eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
169 دنبال‌کننده
285 عکس
153 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
✍ #مصاحبه_باخانواده_شهیدان_محمدی 🌼قرارمان را شخص ثالثی هماهنگ کرده بود و اولین بار بود که راهی خانه
🦋آقا نمی‌تواند خانه ما بیاید اما ما دیدار رفته ایم🦋 🕊پدر شهیدان محمدی، بعد از تعریف خاطرات شیرین ^روا شدن مردم در همان بالای خانه، دوباره پله‌ها را یکی یکی پایین می‌آید و ما را پیش می‌برد❤️ مادری که روزهای متمادی تا ایران را با فرزندان خردسال و به‌خصوص« صاحب» که در شکم داشته به سوی ایران طی کرده و هنوز در حال صدام است که همه چیز زندگی شان را از او گرفت💔 🕊پدر شهیدان، سریع درب کمد خانه را باز می‌کند و یک را بیرون می‌آورد و به سرعت می‌بوسد و می‌گوید: این قرآن است به خانواده ما و مربوط به سال 91است😍? (تا آخرین لحظه ای که در خانه بودیم، قرآن در دست پدر شهیدان محمدی است و دائم به این هدیه ابراز علاقه می کند)💞 🕊وقتی از آقای محمدی، می پرسیم که در میان این همه مهمان و مسئول که خانه‌تان آمده‌اند، آیا آقا هم تشریف آورده‌اند، سریع می‌گوید: خانه ما جای خوبی نیست. چون کوچه تنگ و کنار خیابان اصلی و شلوغ است و امنیت ندارد که آقا تشریف بیاورند!😔 اما من، مادر شهیدان و دختران و پسرم به دیدار آقا رفته‌ایم و از نزدیک آقا را زیارت کرده ایم😍❤️ 🦋سید صاحب را باردار بودم که از عراق بیرونمان کردند🦋 🕊پدر و مادر شهیدان محمدی، دختر عمو و پسر عمو و از سادات بابلی مازندران هستند، اما آقای محمدی، از بچگی با خانواده‌اش در زندگی کرده و بعد دختر عمویش را عقد کرده و با خود به کربلا برده است. مادر شهیدان که مهربانی از صورتش می بارد❤️می‌گوید: 4 تا بچه داشتم و «سید صاحب» را هم باردار بودم که ما را از عراق بیرون کردند و همان موقع آقای محمدی آمده بود ایران و هیچ خبری از ما نداشت و من به همراه مادر شوهر و تعدادی از اقوام به سختی راهی ایران شدیم. در طول راه مصیبت‌های زیادی بر سر ما آمد و فقط که همراه داشتم ما را نجات داد. تمام مسیر اجازه ندادم کسی متوجه بشود من باردار هستم😔و بعد از حدود دو هفته ما به آمدیم و اقوام برای ما این خانه را گرفتند تا در آن زندگی کنیم.همه زندگی ما در کربلا بود و حتی نتوانستیم سر سوزنی از وسایلمان را بیاوریم. 🦋خادم زائران کربلا بودیم🦋 🕊پدر شهیدان محمدی، می‌گوید: در کربلا مغازه داشته و کارش قاب سازی بوده و عمده وقتش را صرف خدمت به زائران امام حسین (ع) می کرده است. او هنوز هم می‌گوید: این کار افتخار من بود✋❤️ و هنوز هم برای مراسم‌های مذهبی از مردم پذیرایی می‌کنم. می‌گوید: نمی‌خواستیم به ایران بیائیم، صدام ما را بیرون کرد😔 🦋از سید صاحب فقط دو تا پا در بهشت زهرا(س) است🦋 🕊پدر شهیدان محمدی، می‌گوید: وقتی خبر شهادت بچه ها را آرودند، یکی یکی اطلاع دادند. را گفتم در راه اسلام بوده است ناراحت نیستم! و‌ وقتی گفتند « » مجروح شده است، گفتم؛ بگویید شده است! مکث کردند، گفتم، اشکالی ندارد برای اسلام بوده ناراحت نیستم! چون پیکر « » و همراهانش در کوشک منفجر شده بود.امروز در همان کوشک برایشان بارگاه ساخته اند و در ضمن از پیکر سید صاحب فقط دو تا پا آورده اند که در کنار مزار برادرش «سید مهدی» دفن شده است💔 🦋خانم «احمدی نژاد» در خانه ما حاجت روا شد🦋 🕊مادر شهیدان می‌گوید: چند سال قبل روز شهادت حضرت ام البنین (س)، خانم آقای به همراه خانم و چند نفر دیگر به منزل ما آمدند و رفتند در اتاق شهدا مغرب و عشایشان را خواندند. گفتم اگر کسی کند حاجت نمی گیرد. و بعد از چند دقیقه آقای احمدی نژاد به خانمش زنگ زد و دیدم خانم خوشحال شدند و گفتند حاجت را گرفتم!😍❤️ 🦋سید صاحب 15 ساله بود که «نماز شب» می‌خواند🦋 🕊مادر شهدا می‌گوید: سید صاحب دوست نداشت کسی بداند که « » می‌خواند اما من فهمیده بودم. ما آن موقع طبقه بالا زندگی می‌کردیم و آنجا آب نداشتیم. یک شب دیدم در اتاق باز است و سید صاحب بیدار شد و از اتاق بیرون رفت. اجازه ندادم متوجه شود که من بیدارم. اما حواسم بود دقت کردم ببینم سید صاحب چه کار می کند. دیدم در حال خواندن است. سید مهدی هم همین‌طور بود. این دو برادر در همان اتاق همیشه می‌خواندند❤️ : ماهنامه شهدای اسلام @yadeShohadaa