eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی مقیمی: من از اسارت آمدم با یک بغل غم حیرانِ این گودال و این دشتم برادر در پیکر خود سر نداری تا ببینی از شهر شام و کوفه برگشتم برادر   من آمدم اما نه آن طوری که بودم مویی سپید و قامتی خم دارم این بار من سعیِ خود را کردم اما ای برادر در کاروانم چند تن کم دارم این بار   رخصت بده شرح سفر با تو بگویم طی شد چهل روزم به مانند چهل سال رفتم به شام و کوفه و اما دل من جا ماند ، اینجا در کنارت بین گودال   من آمدم تا در کنار تربت تو آرام گیرم با سرشک جاریِ خود طفل سه ساله داخل ویرانه جا ماند شرمنده ام از این امانتداریِ خود   اما برادر بگذریم از اینکه در شام هرگز امانتدارِ مقبولی نبودم از غصه می مردم خدا را شکر ، کوفه پای تنور خانۀ خولی نبودم   در پشت دروازه کنار شهر کوفه مانند زهرا مادرم از پا نشستم وقتی پر از خاکسترت دیدم به نیزه سر را به پای چوبۀ محمل شکستم   مرگ خودم را آرزو کردم که بر نِی دیدم شکافِ گوشۀ پیشانی ات را دیدم که با سنگ جفا کردند ساکت بالای نیزه صوت قرآن خوانی ات را   گر چه ندیدم در سفر الّا جمیلا گر چه برادر فاتحِ شامِ خرابم اما خبر داری غرور من لگد شد وقتی که دیدم داخل بزم شرابم   زینب کجا و بزم مِی ، دیدی چگونه آنجا غرور ما و طفلانت شکستند اما از آن بدتر که دیدم داخل تشت با خیزران بدجور دندانت شکستند   داغت میان سینه ام آتش به پا کرد با آتش داغت شوم همراه ،  بهتر از این غم و این غصه ها بسیار دارم اما کنار تو سخن کوتاه ، بهتر   این اربعینِ اول است و  خواهر تو همراه با جابر عزادارِ حسین است اما یقین دارم که تا روز قیامت کرببلا میعاد زوارِ حسین است
على اصغر انصاریان امام حسین(ع)-مناجات اربعین- حضرت زینب(س)-اربعین اى جان ما فداى تو لبیك یاحسین هستى است رونماى تو لبیك یاحسین   اى نَفْس مُطمَئنّه كه تنها فقط خداى گردیده خونْ بهاى تو لبیك یاحسین   هَلْ مِنْ مُعین تو گفتى و گوئیم یك صدا در پاسخ نداى تو لبیك یاحسین   توحید را به قتلگهت كرده اى بیان حق راضى از رضاى تو لبیك یاحسین   زینب كنار پیكر تو گفت: تا ابد برپا بُوَد لَواى تو لبیك یاحسین   شكرخدا كه فاطمه ما را دعا نمود گشتیم مبتلاى تو لبیك یاحسین   جا مانده ایم و دل به همین خوش كنیم كه اینجاست كربلاى تو لبیك یاحسین   پیغمبرانه مُعتكفم در حَراى تو هر روضه شعبه ایست ز صحن و سراى تو   با سینه اى پر از غم و با دیدهء ترى قامت خمیده مى رسد از راه خواهرى   باور نمى كند كه چه ها آمده سرش! یك اربعین گذشته ز هجر برادرى   دارد مرور مى كند آن خاطرات را بر روى خاك بود چه گل هاى پرپرى   تنها حسین ماند و زمان وداع شد بوسه زند به زیر گلو جاى مادرى   یك ساعتى گذشت كه از روى تَل بِدید بر جاى بوسه اش بزند بوسه خنجرى   لرزید كربلا و هوا تیره گشت و دید رفته به روى نیزهء بیدادگر سرى   اما هنوز كینهء دشمن نشد تمام ده اسب تاختند روى جسم اطهرى   بعد از حسین بود كه غارت شروع شد بعد از حسین رنج اسارت شروع شد
محمود ژولیده امام حسین(ع)-مناجات اربعین اشک و خون با هم برای تو بریزم بهتر است در میان مجلسِ روضه بمیرم بهتر است   تربتی که از پدر، شیری که از مادر رسید هر دو یک لبیک بر ارباب، با هم بهتر است   قطره قطره، جمعِ ما مانندِ اقیانوس شد با هزاران قافله، هجرت نمایم بهتر است   کم بگیرم لقمه از قوت و غذای کاروان تا کنی با کاروانت آشنایم بهتر است   خانه زادِ موکبت هستیم ما، ای تشنه لب آب هم در کربلا کمتر بنوشم بهتر است   از نجف تا کربلا باشد صراطُ المستقیم در صراطَ المستقیمِ تو بمانم بهتر است   اربعینِ انقلاب و اربعینِ کربلاست پای این مکتب شود وصلت نصیبم بهتر است   ما برای حفظ این پرچم همه هستی دهیم من ز پا افتم، که گردد حفظ پرچم بهتر است   هاجر آمد کعبه و حُجّاج راهش طی کنند من به حَجِّ زینبِ مظلومه آیم بهتر است   بوی کعبه آید از این قبلۀ شش گوشه اَت پس نمازم را بسوی تو بخوانم بهتر است   سر جدا، پیکر جدا، لشگر جدا، خواهر جدا قتلگاهی مثل تو باشد فراهم بهتر است   از غریبی و اسیری هر چه گفتم، جای خود از مصیباتِ یتیمی چون بگویم بهتر است   یک سه ساله دختر و یک شهر دشمن، وایِ من گفت با رأست رقیه، من بمیرم بهتر است   تا شبیه مادرم زهرا شوم، یاسِ کبود جای سیلیِ عدو مانَد به رویم بهتر است   تا که بابایم شود در نزد مادر روسفید پیش زهرا چون روَم با قامت خم بهتر است
موسی علیمرادی امام حسین(ع)-مناجات اربعین-برای جامانده ها ای وای بر اسیری کز قافله جدا ماند رفتند دوستانش او بین شهر جا ماند   ما هم پیاله بودیم آن ها شدند سرمست رفتند مست و حسرت در دست جام ما ماند   از نای من نخیزد صوتی به جز فراقت در هجر نینوای تو این نی از نوا ماند    گفتم مگر بخوابیم خواب حرم ببینیم در انتظار خوابت تا صبح دیده وا ماند   مانند آن کسی که گم کرده خانه اش را گریه فقط برای دلتنگ کربلا ماند   انگور اشک هایم یک اربعین نشد می تا اربعین دیگر این آرزو به جا ماند   در خیل زائرانت جایی برای ما نیست ای وای بر اسیری کز قافله جدا ماند
محمود ژولیده حضرت زینب(س)-اربعین آسمان! خون گریه کن، دل بی قرار زینب است کاروان آمد، ولی در خاک یارِ زینب است   گفت با قبرِ برادر، قافله سالارِ صبر مدفنِ خون خدا، جانا مزار زینب است   عمرِ من کم شد، قدم خم شد، همه مویم سپید لیک اینها خود نشان اقتدار زینب است   هر چه در کف بود، تقدیمِ خدا کردم حسین! شاهدم قلبِ صبور و داغدارِ زینب است   این چهل روز،ازچهل سال است بر من سخت تر از چهل منزل گذشتن شاهکار زینب است   هر که بود آورده ام، غیر از سه ساله دخترت از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است   من نمی‌گویم چه شد در کوفه و شام بلا خود ببین زهرا چگونه سوگوار زینب است   این بدنهای کبود و چهره‌های زخم زخم از اسارت، خود گواهِ آشکار زینب است   چشمهای هرزه و هیزِ اَراذل کُشتِمان رازدارِ این مصیبت شامِ تار زینب است   صبر هم از صبرِ ما، والله کم آورده بود حرفها…در گریۀ بی اختیار زینب است   زیر پای اسبها دیدم سرت بازیچه شد حال حق دارم بگویم شام، عار زینب است   نَه خرابه، نَه به زندان، تاقتم از کف نرفت تهمتِ بَد، قاتلِ صبر و قرار زینب است   وای از لفظِ کنیزی، وای از بیگانگان دخترت مدیون آغوشِ وقار زینب است    آنچنان بر خصم شوریدم که در بزم شراب سید سجاد مات از ابتکار زینب است   خواستند آهی کِشَم، اما خدا امداد کرد تا ابد پیروزی از ایل و تبار زینب است
محمود ژولیده امام زمان(عج)-مناجات اربعین به بزم ماتم ما هم بیا گل زهرا به جمع اهل عزا هم بیا گل زهرا   به پیشواز تمام پیاده ها رفتی به پیشِ راه گدا هم بیا گل زهرا   اگر به موکبِ احباب سر زدی، آقا به هیئت رفقا هم بیا گل زهرا   برای دلخوشیِ اهل روضه، گه گاهی به التماس دعا هم بیا گل زهرا   به دور دست، به دیدار نوکری نالان که مانده از تو جدا هم بیا گل زهرا   من از تو هیچ ندارم توقعی، اما به دیدن فقرا هم بیا گل زهرا   اگر کمی خودمانی شدم، ببخشیدم به خوش خیالیِ ما هم بیا گل زهرا   بیا که هدیه کنم روضۀ عمو عباس به گریه بر شهدا هم بیا گل زهرا   قسم به آن قمری که عمود آهن خورد قسم به دست جدا هم بیا گل زهرا   به مشک پارۀ سقای کربلا سوگند به اشک خون خدا هم بیا گل زهرا   عشیره اَش همه در خیمه بی عمو ماندند به خیمۀ اسرا هم بیا گل زهرا   به حقِّ خوردنِ سیلی، ز دست نامحرم به وقت هلهله ها هم بیا گل زهرا
سید محمد رضا یعقوبی آل امام حسین(ع)-مناجات اربعین جنت روی زمین گسترهء کربلاست در حرمت اربعین شور قیامت به پاست   راه نجف کربلا مشعر عشاق توست در عرفات حرم فیض هزاران مناست   ای پدر بندگان ابن سبیل توایم ماندن در این مسیر سیر الی الله ماست   تا حرمت هرقدم با شهدا همقسم در دلمان دم به دم نغمهء "یالیتنا"است   در سفر کربلا، در گذر هر بلا پاسخ ما بر بلا آیهء "قالو بلی"است   در دو جهان پرچمت دست علمدار توست زائر تو تا بهشت در کنف این لواست   در سفر اربعین روزی ما بی حد است سفرهء ماه صفر از کرم مجتباست   ما که حرم آمدیم قاصدی از مشهدیم هرچه که موکب زدیم از برکات رضاست   گرد و غبار حرم روشنی چشم ماست در نظر بیدلان " آینه در کربلاست"   هرچه ملک گریه کرد هیچ کفایت نشد این عمل مستحب واجب عینی ماست   "زندهء جاوید کیست؟" آنکه به عشق تو زیست فانی تو هرکه نیست هستی او بر فناست   ای پسر فاطمه حر حریم توایم در حرمت حال ما "معتذرا نادما"است   زر به نظر می‌رسد، ذرهء دور ضریح در نظر زائران خاک حرم کیمیاست   مرقد شش گوشه ات، قبلهء هفت آسمان هشت بهشت خدا، گوشه ای از کربلاست   حرمت زوار تو فراتر از کعبه است زائر تو فوق عرش در حرم کبریاست   فوج ملک زائرت  عرش خدا حائرت سجده به خاک حرم  آرزوی انبیاست   زنده به بویت مسیح  کشتهء رویت ذبیح نوح در این ناحیه نوحه گر نینواست   قبر علی اکبرت  روضهء پیغمبر است قطعهء پایین پا  جنت بی انتهاست   یاد دم آخرت  یاد غم خواهرت یکسره بالاسرت  نالهء زهرا به پاست   باز در این ناحیه  روضهء مقتل بخوان نوحه کن ای دل ببین  یوسف زهرا کجاست   با دم "شیب الخضیب"  با دم "خدالتریب" ندبه کن و خون ببار  روضهء خون خداست   مرثیه از سر بخوان  سر که جدا از تن است نوحه بخوان بندبند  جملهء اعضا جداست   باز نبی کشته شد دست علی بسته شد  فاطمه ای داغدار در وسط شعله هاست   دور نگین عفاف حلقهء نامحرم است محرم تو بی پناه دشمن تو بی حیاست   حرمت عترت شکست صورتشان باز سوخت کوچه و بازار شام شاهد این ماجراست...
وحید محمدی حضرت زینب(س)-اربعین خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا   این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد   لحظه های غروب یادم هست بارش سنگ و چوب یادم هست ناله های تو خوب یادم هست به تنش پا نکوب ... یادم هست   تو زمین خوردی آسمان افتاد از تنت نیزه ی سنان افتاد خاتمت دست ساربان افتاد شعله بر خیمه ی زنان افتاد   بین این مردمان خدا گم شد عزت و احترام ما گم شد دختری زیر دست و پا گم شد پیکرت زیر نیزه ها گم شد   رمق از ذکر روی آن لب رفت تن تو زیر سمّ مرکب رفت روی آن جسمِ نامرتب رفت چه به حال خراب زینب رفت   من بمیرم پر تو خاکی شد صورت اطهر تو خاکی شد بین مقتل سر تو خاکی شد چادر خواهر تو خاکی شد   بعد از آن پیکر تو غارت شد به زنان حرم جسارت شد روزی مردها شهادت شد قسمت بانوان اسارت شد   در میان حرامیان رفتیم لاجَرَم، بین این و آن رفتیم وسط بزم کوفیان رفتیم سر بازار شامیان رفتیم   در شلوغی گذارمان افتاد رنگ از روی دختران افتاد معجرم دست  این و آن افتاد سر عباس از سنان افتاد   صحبت گوشواره شد بد شد گوش ها پاره پاره شد بد شد چشم ها پر ستاره شد بد شد به زنانت اشاره شد بد شد   تا نگاهش به سوی آب افتاد یاد شش ماهه اش رباب افتاد دردهای من از حساب افتاد گذرم مجلس شراب افتاد   نیمه شب پشت کاروان جا ماند بارها زیر و دست و پاها ماند سعی کردم برادر، امّا ماند دخترت در خرابه تنها ماند
محمود ژولیده حضرت زینب(س)-اربعین به سبک : نسیمی جانفزا می آید   دوباره دیده ها تر گشته زینب از شام غم برگشته یاحسین یاحسین یازینب   * * *   دوباره کربلا غوغا شد ماتم زینب کبرا شد خونجگر از این غم زهرا شد   ذکر او شد به هر روز و شب یاحسین یاحسین یازینب   * * *   دلِ مجروح زینب خون است سینه ی پر غمش محزون است دگر صبر از توان بیرون است   قافله رسیده جان بر لب یاحسین یاحسین یازینب   * * *   برادر مپرس از دردانه که جان داد گوشه ی ویرانه خرابه شد از او غمخانه   بلبلت فتاد از تاب و تب یاحسین یاحسین یازینب   * * *   بدنهای مجروحِ طفلان فتاده بر زمینِ سوزان می وزد از این دلها طوفان   یاد شش ماهه ذکرِ هر لب یاحسین یاحسین یازینب   * * *   در نوا ربابِ بیچاره بیاد غارتِ گهواره بیاد حلقِ پاره پاره   سرِ طفلش جدا از غبغب یاحسین یاحسین یازینب   * * *   فضای علقمه درهم شد سکینه نوحه اش این دم شد عموجان قدّ عمه خم شد   امان از دشمنِ لامذهب یاحسین یاحسین یازینب   * * *   امان از غصه ی دخترها امان از غارت معجرها امان از سنگِ تیز و سرها   ولی حفظ شد پیام مکتب یاحسین یاحسین یازینب
یوسف رحیمی امام حسین(ع)-مناجات اربعین-برای جامانده ها گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق ای چشم! ببار، فصل اشک‌افشانی‌ست ای اشک! فقط تویی گذرنامۀ عشق   اسپند و گلاب، آب و قرآن... رفتند با پای پیاده زیر باران رفتند جان از تن من رفت و تماشا کردم... من ماندم و اشک و آه، یاران رفتند   عمری‌ست که دلتنگ توأم می‌آیم مولا! به غریبی‌ات قسم می‌آیم از صحن نجف دوباره ان‌شاء‌الله با پای پیاده تا حرم می‌آیم   با شوق تو زمزم دعایم جاری‌ست شور غم توست در صدایم جاری‌ست انگار به شوق هروله می‌آید اشکی که به روی گونه‌‌هایم جاری‌ست   دلخونم از این فاصله، خواهم آمد من هم‌قدم قافله خواهم آمد با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه با پای پر از آبله خواهم آمد   از هر چه به غیر تو رها، می‌آییم با عشق تو در شور و نوا می‌آییم می‌آیی و پشت سرت ان‌شاء‌الله از صحن نجف به کربلا می‌آییم   عمری‌ست به پرچم عزایت ای ماه بسته‌ست دخیل قلب من با هر آه حالا منم و ضریح شش‌گوشۀ تو صلی‌الله علیک یا ثارالله   صد شکر که دادی به حریمت راهم من بندۀ روسیاه این درگاهم با توشۀ اشک آمدم تا صحنت لبخند رضایت تو را می‌خواهم   تاب و تب من از تو، توانم از تو روشن شده چشم و دل و جانم از تو فردا پُرم از حسرت این لحظه که باز در صحن مطهرت بخوانم از تو   تنها نه من آواره‌ام این‌جا امشب آوارۀ تو هزارها جان بر لب آرام و قرار از این نواحی رفته آن روز که آواره شد این‌جا زینب   دلتنگی و آشفتگی‌ام را دیدند مرهم به پر شکسته‌ام بخشیدند آن روز که آواره شد این‌جا زینب شهری به پریشانی او خندیدند   آورده هزار نالۀ نشکفته یا برده قرار از دل آشفته انگار نسیم کربلا همراه است با رایحۀ گیسوی در خون خفته   در دیده که حسرت تماشا مانده در سینه هزارها تمنا مانده هنگام فراق است، فراقی جانکاه من می‌روم اما دلم این‌جا مانده   این دل شده هیأت اباعبدالله آشفتۀ غربت اباعبدالله یارب مچشان حرارت آتش را بر زائر تربت اباعبدالله
علی اکبر لطیفیان   نگاه گریه داری داشت زینب چه گام استواری داشت زینب دل با اقتداری داشت زینب مگر چه اعتباری داشت زینب   چهل منزل حسین منجلی شد گهی زهرا شد و گاهی علی شد   ندیدم زینب کبری تر از این ندیدم زینت باباتر از این ندیدم دختر زهرا تر از این حسینی مذهبی غوغا تر از این   اگر چه غصه دارد آه دارد به پایش خستگی راه دارد   به گردش آفتاب و ماه دارد به والله که ایوالله دارد همینکه با جلالت سر نداده به دست هیچکس معجر نداده     پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد سپاه کوفه را بی آبرو کرد به سمت کربلا خوشحال رو کرد کمی از خاک را برداشت بو کرد   رسیدم کربلا ای داد بی داد حسین سر جدا، ای داد بی داد   چهل روز است گریانم حسین جان چو موی تو پریشانم حسین جان چهل روز است می خوانم حسین جان حسین جانم حسین جانم حسین جان   تویی ذکر لبم الحمدلله حسینی مذهبم الحمدلله   همین جا شیرخواره گریه می کرد رباب بی ستاره گریه می کرد گهی بر گاهواره گریه می کرد گهی بر مشک پاره گریه می کرد   خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ مرا بیچاره کرده، پیر کرده   همین جا دور اکبر را گرفتند ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند ولی از من دو دلبر را گرفتند هم اکبر هم برادر را گرفتند   “به تو گفتم که ای افتاده از پا ز جا بر خیز ورنه معجرم را…”   همین جا بود که سقای ما رفت به سمت علقمه دریای ما رفت پناه عصمت کبرای ما رفت پی او گوشواره های ما رفت   فقط از علقمه یک مشک برگشت حسین بن علی با اشک برگشت   همین جا بود که دلها گرفت و … کسی روی تن تو جا گرفت و … سرت را یک کمی بالا گرفت و… همین که بر گلویت خنجر آمد صدای ناله ی زهرا در آمد   همین جا بود الف را دال کردند تنت را بارها پامال کردند ته گودال را گودال کردند تو را با سم مرکب چال کردند   اگر خواندم قلیلت علت این بود که یک تصویری از تو بر زمین بود   تو ماندی و کبوتر رفت کوفه تو را کشتند و خواهر رفت کوفه چه بهتر زودتر سر رفت کوفه   وگرنه دردها می کشت مارا نگاه مردها می کشت ما را   بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دست ساربان شد طلای من نصیب کوفیان شد   خبر داری مرا بازار بردند میان مجلس اغیار بردند   همین جا بود افتادند تن ها همین جا بود غارت شد تن ها تمامی کفن ها، پیرهن ها بدون تو کتک خوردند زن ها   همین جا بود گیسو می کشیدند  هر سو دخترانت می دویدند   ز جا برخیز غمخواری کن عباس دوباره خیمه را یاری کن عباس برای عزتم کاری کن عباس علم بردار علم داری کن عباس   سکینه می کند زاری ابالفضل چه قبر کوچکی داری ابالفضل   علی اکبر لطیفیان از سایت تیشه های اشک
آقا سلام! این گرهء کور وا نشد آخر دوباره قسمت ما کربلا نشد جاماندم از مسیر نجف تا به کربلا حالم بد است، درد فراقم دوا نشد گفتم به مادرم که برو حاجتم بگیر با گریه گفت، جان امام رضا نشد هی روبروی عکس حرم، زار می زنم سهم کبوتر دلم، ایوان طلا نشد دَرهم بخر دوباره و ما را جدا نکن از زائران یار، دل ما جدا نشد شرمنده! پای مجلسِ تو کم گذاشتم شرمنده! حقِّ روضهء زهرا ادا نشد دارا حسین، صاحبِ دارالشفا حسین بیچاره آنکه بر غم او مبتلا نشد ای زائر حسین! حسن سفره پهن کرد که زائری مُعطّل آب و غذا نشد تقسیم برکت حسنی، دست قاسم است آنکه گره گشاش، بجز مجتبا نشد زیر کفن، نوشتهء جوشن کبیر داشت اندازهء تنش زرهی دست و پا نشد قدّش بلند و صورت او پُر هلال شد وقتی حریف سرعت آن نعل ها نشد رضا دین پرور
باز باید سر کنم با خاطرات اربعین خاطرات گریه در صحن یل ام البنین از مرور خاطراتش نیز لذت می برم می نشستم رو به ایوان امیر المومنین خوب یادم هست هر موکب که رفتم ،پهن بود زیر پای زائرانت بالِ جبریل امین با چه شوقی تاول پاهای خود را می شمرد زائری که بود گویا با ملائک هم نشین دسته دسته وارد کرب و بلایت می شدیم گوئیا بودیم دستان خدا در آستین این سفر تا کربلا ای کاش برگشتن نداشت هاتفی می گفت با ما :فادخلوها خالدین من تمام سال را با اربعینت زنده ام ادعایی هم ندارم، عاشقی یعنی همین با زبان تازیانه هیچکس صحبت نکرد در میان راه هر جایی که میخوردم زمین  احسان نرگسی
از راه آمد خواهرت ای سر بریده اما بدون دخترت ای سر بریده دارد رباب از راه می آید برادر اما بدون اصغرت ای سر بریده از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است آید صدای مادرت ای سر بریده از شامیان پیراهنت را پس گرفتم از ساربان انگشترت … ای سر بریده من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش خولی چه کرده با سرت ای سر بریده بالای نیزه ماه من بودی برادر در کوچه ها همراه من بودی برادر حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند حتما خودت دیدی غرورم را شکستند حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم حتما خودت دیدی بساط کوفیان را حتما خودت دیدی مرام شامیان را قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده هم جای سالم در تن زینب نمانده این آخر عمری مرا بازار بردند من را میان مجلس اغیار بردند رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد تو خیزران خوردی و قد من کمان شد وحید محمدی
به کربلا نرفته‌ها! حسین را صدا کنید میان اشک‌های خود خدا خدا خدا کنید زیارت حریم عشق اگر نصیب‌تان نشد به جای دیدن حرم دری به گریه وا کنید نجف به سمت کربلا پیاده… اربعین… سحر… عجب حکایتی شده نظر به جاده‌ها کنید قسم به شوق زائران به بهترین مسافران در این مسیر با صفا به عشق اقتدا کنید رفیق‌های محترم! قدم‌زنان سوی حرم برای دل‌شکسته‌ها برای ما دعا کنید مسافران کربلا! کمی به یاد دوستان میان بین‌الحرمین اقامه‌ی عزا کنید مصطفی کارگر
از چه حیران شده ای اهلِ بُکا؟روضه که هست کربلا قسمت مان نیست..بیا روضه که هست حسرت و آه همه جای خودش..موج بزن همّتی..ناله کن از سوز و نوا..روضه که هست حرم الله شده محفلِ اشک و بپذیر… که حرم نیست اگر،شکر خدا روضه که هست همه دنبالِ علاجیم ..علاج است حسین نرو اینقدر به دنبالِ دوا روضه که هست همه ی سال بیادِ حرمش ..سینه زنیم… پُر ز امیّد و رجائیم چرا روضه که هست فاطمه چادرِ خود را به سرم پهن نمود می رسد مطمئناً خیرِ نسا..روضه که هست کشته ی اشک!..هنوز اشکِ بصر می طلبد چشمه ی اشک بجوشان ز صفا روضه که هست همه دیدیم چه الطافِ کثیر از هیئت… گر نشد قسمت مان کرببلا روضه که هست محسن راحت حق
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو یک اربعین دویده‌ام و زخم دیده‌ام دنبالِ ناله‌های یتیمانِ زارِ تو یک اربعین بجای همه سنگ خورده‌ام یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو یک اربعین به گریه‌ی من خنده کرده‌اند لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده چشمان خسته‌ی منِ چشم انتظارِ تو روز تولدم که زدم خنده بر لبت باور نداشتم که شوم سوگوار تو با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو یادم نمیرود به لبت آب آب بود یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟ گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو من نذر کرده‌ام که بخوانم در علقمه صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو حسن لطفی
چهل روز گذشت و میهمان آمده است بر پیکر من دوباره جان آمده است برخیز بهار من خزان آمده است خواهر به سرت نفس زنان آمده است پیش تو نشستم لک لبیک حسین حاجی تو هستم لک لبیک حسین این مرقد بی نشان علم را کم داشت یک زائر مو سپید و خم را کم داشت سینه زنی اهل حرم را کم داشت حال همه روضه خوانی ام را کم داشت تو بی سر سربلند و من سرگشته ای کشته ی تشنه خواهرت برگشته یادت که نرفته پر من سالم بود هنگام وداع سر من سالم بود تا رفتن تو پیکر من سالم بود هم چادر و هم معجر من سالم بود گودال که رفتی جگرم ریخت به هم در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم دستت که نبود دست ها بالا رفت درهمهمه چادرم به زیر پا رفت صندوقچه ی قدیمی ام یغما رفت هرکس به سراغ بچه ای تنها رفت دزدیدن گوشواره را دیدم من یک عالمه گوش پاره را دیدم من درراه به خواهرت عجب سخت گذشت زینب شده بود جان به لب سخت گذشت همراه سپاه بی ادب سخت گذشت با خولی بی اصل و نسب سخت گذشت زنجیر به پای زخمی و دستم بود دور و بر من نگاه نامحرم بود در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین یک شهر نگاه بی حیا دید حسین هر کوچه که رفت آشنا دید حسین همسایه ی سابقم مرا دید حسین با خون سرم وضو گرفتم فهمید از ام حبیبه رو گرفتم فهمید هرچند به اقتدار,گریان رفتم هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم در شهر علی به کنج زندان رفتم با چرخش شلاق نگهبان رفتم خم بود سرم ولی دلیری کردم با رخت اسیریم امیری کردم از شام نگو نپرس اوقاتش را بهتر که تو نشنوی حکایاتش را دلشوره دروازه ساعاتش را باید برسی حساب الواتش را در پیش نگاه اشکبار تو زدند هر طورکه شد مرا کنار تو زدند.. از درد شدید جان به سر بودم من معطل به میان هرگذر بودم من زخمی هجوم صد نفر بودم من آزرده ی قوم بد نظر بودم مم با سنگ یهودیان سرم زخمی شد از کینه ی خیبر کمرم زخمی شد یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم قصری که خودت هم آمدی رفت حرم دیدی چقدر جای بدی رفت حرم شد در دلت آشوب بمیرد زینب دندان تو و چوب بمیرد زینب براین دل زار کوه غمها مانده در بین خرابه دخترت جا مانده هرچند غریب و تک و تنها مانده آنجا سند اسیری ما مانده مانده به دلم هزار زخم کاری شرمنده شدم ازین امانت داری سید پوریا هاشمی
چهل روزه تو نیستی پیش زینب چشش خونه، دلش آتیشه زینب چهل روزه سرم بی‌سایبونه سرت رو نی برام روضه می‌خونه چهل روزه عطش دارم بیادت شبیه ابر می‌بارم بیادت چهل روزه که تاج سر ندارم کنار خود علی اکبر ندارم چهل روزه تنم جانی نداره حرم دیگه نگهبانی نداره چهل روزه دلم پیش ربابه به یادت زیر نور آفتابه همین‌جا خصم بی‌بال‌وپرش کرد کمان حرمله بی‌اصغرش کرد همین‌جا از فرس افتاد جسمت همین‌جا از نفس افتاد جسمت همین‌جا از اراذل تیر خوردی عمود و نیزه و شمشیر خوردی همین‌جا پیکرت سنگ‌جفا خورد تنت از پیرمردی هم عصا خورد همین‌جا بود بد شرّی بپا شد به دست شمر جسمت جابه‌جا شد همین‌جا پنجه در گیسوت انداخت جسورانه بزاقی روت انداخت تو رو وقتی ذبیحاً بالقفا کرد سرت رو از تنت وقتی جدا کرد تنت وقتی که غارت شد سرت رفت به دست ساربان انگشترت رفت حرم تنها شد و شد وقت غارت جسارت، هی‌جسارت، هی‌جسارت هجوم از دشمن تو، زیور از من عمامه از تو بردن، معجر از من دلم خیلی برای دخترت سوخت موهای اون مثِ موی سرت سوخت سر تو توی آغوشش نمی‌رفت دیگه گوشواره تو گوشش نمی‌رفت  امیر عظیمی
با قد خم آمدم اما سرافرازم حسین نیستم پیغمبر اما پر ز اعجازم حسین کوفه و شامات را با آه ویران کرده ام دختر خیبر شکن هستم پر از رازم حسین از سر نیزه حواست بود بر من تا به شام بر تو و بر غیرت اللهیت مینازم حسین ای نوای ناتمام آیهء آزادگی باقی آن آیه ها را نغمه پردازم حسین پیکر تو رنگ خون و پیکر من هم کبود تو شهید مکتب و من نیز جانبازم حسین بوسه ای را که از گلو برداشتم کاری نمود تا که پرچم از تو بر دلها برافرازم حسین تیغ بر من فرصت ابراز احساسم نداد لیک جان بر جای این احساس میبازم حسین تا به راهت سر نبازم ، ای امیر لشگرم در مسیر سرخ عاشورات سربازم حسین چون توان بی تو بودن را ندارم ، روح من در غمت میسوزم و با داغ می‌سازم حسین کاش بودی تا ببینی تا خراب آباد شام دخترت را من سپر ، او بود همرازم حسین کاش بودی تا برای حفظ جان کودکان رو به زجر و اخنس و خولی نیندازم حسین سر ، نگین ، خاتم ز دشمن پس گرفتم خوب من کاش بر زخم تنت قدری بپردازم حسین  داریوش جعفری
       صل الله عليك يا مظلوم هجران بهانه ايست براي وصال ها بهتر شده ست از بركات تو حال ها از ياد رفته است جراحات بال ها با عمه راحت است تمام خيال ها   عمه نگو كه فاطمه ي كربلا بگو عمه نگو حسين بگو مرتضي بگو   بابا سلام عمه رسيده بلند شو از احترام قدِّ خميده بلند شو با گردن بريده بريده بلند شو   عمه اگر شكسته شده قد كمان شده چون ميهمان مجلس نامحرمان شده   دائم پيِ گذشتن ِ از جان خويش بود مأمور حفظ جان امامان خويش بود زينب وليك حيدر ميدان خويش بود گرم طواف قاري قرآن خويش بود   صد كربلا پس از تو بلا ديده ايم ما صد فاجعه به شام بلا ديده ايم ما   با آه خويش كرب و بلا را مهار كرد خيلي براي پرچم اسلام كار كرد ما را خودش به ناقه ي عريان سوار كرد بايد به عمه هر دو جهان افتخار كرد   عمه چه عمه اي همه مديون عمه ايم ما زنده ايم اگر همه ممنون عمه ايم   سخت است فقط بال زدن پر نداشتن خواهر شدن به شرط برادر نداشتن حيدر شدن به قيمت لشگر نداشتن كوچه به كوچه رفتن و معجر نداشتن   كوفه براي او تب و تابي درست كرد با آستين پاره حجابي درست كرد   يادم نميرود كه به هنگام رفتنت كردي نوازشم پدرانه به دامنت آتش گرفت صورتم از بوسه دادنت هِي بوسه ميزدم به لب و دور گردنت   رفتي و بعد خسته و بي حال ديدمت رفتي و بعد از آن تهِ گودال ديدمت   بر سينه ات نشست و شكست استخوان تو با قتل ِ صبر كشته شدي و به جان تو سوگند به اينكه خواهر قامت كمان تو   زد ناله با نواي حزين اي برادرم صورت به خاك دادي و اي خاك بر سرم وقتي كه نيزه در گلويت كرد واي واي با پاي خويش پشت و رويت كرد واي واي با خاك گرم رو به رويت كرد واي واي از پشت پنجه بين مويت كرد واي واي   آن لحظه اي كه دور و بر ِ تو سپاه بود چشمت درست رو به روي خيمه گاه بود   خيلي دلت شكست علي اكبرت كه رفت خيلي دلم شكست علي اصغرت كه رفت نزديك بود عمه بميرد سرت كه رفت انگشت تو بريده شد انگشترت كه رفت   با سنگ و نيزه بين تو و خيمه سد شدند ده اسبِ تازه نعل به نعل از تو رد شدند    اي واي از اسير شدن كو به كو شدن از خجلت و غريب شدن سرخ رو شدن با مردم محله چنين رو به رو شدن اين است آخر عاقبت بي عمو شدن   دلواپسي ِ دختر زهرا ز حد گذشت خيلي به عمه ام سر بازار بد گذشت   پس داده اند پيرهن پاره پاره را رخت مرا لباس تو را گاهواره را آورده است عمه سر شيرخواره را گوشش نكرده است كسي گوشواره را   ما از غم فراق گرفتار تر شديم وقتي رقيه رفت عزادار تر شديم (علي اكبر لطيفيان)
چهل روزه تو نیستی پیش زینب چشش خونه، دلش آتیشه زینب چهل روزه سرم بی‌سایبونه سرت رو نی برام روضه می‌خونه چهل روزه عطش دارم بیادت شبیه ابر می‌بارم بیادت چهل روزه که تاج سر ندارم کنار خود علی اکبر ندارم چهل روزه تنم جانی نداره حرم دیگه نگهبانی نداره چهل روزه دلم پیش ربابه به یادت زیر نور آفتابه همین‌جا خصم بی‌بال‌وپرش کرد کمان حرمله بی‌اصغرش کرد همین‌جا از فرس افتاد جسمت همین‌جا از نفس افتاد جسمت همین‌جا از اراذل تیر خوردی عمود و نیزه و شمشیر خوردی همین‌جا پیکرت سنگ‌جفا خورد تنت از پیرمردی هم عصا خورد همین‌جا بود بد شرّی بپا شد به دست شمر جسمت جابه‌جا شد همین‌جا پنجه در گیسوت انداخت جسورانه بزاقی روت انداخت تو رو وقتی ذبیحاً بالقفا کرد سرت رو از تنت وقتی جدا کرد تنت وقتی که غارت شد سرت رفت به دست ساربان انگشترت رفت حرم تنها شد و شد وقت غارت جسارت، هی‌جسارت، هی‌جسارت هجوم از دشمن تو، زیور از من عمامه از تو بردن، معجر از من دلم خیلی برای دخترت سوخت موهای اون مثِ موی سرت سوخت سر تو توی آغوشش نمی‌رفت دیگه گوشواره تو گوشش نمی‌رفت  امیر عظیمی
نمازعشق شکسته نخوانده بودم و خواندم قنوت،بازوی بسته نخوانده بودم و خواندم زنی ز هاشمیان تاکنون اسیرنبودست دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم وخواندم به دوش،جسم دو دختر،نبرده بودم وبردم زکینه سنگ زشامی نخورده بودم و خوردم به قتلگه به من و دخترت چه شد، دیدی که زنده زنده کنارت نمرده بودم ومُردم به شب میان بیابان نرفته بودم و رفتم به جستجوی یتیمان نرفته بودم ورفتم نخفته بودم و خفتم به روی خشت خرابه به کوفه گوشۀ زندان نرفته بودم ورفتم هزاررنگ پریده ندیده بودم ودیدم شفق به ماه چکیده ندیده بودم ودیدم ندیده بودم و دیدم محاسنت در خون به داس یاس بریده ندیده بودم ودیدم به کوفه جای به زندان نکرده بودم وکردم به شام، خانه به ویران نکرده بودم و کردم نگفته بودی و گفتی اذان زمأذنۀ نی به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم وکردم « کتاب "گلاب وگل " -حاج علی انسانی - ص292
اربعین آمد و احوال ندارد زینب ارمغان غیر قدی دال ندارد زینب مثل مرغی که پر و بال ندارد زینب طاقت دیدن گودال ندارد زینب ** او چهل وادیه غم دیده به هم پیوسته اربعین آمده در کرب و بلا بنشسته بر سرِ قبرِ حسین ابن علی با گریه ناله سر داده دگرباره کمر بشکسته یا به دنبال سری بوده به نِی آواره یا نموده غمِ طفلان برادر چاره یا نوازش گری طفلِ یتیمی کرده که دو گوشش شده با دست چپاول پاره اربعین آمد و احوال ندارد زینب ** یک تنه کاخ ستم را به امان آورده رو به نابودیِ شیطان زمان آورده مثل حیدر شده با تیغ زبان علوی هرچه در سینه نهفته به زبان آورده او که خود بوده به هجران عزیزان مجنون در خرابه به عزا کرده گلی را مدفون کاسة صبرِ دلش گشته لبالب از غم آمده کرب و بلا دیدنِ یاران ، دلخون اربعین آمد و احوال ندارد زینب ** در رهِ کوفه و شامات بلا غم دیده هرچه غم بوده به دنیا همه با هم دیده آن چه از دیدنِ آن شرم نماید آدم همه از منظرة غصه دمادم دیده ساربان دیده که از کینه بریده انگشت یا لعینی که زده بر سرِ طفلان با مُشت خیمه سوزاندن و گریاندن اطفال یتیم ضربت سیلی و شلّاق ستمگر بر پشت اربعین آمد و احوال ندارد زینب ** آن چه را دیده فقط بر اِلمش افزوده لحظه ای از تبرِ غم نشده آسوده با عزا دیده بلا پشت بلا در غربت که دلش زیر غم سنگ جفا فرسوده ( روزها فکر من اینست و همه شب سخنم ) که نیفتد به خدا ذکر حسین از دهنم سروری مثل دلِ خستة زینب بر گو من ثنا گویِ حسین پادشهِ بی کفنم اربعین آمد و احوال ندارد زینب
❁﷽❁ باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت ♻️ ♻️ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 http://www.shereheyat.ir https://radio.aghigh.ir http://www.beharalashar.ir/ https://hadithashk.com/ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ ««««« »»»»» ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃