادي، از طريق تزكيه اي كه انجام مي دهد، با غيبِ قرآن ارتباط پيدا مي كند