eitaa logo
یادداشتها
577 دنبال‌کننده
55 عکس
48 ویدیو
0 فایل
یادداشتهایی پیرامون‌ مسائل اعتقادی فرهنگی اجتماعی و بازنشر یادداشتهای برگزیده. سید مهدی مرتضوی، عضو هیات علمی دانشگاه و علاقمند به پژوهشهای اعتقادی در قرآن و حدیث. لطفا نظر خود را درباره مطالب کانال به این آدرس ارسال فرمایید: @s_m_mortazavi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️سید مهدی مرتضوی مقصودم از نگارش یادداشت تأکید بر ضرورت تبیین و تعلیم و تبلیغ همگانی تعالیم قرآن و اهلبیت درباره و تبدیل آن به عنوان مهمترین مبنا در سیاست گذاری های کلان و خرد فرهنگی در جامعه دینی بود. آشنایی با مرزهای ایمان و کفر از منظر قرآن و اهلبیت هم زمینه فعالیتهای فرهنگی ثمربخش را فراهم می کند و هم شرایطی را در جامعه مهیا می کند که اقدامات انتظامی و قضائی در زمینه عفاف و حجاب موجب ایجاد یا تشدید دوقطبی نشده و با حمایت حداکثری مردم همراه گردد. در غیر این صورت، آشکار و پنهان گروهی اندک از متدینان به حساب دین و حکومت دینی و اکثریت دینداران گذاشته خواهد شد. در چنین وضعیتی هر گونه اقدام فرهنگی و اجتماعی و انتظامی در زمینه عفاف و حجاب موجب تشدید و ایجاد تنش و کاهش ایرانیان و ریزش نظام خواهد شد. بیان آن دوست عزیز درباره تأثیر مزاج برخی متدینان در عملکرد و رفتار آنان از آن جهت مرا برآشفت که مطلب مذکور درباره نقش مزاج، بهانه ای برای نادیده گرفتن یا جدی نگرفتن تعالیم مذکور شده است. حقیقتا تعدیل طبیعت تند مزاجان امری بسیار دشوار است لذا از این جهت به این دوست عزیز و کسانی که همفکر ایشان هستند حق می دهم. با این حال حتی اگر بپذیریم که تبیین و ابلاغ تعالیم قرآن و اهلبیت درباره مرزهای ایمان و کفر به اصلاح طبیعت تند مزاجان کمک چندانی نمی کند باز هم نباید در این زمینه را ترک کنیم. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ رضا بابایی ما گفت‌وگو می‌کنیم یا جدل؟ «گفت‌وگو»، زبان تمدن‌ها است. هیچ تمدنی بدون گفت‌وگو شکل نگرفته و بدون آن نیز دوام نیافته است. انسان‌های متمدن، حتی برای حل مسائل درونی و درمان بیماری‌های روحی خویش به گفت‌وگو با روان‌شناسان و مشاوران متخصص پناه می‌آورند. پایه و بنیان روان‌درمانی، مگر چیزی غیر از نشست‌های صمیمی و گفت‌وگوهای طولانی است؟ وقتی می‌توان درونی‌ترین مسائل انسانی را از راه گفت‌وگو حل و فصل کرد، چرا در مسائل عینی و علمی و اجتماعی نتوانیم؟ با وجود این، «گفت‌وگو» گاه تبدیل به جدل می‌شود. جدل و به تعبیر متون دینی، «مِراء»، آفت گفت‌وگو است. در متون دینی، از پیامبر اسلام نقل شده است که پرهیزگارترین شما، کسی است که مِراء نمی‌کند، اگرچه حق با او است(شهید اول، الأربعون حدیثا، ص56). از امام علی(ع) نیز نقل کرده‌اند که هیج بنده‌ای به حقیقت ایمان نمی‌رسد، مگر اینکه مراء را رها کند، حتی آنجا که حق با او است(کنز العمال، ح9024). از همه شگفت‌تر روایتی است که بر پایۀ آن پیامبر(ص) فرموده‌اند: خدا در شب معراج، پس از شرک، مرا از چیزی به اندازۀ جدل، نهی نکرد. می‌دانیم که توبۀ مشهور ابوحامد غزالی نیز از مناظره و مراء بود. او بر سر قبر ابراهیم خلیل(ع)، با خدای خویش عهد کرد که دیگر با کسی مناظره نکند. حافظ هم که می‌گوید «گفت‌وگو آیین درویشی نبود»، مرادش از گفت‌وگو، جدل است، نه گپ‌وگفت. در منطق، جدل را از صناعات خمس(در کنار برهان و خطابه و...) دانسته‌اند و در ادبیات قرآن کریم، «جدال احسن» ‌هم‌پایۀ حکمت و موعظه است؛ اما متأسفانه آنچه اکنون در میان ما رایج و راسخ است، «مراء» یا جدل مذموم است، نه جدل منطقی و نه جدال احسن و نه گفت‌وگو. جدل، بدل گفت‌وگو است. نیاز ما به گفت‌وگو، گاهی گذر ما را به جدل می‌اندازد و می‌خواهیم جای خالی آن را با این پر کنیم. از یک سو ما به چیزی به اندازۀ گفت‌وگو نیاز نداریم و از سوی دیگر، هیچ چیز به اندازۀ جدل، ما را از نعمت گفت‌وگو محروم نمی‌کند. اکنون در صدها و هزاران گروه مجازی و محفل علمی و سیاسی، جدل فرمانروایی می‌کند و انسان‌های بسیاری به این خیال خام که در حال گفت‌وگو با یک‌دیگرند، در ورطۀ مجادلات بی‌ثمر و بی‌پایان افتاده‌اند. مرز میان گفت‌وگو و جدل، بسیار باریک و مبهم است. تفاوت‌های جدل با گفت‌وگو، باید موضوع چندین رسالۀ دانشگاهی باشد. آنچه من در اینجا یادآوری می‌کنم، چند نکتۀ ساده و سربسته است: 1. هدف گفت‌وگو، این است که من بدانم در ضمیر شما چه می‌گذرد و شما بدانید که درد من چیست؛ اما جدل، تشنۀ پیروزی است و شهوت استیلا بر غیر دارد. 2. پایان جدل، دشمنی است و پایان گفت‌وگو، دوستی. ذهن و زبان جدلیون، در تسخیر سوء ظن به دیگران یا خودخواهی است؛ اما گفت‌وگو، راهی است برای کاستن از افتراق‌ها و سوءتفاهم‌ها. گفت‌وگو ما را به یک‌دیگر نزدیک‌‌تر می‌کند و جدل، دورتر و دشمن‌تر. گفت‌وگو، اگر گرهی نگشاید، گره را کورتر نمی‌کند. 3. در گفت‌وگو، میان اندیشه و صاحب اندیشه فرق می‌گذاریم. یعنی مخالفت ما با اندیشه‌ای، به دشمنی ما با صاحب آن اندیشه نمی‌انجامد. 4. در گفت‌وگو می‌کوشیم که حرف دیگری را بفهمیم و در جدل می‌کوشیم که حرف خود را در گوش او فرو کنیم. 5. اهل جدل، درد حقیقت ندارند. از همین رو هیچ‌گاه به هیچ خطایی یا جفایی اعتراف نمی‌کنند. اما در گفت‌وگوی سالم، طرفین گه‌گاه می‌پذیرند که در فلان مسئله خطا کرده‌اند یا دچار غفلت یا مبالغه شده‌اند یا تند رفته‌اند. 6. جدل، استثمار گفت‌وگو است؛ یعنی گفت‌وگو در جدل، بهانه‌ای بیش نیست. بدین رو اهل جدل، گاهی این بهانه را وامی‌نهند و از ابزاری دیگر استفاده می‌کنند که هیچ سنخیتی با گفت‌وگو ندارد؛ مانند زورگویی و تهدید و نصیحت و افشاگری و تجاوز به حریم خصوصی افراد. 7. جدل‌گرایان، معمولا زبانی درشت‌گو و پر از نیش ‌و کنایه دارند؛ اگرچه هر درشت‌گویی جدل‌گرا نیست و هر جدل‌گرایی درشت‌گو نیست. 8. جدل گذشته‌گرا است؛ اما گفت‌وگو آینده‌ساز است. در جدل، شما از راهی دفاع می‌کنید که آن را طی کرده‌اید؛ اما در گفت‌وگو راهی را می‌جویید که آینده‌ را بسازد. از همین رو گفت‌وگو پیش‌رونده است؛ اما جدل، هر بار به نقطۀ آغاز برمی‌گردد. 9. در گفت‌وگو می‌کوشیم که چیزی بیاموزیم؛ در جدل، کوشش ما بیشتر برای آن است که دیگران را شیرفهم کنیم. 10. سماجت و افراط در پیگیری مباحث، از نشانه‌های اهل جدل است. اهل گفت‌وگو به همان آسانی که وارد گفت‌وگو می‌شوند، آن را رها می‌کنند و می‌دانند که کجا و کی باید کنار بکشند؛ اما جدلیون تا بالا بردن پرجم پیروزی و اعتراف خصم به شکست، دست‌وپا می‌زنند. مرحوم از پژوهشگران و منتقدان برجسته در حوزه دین و ادبیات بود که درسال 1399 در سن 56 سالگی درگذشت. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ سید مهدی مرتضوی بخشی از وصیت نامه حاج قاسم درباره نقش مسوولان در حراست از ارزشها: مسئولین همانند جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون و از توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آراء احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. حاج قاسم در جاهایی دیگر چنین می گوید: من و آدم های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می خواهید حفظ کنید؟ همان دختر دختر من است. دختر ما و شماست. ما ماست. اینها مردم ما هستند. بچه های ما هستند. با هر کسی حرف بزنیم اما با . استدلال کنیم. برخی دم از احترام به بانوان بی حجاب و کم حجاب می زنند یا از آزادی فضای مجازی حمایت می کنند و گمان می کنند که شبیه حاج قاسم عمل می کنند. حاج قاسم مردم دار بود و به همه احترام می گذاشت اما به خاطر خوش آمد مردم و آنها، اصول اخلاقی که پشتیبان استحکام خانواده است را کمرنگ نمی کرد. او جامعه بود و از مومنان می خواست که برای جامعه و تک تک افراد جامعه پدری کنند. پدر خود را مسوول حراست و تربیت خانواده می داند و در برابر بنیانهای اخلاقی که موجب استحکام خانواده می‌شود حساس است و در کنار آن احترام و محبتش را از افراد خانواده دریغ نمی‌کند. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم رحمت خدا بر شهید . به خانواده گرامی این عزیز تسلیت عرض می کنم. روایتهای مختلفی از شهید الداغی در این روزها صورت گرفته است. برخی از روایتها می تواند گسل اجتماعی پیرامون حجاب و امر به معروف را تشدید کند. برخی از آنها می تواند به همدلی بیشتر ایرانیان بینجامد. روایت حجه الاسلام را درستتر از سایر روایتها می دانم. ✍️ محسن قنبریان ؟! • به کرات گفته ام خاستگاه اصلی تحقق امر به معروف در جامعه، زن و مرد جامعه است. - هر طرحی که از آن ارتزاق نکند یا بدان نیانجامد، نه خودی است و نه شدنی! • ولاء متقابل اجتماعی در اسلام دو رو دارد: ۱. پناه دادن و حمایت از هم کردن (۷۲انفال) ۲. امر به معروف و نهی از منکر کردن همگانی و متقابل (۷۱توبه) ⬅️ اگر برای بخشی از جامعه (مثلا بی حجابها) به هرعلت (ساخت سیاسی یا برساخت رسانه ای) این ذهنیت ساخته شد که: تو فقط امر و نهی میشوی! اما نه حمایت میشوی! و نه حق امر و نهی متشرعان و حاکمان داری! گسست و گسل اجتماعی شکل می گیرد. ولاء طرفینی از کار می افتد و نهی از بی حجابی هم به مقاومت مدنی آنها اصابت می کند! • تمثال زیبای روی دیگر سکه ولاء متقابل است. - مصداق روشن "وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ" است. او دختر کم حجاب را نهی از منکر نکرد، اورا یاری داد و مأوای او شد. چاقو خورد اما دختر ایران را تنها نگذاشت! جامعه آسیب دیده از بی حجابی، به این روی سکه ولاء مومنانه نیازمند است؛ تا گاردش بشکند و نصحیت برادرانه و خواهرانه بپذیرد. • این شهید عزیز را اگر همین گونه -که بود- روایت کنیم، به امر به معروف هم کمک می کنیم. اما اگر بعکس، مسبب خونش را بی حجابی و کم حجابی خواندیم (که بی سبب هم نیست!) و مایه شعار مرگ بر بی حجابش ساختیم؛ باز بجای التیامِ گسل و موثر کردن روی دیگر سکه ولاء اجتماعی (امر و نهی)، بر شکاف و گسست افزوده، امر و نهی ها را بی اثرتر می کنیم. ☑️ @m_ghanbarianhttps://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ سید مهدی مرتضوی هر چه گشتم و فکر کردم تا آن چنان که شایسته است درباره معلم بنویسم چیزی در خور پیدا نکردم. از صمیم قلب در برابر همه معلمان عزیز خصوصا بزرگوارانی که از کودکی از آنها درس مهربانی آموخته ام و با قلب مهربان شان قلب مرا با مهربانی خداوند پیوند زدند خضوع می کنم. یکی از معلمان دوست داشتنی سرزمین ما استاد است. لحظات شیرین و دوست داشتنی حلقه درس استاد شفیعی کدکنی در شعر مرحوم هویداست. او در این شعر، سه شنبه‌ها را می‌نامد از این جهت که می‌توانسته در کلاس دکتر شفیعی کدکنی حضور داشته باشد. از این دست معلمان عاشق در سرزمین ما بسیارند. دست همه آنها را می بوسم و شعر قیصر عزیز را به آنها تقدیم می کنم. مشتاق شنیدن و خواندن خاطرات زیبای شما از معلمان دوست داشتنی هستم. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم 11 اردیبهشت 83 سالگرد رحلت پدر و راهبر طنز و طنازان ایران زمین در دهه شصت و هفتاد است. آشنایی با شخصیت صابری و طنز او برای جوانان ما لازم و واجب است. هم جوانان متدین و هم جوانان منتقد نظام. او معلم نقد خیرخواهانه یا است. متن زیر بخشی از سخنان ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره صابری و مجله گل آقا است. زرویی از طنزپردازان و برجسته ترین نویسندگان گل آقا بود. زنده یاد صابری همواره او را فرزند خود خطاب می کرد. ✍️ ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از مؤلفه‌ها‌ی طنز گل آقایی پای‌بندی به عفت کلام است؛ چیزی که تا پیش از آن یا کمتر رعایت می‌شد یا اساسأ جزء خصایص طنز شمرده نمی‌شد. شخصیتش به گونه‌ای بود که بی‌ادبی را در طنز بر نمی‌تافت. یادم هست حتی به کلمه «خر» در طنز آلرژی داشت. دومین ویژگی این‌که طنز صابری، «طنز برانداز» نبود. طنز دهخدا از سر عناد با حکومت نوشته شده است. یعنی دهخدا دارد می‌نویسد که حکومت سلطنتی که به هیچ وجه تن به مشروطه نمی‌دهد؛ بر افتد و یک حکومت مشروطه روی کار بیاید. آقای صابری نمی‌خواست حکومت عوض کند. خودش هم بارها می‌گفت من نه‌تنها هیچ عنادی با جمهوری اسلامی ندارم، بلکه شدیدأ‌ آن را دوست دارم. نظام را دوست دارم، رهبر را دوست دارم و این‌ها باور قلبی من است. یک‌بار در دفتر آقای صابری صحبت می‌کردیم. با همان لحن همیشگی‌اش گفت: «ملا! تو فکر می‌کنی من شوخی می‌کنم که می‌گویم آقا را دوست دارم؟ می‌خواهی بروم وسط میدان آرژانتین بایستم و داد بزنم من آقای خامنه‌ای را از ته دلم دوست دارم؟ با کسی هم تعارف ندارم که کسی بخواهد به شوخی کنایه‌ای به ایشان بیاندازد.» این جزو‌ باورهای قلبی‌اش بود. دودوزه هم بازی نمی‌کرد. و ویژگی دیگرش هم پای‌بندی به انصاف بود. چیزی که شاید در کار خیلی‌ها کمرنگ باشد. اصولأ طنز موقفی است برای اغراق یا به قول فرنگی‌ها، اگزجره کردن. این اغراق زاییده شرایط طنز است. ولی صابری معتقد بود که نباید اغراق، چه در این متن و چه در کاریکاتور، به حدی بشود که باعث شکستن دل کسی شود که درباره‌اش حرف می‌زنیم. یعنی وقتی خود او کار را می‌بیند ناراحت نشود، یا وقتی فرزندش جلوی هم‌کلاسی‌هایش آن را می‌بیند یا زن و بچه‌اش آن را می‌خوانند، از داشتن چنین پدر و همسری خجالت نکشند. یعنی با این که از او انتقاد شده، رویش بشود که مجله را خانه ببرد و بگوید گل‌آقا این را در مورد من نوشته است و دیگران حظ کنند. https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ سید مهدی مرتضوی حدود دو سال پیش مسوول محترم سازمان تبلیغات اسلامی استان اصفهان در دانشگاه معارف قرآن و عترت درباره ضرورت سخنرانی کردند. شخصیتی دوست داشتنی و قابل احترام داشتند و مطالب ایشان نیز بسیار مفید بود. پس از سخنرانی خدمت ایشان عرض کردم: همه مومنان خود را موظف می دانند نهی از منکر و امر به معروف انجام دهند. اما مشکل اساسی آن است که شیوه صحیح و تأثیرگذار آن را نمی دانند و‌ بعضی وقتها با واکنش تند مواجه می‌شوند. اگر نهی از منکر نکنند، دچار خواهند شد و اگر نهی از منکر کنند در برخی مواقع اقدام خود را منکری بزرگتر خواهند یافت که نتیجه معکوس دارد. کاش نهادهای فرهنگی و روحانیت در کنار تحریض و تشویق مومنان به امر به معروف و نهی از منکر، آن را هم آموزش می دادند و اجرای آن را در جامعه فراهم می‌کردند. تأکید صرف بر ضرورت و وجوب امر به معروف و نشان ندادن روش صحیح و موثر آن، جز خاطر و مومنان نتیجه دیگری ندارد. اطمینان دارم اکثر مومنان اگر روش صحیح امر به معروف را بدانند تردیدی در انجام آن نخواهند داشت. آشنایی فعالان و سیاستگذاران فرهنگی با از منظر قرآن و اهلبیت ع کمک می کند تا زمینه مناسب برای فعالیت و اقدام و حتی در زمینه عفاف و حجاب فراهم گردد بدون آنکه چنین اقدامانی به تنش و ایجاد اجتماعی بینجامد. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ دکتر حبیب الله بابایی «خوارج نو» در ایران امروز پیش از این در مقالۀ «تفکر اجتماعی خوارج» بر اصل «گسست میانِ من و دیگری» به مثابه نخستین اصل در اندیشه خوارج پرداخته‌ام، اینکه هرکسی از من نیست در دارالکفر هست. این اصل، پایه‌ای موثر در اخلاق دینداری خوارج و خودشیفتگی و خودارضاییِ دینی و سیاسی آنها در برخوردهای اجتماعی¬ با دیگران بوده و همین نیز موجب انسداد گفتگوی خوارج با اغیار بوده است. آنگاه که این مقاله را می‌نوشتم فکر می‌کردم مصادیق مهم از این جریان را می‌توان در برخی از خطبا و گاه روحانیان لج‌باز در ایران مشاهده کرد، لیکن تجربه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در ایران نشان داد که روحیۀ خوارجی صرفا یک روحیۀ دینی و مذهبی نبوده، بلکه قالب‌های روشنفکری و گاه ریشه‌های دانشگاهی عمیقی دارد، قالب‌هایی که دارالکفرش را از خودی‌ها شروع می‌کند، «دیگری»هایش را از خودی‌ها و «خودی»هایش را از بیگانگان برمی‌گزیند، و به رغم ادعای گفتگوی تمدن‌ها، نمی‌تواند همین گفتگو را در وطن بوجود آورد و بلکه در دام تئوری های جدید خشونت می‌افتد. اصل دیگر در عقاید اجتماعی خوارج، اصل «عدم تبعیض ایمان» است، اینکه ایمان یک امر به هم پیوسته است و قابل تجزیه (بعض بعض کردن) نیست. از این رو کسی یا ایمان دارد و یا ندارد و کافر است. کسانی که گناهکاراند، نمی¬توانند ایمان داشته باشند و کسی هم که ایمان ندارد کافر و مهدور الدم است. دوباره زمانی که این مقاله را می‌نوشتم تصورم این بود که مصادیق این اصل را باید در میان برخی از روحانیون انحصارطلب جستجو کرد، لیکن بعدها دیدم این سخت‌گیری و گاه ساده‌لوحی را می‌توان در میان برخی جریان‌های روشنفکری در ایران نیز پی گرفت. بر اساس چنین اصلی همه باید نابِ ناب باشند و جامعه نیز باید مبرای از خطا باشد (برای همین، این طیف یا سفید سفید می بینند و یا سیاه سیاه). دشوارتر اینکه، نه تنها افراد جامعه باید مصون از خطا باشند، بلکه دولت اسلامی نیز باید خالی از ضعف و اشتباه باشد. از این نظر، اگر دولت جایی مرتکب خطا شود گناه کبیره کرده و «کافر» و «مرتد» می¬شود و در این صورت نه تنها باید از آن سرپیچی کرد بلکه باید با ایشان «جهاد» نمود. (اصل «استعراض» یا «اعدام مرتدان»). قاعدۀ دیگر در رفتار اجتماعی خوارج تقدم «شور» بر «عقلانیت» است. شور و هیجانات نفسانی (passion) همواره یکی از محوری¬ترین پرسش¬ها در اندیشه سیاسی بوده و هست. اندیشمندان بسیاری مانند اسمیت و پاسکال و دیگران در مورد امکان مهار (harnessing) و یا سرکوب (repressing) هیجانات نفسانی و غریزی سخن گفته¬اند و کسانی نیز با عنوان کردن "کنترل آتش با آتش"، شورهای نفسانیِ خطرناک را قابل کنترل با شورهای و هیجانات دیگر تلقی کرده اند. در این باره برخی نیز تأکید کرده‌اند که تا زمانی که شورهای نفسانی از رهگذر عقل و اندیشه تعدیل نشود (تبدیل به interest نشود) نظم اجتماعی بوجود نمی‌آید. آنگاه که این مقاله را می‌نوشتم دوباره مصادیق آن را در میان برخی از جریانات مذهبی و گروه‌های به اصطلاح فشار انقلابی می‌دیدم، لیکن الان که تحولات پیرامونی‌ام را می‌بینم تقدم هیجانات و شورهای کور نفسانی بر عقل و اندیشه، و تقدمِ تعصب‌های کور بر قانون و اخلاق را در جریان‌های مدعی مدرنیته درایران بوضوح می‌بینم. به نظرم آنچه در دو سویۀ به اصطلاح نخبگانی ایران می‌توان مشاهده کرد، دو گونه از خوارج‌بودگی است که مسیرهای گفتگو را از هر دو سویۀ عرفی و مذهبی در ایران به انسداد می‌برد و تراکمی از نفرت و خشونت را در جامعه بوجود می‌آورد. جنس این خوارج‌بودگی در ایران، جنس اخلاقی است و نه اندیشه‌ای، و باید آن را در نظام آموزش و پرورش‌مان چاره کنیم. لیکن عجالتا امروزه لازم است دلسوزان نظام از هر دو طرف برای شنیدن از یکدیگر (حسن الاستماع به مثابه اساس در صورتبندی گفتگوهای سازنده) اندیشه کنند و زمینه‌های لازم را برای ایجاد ارتباطی موثر با یکدیگر و گفتگو با نسل منتقد و گاه معترض (که بسیاری از آنها در خانه هستند و نه در خیابان) فراهم آورند. یکی از نقطه‌های مهم گفتگو که باید در مورد آن فکر کرد و به توافقی در سطح ملی رسید، «فرایند مسالمت‌آمیز نقد و مکانیسم‌های قانونی آن» است تا بتوان انتقادات دلسوزان انقلاب و نخبگان جامعه برای اصلاح رویه‌ها و اقدامات به موقع را شنید. @Habibollah_Babaihttps://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم یادداشت جناب مهدیان را امشب دیدم. لحن آن ممکن است موجب رنجش برخی دوستان عزیز گردد. اما حاوی نکاتی جالبی است که خواندنش را ضرورت می بخشد. ✍️ علی مهدیان نگاه درست شیخ حسین 🔹ترمیم دو قطبی های اجتماعی و دردهای کهنه آن فقط به سخن نیست نیاز به رشد نگرشها و تغییر اخلاقمان دارد. شما هم دیده اید، من هم دیده ام کسانی که عادت کرده اند از موضع قدرت حرف بزنند، تهمت بزنند، بترسانند، توهین کنند، چون فکر میکنند طرف حق ایستاده اند. حالا چه کسی و چه زمانی باید یقه این جماعت را بگیرد و بگوید تو هم ظلم میکنی، ظلم به کسی که چون خطاکار است جز خدا کسی را ندارد که این مظلومیتش را پیش او ببرد. 🔹 ظلم های کوچکی که چه بسیار آدمها را از جبهه حق بیرون انداخته و قیامت معلوم میشود چقدر از این جهت همگی مسوولیم. طرف مجرم است چرا به او توهین کنیم؟ چرا بترسانیمش؟ به چه حقی با بی قانونی سراغش برویم، خانواده اش را بترسانیم؟ بله اینها کم است میدانم. ولی آن مقدارش که هست، چه کسی و چه زمانی باید این اخلاق زشت رخنه کرده در برخی را بر ملا کند؟ 🔹 در جلسه ای که قرار بود در حضور رهبری برگزار شود قبل از حضور ایشان دیدم یکی از مسوولین انتظامات بیت، جلوی همه جمعیت با بی ادبی و بی احترامی با مداح جلسه سخن گفت و او را جلوی همه جمعیت خرد کرد. از این خطا ها کم ندیده ایم و ندیده اید در بخشهای مختلف. راهش این است که نگاهمان رشد پیدا کند و اخلاقمان را رشد دهیم. همه مان. همه مان به فکر خودمان باشیم. بسیاری از آدمهای دل زده دلیل دل خوریشان اخلاق امثال من بوده در تعاملاتمان. پناه بر خدا. خدا رحمت کند سردار شهید قدس را میگفت دفاع از حرم، دفاع از حرمت قلب این مردم است که از کعبه بیشتر احترام دارد. 🔹مثل آب خوردن آدمها را بیرون جبهه انقلاب قرار میدهیم. منافق مینامیم. سالها قبل در مباحثاتی چقدر تلاش کردم به عده ای بفهمانم حق ندارند به کسی مثل مرحوم هاشمی تهمت نفاق بزنند ولو هزار جور نقد به افکار و رفتارش داشته باشیم، به فلان مسوول و سیاستمدار علنا تهمت نفاق و در جبهه دشمن بودن نزنند. 🔹عادت کرده ایم این و آن را از قطار انقلاب پیاده کنیم و غیر خودی بنامیم. خدای متعال در قرآن بین «ضعیف الایمان» و «منافق» فرق میگذارد. جریان ضعیف الایمانها در درون جبهه حقند و در تعامل با کل بدنه جبهه حق، پیامبر ص با دیگران( که فاصله ایمانیشان با او قابل تصور نیست) پر از مهر و محبت و صمیمیت بود، ما چه مان شده؟ 🔹آیا نمیشود مثل سردار شهید هم جلودار بود و پیشران و هم کرامت آدمها را در مرزهای جبهه حق حفظ کرد و به آنها احترام گذاشت؟ به جای گیر دادن به شیخ حسین، مقابل او شاگردی کنیم، وعظ بشنویم، ما باید تغییر کنیم. باید رشد کنیم. انقلاب البته تقریری تنزیهی و سختگیرانه دارد شاید به آن معنا انقلابی فقط پیامبر اکرم ص باشد و معصومینش، اما انقلاب تقریری تشبیهی و گسترده هم دارد که خیلی ها را شامل میشود، حتی به تعبیر امام روح الله، اکثر مردم دنیا بهشتی اند، ولو در بالاترین مراتب بهشت نباشند، اکثر خطاکاران عالم حتی اهل علمشان ، جاهل قاصرند. بیایید توبه کنیم از این همه تنگ نظریهایمان، تهمت زنی هایمان، حرمت شکنی هایمان که زیر پوست قداست و حرف حق پنهانش کرده ایم. این ها به معنای ندیدن قله ها و رشد یافته ها و کنار گذاشتن حرف حق و یا امر به معروف و نهی از منکر نیست. شب قدر باید هویت رحمه الله الواسعه بودن را در جان ما بنشاند. 🔹از یکی از همرزمان شهید مظلوم قدس که آزاده هم بود شنیدم، حاجی از او خواسته بود رزمنده ای را که در دوران اسارت او را لو داده بود و با دشمن همکاری کرده بود ببخشد. وقتی رفیقش تعجب میکند که چرا؟ به او میگوید اگر یکی از تهران تا اهواز میآمد برای جنگ و پشیمان میشد و بر میگشت باید خادمش میبودیم تا چه رسد به این رفیق خطاکارت. 🔹شیخ حسین خوب گفت. درست گفت. مثل همیشه به جا گفت. سایه اش مستدام. ما باید فکری به حال خود کنیم .... @ali_mahdiyanhttps://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ سید مهدی مرتضوی روز گذشته سخنان محترم در فضای مجازی بازتاب گسترده پیدا کرد. ایشان در تئاتر عروسکی ایثار خطاب به بانوانی که پوشش نامناسب داشتند مطالب زیر را بیان کرده و جلسه را ترک کردند: من اگر می دانستم این جلسه این جوریه اینجا نمی آمدم .... سایتها فردا می زنند نماینده ولایت فقیه در یک جلسه ای شرکت کرد که یک عده دختران در آنجا کشف حجاب کردند بنده از همه کسانی که اینجا کشف حجاب کردند بیزارم ... من از همه کسانی که اینجا حجاب رو رعایت نکردند و توصیه می‌کنم مثل دختران ما که محجبه در اینجا شرکت کرده اند این جور زندگی بکنید. 🔸 نسبت به همه روحانیت و ائمه جمعه بزرگوار از جمله امام جمعه محترم رشت، ادای احترام می کنم. حفظ احترام همه بندگان خدا واجب است. حفظ احترام مومنان و روحانیت محترم برای ما واجب است. با کمال خضوع و تواضع نسبت به امام جمعه محترم رشت و همه کسانی که با سخنان ایشان موافقند عرض می کنم: 🔸 به نظر می رسد فرمایش شما درباره ابراز بیزاری از همه کسانی که کشف حجاب کرده اند با ع سازگار نمی باشد. فرمایش حضرتعالی با سخنان اخیر درباره بانوانی که کشف حجاب کرده اند نیز تعارض دارد. 🔸 ناراحتی شما و متدینان از مواجه شدن با بانوانی که در یک جشنواره رسمی بدون پوشش مناسب حاضر شده اند، قابل درک و قابل احترام است. شاید اگر ما هم به جای شما بودیم واکنشی مثل شما می داشتیم. همه ما در شرایطی که تحت فشار روانی شدید قرار می گیریم ممکن است واکنشی ناصحیح نشان دهیم. 🔸 حضور شما در چنان جمعی بدون هیچ واکنشی نسبت به کشف حجاب بانوان و و در برابر این رفتار نامطلوب قابل پذیرش نبود. قطعا شما باید واکنش نشان می دادید. اما چگونه؟ پاسخ بسیار ساده و از جهتی دشوار است. 🔸 می شد برای این دختران و بانوان پدری کنید و بین آنها و فعل نامطلوبشان تمایز قائل شوید و ضمن احترام و نسبت به آنها از ایشان بخواهید به احترام مومنانی که در آن جمع حاضرند حجاب را رعایت کنند. در این صورت عقل و قلب سایر حاضران و وجدان خود بانوانی که کشف حجاب کرده اند نیز با شما همراه می شد. 🔸 برای مومنان در هر اتفاق تلخ و شیرینی، خیری نهفته است. شاید این اتفاقات به ظاهر ناخوشایند سبب خیر شود و ما را وادارد با جدیت و دقت بیشتری به ع مراجعه کنیم و با زبان و رفتارمان محاسن کلام اهلبیت را در عالم منتشر کرده و امر ایشان را زنده کنیم. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم متن زیر نوشته یکی از فعالان فضای مجازی است. درستی است. کاش همه ما با هر سلیقه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بر اساس این قاعده عمل می کردیم: به جای یکدیگر، اعتقاد یا رفتار غلط یکدیگر را نقد می کردیم. در این صورت نقدمان و می شد. به جای از اشخاص از رفتار غلطشان تبری می جستیم و به خودشان احترام می گذاشتیم. در این صورت، به خصومتها دامن نمی زدیم و های بهتری برای یکدیگر می شدیم. ✍️ میلاد خرسندی عده ای می گویند رشت باید می گفت من از دختران بیزاری می جویم نه از خودشان. احتمالا منظور امام جمعه رشت هم همین بوده و نتوانسته به خاطر جو سنگین جلسه آن را منتقل کند. اما بعضی از همین افراد، خود امام جمعه را مورد هجوم قرار می دهند نه فعل او را. چرا به حرف خودتان پایبند نیستید؟! ✅https://eitaa.com/yad_dashtha
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ سید مهدی مرتضوی روز پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۴۰۲ نشستی برای بزرگداشت در دانشگاه معارف قرآن و عترت برگزار شد. روحانی بزرگواری که سخنران مراسم بودند به داستان مواجهه خود با بانوان کرده در حرم اشاره کردند. 🔹 ایشان هنگام ورود به حرم با تعدادی بانوی کشف حجاب کرده مواجه می شوند. قصد می کنند به طرف آنها بروند و با ایشان صحبت کنند. اطرافیان می گویند، پیش از این بانویی که خودش چادری نبوده با آنها سخن گفته اما کار به دعوا و بی احترامی کشیده و صلاح نیست که یک روحانی با آنان سخن بگوید. 🔸 این روحانی به سمت بانوان کشف حجاب کرده می رود و دقایقی با آنها سخن می گوید. پس از اتمام سخنان وی آن بانوان خود را می پوشانند. حتی دختر نوجوان همراه آنان که کمتر از ده سال داشته با پارچه ای کوچک سر خود را می پوشاند. پس از دور شدن آن روحانی از جمع مذکور، مردم حاضر در حرم به سمت ایشان می آیند و از ایشان استقبال می کنند. 🔸 پس از پایان جلسه از این روحانی بزرگوار درخواست کردم داستان گفتگوی خود با بانوان کشف حجاب کرده در حرم را بیان کنند. ایشان گفتند: به جمع بانوان نزدیک شدم. دیدم در میان آن جمع دو نفر مسن تر هستند. به آنها سلام کردم و گفتم احسنت بر شما که این جوانان را برای زیارت به حرم آورده اید. یکی از آنها باافتخار گفت من از این جوانان خواستم که برای زیارت بیایند و از سخن من ابراز خشنودی کرد. سپس درباره فضائل امامزاده و اهمیت زیارت او چند دقیقه سخن گفتم. ضمن صحبتهایم آن جمع از من پذیرایی می کردند. در نهایت گفتم دو نکته می خواهم خدمت شما عرض کنم. اول اینکه هر مکان و موقعیتی اقتضائات خود را دارد و ما برای حضور در آن موقعیت آن اقتضائات را رعایت می کنیم. مثلا وضع ما برای حضور در جشن متفاوت از وضع ما برای حضور در مراسم عزاست. در مراسم عزا لباس سرخ نمی پوشیم. اینجا هم حرم حضرت سلطان علی است و مناسب است به احترام ایشان با وضعیتی حضور پیدا کنیم که با شأن این امامزاده محترم تناسب داشته باشد. نکته دوم آنکه در این حرم معمولا کسانی حضور پیدا می کنند که محجبه هستند. شما اهل محبت هستید. چنانکه در این چند دقیقه با محبت از بنده پذیرایی کردید. برای ابراز محبت به زائران امامزاده مناسب است هنگام حضور در حرم، موجبات خوشحالی آنها را فراهم کنید و کاری نکنید که موجب رنجش خاطر آنها شود. پس از شنیدن سخنان این روحانی بزرگوار صورت ایشان را بوسیدم. 🔸 نحوه سخن گفتن این روحانی بزرگوار با آن بانوان، نشان دهنده ایشان است. یعنی عواطف و احساسات آنها را درک کرده و در نظر گرفته اند و متناسب با احوال آنها با ایشان سخن گفته اند. علاوه بر آن توانسته اند با سخنان خود، هوش عاطفی مخاطبان را بیدار کنند به گونه ای که عواطف سائر زائران را درک کرده و به خواست ایشان احترام بگذارند. 🔸 ریشه این برخورد مناسب صرفا نیست. اگر ایشان بانوان کشف حجاب کرده را کافر و بی دین و معاند تلقی می کردند، نمی توانستند با ملایمت و احترام با آنها سخن بگویند و ارتباط انسانی صحیحی بین آنها برقرار نمی شد و کار به جدال و بی ادبی می کشید. شناخت صحیح مرز ایمان و کفر، زمینه را برای ارتباط فعال ایشان با بانوان کشف حجاب کرده و تأثیر مثبت بر آنها فراهم کرده است. راه بهبود وضعیت حجاب در جامعه نیز آن است که همگان شناختی صحیح از نسبت اعتقاد باطل و رفتار غلط با ایمان و کفر پیدا کنند. بدین ترتیب یکی از مهمترین موانع رشد هوش عاطفی ایرانیان برطرف خواهد شد. اگر امر به معروف و فعالیت فرهنگی در زمینه عفاف و حجاب را بدانیم، گره ها گشوده خواهد شد. ✅https://eitaa.com/yad_dashtha