eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت ♻️ ♻️ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 http://www.shereheyat.ir https://radio.aghigh.ir http://www.beharalashar.ir/ https://hadithashk.com/ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ ««««« »»»»» ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 السلام علیک یا ام المصایب ... 💢 محشر نزول کرده قیامت به پا کند فکری بحالِ مردمِ بی دست و پا کند اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد یک لحظه با اراده اگر بال وا کند بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر... خورشید آسمان و زمین را رها کند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند مشکلگشایِ حضرتِ معصوم زینب است کافیست در نماز شبش ، ربنّا کند یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز بی وجناتِ حسین شد نزدیک بود تا نفسش را فدا کند زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ... خونش حلال هر که جز او ادّعا کند مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه انگشت میگزند ز حیرانی اش همه از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیرِ شیرِ خداوند ، حیدر است تنها امام زاده ی این خانواده که... سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است بهتر به نقلِ قولِ حسن ، اکتفا کنیم تفسیر کردنش چِقَدَر حیرت آور است گیرم امام نیست ، امامت بلد که هست زهرا _ علی _حسن و حسینِ مکرر است مبعوث شد که گریه مسلمانمان کند..‌. در کسوت ِ زن است ولیکن پیمبر است ناباورانه بود شبِ خواستگاری اش بالا نشینِ مسندِ دربارِ باور است با شرطِ ضمنِ عقدِ خودش ازدواج کرد هر جا حسین رفت کنارِ برادر است باید که از قداستِ پوشیه اش نوشت وقتی خدا محافظِ این سطحِ معجر است اثبات میکند خبر شام و کوفه اش با مِلّتی ز کُفر حضورش برابر است جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..." بالله قسم که درخورِ الله ُاکبر است از نای دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش ✅ حبیب نیازی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 وقایع کوفه و نظم خطبه حضرت زینب سلام الله علیها 💢 وارث حق پیمبر شد علی بعد چندین سال رهبر شد علی عدل حیدر کوفه را مجذوب کرد مرتضی اوضاع بد را خوب کرد حق هرکس را به حق دارش رساند دزد سرکش را سر جایش نشاند سهم هرکس را ز بیت المال داد کوفه شد شهر علی و عدل و داد شهر کوفه شد مسلمان علی کوفه شد شهر محبان علی شهر کوفه پایگاه شیعه بود لشگر کوفه سپاه شیعه بود رشته حق پاره شد بعد از علی کوفه هم بیچاره شد بعد از علی کوفه بعد از مرتضی تغییر کرد در میان یک دو راهی گیر کرد کوفه شهر فتنه نمرود شد شهر با فتنه غبار آلود شد شیعه را از راه حیدر دور کرد فتنه چشم کوفیان را کور کرد شیعه از راه علی گمراه شد کوفه همراه عبیدالله شد بچه‌های مرتضی را کوفه کشت دومین خون خدا را کوفه کشت کوفه بر جان پیمبر نیزه زد قلب اهل بیت را بر نیزه زد کوفیان ایمان خود را باختند عمه سادات را نشناختند زینب این غم را تحمل میکند بر خدای خود توکل میکند مثل حیدر بین کوفه خطبه خواند کوفه را زینب سر جایش نشاند خطبه ای خواند و جرس ها قطع شد با دم زینب نفس ها قطع شد کوفیان گفتند این پیغمبر است یا امیرالمؤمنین بر منبر است؟ دختر شیر خدا لب باز کرد غرشی کرد و سخن آغاز کرد حمد مخصوص خدای مصطفی ست نام بابایم علی مرتضی است کوفیان! یا اهل خَتْلِ و الغَدَر باغ‌های وعده‌هاتان بی‌ثمر کارتان هر روز و شب زاری شود اشک‌هاتان تا ابد جاری شود از تقاص کار خود ترسیده‌اید؟ رشته کردید آنچه را ریسیده‌اید رشته‌های جانتان بر باد رفت پایه‌ی ایمانتان بر باد رفت اهل نیرنگ و نفاق و کینه‌اید کینه‌های مخفیِ در سینه‌اید گرچه در ظاهر علیه دشمن‌اید باطناً از پشت خنجر میزنید زینت بی ارزش و پاخورده‌اید نقره‌های سنگ قبر مرده‌اید مثل گُل‌های میان منجلاب از لجنزار ریا خوردید آب ننگ بر اعمال زشت کوفیان هست آتش سرنوشت کوفیان ناله‌هاتان تا ابد ساکت مباد کوفه لعنت بر تو و آل زیاد ننگ بر دامان خود انداختید در قیامت منزلی بد ساختید دستتان بر خون پاک آلوده است مصطفی از غصه خاک‌آلوده است تا ابد ننگ است بر دامانتان آب را بستید بر مهمانتان دین فروشان ذلیل و مرتدید سکه‌ی ذلت به نام خود زدید تا ابد هستید مدیون حسین ریخت بر دامانتان خون حسین قلب پیغمبر از این غم پاره شد اهل بیت مصطفی آواره شد کوفیان! در حق ما بد کرده‌اید راه آل‌الله را سد کرده‌اید هیچکس مثل شما مخذول نیست توبه‌هاتان تا ابد مقبول نیست آسمان در این عزا خون گریه کرد در غم خون خدا خون گریه کرد از دو چشم خویش خون جاری کنید کم بخندید و فقط زاری کنید عصمت زهرا میان کوفه است در میان محملی مکشوفه است اهل کوفه چشم‌هاتان کور باد دستتان از رحمت حق دور باد بین آتش آخرِ راه شماست بد عذابی در کمینگاه شماست کوفه! نفرین دو عالم بر تو باد رفت زینب مجلس ابن زیاد جای زینب نیست در بزم شراب کنج مجلس اشک میریزد رباب دست زینب را عبیدالله بست حرمت زینب در آن مجلس شکست پیش چشمان عزیزان حسین چوب میزد روی دندان حسین فتنه را بنت علی سرکوب کرد بچه مرجانه را مغلوب کرد گرچه اهل بیت زینب شد شهید هیچ چیزی غیر زیبایی ندید ✅ آرش براری 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مناجات محرمی با امام زمان عج در ایام وارد کردن آل الله به مجلس یزید ملعون 💢 درمانده ام به پاى شكسته توان ببخش وقت دعا شده به من از نو زبان ببخش لالم صداى من به تو گويا نمى رسد غير از تو را صدا زده ام مهربان ببخش من را براى خيمه ى سبزت شفا بده بر بال زخم خورده ى من آسمان ببخش خيلى بدم ولى تو "حسين بن روح " كن اين مرده را به يك نفس خويش جان ببخش حال و هواى مسجد سهله سرم زده بر من دعاى ندبه در آن آستان ببخش أين الحسين ؟ سينه ى من غرق آه شد شد صحبت از يزيد و لب و خيزران، ببخش 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 بزم شراب بود و چه کردند پای تشت... 💢 وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید ✅مصطفی متولی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 مصائب شام-بحر طویل مجلس یزید(لعنة الله علیه) 💢 🔹 بند اول  دلْ آتش زده، آتشْ زده در مجلس شام است، همانا به لب شیعه دگر خنده حرام است، به رخ اشک مدام است، از این غصه که ناموس خدا، نور دل فاطمه در مجلس عام است، دف و چنگ و رباب است، غم و رنج و عذاب است، روان، اشک رباب است، سر زادۀ پیغامبر و تشت زر و بزم شراب است، زند پور معاویه به لب خندۀ پیروزی و خواند «لَعِبَت هاشمُ بِالملکِ فَلا...» را. 🔹بند دوم  که به ناگاه ز لب‌های به خون شستۀ آن خون خدا گشت بلند آیۀ قرآن، همه دیدند و شنیدند که این صوت دل‌آرای حسین است و برافروخته سیمای حسین است، همانا سخن وحی به لب‌های حسین است، همه مجلسیان مضطرب و واله و حیران، سر بی‌پیکر و قرآن؟ همه خواندند در آن لحظه خدا را. 🔹بند سوم پس از این معجزه شد پور معاویه نگون‌بخت، بلرزید به خود سخت، نه جرأت که زند دم و نه طاقت که نشیند به سر تخت، نه آن زهره که خاموش کند زمزمۀ وحی حسین‌بن‌علی را، چه بگویم؟ که به چوب ستم آزرد لبی را که بر آن لب اثر بوسۀ پیغمبر و زهرا و علی بود، لبی را که سر نیزه بر آن ذکر خدا بود، لبی را که ترک خورده ز هرم عطش کرب‌ و بلا بود، چنان زد که شکست از ره کینه درّ دندان امام شهدا را. 🔹 بند چهارم  چه بگویم که چنین واقعه را آل محمّد همه دیدند، به تن جامه دریدند، ز عمق جگر سوخته فریاد کشیدند، زده لطمه به رخسار، که ای خالق دادار! نبی، احمد مختار، علی، حیدر کرار و یا فاطمه ای دخت نبی عصمت دادار، ببینید که از پور معاویۀ خونخوار چه آمد به سر عترت اطهار، یکی گفت که ای ظالم غدار دمی دست نگهدار که بوسیده نبی این لب و این صورت و این آینۀ غیب‌نما را. 🔹 بند پنجم  که ناگاه به پا خاست ز جا شیرزن کرب‌ و بلا، دخت علی، شیرخدا، زینب کبرا، شرف دامن زهرا، به همان هیبت حیدر، به همان جرأت مادر، قد و بالاش پیمبر، به خروشی که علی داشت به منبر، که یزید ای به تو نفرین خدا تا صف محشر! نه به زوبین، نه به نیزه، نه به تیر و نه به خنجر، نه به کشتن، نه به بستن، نه شهادت، نه اسارت، نه به این چوب‌زدن بر لب خشک پسر ساقی کوثر، نتوان محو کنی شوکت و قدر و شرف عزت ما را. 🔹 بند ششم  نتوان از پسر هند جگرخوار جز این داشت توقع که شود پنجه‌اش آلوده به خون شه ابرار، برد عترت و ناموس خدا را به اسارت سر بازار، زند چوب به لب‌های به خون‌شستۀ وجه احد قادر دادار، کند فخر به آباء و به اجداد ستمکار، نداند که بود جای همه در سقر نار، به زودی تو شوی بر همگان ملحق و فریاد برآری ز دلِ آتش دوزخ که چرا چوب زدم بر لب و دندان عزیز دل زهرا و چرا ریختم از تیغ ستم، خون عزیزان خدا را؟ 🔹بند هفتم آن‌ بدن‌های شریفی که تو گفتی ز سم اسب، لگدکوب شود، زائرشان روح رسولان خدایند، همه مشعل انوار هدایند، همه زنده و پاینده در آغوش خدایند، شهیدند ولی چشم و چراغ شهدایند همه قبلۀ ارباب دعایند همه همدم و هم‌بزم رسول دو سرایند و از کار فروبستۀ خوبان جهان عقده‌گشایندبه هر زخم، طبیب‌اند و به هر درد، دوایند، اگر چه تنشان نقش زمین است، گرفتند به زیر پر خود ارض و سما را.   ✅استاد سازگار 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 داشت با آیه‌ی تطهیر چه غوغا در طشت... 💢 چشم‌ها بود و سرِ زاده‌ی زهرا در طشت زخم‌ها بود و دل زینب کبری در طشت خیزران بود و لب قاری قرآن، یعنی: خونِ لعلِ لب و دندان ثنایا در طشت اُسرا در غل و زنجیر، معذب، مضطر و سر نیزه‌نشین بود مجزّا در طشت آنکه ابرار به دورِ سرِ او می‌گشتند ریخت دورِ سرِ او خصم چه چیزا در طشت سنگِ دروازه مبدل شده بر تیرِ نگاه تهمت زشت کنیزی است معما در طشت رفعِ تهمت ز حرم کرد، سر خون خدا داشت با آیه‌ی تطهیر چه غوغا در طشت صوت قرآن برادر دل خواهر را برد کرد سوزش همه را غرق تماشا در طشت وه چه تکبیر نمازی به لبش داشت حسین تا به امروز که دیده است مصلی در طشت بین اطفال، سه‌ساله، به سرِ پنجه‌ی خود خیره مانده‌ست به رخساره‌ی بابا در طشت آن مسیحی چو یقین کرد، مسلمانی نیست مدح می‌کرد سرِ خون خدا را در طشت این سر فخر بشر، زینت دوش نبی است سر پاک پسر فاطمه حاشا در طشت گاه مهمان تنور است و گهی ساکن دیر گاه جای سر این سرور و مولا در طشت یک‌طرف پرده‌نشین اهل و عیال سِتمند یک طرف آل علی مضطرب، اما درطشت جگر پاره، دل خسته، سر ببریده همه اینهاست مهیایِ مهیا در طشت ✅محمود ژولیده 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔷🔶🔷 💢 سرخ مویی، به یتیمی، به کنیزی نگریست ... 💢 آن لبِ لعل که بوسه ز نبی، خوب گرفت حال در طشت طلا بوسه از او، چوب گرفت سرِ بُبریده و آل علی و بزم شراب صحنه ای بود که صبر از دلِ ایّوب گرفت هر که فریاد کشید، از دو طرف سیلی خورد هر که افتاد زمین، هدیهٔ سرکوب گرفت خارجی خواندنشان تهمتِ عادی شده بود رفعِ تهمت ز لبِ قاریِ محبوب گرفت با تمسخر، وسط آیهٔ قرآنِ لبش ضربه ها بردهنش، دشمنِ مغضوب گرفت « لَعُبَت هاشمُ وَالمُلک فَلاٰ » را میخواند مستِ مِی، دورِ سرش جُرعهٔ مشروب گرفت اهلبیتِ پسرِ فاطمه را داد خطاب دیدی آخر که خدا حق مرا خوب گرفت دور تا دورِ لبش را پُرِ خون دید رباب بوسه ای گریه کنان از لبِ مرطوب گرفت سرخ مویی، به یتیمی، به کنیزی نگریست شعله بر جان و دلِ دختر محجوب گرفت جشنشان را به عزا ساخت بدَل دخت حسین ناله ای کرد که مجلس، همه آشوب گرفت خطبهٔ نایبة الفاطمه غوغا میکرد کار، در دست، به این شیوهٔ مطلوب گرفت ز سخنرانی سجاد گِره ها وا شد بزم، شد بزمِ عزا، نالهٔ یعقوب گرفت به اَنابنُ الحَسنِینَش همه را رسوا کرد آنچه را خصمِ لعین معرکه با چوب گرفت این رقیه است که حالا سرِ پنجه، به قیام ابتکار عمل از دشمن مغلوب گرفت 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 به نی مراقب خود باش ماه محرابم... 💢 بهار تب زده قربانی خزان شده است زمین بهانه ی نفرین آسمان شده است سر مفسر قرآن به رحل نیزه نشست چه خاکها به سر خیل قاریان شده است به نی مراقب خود باش ماه محرابم حسین! طاق دو ابروی تو نشان شده است شبی درون تنور و دمی به روی درخت گهی به صندوق دشمن سرت نهان شده است دوباره یوسف تشنه تو معجزه کردی؟ برای سنگ زدن پیرزن جوان شده است! درون طشت که رفتی خیالت آسوده سفارش لب خشکت به خیزران شده است بس است با لب زخمی دگر نخوان قرآن ببین چه ولوله ای بین کاروان شده است ✅میلاد حسنی- محرم ۹۷ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
غلامرضا سازگار:  جهانیان همه با پای جان به شام روید به مسجد اموی نغمه ی خدا شنوید نهاد مسجدیان سخت آمده به خروش صدای حضرت سجّاد می رسد بر گوش درون سینه ی پاکش خروش خون خداست تمام، گوش! که فریاد سیّد الشّهداست به اهل شام، شده شام، تیره تر از شام فتاده طشت یزید و یزیدیان از بام پس از ثنای خداوند و نعت پیغمبر به خلق داد ندا آن امام جنّ و بشر که ای تمام خلایق بزرگ و کوچک شام خدای داده به ما شش جلال و هفت مقام هر آنچه داده به ما ذات قادر متعال کمال و علم و فصاحت، شجاعت است و جمال هماره سینه ی پاکان به نور ما رخشیده خدا محبّت ما را به مؤمنین بخشید محمّد (ص) عربی ختم الانبیا از ماست علی ولیّ خدا شاه اولیا از ماست زماست جعفر طیّار و حمزه شیر خدا که گشته بود ملقّب به سیّد الشّهدا حسن، حسین دو سبط پیامبر از ماست امید عترت مهدیِّ منتظَر از ماست مرا اگر نشناسید با شما گویم که کیست جدّ و پدر، چیست نام نیکویم عزیز مکّه و دُردانه ی منایم من سلاله ی حرم و زمزم و صفایم من منم سلاله ی آن سروری کز امر خدا بلند کرد حجر را زجا به دست و ردا منم عزیز گرامی ترین طواف کنان که گفت تلبیه حجّ کرد بهتر از همگان منم سلاله ی آن رهبر بلند وقار که شد زامر خداوند بر براق سوار به سوی اقصی زمکّه یافت خروج وزآن مقام به اوج فلک گرفت عروج منم سلاله ی آنکس که برد جبراییل به اوج سدره اش از امر ذات ربّ جلیل منم سلاله ی آن پیشوای اهل نیاز که با ملائکه ی آسمان گذارد نماز منم سلاله ی آن شهریار کشور دل که وحی گشته زسوی خدا بر او نازل مرا سلاله ی پاک محمّدی خوانند مرا عزیز دل مرتضی علی خوانند منم سلاله ی آنکس که بین هر دو سپاه رساند بینی اشرار را به خاک سیاه همان کسی که به اثبات خالق دادار گرفت با دم تیغش زکافران اقرار منم سلاله ی آن شیر قادر متعال که با دو نیزه دو شمشیر کرده است قتال منم سلاله ی آنکو دوبار هجرت کرد دوبار هجرت کرد و دوبار بیعت کرد منم عزیز کسی کو به تیغ شعله فروز به جنگ بدر و به جنگ حُنین شد پیروز همان ولیِّ خداوند قادر دادار نگشت یک مژه بر هم زدن به شرک دچار منم که وارث پیغمبران بود جدّم منم که راهبر مؤمنان بود جدّم به تیغ، ریشه کن خیل مشرکین گردید امیر کشور اسلام و مسلمین گردید چراغ دیده ی اهل جهاد بود علی هماره زینت کلِّ عباد بود علی منم عزیز دل افتخار بَکّایین زصابرین جهان بود بردبار ترین به پیشگاه خداوندگار عزّوجل زاهل بیت نبی بود در نماز افضل منم سلاله ی پاک مؤّید جبریل که بود یاور او در نبرد میکاییل منم عزیز دل حامی مسلمانان که بود در همه احوال یاور آنان به تیغ عدلش با خیل مارقین جنگید به ناکثین زد و با خیل قاسطین جنگید منم سلاله ی نیکوترین امام قریش که بود برتر و بالاتر از تمام قریش منم سلاله ی اوّل کسی که مؤمن بود ره خدا به کنار پیامبر پیمود زمسلمین همه سبقت گرفت در ایمان ستم گران را برداشت تیغ او زمیان منم سلاله ی مردی که تیر داور بود همیشه حامل علم خدای اکبر بود سخی، بزرگ، جوانمرد، ابطحی، زیبا صبور و سیّد و صّوام بود و پاک و رضا درید ریشه ی اصلاب کفر را از هم گسیخت یک سره شیرازه های ظلم و ستم به سان شیر ژیان با اراده ای محکم در آن میانه که می خورد نیزه ها بر هم به دشمنان خداوند حمله ور گردید چو دانه در وسط آسیابشان کوبید به رزمگاه عراق و حجاز شیر نبی که مکّی و مدنی بود خیفی و عقبی نمود ماه جمالش هماره جلوه گری مهاجری احدی بود و بدری و شجری به دودمان عرب مقتدا و رهبر بود که از جلال و شرف وارث دو مشعر بود یگانه شیر الهی به فتح بدر و حنین ابوالائمّه ولیِّ خدا ابوالحسنین کسی که این همه دارد جلال و فضل، علی است امام خلق و ولیِّ خدای لم یزلی است منم سلاله ی زهرا شفیعه ی دو سرا امینه فاطمه امّ الائمّة النّجبا زگریه کرب و بلای دوباره بر پا شد دوباره مشت یزید و یزیدیان واشد که ناگه از دل پُر درد ناله زد مولا منم سلاله ی پاک شهید کرب و بلا منم سلاله ی آنکس که شد به نی سر او گلوی تشنه بریدند سر زپیکر او منم سلاله ی آنکس که با دلی پر درد وداع با زن و فرزند و خاندانش کرد منم سلاله ی آنکس که شد برهنه تنش زدند زخم، بسی روی زخم، بر بدنش منم سلاله ی آنکو به خونش آغشتند به قتل صبر نه یکبار بارها کشتند منم سلاله ی آنکس که قلبش آزردند سر بریده ی او را به شهرها بردند منم سلاله ی آنکو اسیر شد حرمش ستم شد از همه بر اهل بیت محترمش اسیر کوفه و شام بلا شدیم همه به ابتلای نکو مبتلا شدیم همه الا حقیقت اسلام زنده از سخنت سر پدر زده از دور بوسه بر دهنت پیام آور فریادهای خون خدا خطابه ات سند فتح سیّد الشّهدا تو از تمام شهیدان پیام آوری قیام کرب و بلا را به شام آوردی هزار «میثم» از عهده بر نمی آید که لب به وصف تو و خطبه ی تو بگشاید
رحیم منزوی اردبیلی: آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است آنکه نامش زِینِ اَب خوانده رسول کردگار چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ اَیمَن بر امام من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب کند و افکند از پی و بن، ریخت بر هم زینب است دامن شير خدا بين، شير زن مي پرورد در شهامت برتر از سارا و مريم زينب است آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است با برادر درد دل مي كرد اين سان تا سحر: آنكه ريزد از فراقت اشك ماتم زينب است وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا خود ببین چون حامی ناموس عالم زینب است ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است منزوي هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
محمود ژولیده : چشم‌ها بود و سرِ زاده‌ی زهرا در طشت زخم‌ها بود و دل زینب کبری در طشت   خیزران بود و لب قاری قرآن، یعنی: خونِ لعلِ لب و دندان ثنایا در طشت   اُسرا در غل و زنجیر، معذب، مضطر و سر نیزه‌نشین بود مجزّا در طشت   آنکه ابرار به دورِ سرِ او می‌گشتند ریخت دورِ سرِ او خصم چه چیزا در طشت   سنگِ دروازه مبدل شده بر تیرِ نگاه تهمت زشت کنیزی است معما در طشت   رفعِ تهمت ز حرم کرد، سر خون خدا داشت با آیه‌ی تطهیر چه غوغا در طشت   صوت قرآن برادر دل خواهر را برد کرد سوزش همه را غرق تماشا در طشت   وه چه تکبیر نمازی به لبش داشت حسین تا به امروز که دیده است مصلی در طشت   بین اطفال، سه‌ساله، به سرِ پنجه‌ی خود خیره مانده‌ست به رخساره‌ی بابا در طشت   آن مسیحی چو یقین کرد، مسلمانی نیست مدح می‌کرد سرِ خون خدا را در طشت   این سر فخر بشر، زینت دوش نبی است سر پاک پسر فاطمه حاشا در طشت   گاه مهمان تنور است و گهی ساکن دیر گاه جای سر این سرور و مولا در طشت   یک‌طرف پرده‌نشین اهل و عیال سِتمند یک طرف آل علی مضطرب،  اما درطشت   جگر پاره، دل خسته، سر ببریده همه اینهاست مهیایِ مهیا در طشت
❁﷽❁ باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت ♻️ ♻️ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 http://www.shereheyat.ir https://radio.aghigh.ir http://www.beharalashar.ir/ https://hadithashk.com/ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ ««««« »»»»» ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝ 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃