eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
86 عکس
10 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
بحر طویل در ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام      بند اول  شب سوم چو رسید از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود که خورشیدِ جمال پسرِ فاطمه یکباره درخشید، ادب بین که شب چارم شعبان، پی آن ماهِ فروزنده عیان گشت ز بـرج شـرف و غیـرت و ایثار، بـه بیت علـی آن حجت دادار، مهِ ام‌ِبنین حضرت  عبـاس علمـدار، قضـا گفت که ایـن است همـان شیـر  خروشانِ علی حیدر کرار، قدر گفت که این است به خیل  شهدا سرور و سالار، فلک گفت بشر یا ملک است این؟ زهی از این گل رخسار که بخشید صفا چشم و دل اهل صفا را.‍  بند دوم  هله ای فاطمۀ دوم مولا! صدف بحر تولا! گهرت باد مبارک! توئی آن نخل ولایت، که بود میوۀ نابت قمر برج هدایت، دُر دریای عنـایت، ثمرت بـاد مبارک، قمـرت بـاد مبـارک! گـلِ رخسـارِ گرامی پسرت باد مبارک! ز عـلی بـاد سلامی به بلندای تجلّای ولایت به تو ولالۀ یاس تو و مـاه رخ عباس که سرمست حسین است، که پا‌بست حسین  است، همه هست حسین است، بگو دست حسین است، ببین در رخ نورانی او هیبت و اِجلال علی شیرخدا را.  بند سوم  الا حور و ملک!جن و بشر!خلق سماوات و زمین! جشن بگیرید که امشب علی و فاطمه و فاطمۀ ام‌بنین و حسن و شخصِ حسین‌‌بن‌علی جشن گرفتند و همه وصف ابوالفضل علمدار سرودند، همه چشم به عباس گشودنـد و همه حمد خـداونـد نمودنـد که در باغ ولا،  دسته گلِ یاس خوش آمد پسر شیرخدا حضرت عباس  خوش آمد! صلوات علی و فاطمه بـر ماه جمالش، بـه  جلالش، به کمالش، به خصالش، به دو ابروی هلالش،  ز رسول الله و آلش بفشانید به پایش گهر مدح و ثنا را.  بند چهارم  نشنیدید که قنداقۀ آن ماه جبین در بغلِ ام‌بنین بود؟ چو خورشید که بر بام زمین بود، تو گوئی که مگر در بغل فاطمۀ بنت اسد، حیدر کرار، علی شیر خداوند مبین بود، که آن مادر فرخنده چو یک اختر تابنده که دور سر خورشید بگردد، به ادب آمد و گرداند بـه دور سر ریحانۀ زهرا قمرش را و نـدا داد که ای نـور دل فـاطمه عبـاس  عزیزم به فدایت نگهش کن که بـوَد یارِ تو و سرور و سالار، تمام شهدا را.  بند پنجم  همه دیدند که قنداقۀ عباس بود بر سر دست اسدالله چو خورشید که گیرد به بغل ماه و زند بوسه بـه پیشانی و دستش، پس از آن یاد کند در شب میـلاد وی از صبح الستش که فـدای پسر فاطمه گردد سر و جان و تن و دستش، و کند یـاد علمـداری و سقائی و فرماندهی کل  قـوایش، ادب و عشـق و وفـایش، شـرف و صـدق و  صفایش، بـه زمین آمـدن از عـرش خدا، قـامت رعنا و  رسایش، عجبا دید در آن چهره همه واقعۀ کرب و بلا را.  بند ششم  ای نبی خوی و علی صولت و زهرا صفت! آیینۀ حلم حسن و دیدۀ بیدار حسینی! تویی آن ماه که خود غرق در انوار حسینی، نه فقط در شب عاشور و صف کرب و بلا، کز شب میلاد گرفتار حسینی، همه جا یار حسینی پسر شیرخدائی و علمـدار حسینی، تـو ابـوفاضل و فرمانده انصار حسینی، ز خداوند و ملایک  ز رسولان و امامان و شهیدان الهی، همه دم باد درودت، همه جا باد سلامت که رساندی به کمال از ادب و غیرت و جانبازی خود دوستی و عشق و وفا را.  بند هفتم  تو یم غیرت و ایثار و وفائی که پیمبر به تو نازد، تو به بی دَستی خود دست خدائی که علی ساقی کوثر بـه تـو نازد، تـوئی عباس که صدیقۀ اطهر به تو نازد، حسن آن حجت داور به تـو نازد، تو همان یار حسینی که حسین ابن علی در صف محشر به تو نازد ، تو همان  میر سپاهی که همانا علی اکبر بـه تـو نـازد، تـوئی آن  سـاقی بی آب که حتی علی اصغر به تو نازد، پسر ام‌بنین  استی و بیش از همه مادر به تو نازد، که تو کردی به صف کرب و بلا یاری مصباح هدا را.  بند هشتم  تو همان ماه بنی هاشم و شمع شهدائی تو به دریای عطش با جگر تشنۀ خود آب بقائی، تو کنار حرم خون خدا صاحب ایوان طلائی، تو به بی‌دستی خود از همگان عقده گشائی، تو فراتر ز تمام شهدا روز جزائی، حرمت علقمه، خود کعبۀ ارباب دعایی، تو حسینِ دگرِ فاطمه، تـو خون خدائی، بـه خدا صاحب  لطف و کرم و جود و سخائی، تـو همان باب حوائج، تو همان بحر عطائی، تو امید همه عالم تو چراغ ره مائی، تو علمداری و فرماندۀ کل شهدائی، چه شود دست بگیری ز کرم" میثم" افتاده ز پا را؟ استاد سازگار @ya_habibalbakin1
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش بر قامت رعنا و به حسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش شد باز چو بر شیر خدا نرگش مستش زد بوسه به پیشانی و چشم و لب و دستش ای شیر خدا بوسه بزن بر سرو رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه زگردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش ای سیّد عشاق به بر گیر چو جانشض گه بوسه به چشمش بزن و گه به دهانش این طفل نه سرباز فداکار حسین است سقّا و سپهدار و علمدار حسین است جان بر کف و پیوسته خریدار حسین است چشمش همه دم باز به رخسار حسین است لبخند به لبهاش زدیدار حسین است پیداست که قلزم خون یار حسین است بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت عبّاس حسینی بود از روز ولادت عباس بود منتظر روز شهادت عباس کند با تن بی دست عبادت عباس دهد بر همه گان درس رشادت عباس سراپا به حسین دارد ارادت عباس گرفته است در این کوی سعادت عباس، غمی جز غم دلدار ندارد عباس، حسینی است به کس کار ندارد من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر، نی ام تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید شمشیر بیارید بر دامن گهواره زخونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید ای بحر، خجل از لب عطشان تو عباس ای عشق و وفا آمده حیران تو عباس ای در ره دلدار به کف جان تو عباس ای دین خدا عاشق ایمان تو عباس ای عالم و آدم همه قربان تو عباس ای فوق شهیدان، شرف و شأن تو عباس پیوسته دلم یاد تو و یادحسین است میلاد تو همچون شب میلاد حسین است در برج ولایت تو قمری تو قمری تو بر نخل ولایت ثمری تو ثمری تو در بحر فضلیت گهری تو گهری تو در سینۀ عاشق شرری تو شرری تو بر خلق دو عالم پدری تو پدری تو الحق که علی را پسری تو پسری تو تو یوسف دو فاطمه و چار امامی در بین تمام شهدا ماه تمامی از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد برنی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ای کشتۀ حق در دل ما زنده توئی تو تا هست جهان بر پا پاینده توئی تو بر سیّد عشّاق نماینده توئی تو در سینۀ ما، نور فزاینده توئی تو بر هر گره بسته گشاینده توئی تو در قلزم خون ماه فروزنده توئی تو الهام تو و لطف تو وجود تو باید بی فیض تو (میثم) چه بگوید چه سراید   @ya_habibalbakin1
امشب از بیت علی بوی گل یاس آمد بوی عشق و ادب و غیرت و احساس آمد اشجع النّاس زصلب شرف النّاس آمد جان بگیرید به ایثار که عبّاس آمد بر علی نور دو عین دگری پیدا شد همه گفتند حسین دگری پیدا شد بحر مواج ولایت گهری دیگر زاد نخل سر سبز امامت ثمری دیگر زاد یا مگر حضرت زهرا پسری دیگر زاد فلک مجد و کرامت قمری دیگر زاد دامن گلبن توحید بهار آورده فاطمه بر پسر فاطمه یار آورده قامتش نخله ی طوباست، فدایش گردم هیبتش هیبت باباست، فدایش گردم صورتش جنّت اعلاست، فدایش گردم پسر سوّم زهراست، فدایش گردم از ولادت خط ایثار نشانش دادند الف قامت دلدار نشانش دادند صورت و خال و لبش مصحف حسن ازلی است پای تا فرق جمال احد لم یزلی است از طفولیّت، شاگرد کلاس سه ولی است پدرش شیرِ حق این شیر حسین بن علی است او ولی الله و این زاده ی خیر النّاس است او علیّ بن ابی طالب و این عبّاس است نه عجب مهر برد سجده به خاک راهش نه عجب از مه رخ نور ستاند ماهش مادرش فاطمه مبهوت جلال و جاهش بُرد و گرداند به دور سر ثار اللّهش گفت ای مادر عبّاس فدایت گردد دست و چشم و سر عبّاس فدایت گردد من نگویم به جهان قرص قمر آوردم یا که خورشید در آغوش سحر آوردم یا که بر شیر خدا شیر دگر آوردم تا کند جان به فدای تو پسر آوردم این امیر سپه توست قبولش فرما این فداییّ ره توست قبولش فرما ای فروغ دل مصباح هُدی یا عبّاس ای همه جان جهانت به فدا یا عبّاس ای حسین دگر شیر خدا یا عبّاس رتبه ات فوق تمام شهدا یا عبّاس پسر شیر خدا، شیر حسین بن علی دست رزمنده و شمشیر حسین بن علی ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو پدرم باد فدای پدر و مادر تو یوسف فاطمه دلباخته ی منظر تو هدیه ی دوست شده دست تو، چشم و سر تو چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات پسر فاطمه فرمود که جانم به فدات تو به رخ لاله ی عبّاسیِ دو فاطمه ای تو حسین دگر و باب نجات همه ای مرگ، شمع تو، تو پروانه ی بی واهمه ای میزبان علی و فاطمه در علقمه ای گر چه زهرا به کنارت عوض مادر بود اوّلین زائر دیدار تو پیغمبر بود ای همه خلق جهان بنده ی آقایی تو خضر با آب بقا تشنه ی سقّایی تو خجل از تشنه لبان دیده ی دریایی تو شهدا داده دل تز کف به دل آرایی تو بحر از شوق کف دست تو بیتاب شده آب با یاد لبت سوخته و آب شده آب می گفت مرا از لب خود آب بده موج می گفت مرا با تب خود تاب بده بحر می گفت زاشگم گهر ناب بده مشک می گفت بتاز آب به ارباب بده دشت و صحرا و مه و ماهی و موج و یم و مشک همه گشتند بر احوال تو تبدیل به اشک تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری تو شهید و زتمام شهدا خوب تری هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری زاده ی امِّ بنیّنی و به زهرا پسری باء بسم الله ایثار زخال لب توست مرغ شب شیفته ی اشگ نماز شب توست آب ها تشنه لب لعل گهر بار تواند بحرها شیفته ی لحظه ی ایثار تواند خلق ها جان به سر دست خریدار تواند ناله ها شعله کشیدند و علمدار تواند نخل «میثم» همه در وصف تو بار آورده آوردهبرگ برگش شده باغیّ و بهار  استاد سازگار @ya_habibalbakin1
در ولادت امام سجاد ای شمس ولایت! قمرت باد مبارک  ای بهر کرامت! گهرت باد مبارک ای پنجم شعبان! سحرت باد مبارک ای مادر ایران! پسرت باد مبارک آیینـۀ حسن ازلــی زاده‌ای امشب در کعبۀ توحید، علی زاده‌ای امشب **** بنگر به سرِ دست، جمال ازلی را چارم وصی احمد و نجل سه ولی را خورشید فروزندۀ انوار جلی را رخسار علی‌بن‌حسین‌بن‌علی را دیدار حسین دگرت باد مبارک میلاد گرامی پسرت باد مبارک این فرش‌نشینی است که خود عرش مقام است این حمد و رکوع است و سجود است و قیام است این قائمۀ دائمۀ هفت نظام است این نجل سه مولا پدر هشت امام است ما را نه همین در حرمش روی نیاز است بر دامن او دست هـمه خلـق، دراز است **** قرآن حسین‌بن‌علی مصحف رویش جان دو جهان بسته به یک تار ز مویش خورشید برد سجده به خاک سرکویش حق است اگر خضر چکد ز آب وضویش انـوار خـدا مـوج زنـد در جلواتش از خالق و از خلق درود و صلواتش **** این یوسف زهرا پسر یوسف زهراست در چرخ ولایت قمر یوسف زهراست در بحر امامت گهر یوسف زهراست در سلسله پیغامبر یوسف زهراست در قافلـه مـولاست همـه قافلـه‌ها را در سلسله یار است همه سلسله‌ها را **** در هر طپش قلب بوَد ذکر خدایش پیوسته دعا منتظر حال دعایش دل‌‌های حسینی همگان صحن و سرایش گل‌‌بوسۀ جبریل به خاکِ کفِ پایش والله اگــر حکـم ز داور بستاند داند که در از قلعۀ خیبر بستاند **** فرزند شهادت، پدر صبر و شکیب است مولای وجود است، نگویید غریب است بیمار نخوانید، طبیب است، طبیب است مانند علی نیز خطیب است، خطیب است گفتار رسایش چو شنیدند صحابه گفتند علی خوانَد در کوفه خطابه ای بوسه زده خون خدا بر دهن تو ای مثل نبی وحی الهی سخن تو تو شمع و همه خلق جهان انجمن تو یوسف شده دلباختۀ پیرهن تو دریاست جگر تشنۀ اشک بصر تو گردیده اجابت همه جا دور سر تو **** یاس نبوی، لالۀ حمرا به تو نازد نخل رطب و سینۀ صحرا به تو نازد بر نیزه سر یوسف زهرا به تو نازد هم فاطمه، هم زینب کبرا به تو نازد در عیـن اسـارت بـه همه خلق امیری خصم است اسیر تو که گفته تو اسیری ****  اوصاف تو بیرون بوَد از حد و شماره هر لحظۀ تو در نظر ماست هزاره از ماست اطاعت، ز تو یک لحظه اشاره عالم همه بر جود تو دارند نظاره زنجیر به فرمان تو پیچید به دستت  بالله قسـم نـام اسیـر است شکستت **** بی‌اذن تو بر تو نرسد سنگ لب‌ بام گر حکم کنی شام شود تیره‌تر از شام در سلسله صدسلسله با یک نگهت رام معراج چهل‌ روزۀ تو برتر از اوهام پیغامبــر خـــون امــام شهــدایی هر سو که کنی روی در آغوش خدایی **** ای ملک خداوند تعالی حرم تو ای عالم هستی همه ظرف کرم تو جان یافته عیسای مسیحا ز دم تو خوبان دو عالم همه خاک قدم تو «میثم» که بوَد دست گداییش به سویت آیینــۀ دل شستـه بـه خـاک سر کویت استاد سازگار @ya_habibalbakin1
سپهر عشق ووفا جلوۀ دگردارد میان آن هـمه انجم یکی قمر دارد نسیم شهر مدینه نوید داده بـه مـا کـه باغ سبزولایت گلی دگردارد بیا بـه سوی مدینه رویم کزره شوق نسیم عشق بـه هر کوچه اش گذردارد خبر دهید بـه زهرا کـه امشب ازجنت بیا مدینه حسینت کنون پسر دارد رسید سید سجاد و بهر خدمت او لباس بندگیش را فلک ببر دارد خدا بـه او لقب زین العابدین بخشید زِسجده‌هاي طویلی کـه درسحر دارد بـه خاک پاک مدینه بجای جشن عزاست شب ولادت او شیعه چشم تردارد بیا ودامن اورا بـه التجا گیریم کـه حق همیشه وهرجا براو نظر دارد کجا رود زِ در او بـه درگهی دیگر هر آن کـه شمه اي از جود او خبر دارد بـه جان فاطمه اورا دهم سوگند کـه دعا بـه این سوگند بخود اوقسم اثر دارد بـه هرکه می نگرم درشب ولادت او هوای روضۀ پاک ورا بـه سردارد بگو بـه خلق وفایی محب او ازمهر بـه بحر سینۀ خود بهترین گهر دارد @ya_habibalbakin1
سبک شد سرود رو لبامون با یه قلب بی قرار امشب ازلطف و عنایات خداوند مبین  آمده پنجم گل عصمت امام ساجدین  پنجم شعبان شدو   جشن شادی شدبپا آمده پورحسین          از تبار مرتضی         یا علی بن الحسین       مولاعلی ابن الحسین  شهر یثرب از قدوم این پسر روشن شده چشم مولانا حسین بن علی روشن شده شهربانو مادرش       بوسه زد بر روی او  شدحسین بن علی  مست عطروبوی او        یا علی بن الحسین      مولا علی بن الحسین  مادر او شهربانو مادری ایرانی است  مردم ایران زمین را وقت شادمانی است  هر دلی شد منجلی    آمده چهارم ولی هدیه ای داده خدا   بر حسین بن علی           یا حسین بن علی         مولا حسین بن علی  از سپهر دین یزدان باز خورشید آمده شیعیان مرتضی را نور امید آمده  اوبود ماه تمام    برگل رویش سلام  او بود حیدر مرام  لطف اوبرمامدام           یا علی بن الحسین       مولا علی بن الحسین  این پسر خورشید پنجم باشد و نور بصر عالم هستی شده روشن ز نور این پسر  این پسر روح دعاست  معنی صبر و رضاست همچوجد اطهرش  پابه سر شرم و حیاست        یا علی بن الحسین      مولا علی بن الحسین  این پسردردانه وجان حسین بن علی است شهریثرب غرق نورازروی این نور جلی است اوحبیب داور است    اوگل  پیغمبراست  همدم و یار حسین   ازتبار حیدر است             یا علی بن الحسین           مولا علی بن الحسین  این پسرجان حسین ونورچشم فاطمه است  نجل ختم المرسلین ودستگیر ماهمه است ما همه مهمان تو    ریزه خوار خوان تو شامل ما عمریه        لطف بی پایان تو           یا علی بن الحسین          مولا علی بن الحسین @ya_habibalbakin1
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی  جامع‌الاضدادِ  زمین درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم بر سرِ میقات توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله روزیِ ماتَ سعیدا عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله که مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی سالها پایِ مناجات توام بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان  سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو با عصا خاطرِ زهرا سویِ گودال نرو @hadithashk @ya_habibalbakin1
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت از چهرهء مشکل گشایت نور می ریخت لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود عشق حسین و خواهش روز دهم بود از خاک پای تو طلا می آفریدند از ذکر لبهایت دعا می آفریدند این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است این نور سیما نور سیمای حسین است لبخندهای تو مسیحای حسین است نام قشنگت نام بابای حسین است تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب تو آمدی آقای ما بابا شد امشب یک طیف در دنیا سعادت می پسندند یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند یک عده مجنونند ارادت می پسندند ما را گدای خانه زادت می پسندند لیلاترین لیلای عالم دلبری کن حیدر که بودی یاعلی، پیغمبری کن الله، اسم اکبرش را در تو دیده حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده زهرا جلال حیدرش را در تو دیده زینب حیای مادرش را در تو دیده یکبار علی اکبر نوشتم پنج تن شد خواندم ترا ابن الحسین، ابن الحسن شد از عرش می گیرم سراغ یاربت را تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را آنجا که می گیری رکاب زینبت را زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر این کار را عباس یادت داده اکبر میخواستم پیدا کنم شور و شعف را گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را دیوانه ام برهم زدم هر وعده صف را دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم این چشم مست تو چه کاری داده دستم عمامه بسته بر سرِ اکبر، ابالفضل دارد روی لب یکسره اکبر، ابالفضل در کربلا بال و پرِ اکبر، ابالفضل از میمنه تا میسره اکبر، ابالفضل اسم شب عباس و اکبر یاعلی بود در اصل، در کرببلا سقا علی بود بیگانه رفت از کوی تو دردآشنا نه من می روم از عالم از پیش شما نه درمان کن امراض دلم را با دوا نه سال هزار و چند شد، بی کربلا نه پایین پا بر عاشقانت جا ندادند سهمیهء شش گوشهء ما را ندادند آمد حسین و گفت نایی که نداری ممنونم از دست جدایی که نداری زانو کشانم پیش پایی که نداری من ماندم و این تکه هایی که نداری افتادنت در بین صحرا دردسر داشت ای کاش میشد بوسه از کام تو برداشت افتادی و بی معطلی آتش گرفتم بابا در این مستاصلی آتش گرفتم دیدم تو را هرجا علی آتش گرفتم عمه کنار من ولی آتش گرفتم مرگ من و داغ تو با هم بود اینجا صد تا عبا هم داشتم کم بود اینجا @hafithashk @ya_habibalbakin1
محور موضوع: امام زمان (عج) سرود ملودی: اکبر شیخی شعر: یوسف رحیمی گوشواره: آقا جان تولدت مبارک ...................................................... هر کوچه پره از عطر امیده عطری که مژده می‌ده شب عیده عید اومد که بگه عید حقیقی میلاد بهار دل‌ها رسیده می‌تپه دل با یادش مبارکه میلادش مقلب القلوب شیعیانه محول الاحوال جهانه تو هم بگو حال دلتو عوض کن ذکر همه یا صاحب الزمانه «یا صاحب الزمان امید دل‌ها یا صاحب الزمان عزیز زهرا» آقا جان تولدت مبارک ـــــــــــــــــــــــــــــــ اومد که تو دلا زنده شه امید اومد تا بشکفه خندۀ خورشید اومد تا بگه با دلای روشن خورشیدو می‌شه پشت ابرا هم دید دلم شده پابندش مبارکه لبخندش صدای اذون عشقه دلنوازه تولد حقیقت نمازه همۀ نگاها می‌ره سمت کعبه ذکر همه یا فارس الحجازه «یا فارس الحجاز، یابن طاها یا فارس الحجاز، یابن زهرا» آقا جان تولدت مبارک ـــــــــــــــــــــــــــــــ می‌تابه خورشید از چشمۀ نورش می‌گرده زمین از یُمن حضورش «جاءَ الحَق» بخونید نذر قدومش نزدیکه به خدا صبح ظهورش باید بشیم عمّارش مبارکه دیدارش نگاه کنید به قرص کاملِ ماه یه وقت نمونید توی نیمۀ راه شیعه یه لحظه هم آروم نداره جهان می‌گه اَینَ بَقیة‌الله «یا حجة‌الله یا بقیة‌الله یا داعی‌الله یا یا بقیه الله» آقا جان تولدت مبارک
بر آمدنت جهان تفأل زده است خورشید دوباره بر زمین پل زده است برخیز و بیا که در قدومت، حتّی پاییز به گیسوی خودش گل زده است مشهورترین دعای ما یا مهدیست فرمانده و مقتدای ما یا مهدیست اینجا همگی به نام او می‌گذرند اسم شب کوچه‌های ما یا مهدیست  یک منتقم از طواف حج می آید با اسب، و ذوالفقار کج می آید  آمین  خدا  برای  اللهم عجل لولیک الفرج می آید از عـصـر قـدیم با تو عهدی دارم وز نام شما به کام شهدی دارم ایــام ولادتــت امـــام حـــاضـــر بـر لب شب و روز ذکر مهدی(عج)دارم عمری است که در سوز غم فاطمه هستی دلسوخته ی عمر کم فاطمه هستی من مطمئنم روز ظهورت اول در فکر بنای حرم فاطمه هستی ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1
باز شوریست که در جان جهان افتاده عالم از حادثه ای در هیجان افتاده چشم نرگس به شقایق نگران افتاده عالم پیر دگرباره جوان افتاده هاتفی گفت سحر می رسد از راه بیا همچو عباس قمر می رسد از راه بیا باز عالم شده سرمست و غزلخوان امشب پهن شد سفره ی احسان کریمان امشب بس که شد لطف خداوند فراوان امشب می شود هر چه گدا هست سلیمان امشب جلوه ی کوثری حضرت زهرا آمد آخرین حیدر کرار به دنیا آمد آمده بر دو جهان حضرت دریا به به بر رخش جلوه ی آقایی طاها به به دلبری کرده به لبخند ز بابا به به آمده در بر نرگس گل زهرا به به عسگری در بر خود نور جلی را دارد یا پیمبر به بغل باز علی را دارد ؟ با نگاهش دل غمدیده صفا بردارد چشم یعقوب چو آیینه ضیا بردارد از غبار قدمش درد دوا بردارد آمده حضرت عیسی که شفا بردارد انبیا از قبلش قرب الهی گیرند با گدایی درش منصب شاهی گیرند در رخش جلوه ی آیات خدا بسیار است سیزده آینه در آینه در تکرار است چو علی قبله عالم شده و سیار است پسر حیدر کرار خودش کرار است عرش می لرزد اگر یک دو قدم بردارد دیدنی باشد اگر تیغ دو دم بردارد کاش گل باز به دیدار چمن برگردد از دل خاکی صحرا به وطن برگردد یوسف فاطمه آن پور حسن برگردد بهر یاری به همه اهل یمن برگردد چون حسین بن علی هست چو کشتی نجات تا که این عید شود عید ظهورش صلوات 🔸شاعر: ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini @ya_habibalbakin1