🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 زنی کاندر شهامت بُرده کوی سبقت از مردان 💢
ندیدَست و نخواهد دید دیگر دیدۀ دنیا
زنی فرزانه و دانا بسانِ زینب کبرا
کمال و فضل او سرچشمۀ فضل و کمال خلق
جمالش جلوۀ انوار ذات خالق یکتا
بپاکی تالی حوا بتقوا ثانی زهرا
به عفت وارث مریم بعصمت نایب زهرا
زنی کاندر شهامت بُرده کوی سبقت از مردان
که مردانه بسختیها چو کوهی ماند پا بر جا
بشمشیر بیان، نظم سپاه کفر برهم زد
بدست بسته درهم ریز کاخ شوکت اعدا
بهر محفل که وارد گشت کفر آل سفیان را
مدلل کرد با نطق بلیغ و خطبه غرا
زهر شهری که بگذشت وبه هر شهری که پا بگذاشت
بهر جائی نمود ایجاد برسفیانیان بلوا
بهر منزل بهر مسکن بهر کوی و بهر برزن
چه طوفانها چه شورشها که برپا کرد بی پروا
بفرمان یزید دون بدشت کربلا کردند
چه رستاخیز خونین بر سر آل عبا بر پا
بقتل عام فرزندان هاشم دست یازیدند
که حتی بر صغیران هم نشد زان قتلها ابقا
حسینی را که پیغمبر مدامش حلق می بوسید
چسان لب تشنه ببریدند سرش اندر لب دریا
فراتی را که وحش و طیر از آن ازاد می نوشید
چسان بستند راه آن بروی عترت طاها
علی اکبر که خلق و خلق او شبه پیمبر بود
رخش را لاله گون کردند با شمشیر خون پالا
جدا کردند عباس علی را هر دو دست از تن
پی یک مشک آب آن ناکسان سفله و ادنا
بکینه پرچم دین خدارا سرنگون کردند
طریق کفر پیمودند بهر دولت دنیا
وجود قاسم ناکام را کردند صد پاره
نه از روی حسن کردند آزرمی نه از زهرا
زدند آتش بخرگاه جلال آل پیغمبر
که خواهد ماند باقی سوز آن تا محشر کبرا
بغارت دست بگشودند وهر چه بود بربودند
لباس و معجر از آل علی بردند بر یغما
بلی این زینب آن زن بود کاندر عالم اسلام
به مردان جهان آموخت درس همّت والا
دوباره پرچم دین خدارا بر فلک افراشت
حقایق را بیان فرمود به هر اعلا و هر ادنا
« امینی » قصه کوته کن که هرگز نیست پایانی
بوصف زینب آن دخت دلیر شاه او ادنا
✅مرحوم سلیمان امینی تبریزی
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#حضرت_زینب_مدح
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها 💢
روی نیزه چشاتو به روم نبند
الهی قربون اون چشات بشم
حق بهم بده ، دارم دق می کنم
چند روزه ندیدمت ، فدات بشم
گفتم اونجایی که گوداله نرو
گریه مو دیدی وگفتی : نمیشه
حالا از رونیزه پیش چشم من
زیر دست وپا نیفتی نمیشه؟
میون بارونِ سنگا ، قافله ات
باهجوم غم پذیرایی شده
یه کاری کن تاحواسا پرت بشه
آخه خواهرت تماشایی شده
باچشای نیمه بازت اینجوری
پر ِخستهی منو نگاه نکن
پیش محملم بیا ، ولی داداش
دست ِ بستهی منونگاه نکن
کاش یکی پیدا بشه از سرتو
خاک و خاکسترارو جدا کنه
کاشکی حرمله سر عباسمو
دیگه ازگردنِ اسبش واکنه
فاصله زیاده بینمون ، میخوام
حرفامو بگم برات با اشاره
هرجا خیزرونه قرآن نخونی
لب تو طاقت ِچوب ونداره
ترسم اینه توی موج جمعیت
دخترات دونه به دونه بمیرن
هربلایی سرمون بیاد ، ولی
نمیزارم نون وخرما بگیرن
✅ علی شکاری
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#اسارت_شعر_روضه
#حضرت_زینب_زمزمه
🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
💢 جانِ خواهر سروِ بالایی که زینب داشت خَم شد 💢
می روم با کاروان اما سرِ تو ساربانم
می کِشَم خود را به دنبالِ تو گرچه خسته جانم
هیچکس قادر نبود از پیکرت دورم نماید
گر سرِ بر نیزه ات با من نبود ای مهربانم
خنده ی کمرنگِ لب هایِ به خون آغشته ی تو
می زند فریاد می خواهم کمی قرآن بخوانم
ماهِ تابانم ، مشو دور از کنارم تا نمیرم
ای تمامِ حاصلم با من بمان تا من بمانم
گاهی از محمِل که می بینم سَرَت را رویِ نیزه
می خورم حسرت چرا تو اینچنین و من چنانم
جانِ خواهر سروِ بالایی که زینب داشت خَم شد
از غمِ خشکیِ لب هایِ عطشناکت ، کمانم
کاش تا دورانِ (هجران) بگذرد دیگر نمانده
نَه قراری و نَه صبری و نَه طاقت نَه توانم
✅محسن سلطانی( هجران )
#حضرت_زینب_شعر_روضه
🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 زبان حال حضرت زینب (س) با حضرت عباس (ع) در مسیر کوفه و شام 💢
بعد از تو، غم به سینه ی لیلا پناه برد
مجنون دل شکسته به صحرا پناه برد
برخیز ای پناه حرم ، گوشواره ای
با دلهره به زینب کبری پناه برد
پُرکرده حرمله همه جا، شاه بی سپاه
از بی کسی به خیمه ی زنها پناه برد
قولت چه می شود؟به تو امید بسته است
دیدی خودت رباب به سقا پناه برد
بعد از تو،خیمه های حرم زود گُر گرفت
زینب همین که سوخت،به زهرا پناه برد
با احترام قافله برگشت تا حجاز!
در خواب هم رقیه به رویا پناه برد
بعد از تو،حرف از سرِبازار می زنند
هشتادوچار کودک و زن زار می زنند
✅وحید قاسمی
#اسارت_شعر_روضه
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷
💢پای پیاده اگر کرب و بلا می رویم...💢
لطف و صفای حسین در حرم زینب است
کرب و بلا صحنه درد و غم زینب است
عطر بهشتی اگر از حرمش میرسد
رایحه جنت از آه دم زینب است
هدیه دستان اوست پرچم هیات ما
صحن حسینیه ها جام جم زینب است
کوفه و شامات را مثل علی فتح کرد
قامت دین قائم از قد خم زینب است
در همه جا نعره زد شیرزن با حجاب
حجب و حیا دولت محتشم زینب است
راه حسین میروند سینه زنان زین سبب
شیعه ناب حسین همقدم زینب است
در همه جبهه ها فتح و ظفر زان ماست
بر سر یاران ما تا علم زینب است
پای پیاده اگر کرب و بلا می رویم
لطف خدا جای خود ٬ این کرم زینب است
دفتر زینب بیا نام خودت ثبت کن
تذکره کربلا ٬ با قلم زینب است
✅ ابوالفضل عباسی معروفان اهری
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#پیاده_روی_اربعین
.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 در تمام عمر خود زینب فقط یک حج نمود... 💢
جان من قربان بانویی که با حفظ حجاب
در اسارت دشمنش را زار و نالان می کند
با کلام و نطق آتش بار همچون حیدرش
کاخ طغیان و ستم را جمله ویران می کند
در تمام عمر خود زینب فقط یک حج نمود
بین چگونه حجّ آن بانوی دوران میکند
حجّ اعمال فراوان توامان دارد ولیک
هفت طوفش را فقط این زار عنوان می کند
در طواف اولش پهلوی مادر را ببست
در عزای فاطمه نوحه فراوانمی کند
بست زخم فرق بابایش علی شاه ولا
طوف دوّم را چنین سلطان نسوان می کند
در فراق مجتبی باشد طواف سوّمش
دور چارم را بگویم من بدین سان می کند
دید روی سینه ی مولا نشسته شمر دون
صحنه ی ظلم و فساد خویش اکران می کند
خنجر دشمن گرفت امّا نمی دانم چه شد
بوسه بر دستان زینب تیغ بران میکند
در طواف پنجمش اسلام را احیانمود
خارج از اخیام بیمار پریشان می کند
طوف ششّم را چنان آن عالمه انجام داد
لرزه از آثار آن فرزند مرجان می کند
در خرابه اتّفاق افتاد طوف هفتمش
گنج خود در زیر خاک شام پنهان می کند
وصف زینب از کلام شاعران " اشراق " بین
آرزوی خود چگونه شاعر اعلان می کند:
"کربلا خواهی اگر از دامن زینب بگیر"
بر مزارش عاشقان را اوست مهمان می کند
✅سعید نجفقلی زاده(اشراق مراغه ای)
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#حضرت_زینب_مدح
🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 تنها و اسیر و دست بسته پیوسته حماسه آفریده 💢
ای بوده ز دور خرد سالی
دارای جلال ذوالجلالی
ای مادر جمله مصائب
ای دختر سید الموالی
با اشک تو ای سحاب رحمت
با یاد تو ای مه هلالی
بهتر که ز خاک ره شود پر
چشمی که بود ز اشک خالی
بر ماه جمال نیلگونت
چون فاطمه نقش بی مثالی
در عین حسین، نور عینی
او زینبی است و تو حسینی
ای همسفر سر بریده
ای پرده خصم را دریده
غیر از تو به طول چند ساعت
72 داغ کس ندیده
قرآن شده سرفراز از تو
هر چند که قامتت خمیده
تنها و اسیر و دست بسته
پیوسته حماسه آفریده
با خون جبین نمود تفسیر
تا آیه ز نوک نی شنیده
تو عصمت ذات کبریایی
مرآت تمام انبیایی
ای وارث باغ پرپر وحی
ای دختر وحی و خواهر وحی
جز تو که به زیر تازیانه
گلبوسه زده به حنجر وحی
غیر از تو که گفته در یم خون
شکرانه کنار پیکر وحی
دریایی و خطبه های نابت
هنگام خطابه گوهر وحی
بازار کجا و بانوی دین
ویرانه کجا و دختر وحی
هم فرق تو کوفیان شکستند
هم دست ترا به شام بستند
بیدادگری تمام کردند
حرمت به ترا حرام کردند
از خاک وطن ترا دوباره
تبعید به شهر شام کردند
با دیدن کوچه های شامت
خوناب جگر به کام کردند
آنجا که به گرد محمل تو
مردم همه ازدحام کردند
آنجا که نثار مقدم تو
خاشاک ز روی بام کردند
آنجا که به نوک نی شهیدان
بر محمل تو سلام کردند
آنجا که ز راه کینه با سنگ
توهین به سر امام کردند
دروازه شام را که دیدی
یکباره ز عمر دل بریدی
با دیدن شام غم دوباره
افتاد به سینه ات شراره
گویی که دوباره چشمت افتاد
بر نیزه به هیجده ستاره
یاد آمدت از سر برادر
از چنگ و دف و نی و نقاره
همچون بدن عزیز زهرا
گردید دلت هزار پاره
شد ختم به مرگ داستانت
در شام به لب رسید جانت
تا جان به تن مطهرت بود
خون در دل و دیده ترت بود
جان دادی و ذکر واحسینا
در زمزمه های آخرت بود
پیراهن پاره پاره او
تا لحظه مرگ در برت بود
گویند نشان تازیانه
در غسل عیان به پیکرت بود
بالله قسم شهادت تو
در شام شبیه مادرت بود
چشمت به ره اجل دم مرگ
دل در حرم برادرت بود
چون ابر که در بهار گرید
«میثم» به غم تو زار گرید
✅استاد سازگار
#اسارت_شعر_روضه
#حضرت_زینب_شعر_روضه
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢تو روی نیزه نوحه گرم باش یاحسین💢
ای سایه سرم به سرم باش یاحسین
هر دم فروغ چشم ترم باش یاحسین
من روی ناقه گریه کنم از برای تو
تو روی نیزه نوحه گرم باش یاحسین
قرآن بخوان که دل شده تنگ صدای تو
آرامش دل و جگرم باش یاحسین
ای از مدینه همسفرم ای برادرم
مثل همیشه دور و برم باش یاحسین
همچون هلال گاه عیانی و گه نهان
قدری مقابل نظرم باش یاحسین
منکه نشد به پیکر تو سایبان شوم
اما تو سایبان سرم باش یاحسین
اطراف من ببین ،به علمدار خود بگو
همواره پاسدار حرم باش یاحسین
با دیدن سر علی اصغر رباب گفت...
خیلی مراقب پسرم باش یاحسین
✅حسین میرزایی
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#اسارت_شعر_روضه
🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری💢
به شیعه ابرو داده وجود زینب کبری
یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری
اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت
نماد پنج تن را در وجود زینب کبری
نه تنها زینت باباست بلکه زینت دنیاست
علی پیداست در حین شهود زینب کبری
پس از چشمان مادر_ان همیشه محرم حیدر_
غم از رخسار بابا می زدود زینب کبری
حسین از یاد ها می رفت و پرچم ها زمین می خورد
نبود از عشق ردی در نبود زینب کبری
کسی که هستی اش را داد تا که معجرش باشد
نمی داند قلم حد و حدود زینب کبری
شهادت خواستگاه کربلا بود و حسین اما
اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری
اسارت رفت اما معنی اش ذلت نمی باشد
اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری
چه محکم ما رایت الا جمیلا ضربه زد انجا
به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری
چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر ابرویش
حرم را تکیه گاه امن بوده زینب کبری
طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه
هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری
به اشک شرم می شوید به نی خورشید چشمش را
ببیند هر زمان چشم کبود زینب کبری
✅حسن کردی
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#اسارت_شعر_روضه
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 آجرک الله یا صاحب الزمان عج 💢
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند ، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
تو زار میزنی ز فراق حسین و ، من ...
از سوزِ های های تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
ای "کربِ وَ الْبَلای" حقیقی کربلا
از داغ کربلای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم ، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز ، پا به پای تو خون گریه میکنم
✅رضا قاسمی
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_شعر_روضه
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💢️ روضه ومناجات جانسوز با امام زمان (عج)-مرثیه امام حسین(ع)-حضرت زینب(س) 💢
تو این شبا برای حال خستمون دعا کن
تو رو خدا برا دل شکستمون دعا کن
ببین گناه،بال و پر پروازمون رو بسته
آقا بیا،برای بال بستمون دعا کن
تو رو به اضطرار زینب،بیا بیا
به قلب بی قرار زینب،بیا بیا
به غربت مزار زینب،بیا بیا
تو رو به لکنت رقیه
به زخم صورت رقیه
تو رو به غربت رقیه،بیا بیا
دوباره باز،گدا در انتظار لطف شاهِ
حاجت من،از تو فقط یه گوشه ی نگاه
ِ
امشب فقط،امید من به دستای کریمت
دستی بگیر از منی که پرونده ام سیاه
ِ
به مشک پاره ی علمدار،بیا بیا
تو رو به اون دو چشم خون بار،بیا بیا
به طفل تشنه تشنه بین گهوار،بیا بیا
تو رو به شاه بین گودال
تو رو به اون پیکر پامال
به مادری که رفته از حال،بیا بیا
من اومدم،صدات زدم تو هم منو صدام کن
یه کاری کن،بیا منو دوباره رو به رام کن
تو رو قسم به خجلت سکینه از ابالفضل
آقا منو،این اربعین زائر کربلا کن
تو رو به قلب زار حیدر،بیا
به چهره ی کبود مادر،بیا
تو رو به خون میخ رو در،بیا بیا ....
*همیشه تیر آخر رو مادر میزنه*
تو رو به پهلوی شکسته
به محسن به خون نشسته ...
به حرمت دو دست بسته ، بیا ......
✅استاد میرزا محمدی
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_شعر_روضه
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠 💠💠
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢هرچه بلا نازل شود از صابرینم... 💢
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یک پارچه عباس هستم
من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم
در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم
جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم...
...می گوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
در راه عشق دلبرم زهرا ترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام، سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم
بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...
...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم
می خواستم عمامه ات را پس بگیرم
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دل سنگی آل امیه
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته
با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته
از هر طرف پا می شود آخر می افتد
دستش شکسته غالبا با سر می افتد
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبت های سنگینی چشیدم
✅محمد جواد شیرازی
#حضرت_زینب_شعر_روضه
#اسارت_شعر_روضه
🔶🔷🔶🔷🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷