عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
سلام ... ✨دوستان همیشه همراه ایشون بعداز خدا واهلبیت امیدشون به دعای مومنین هست پس از دعاکردن دریغ
#زیارت_نیابتی_کربـلا
#عنایت_امام_حسین
#عنایت_حضرت_عباس
#عنایت_شهیدنویدصفری
#عنایت_شهیدقاسم_سلیمانی
#تاثیر_نمازشب
سلام سیده عزیزم انگار از همین دیروز که اسمم رو فرستادم وبه طور معجزه اسایی اسمم در اومد واسه #زیارت_نیابتی خبر نداشتم #امام_حسین باهام کار داره بلند شدم واسه #نمازشب گفتم ببینم اسمم در اومده واسه زیارت با دیدن اسمم خیییلی خوشحال شدم وهمون ساعت شروع کردم به دعا ومتوسل شدم به امام حسین خیلی اشک ریختم وبرای تمام مریضها دعا میکردم وبه #سردارسلیمانی هم گفتم میگن شهدا زنده اند اگه راسته یه نشونه بمن بده که مادرم خوب میشه وهمنطور بعد نماز صبح یا حسین گفتم تا خوابم برد خیلی به خاطر بیماری مادرم پریشون وغمگین بودم ویه لحظه از فکرش خارج نمیشدم اخه دکترها گفته بودند سه تا غده داره یکی کنار کبدش یکی تولوز المعده ویکی هم توی کیسه صفراش اسمش هم لرزه به بدنم میندازه از دیروز هم رفته واسه شیمی درمانی هزینه درمان هم که خودتون میدونین سرسام اور تو این گرونی بابام هم دستش خالی خالیه این غصه نداری هم بجای خودش همین چند دقیقه پیش امام حسین قربونش برم جوابمو داد بابام زنگ زد وگفت که دکترها گفتن این چند روز غده ها بزرگ نشدن ودر حال کوچک شدن هستن وبا سه جلسه شیمی درمانی دیگه از بین میرن ولی هزینه داروتون زیاد میشه بابام گفتش اشکالی نداره اگه شده خونه مون رو بفروشم هزینه روجور میکنم خدایا شکر امام حسین از ت ممنونم که دعام رامستجاب کردی الان اینقدر خوشحالم که سریع به شما خواهر عزیزم پیام دادم ببخشید خیلی حرف زدم فقط یه معجزه اتفاق افتاده ممنون خدای بزرگم....
#کاربرگرامی.
+الحمدلله رب العالمین هزارمرتبه شکر ان شاءالله سلامتی کامل ایشون ممنونم از عزیزانی که دعاشون کرده بودند..
عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
✍ #مصاحبه_باخانواده_شهیدان_محمدی 🌼قرارمان را شخص ثالثی هماهنگ کرده بود و اولین بار بود که راهی خانه
🦋آقا نمیتواند خانه ما بیاید اما ما دیدار رفته ایم🦋
🕊پدر شهیدان محمدی، بعد از تعریف خاطرات شیرین #حاجت^روا شدن مردم در همان #اتاق بالای خانه، دوباره پلهها را یکی یکی پایین میآید و ما را پیش #مادرمهربان_شهدا میبرد❤️ مادری که روزهای متمادی #جاده_کربلا تا ایران را با فرزندان خردسال و بهخصوص« #سید صاحب» که در شکم داشته به سوی ایران طی کرده و هنوز در حال #لعن_کردن صدام است که همه چیز زندگی شان را از او گرفت💔
🕊پدر شهیدان، سریع درب کمد خانه را باز میکند و یک #قرآن را بیرون میآورد و به سرعت میبوسد و میگوید: این قرآن #هدیه_رهبری است به خانواده ما و مربوط به سال 91است😍? (تا آخرین لحظه ای که در خانه بودیم، قرآن در دست پدر شهیدان محمدی است و دائم به این هدیه ابراز علاقه می کند)💞
🕊وقتی از آقای محمدی، می پرسیم که در میان این همه مهمان و مسئول که خانهتان آمدهاند، آیا آقا هم تشریف آوردهاند، سریع میگوید: خانه ما جای خوبی نیست. چون کوچه تنگ و کنار خیابان اصلی و شلوغ است و امنیت ندارد که آقا تشریف بیاورند!😔 اما من، مادر شهیدان و دختران و پسرم به دیدار آقا رفتهایم و از نزدیک آقا را زیارت کرده ایم😍❤️
🦋سید صاحب را باردار بودم که از عراق بیرونمان کردند🦋
🕊پدر و مادر شهیدان محمدی، دختر عمو و پسر عمو و از سادات بابلی مازندران هستند، اما آقای محمدی، از بچگی با خانوادهاش در #کربلا زندگی کرده و بعد دختر عمویش را عقد کرده و با خود به کربلا برده است.
مادر شهیدان که مهربانی از صورتش می بارد❤️میگوید: 4 تا بچه داشتم و «سید صاحب» را هم باردار بودم که ما را از عراق بیرون کردند و همان موقع آقای محمدی آمده بود ایران و هیچ خبری از ما نداشت و من به همراه مادر شوهر و تعدادی از اقوام به سختی راهی ایران شدیم. در طول راه مصیبتهای زیادی بر سر ما آمد و فقط #قرآنی که همراه داشتم ما را نجات داد. تمام مسیر اجازه ندادم کسی متوجه بشود من باردار هستم😔و بعد از حدود دو هفته ما به #تهران آمدیم و اقوام برای ما این خانه را گرفتند تا در آن زندگی کنیم.همه زندگی ما در کربلا بود و حتی نتوانستیم سر سوزنی از وسایلمان را بیاوریم.
🦋خادم زائران کربلا بودیم🦋
🕊پدر شهیدان محمدی، میگوید: در کربلا مغازه داشته و کارش قاب سازی بوده و عمده وقتش را صرف خدمت به زائران امام حسین (ع) می کرده است.
او هنوز هم میگوید: این کار افتخار من بود✋❤️ و هنوز هم برای مراسمهای مذهبی از مردم پذیرایی میکنم. میگوید: نمیخواستیم به ایران بیائیم، صدام ما را بیرون کرد😔
🦋از سید صاحب فقط دو تا پا در بهشت زهرا(س) است🦋
🕊پدر شهیدان محمدی، میگوید: وقتی خبر شهادت بچه ها را آرودند، یکی یکی اطلاع دادند. #اولی را گفتم در راه اسلام بوده است ناراحت نیستم! و وقتی گفتند « #سیدمهدی» مجروح شده است، گفتم؛ بگویید #شهید شده است! مکث کردند، گفتم، اشکالی ندارد برای اسلام بوده ناراحت نیستم! چون پیکر « #سیدصاحب» و همراهانش در کوشک منفجر شده بود.امروز در همان کوشک برایشان بارگاه ساخته اند و در ضمن از پیکر سید صاحب فقط دو تا پا آورده اند که در کنار مزار برادرش «سید مهدی» دفن شده است💔
🦋خانم «احمدی نژاد» در خانه ما حاجت روا شد🦋
🕊مادر شهیدان میگوید: چند سال قبل روز شهادت حضرت ام البنین (س)، خانم آقای #احمدی_نژاد به همراه خانم #مجتهدزاده و چند نفر دیگر به منزل ما آمدند و رفتند در اتاق شهدا #نماز مغرب و عشایشان را خواندند. گفتم اگر کسی #تردید کند حاجت نمی گیرد. و بعد از چند دقیقه آقای احمدی نژاد به خانمش زنگ زد و دیدم خانم خوشحال شدند و گفتند حاجت را گرفتم!😍❤️
🦋سید صاحب 15 ساله بود که «نماز شب» میخواند🦋
🕊مادر شهدا میگوید: سید صاحب دوست نداشت کسی بداند که « #نمازشب» میخواند اما من فهمیده بودم. ما آن موقع طبقه بالا زندگی میکردیم و آنجا آب نداشتیم. یک شب دیدم در اتاق باز است و سید صاحب بیدار شد و از اتاق بیرون رفت. اجازه ندادم متوجه شود که من بیدارم. اما حواسم بود دقت کردم ببینم سید صاحب چه کار می کند. دیدم در حال خواندن #نمازشب است. سید مهدی هم همینطور بود. این دو برادر در همان اتاق همیشه #نمازشب میخواندند❤️
#منبع: ماهنامه شهدای اسلام
@yadeShohadaa