eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت ♻️ ♻️ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 http://www.shereheyat.ir https://radio.aghigh.ir http://www.beharalashar.ir/ https://hadithashk.com/ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ ««««« »»»»» ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 زنی کاندر شهامت بُرده کوی سبقت از مردان 💢 ندیدَست و نخواهد دید دیگر دیدۀ دنیا زنی فرزانه و دانا بسانِ زینب کبرا کمال و فضل او سرچشمۀ فضل و کمال خلق جمالش جلوۀ انوار ذات خالق یکتا بپاکی تالی حوا بتقوا ثانی زهرا به عفت وارث مریم بعصمت نایب زهرا زنی کاندر شهامت بُرده کوی سبقت از مردان که مردانه بسختیها چو کوهی ماند پا بر جا بشمشیر بیان، نظم سپاه کفر برهم زد بدست بسته درهم ریز کاخ شوکت اعدا بهر محفل که وارد گشت کفر آل سفیان را مدلل کرد با نطق بلیغ و خطبه غرا زهر شهری که بگذشت وبه هر شهری که پا بگذاشت بهر جائی نمود ایجاد برسفیانیان بلوا بهر منزل بهر مسکن بهر کوی و بهر برزن چه طوفانها چه شورشها که برپا کرد بی پروا بفرمان یزید دون بدشت کربلا کردند چه رستاخیز خونین بر سر آل عبا بر پا بقتل عام فرزندان هاشم دست یازیدند که حتی بر صغیران هم نشد زان قتلها ابقا حسینی را که پیغمبر مدامش حلق می بوسید چسان لب تشنه ببریدند سرش اندر لب دریا فراتی را که وحش و طیر از آن ازاد می نوشید چسان بستند راه آن بروی عترت طاها علی اکبر که خلق و خلق او شبه پیمبر بود رخش را لاله گون کردند با شمشیر خون پالا جدا کردند عباس علی را هر دو دست از تن پی یک مشک آب آن ناکسان سفله و ادنا بکینه پرچم دین خدارا سرنگون کردند طریق کفر پیمودند بهر دولت دنیا وجود قاسم ناکام را کردند صد پاره نه از روی حسن کردند آزرمی نه از زهرا زدند آتش بخرگاه جلال آل پیغمبر که خواهد ماند باقی سوز آن تا محشر کبرا بغارت دست بگشودند وهر چه بود بربودند لباس و معجر از آل علی بردند بر یغما بلی این زینب آن زن بود کاندر عالم اسلام به مردان جهان آموخت درس همّت والا دوباره پرچم دین خدارا بر فلک افراشت حقایق را بیان فرمود به هر اعلا و هر ادنا « امینی » قصه کوته کن که هرگز نیست پایانی بوصف زینب آن دخت دلیر شاه او ادنا ✅مرحوم سلیمان امینی تبریزی 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 در تمام عمر خود زینب فقط یک حج نمود... 💢 جان من قربان بانویی که با حفظ حجاب در اسارت دشمنش را زار و نالان می کند با کلام و نطق آتش بار همچون حیدرش کاخ طغیان و ستم را جمله ویران می کند در تمام عمر خود زینب فقط یک حج نمود بین چگونه حجّ آن بانوی دوران میکند حجّ اعمال فراوان توامان دارد ولیک هفت طوفش را فقط این زار عنوان می کند در طواف اولش پهلوی مادر را ببست در عزای فاطمه نوحه فراوانمی کند بست زخم فرق بابایش علی شاه ولا طوف دوّم را چنین سلطان نسوان می کند در فراق مجتبی باشد طواف سوّمش دور چارم را بگویم من بدین سان می کند دید روی سینه ی مولا نشسته شمر دون صحنه ی ظلم و فساد خویش اکران می کند خنجر دشمن گرفت امّا نمی دانم چه شد بوسه بر دستان زینب تیغ بران میکند در طواف پنجمش اسلام را احیانمود خارج از اخیام بیمار پریشان می کند طوف ششّم را چنان آن عالمه انجام داد لرزه از آثار آن فرزند مرجان می کند در خرابه اتّفاق افتاد طوف هفتمش گنج خود در زیر خاک شام پنهان می کند وصف زینب از کلام شاعران " اشراق " بین آرزوی خود چگونه شاعر اعلان می کند: "کربلا خواهی اگر از دامن زینب بگیر" بر مزارش عاشقان را اوست مهمان می کند ✅سعید نجفقلی زاده(اشراق مراغه ای) 🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷
ساکنان نُه فلک حیران ز کار زینب است  در سما فوج ملائک با شعار زینب است  ای سلیمان از چه مینازی به جاه و حشمتت  صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است  نهضت سرخ حسینی پایدار از نام اوست  سکه ی صبر و متانت با عیار زینب است  عزت دخت علی بین، همت زینب نگر  سیّد سجاد در هر جا کنار زینب است  داد قربانی دو کودک در منای کربلا  احسن احسن فاطمه آموزگار زینب است  زن بدین لحن و بلاغت زن بدان شرم و حیا  فتح شام و کوفه هر دو شاهکار زینب است  لحظه ای در شام بر غاصبگران فرصت نداد  انهدام کاخ ظلم از اقتدار زینب است  زن بدان عزم و صلابت زن بدان قلب قوی  بر ستمکاران شدن تسلیم عار زینب است  گرچه دور افتاده از قبر برادر قبر او  در عوض روح حسین شمع مزار زینب است  کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر  چون کلید کربلا در اختیار زینب است  نوحه خوانی گر کنی (خوشزاد) تقوی پیشه کن  نوحه خوانی در حقیقت یادگار زینب است  سید حسن خوشزاد 
ای اختر فضائل و ای آسمان صبر ای زینب ای به گلشن دین باغبان صبر  گر شد حسین تشنه جگر قهرمان عشق  نازم به همتت که توئی قهرمان صبر  گشتی تو سرفراز که در دشت کربلا  دادی چنانکه خواست خدا، امتحان صبر  در حیرتم که صبر تو را وصف چون کنم  کلک زبان بریده ندارد بیان صبر  توصیف صبر توست مگر آنچه حق نزول  فرموده در کتاب مقدس به شأن صبر  دوران زندگانی هر کس زمان اوست  دوران زندگیّ تو باشد زمان صبر  ای یادگار فاطمه تا روز رستخیز  عاجز به وصف صبر تو باشد زبان صبر  کردی تو صبر تا که ظفر یافتی به خصم  آری ظفر همیشه رود هم عنان صبر  «خسرو» به یاد صبر فراوانت اوفتد  در هر کجا که گفته شود داستان صبر  سیدمحمد خسرو نژاد
 صدایش رنگ و بویی آشنا داشت طنین ِموج آیات خدا داشت  زبانش ذوالفقاری صیقلی بود صدا، آیینه صوت علی بود  چه گوشی می‌کند باور شنیدن؟ خروشی این چنین مردانه از زن  به این پرسش نخواهد داد پاسخ مگر اندیشه اهل تناسخ  حلول روح او، درجسم زینب علی دیگری با اسم زینب زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق زنی، خون خدایی را پیامبر زن و پیغمبری؟ الله اکبر
ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است  مُحتَجَب لفظ حجاب از احتجاب زینب است دانش آموز علی و خواهر ناموس دین کی دهد معجر ز سر؟ قرآن کتاب زینب است  از مزارش گر صدای سوز وسازی بشنوی  آن صدای سوزش قلب کباب زینب است  جامه ي یاران سیاه و محفل و پرچم سیاه آری آری این سیاهی یادگار زینب است  از میان تربتش بوی حسین آید برون  کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است (استاد حسيني"سعدي زمان")
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم زمانی زینت الله اکبر می شود زینب زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حُجت به علم جَفْر, اینجا شرح کوثر می شود زینب حُباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس؛ به کشتی نجات خَلق لَنگَر می‌ شود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام, دروقتش؛ دل آور, جنگ آور, آب آور می شود زینب به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛ برادر می شود عباس, خواهر می شود زینب پس از حیدر اگر بابا, پس از زهرا اگر مادر پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب   مهدی رحیمی زمستان
رحیم منزوی اردبیلی: آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است آنکه نامش زِینِ اَب خوانده رسول کردگار چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ اَیمَن بر امام من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب کند و افکند از پی و بن، ریخت بر هم زینب است دامن شير خدا بين، شير زن مي پرورد در شهامت برتر از سارا و مريم زينب است آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است با برادر درد دل مي كرد اين سان تا سحر: آنكه ريزد از فراقت اشك ماتم زينب است وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا خود ببین چون حامی ناموس عالم زینب است ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است منزوي هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
ما از ازل گدای پریشان زینبیم شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم ما را خرید و نوکر اربابمان نمود ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم طعم شراب کوثری او زبانزد است مست و خراب باده ی جوشان زینبیم با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود ما قوم در به در،همه سلمان زینبیم حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است تا روز حشر ما همه حیران زینبیم مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد دلداده های رزم نمایان زینبیم مانند مرد باشد اگر چه که خانم است خون علی میان رگش در تلاطم است او آمده زمین و زمان را تکان دهد مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد او آمده که با کرم کردگاریش با نور خویش بر سر ما سایه بان دهد او آمده که آیه ای از هل اتی شود بر دست های خالی ما آب و نان دهد او آمده که با نخی از تار چادرش بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد او آمده که با نفس مصطفایی اش قد قامت نماز ولا را اذان دهد او آمده پیمبر خورشید طف شود در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد او آمده که حق خودش را ادا کند یعنی به راه عشق،دو تا نوجوان دهد او آمده برای حسین خواهری کند او آمده که خواهری اش را نشان دهد خواهر- برادری که عزیز دل هم اند تنها همین دو عاشق و معشوق عالم اند هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست دار و ندار تو همه وقف حسین بود مانند تو به پای برادر نبود و نیست حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای در کربلا،شبیه تو مادر نبود و نیست آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا! مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست بر شانه ی صبور تو بار رسالت است مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند: اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست زینب شدی که زینت شیر خدا شوی یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست در دفتر ثنای تو ای یاسِ مریمی این بس بُوَد که عالمه ی بی معلمی ای یادگار فاطمه،غم پرور حسین هم خواهر حسینی و هم مادر حسین همپای او شدی و رهایش نکرده ای حتّی میان موج بلا،یاور حسین بار رسالت علوی روی دوش توست با این حساب بوده ای پیغمبر حسین چشم امید او به نماز شبت بُوَد روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند دور ضریح بی کفن پیکر حسین حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است آثار بوسه های تو بر حنجر حسین شکر خدا نموده ای وقتی که دیده ای زخمی شده تمامی بال و پر حسین در شام و کوفه بودی علمدار قافله جانم فدای تو همه ی لشکر حسین اسلام با حضور تو ریشه دوانده است عالم از این شهامت تو مات مانده است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است💢 ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی روز میلاد تو در تقویم روز باور است روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها بی معلم می شوی فرزانه ی استادها ای علمدار حقیقت، بانی فریادها ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را  شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است "این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است" آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تا کنون گامهایت در مسیر آیه ی "والسابقون" خواهر صبر و کرم ای دختر "و الراکعون" آمدی در دفتر دلدادگان يكتا شوی آمدی اسطوره ی ميدان عاشورا شوی ای درخت استوار! ای اسوه ی شب زنده دار! شد ردیف شرح تو در هر قصیده "اقتدار" با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار "آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار" دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد مادری کردی برایش حضرت بنت اسد! حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است چشمهایی که ندید "الا جمیلا" زینب است نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت در مقام صبر هم باید برای تو نوشت شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود" خیرها از تو رسیده دست ما، خیر کثیر! عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر حضرت ام الحیا! اخت الحسن! بنت الامیر! ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر از میان محملت نور خدا تابیده است دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم با نشان زینبیون بی نشانت می شدم با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم از شهیدان دفاع از آستانت می شدم ما همان سیل خروشانیم در راه بلا کُلُّنا اصحابُکِ، لَبَیک بِنتُ المُرتَضی ✅رضا تاجیک 🔷🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 ولادت حضرت زینب سلام الله علیها-گریه جبرییل 💢 روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: ((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع) پرسيد: ((براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟)). پيامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.))تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض ‍ كرد: ((اين دختر (زينب ) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.)) پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بيان كرد. حضرت زهرا (س) پرسيد: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س) گريه كند كيست ؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع) گريه مى كند))(3) ✅3- الخصائص الزينبيه ، ص 155 ناسخ التواريخ زينب (س) ص 47 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است💢 ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی روز میلاد تو در تقویم روز باور است روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها بی معلم می شوی فرزانه ی استادها ای علمدار حقیقت، بانی فریادها ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را  شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است "این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است" آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تا کنون گامهایت در مسیر آیه ی "والسابقون" خواهر صبر و کرم ای دختر "و الراکعون" آمدی در دفتر دلدادگان يكتا شوی آمدی اسطوره ی ميدان عاشورا شوی ای درخت استوار! ای اسوه ی شب زنده دار! شد ردیف شرح تو در هر قصیده "اقتدار" با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار "آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار" دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد مادری کردی برایش حضرت بنت اسد! حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است چشمهایی که ندید "الا جمیلا" زینب است نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت در مقام صبر هم باید برای تو نوشت شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود" خیرها از تو رسیده دست ما، خیر کثیر! عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر حضرت ام الحیا! اخت الحسن! بنت الامیر! ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر از میان محملت نور خدا تابیده است دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم با نشان زینبیون بی نشانت می شدم با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم از شهیدان دفاع از آستانت می شدم ما همان سیل خروشانیم در راه بلا کُلُّنا اصحابُکِ، لَبَیک بِنتُ المُرتَضی ✅رضا تاجیک 🔷🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
ما خاک نشین ، عرشِ مُعَلا زینب ما آجرِ اول و ثریا زینب مجموعه ی پنج تن شده دریک قاب آئینه ی مرتضا و زهرا زینب ایمان و نجابت و وفا را معنا در صبر و شرف چو کوه و دریا زینب تجمیعِ علی و فاطمه در یک روح عباس و حسن ، حسین ، یکجا زینب زینب همه را کرده نمک گیرِ حسین شد سینه ی ما حسینیه با زینب اینکه شده ام عاشق و مجنون حسین کارِ احدی نبوده الا زینب بوده است یکی جدا زِ یکدیگر نیست خورشید حسین ، شعاعِ گرما زینب تو مظهرِ حُجب هستی و الگوی وفا همسایه ندیده سایه ات را زینب در شانِ تو باید که بگوید حیدر هربار فِداها و ابوها زینب چشم فلک از اولِ خلقت تا حشر مانندِ تو را نکرده پیدا زینب یا اُخت الحسین وجیهته عندالله بِنتِ علی اشفعی لنا یا زینب با رخت و لباس پاره دروازه ی شام کردند همه تو را تماشا زینب بزمِ عرق و طشتِ طلا، کاخِ یزید کردند چه مجلسی مُهیا زینب شد نوبتِ خیزران و لبهای حسین کَس نیست دهد تو را تسلّا زینب… مهدی شریف زاده
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است💢 ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی روز میلاد تو در تقویم روز باور است روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها بی معلم می شوی فرزانه ی استادها ای علمدار حقیقت، بانی فریادها ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را  شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است "این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است" آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تا کنون گامهایت در مسیر آیه ی "والسابقون" خواهر صبر و کرم ای دختر "و الراکعون" آمدی در دفتر دلدادگان يكتا شوی آمدی اسطوره ی ميدان عاشورا شوی ای درخت استوار! ای اسوه ی شب زنده دار! شد ردیف شرح تو در هر قصیده "اقتدار" با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار "آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار" دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد مادری کردی برایش حضرت بنت اسد! حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است چشمهایی که ندید "الا جمیلا" زینب است نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت در مقام صبر هم باید برای تو نوشت شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود" خیرها از تو رسیده دست ما، خیر کثیر! عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر حضرت ام الحیا! اخت الحسن! بنت الامیر! ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر از میان محملت نور خدا تابیده است دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم با نشان زینبیون بی نشانت می شدم با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم از شهیدان دفاع از آستانت می شدم ما همان سیل خروشانیم در راه بلا کُلُّنا اصحابُکِ، لَبَیک بِنتُ المُرتَضی ✅رضا تاجیک 🔷🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
امشب از عرشِ خدا بانگِ سعادت آمد نورِ چشمانِ علی(ع)، کوهِ صلابت آمد زینبِ حضرتِ زهراست بدانید فقط جهتِ بندگی و صبر و رشادت آمد زینتِ عالم بالاست عجب نیست اگر فُطرُس امشب جهت عرض ارادت آمد خواهرِ حضرتِ ارباب، حسین بن علی یکه تازِ شرف و شور و شهامت آمد شاهد ظلم به هفتاد و دو خورشیدِ دلیر راوی عرصه ی ایثار و شهادت آمد…  محسن زعفرانیه
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی عقیلة‌العرب از عشق دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلف یار و گرفتار می‌کند از چشم یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست نام حسین، از لب زینب شنیدنی‌ست آن شیرزن که زینت شیر خدا شود باید امیر قافلۀ کربلا شود در پایمردی از همۀ مردها سر است کوثردلی که در رگ او خون حیدر است... زن دیده‌اید در سخنش، برقِ ذوالفقار؟ دربند و سربلند، اسیر و امیروار... زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟ زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟ غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید جز شوق یار، در عطش کربلا ندید شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهل‌بیت وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت» با «ما رَاَیت»، بندگی‌اش را تمام کرد حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد... «از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است» این دخترت، علی! چه‌قَدَر، شکل مادر است! هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبت انگار نام دیگر زهراست، بر لبت آن زهره‌ای که چادر زهراست بر سرش ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش باغ حیاست؛ کوچ بیابانی‌اش مبین فخرُالنّساست؛ بی‌سر و سامانی‌اش مبین... بانوی صبر! صبر سواران سر آمده آه از نهاد مردم عالم، برآمده... «اَمَّن یُجیب» را تو بخوان، بانوی دمشق! ای مُضطری که پیش تو شد سربریده، عشق... بانو! دعا کن آن مه پنهان عیان شود روشن زمین، به جلوۀ صاحب‌زمان شود
صبرآفرین باغ را ای لاله ها تزئین کنید باشقایق های خود رنگین کنید باغ را آذین ببندیداز بلور بانوی گل می رسددرباغ نور باغ را ای باغبان گل پوش کن گوش شو،سرتا به پا وگوش کن این نویداز عرش اعلا می رسد دخترکبرای زهرا می رسد نغمه ی عشق ومحبّت برلب است ذکرخاص وعام زینب زینب است این گل زهراصفت بازیب وزین آمده پیوندبندد باحسین درولادت گـردلش خون رنگ بود بهردیدارگُلش دل تنگ بـود دردلش گنجینه ی اسرار داشت بـاحسینش یک جهان گفتارداشت آفتاب وماه زهرا دیدنی است وصف این دیداربس بشنیدنی است هردو نوری کبریایی داشتند رازهایی کربلایی داشتند   ناگهان ازجانب ربّ جلیل گشت نازل برپیمبر جبرئیل داشت باتبریک پیغامی زرب گفت این گل زینب است وزین اب اوبودیاس بهار فاطمه اوبود آئینه دارفاطمه اوبه راه حق بودصبرآفرین ازخدابرسعی اوصدآفرین درحریمش صبردارد اعتکاف می چکدازدامنش عطرعفاف آمده تاصبر را معنا کند خیمۀ ایثاررا برپا کند زینب آمد عشق راسامان دهد زینب آمد درد را درمان دهد زینب آمد لاله ی صحراشود وارث صبر دل زهرا شود گربه زهرا نیست همتای دگر زینب او هست زهرای دگر نامی ازعشق و وفا برلب نبود گر«وفایی» خلقت زینب نبـود  
يا عقيلة العرب(س) قصد كرده است خدا جلوه ي ديگر بكشد سوره يِ مريمي از سوره يِ كوثر بكشد بگذاريد همين جا به قدش سجده كنم نگذاريد دگر كار به محشر بكشد دختر اين است اگر، فاطمه پس حق دارد از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد مادر ِ دَهر نزائيد و نخواهد زائيد آنكه را از سر ِ اين آينه معجر بكشد بالِ جبريل به اين قُبه تمايل دارد تا دمشق هست چرا جاي دگر پر بكشد؟! زينب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است يكسره جام بلاي همه را سر بكشد قبل از ايني كه خودش جلوه كند آماده ست عالمي را به تماشايِ برادر بكشد (علي اكبر لطيفيان)
خوب است که از زینب کبری بنویسم از حضرت صدیقه صغری بنویسم تا نقش ببندد به دلم نام عقیله از آمدن دختر زهرا بنویسم از حال و هوای قدم تازه رسیده از پشت در و جمع گداها بنویسم با کسب اجازه بنویسم خود زهرا یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او شاید بشود ام ابیها بنویسم تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن از روشنی چشم دو دنیا بنویسم من منتظرم حضرت جبریل بیاید یک اسم پر از عطر و مُسما بنویسم جبریل کنار پر قنداقه رسیده باید ملکی محو تماشا بنویسم حالا که رسیده به علی مژده مولود بگذار که من زینت بابا بنویسم بانو به خدا زیر قدم‌های تو جنت دستان تو را عرش مُعلی بنویسم وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند بد نیست که یک چند تمنا بنویسم هر چند که دیری ست تمنای من این است از کربُ و بَلای شده امضا بنویسم سیدحجت بحرالعلومی
با خبر کرد نسیمی همه دنیا را متلاطم شده دیدند دل دریا را گل سرخی که می ‌از قطره شبنم می‌زد مست می‌کرد ز بوی نفسش صحرا را چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین شور می‌داد ز حال خوش خود بالا را چشم‌هایی به روی چشم دگر وا شد و بعد دل مجنون کسی برد دل لیلا را بین آغوش برادر چقدر آرام است چقدر ناز ربودست دل بابا را گوییا بار دگر حضرت پیغمبر دید عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را زینت خانه مهتاب به دنیا آمد زینب حضرت ارباب به دنیا آمد چهره‌اش منعکس از طلعت روی زهراست عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست حضرت زینب کبری خودش اقیانوسی‌ست گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست مادری کرد برای سه امامش زینب پس ولایت به پرستاری او پا برجاست سوره مریم قرآن نمی ‌از تفسیرش وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست بهترین خوبترین خواهر دنیا آمد حضرت فاطمه دیگر دنیا آمد
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد امشب خدا تجلی خود را نشان دهد با خط نور، بر همه خط امان دهد میلاد شیر دخت علی، شیر داور است سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است باید دوباره خلقت پیغمبری چنین آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین کز دامنش ظهور کند دختری چنین فخر رسول و فاطمه «زِینِ اَب» است این ام الکتاب صبر و رضا، زینب است این بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این بعد از بتول عقده گشای علی است این یادآور صدای رسای علی است این آیینه تمام نمای علی است این گفتار وحی در سخنش آفریده‌اند یا صورتی ز پنج تنش آفریده‌اند این مریم مقدس طاهاست، زینب است این یادگار ام ابیهاست، زینب است این نور چشم حضرت زهراست، زینب است این افتخار عصمت کبراست، زینب است در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست آثار بوسه‌های علی روی دست اوست زینب که لحظه‌هاست همه یادواره اش زینب که سال‌هاست سراسر هزاره اش زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش زینب که خلقت است مطیع اشاره اش زینب که با صدای علی حرف می‌زند در شهر کوفه جای علی حرف می‌زند این است بانویی که پیام آوری کند هنگام خطبه معجزه حیدری کند یک عمر بر حسین و حسن مادری کند با دست بسته بر اسرا رهبری کند باران رحمت است که ریزد ز ابر او دین زنده از قیام حسین است و صبر او ای در تن مطهر تو جان پنج تن ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن از کودکیت شمع شبستان پنج تن چشم تو آبیار گلستان پنج تن یادآور تکلم زهرا بیان توست اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست حیدر ثنات گفته که این حیدر من است کوثر دعات کرده که این کوثر من است خون حسین گفته پیام آور من است قرآن دهد شعار که احیاگر من است صبر و رضا به مادری‌ات کرده افتخار خون خدا به خواهری‌ات کرده افتخار ایثار و صبر جمله ای از مکتب تو اند آیات نور گوهر لعل لب تو اند تو آسمانی و شهدا کوکب تو اند بالای نیزه محو نماز شب تو اند بسیار زن که صابر و نستوه بوده است کی مثل تو «رَأیتُ جَمیلا» سروده است بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین بر خطبه دمشق تو از مادر آفرین وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین لبخند فتح زد به سر نی سر حسین از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد تنهایی و ز صبر تو لشکر شکست خورد طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد تو یک تنه تمام سپاه ولایتی حق است این که دختر شاه ولایتی پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح نازل به سینه‌ات شد از اول کتاب فتح گردیده امتت سپه بی حساب فتح روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح میثم هماره با تو مگر گرم گفتگوست کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست غلامرضا سازگار
به نام نامی زینب که آیت العظمی است قسم به نام عقیله که علم الاسماست بلند مرتبه بانوی فاطمی علی تمامی وجناتش تمامی مولاست غلامزادۀ ایلش قبیلۀ مجنون کنیزه خادمه هایش عشیرۀ لیلاست نفس نفس نفهاتش چکامه ای شیوا وحرف حرف کلامش قصیدۀ غراست قلم چگونه نویسد که خامی محض است کلام پخته ی عمان بخوان که روح افزاست زنی که دست خدا را در آستین دارد زنی که یک تنه مرد آفرین کرببلاست برای آل عبا بوده واجب التعظیم حسین فاطمه احمد حسن علی زهراست عقیله ای که عقول از مقام او حیران فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست ندیده سایۀ او را نگاه همسایه اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست ندیده سایۀ او را مدینه یا مکه که شهر در قرق چند حضرت سقاست نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی که این حریم حریم فرشته های خداست نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت مقام چادر خاتون فاطمه بالاست هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل هنوز بردن نامش برای او رویاست ز مادحین بزرگی این سرا مریم ز واصفین بلندی این حرم عیسی ست رکاب ناقه که سر قفلی علمدار است ستون خیمه که قلب خیام عاشوراست پناهگاه تپش های خستۀ سجاد امام هاشمیان و شفیعه فرداست اگر حسین در اعماق سینه ها جاریست اگر حسینیه ای در تمامی دلهاست ولی حسین خودش زینبیه ای دارد که در تمامی افلاک بیرقش بر پاست حسن لطفی
مادرت آسمانِ خوبی‌ها پدرت از اهالی والا ای که شاگرد اشک تو آدم ای هوادار عشق تو حوا گوشه ای از نجابتت مریم شمه ای از عروج تو عیسی متحیر ز صبر تو ایوب متوسل به طور تو موسی پرچم کربلا به شانه ی توست ای علمدار عصر عاشورا فتنه ها را تو برملا کردی کربلا را تو کربلا کردی شعر مضمون ناب یعنی تو رمز پاکی آب یعنی تو وامدار تلالوء ات خورشید حضرتِ آفتاب یعنی تو مَلاََتْ كُلِّ شَىْء یا زینب همه با این حساب یعنی تو‌ صاحب رایت القیام حسین واژه ی انقلاب یعنی تو منجی تنگنای آخرتی پس حساب و کتاب یعنی تو جنس نوری عقیله عشقی تو بزرگ قبیله عشقی قصد کرده است خدا جلوه‌ی دیگر بکشد سوره‌ی مریمی از سوره‌ی کوثر بکشد بگذارید همین جا به قدح سجده کنم مگذارید دگر کار به محشر بکشد دختر این است اگر فاطمه پس حق دارد از خداوند فقط منت دختر بکشد بال جبریل به این قبه تمایل دارد تا حرم هست چرا جای دگر پر بکشد شناختی که من از دست‌هایتان دارم بعید باشد اگر دست رد به ما بزند همین کرامتتان شد سبب هر شب و روز که حلقه دور نگین کَرَم گــــــدا بزند تو قرص نان خودت را به سائلی دادی که حق به خانه‌ی‌تان مُهر هَل اَتی بزند تَهَجُّد سحرت بس که غرق ذات خداست حسین، تکیه‌ی آخر بر این دعا بزند از آن دمی که شده احترامتان واجب به دست‌های شما بوسه مصطفی بزند ز محضر همه سادات عذر می‌خواهم اگر که گفته‌ام آتش به قلب‌ها بزند خدا نیاورد آن روز را که در شهری کسی به بی‌ادبی نامتان صدا بزند هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی‌ادبی است» چه بانویی! که عقیله میان هاشمیان لقب گرفت و سزاوار این چنین لقبی است ز بس به خاطر او شد روا حوائج خلق به هر که می‌نگرم، فکر حاجت و طلبی است اگر خدای تو را خوانده زین اب، زینب! دگر که باخبر از آن مقام «زین ابی» است؟ رسیده مولد بانوی آسمان و زمین چه مهر پرده نشینی! چه ماه مُحتجبی است! مه جمادی الاولی و پنجمین شب و روز چه ماه مهر فروزی! چه روزی و چه شبی است! یا که از عشق مگو یا که جگر را بتراش خَم اَبرو بکش و قرص قمر را بتراش از علــــی دَم بزن و تیغِ دو سر را بتراش مژه را تَر کن و با خطِ مُعلّی بنویــــــس هرقدر می‌شود از حضرتِ مــــــولا بنویـــس دید حق، معرکه شمشیر زنی کم دارد دید میدانِ بلا شیرزنـــــی کم دارد دید پیغمبرِ تکبیر زنی کم دارد آنکه کم بـــــــود در این خانه، فقط زینب بود آنکه باید برود تا تَهِ خط زینــــب بــــــود پس، پس از فاطمه تصویرِ خدا زینب شد فاطمه ضرب درِ شیر خدا، زینب شد صاحبِ مجلسِ تفسیرِ خدا، زینب شد مُحرمِ عشق بخوان مَرهم هر درد آمد مَرد می‌خواست خدا مَرد تر از مَرد آمد شانه‌ای آمده تا بارِ بلا را ببرد قامتی آمده تا کرب و بلا را ببرد چادری آمده تا آلِ عبا را، ببرد فاطمه‌وار نوشتند حسیــــــن آمده است شصت و نُه بار نوشتند حسیـــــن، آمده است آمده تا که نبیند همه را اِلّا یار آمده تا برود سایه به سایه با یار سایه هم دورتر و دورتر از او تا یار... هیچ کس نیست در آفاقِ تماشایــــیِ او نیست مانند برای دل زهرایــــی او جای گهواره‌ی او قلبِ حسین است حسیـــــن دلِ آواره‌ی او قلبِ حسین است حسیــــــن و فقط چاره‌ی او قلب حسین است حسیـــــن ماه و خورشید نَه بر محور او می‌چرخند شش برادر همه دورِ سرِ او می‌چـــــرخند ماند تا بشکند او خطِ ستم را، تنها ماند تا جمع کند اهل حرم را، تنها تا که بردارد از این خاک عَلَم را، تنها ماند تا چادرِ خود را بتکاند زینـــــب کوفه را بر سرِجایش بنشاند زینـــــب خطبه‌ای خواند که از شام بجز نام نماند نامِ او ماند به تاریخ ولی شام نماند خطِ خون زنده شد و خِطّه‌ی دشنام نمانــــد گفت در شام که اسلامِ علی می‌ماند به رویِ مأذنه‌ها نامِ علـــــــی می‌مانــــــد
❁﷽❁ باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت ♻️ ♻️ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 http://www.shereheyat.ir https://radio.aghigh.ir http://www.beharalashar.ir/ https://hadithashk.com/ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ ««««« »»»»» ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃