زمان:
حجم:
634.7K
🔍 #شبهه
🔴 حامد بهداد : 😒
♨️ پرستار رزمنده نیست
🔻 بیمارستان جبهه نیست ‼️
✅ روشنگری کنیم ⚠️
امام خامنه ای :
اگر اهل #جهاد باشیم
هر جا باشیم #سنگر است .
___________________
📲کانال تَـوَسُّل به آقٰاصٰـاحِبَ الزَمٰان وَ شُهـدا🕊🌷
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
❤️نام: محمد مسرور ❤️وضعیت تاهل: متاهل ⭐️محل تولد: کازرون فارس ⭐️تاریخ تولد: ۶۶/۱/۱ 🕊تاریخ شهادت:۹۴
🌷وصیت نامه اولین شهید طلبه مدافع حرم محمد مسرور :📝
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✍به نام خدایی که اول آن را اولی نیست و آخر آن را آخری نیست.
خدایی که دل را آفرید تا بوسیله آن او را بخواهیم.
آری شاهراه وصول به خدا دل است❤️
پس باید کوشید که دل را پاک کرد و گرد و غبار تعلقات را از دل شست که دلی که در آن تعلقات باشد به خدا وصل #نمی_شود✋🏼
الهی دل من جای جای آن، گرد و غبار تعلقات گرفته است😔
خدایا شکرت که ما را در باب #جهاد وارد کردی تا گرد و غبار تعلقات را از دل ما بزدایی👌
خدایا چه آرام بخش است.
از خلق بریدن و به تو پیوستن🕊🕊❤️
الهی حب لی کمال انقطاع الیک و – انر – ابصارنا بضیاء نورک❤️
خدایا عمری است سرگردان در وادی نفس حیران بودم. تو بودی که دست مرا گرفته ای و به وادی خودت رهنمود کردی.
خدایا اینک گذشته ی خود را می نگرم جز سیاهی در خود نمی بینم.
آری سیاهی گناه که دفتر عمر من را سیاه کرده است ولی امیدوارم به عفو و بخشش تو که نامه اعمال مرا قلم عفو بکشی🤲🏻
و مرا به جوار قرب خود داخل کنی که جای امنی غیر از جوار قرب تو نیست✋🏼
الا بذکر الله تطمئن القلوب♥️
✍به نام خداوند وصیت خود را شروع می کنم:📝
حقیقتا من خود را کوچک تر از آن می دانم که وصیت اخلاقی کنم چون خودم سراپا عیب و نقص هستم و از این امور صرف نظر می کنم.#ائمه_اطهار و #قرآن به اندازه کافی نکات اخلاقی را تذکر داده اند👌
و اما از برادران و هر کسی از من بدی و آزاری دیده است ، به بزرگواری خودش مرا ببخشد.انشاءالله خداوند هم از همه تقصیر ما بگذرد🤲🏻
ای برادران و آشنایان:
بدانید برای هر کسی #کربلایی وجود دارد🤚🏼تا ما را با کربلا نیازمودند از این دنیا نمی برند. پس برادران ببینیم کجای تاریخ زندگی می کنیم.
دنیا را می نگرم، هیچ چیز جذابی، جز #خداوند و #نماز و #قرآن و #اهل_بیت نمی بینم.
برادران!همیشه به یاد #شهدا باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس👌🏼🌷
🕊هر کس طالب وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست.آری #سیدالشهداء اسوه ی ایثار و شهادت این را به ما فهماند است که راه اصلی وصول الی الله #شهادت است🕊
✍و در آخر توصیه ای به برادران طلبه:
این است که در کنار علوم رسمی و عقلی در پی علوم #قلبی و #معرفتی هم باشند که بوسیله عبادت و اعمال #نیک حاصل می شود. و الحق علوم الهی که فقط خاصه بندگان خاص خداست بوسیله اعمال صالحه به وجود می آید. نه در کتاب ها.
علم الهی را با ایثار و گذشت و اعمال صالحه می توان کسب کرد. این جاست که خداوند معلم انسان می شود.
پس ای برادران طلبه سعی کنید روحیه جهادی خود را نگه دارید که اگر غیر این باشد این کتاب ها حجاب اکبری می شود و تو را از جهاد فی سبیل الله باز می دارد و شیطان زمزمه هایی چون مداد العلماء افضل من دماء الشهدا در گوش تو زمزمه می کند و تو را از جهاد باز می دارد.عجب علم حصولی افضل از علم حضوری می شود✨
پس برادران! بدانید که باب جهاد باب اولیاء خاص خداست.و بدانید که بالاتر از هر نیکی؛نیکی وجود دارد تا این که شخص #شهید شود،دیگر بالاتر از آن نیکی وجود ندارد.
🌹شهادت خط پایان عاشقی است. شهادت آخرین مقام قرب است که احرار را فقط بدان راه می دهند و لا غیر🌹
اینک بدان که عرفان حقیقی؛عرفان سیدالشهداست. عرفان امام علی (علیه السلام) است که در جهاد و جبهه ها نمایان است و آخرین مرحله عرفان را سیدالشهداء با خون خود اثبات کرده است پس گول عرفان های کذایی را نخورید که عرفان های بدون زحمت و تن پروری است.
عرفان حقیقی عرفان حسین (علیه السلام) است و بس.عرفان امام خمینی و یاران آن است
✍و در آخرین فراز خود نجوایی با #امام_زمان، وصیت خود را تمام می کنم:
❤️ای صاحب ما!ای سبب ارض و السماء! ای پسر زهرای اطهر(سلام الله علیها)!
ما در این وادی پی ظهور و زمینه ساز ظهور تو آمده ایم تا ظهورت را آماده کرده و زمین را به یاریت پر از عدل و داد کنیم.
یا مهدی (ع)!تو حسین زمان مایی.آیا در این کربلا ما را هم مطلبی؟
لبیک یا مهدی
محمد مسرور
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🕊شهـید قاسـم سلیـماني: جهاد الگوي جوانان عرب است🌷 🎂 ولادتـت مبـارک 🎂
#شهید_جهاد_مغنیه🌸🍃
🍃یک هفته قبل از #شهادتش از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه #جهاد می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر #سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با #امام_زمان صحبت میکند .دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام.
.
🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم .گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم .
دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسید و بغل کرد و رفت...
.
🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به #خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر #التماس برای چه بوده است !.
راوی: #مادر_شهید
🎂سالروز #تولد شهید #جهاد_مغنیه
@yadeShohada313
🌷قسمتی از نامه یکی از #مدافعان حرم:
ما در اینجا با کفار می جنگیم
و شما در ایران با دشمنان #ولایت
دشمنان ما آشکارند
و دشمنان ولایت پنهان
و #جهاد شما سخت تر است...
باانتشاراینمطلبحداقلبه2گروهدرثوابآن شریکباشید...
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#شهید_چمران از زبان همسرش « غاده» قسمت چهارم ✍...... غاده با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بود. حجاب درست
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
#شهید_چمران از زبان همسرش «غاده»
قسمت پنجم
✍....... تو دیوانه شدهای! این مرد بیست سال از تو بزرگتر است، ایرانی است، همهاش توی جنگ است، پول ندارد، همرنگ مانیست، حتی شناسنامه ندارد!
سرش را گرفت بین دستهایش و چشمهایش را بست. چرا ناگهان همه اینقدر شبیه هم شده بودند؟ انگار آن حرفها متن یک نمایشنامه بود که همه حفظ بودند جز او، مادرش، پدرش، فامیل، حتی دوستانش. کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود، کاش او از خودش ماشین نداشت! کاش پدر او بجای تجارت بین افریقا و ژاپن معلمی میکرد، کارگری میکرد، آنوقت همه چیز طور دیگری میشد. میدانست، وضع مصطفی هم بهتر از او نیست. بچههایی که با مصطفی هستند اورا دوست ندارند، قبولش نمیکنند. آه خدایا! سختترین چیز همین است. کاش مادر بزرگ اینجا بود. اگر او بود غاده غمی نداشت.
🌸مادر بزرگ به حرفش گوش میداد، دردش را میفهمید . یاد آن قصه افتاد. قصه که نه، حکایت زندگی مادر بزرگ در آن سالهایی که با شوهر و با دو دخترش در فلسطین زندگی میکرد. جوانی سنی یکی از دخترها را میپسندد و مخالفتی هم پیش نمیآید، اما پسرک روز عاشورا میآید برای خواستگاری، عقد و... مادر بزرگ دلگیر میشود و خواستگار را رد میکند، اما پدر بزرگ که چندان اهل این حرفها نبوده میخواسته مراسم را راه بیندازد. مادربزرگ هم تردید نمیکند، یک روز مینشیند ترک اسب و با دخترش میآید این طرف مرز، بصور.
🌸مادر بزرگ پوشیه میزد، مجلس امام حسین در خانهاش به پا میکرد و دعاهای زیادی از حفظ داشت. او غاده را زیر پرو بالش گرفت، دعاهارا یادش داد و الان اگر مصطفی را میدید که چطور زیارت عاشورا، صحیفه سجادیه، و همه دعاهایی را که غاده عاشق آن است و قبل از خواب میخواند در او عجین شده در ازدواج آنها تردید نمیکرد.
🌸و بیشتر از همه همین مرا به مصطفی جلب کرد، عشق او به ولایت، من همیشه مینوشتم که هنوز دریای سرخ، هر ذره از خاک جبل عامل صدای ابوذر را به من میرساند. این صدا در وجودم بود. حس میکردم باید بروم، باید برسم آنجا، ولی کسی نبود دستم را بگیرد، مصطفی این دست بود. وقتی او آمد انگار سلمان آمد، سلمان منا اهل البیت. او میتوانست دست مرا بگیرد و از این ظلمات، از روزمرّگی بکشد بیرون.
🌸قانع نمیشدم که مثل میلیونها مردم ازدواج کنم زندگی کنم و... دنبال مردی مثل مصطفی میگشتم، یک روح بزرگ، آزاد از دنیا و متعلقاتش. اما این چیزها به چشم فامیلم و پدر ومادرم نمیآمد. آنها در عالم دیگری بودند و حق داشتند بگویند نه، ظاهر مصطفی را میدیدند و مصطفی از مال دنیا هیچ چیز نداشت. مردی که پول ندارد، خانه ندارد، زندگی... هیچ! آنها این را میدیدند اصلاً جامعه لبنان اینطور بود و هنوز هم هست بدبختانه. ارزش آدمها به ظاهرشان و پولشان هست به کسی احترام میگذراند که لباس شیک بپوشد و اگر دکتر است باید حتما ماشین مدل بالا زیر پایش باشد. روح انسان و این چیزها توجه کسی را جلب نمیکند. با همه اینها مصطفی از طریق سید غروی مرا از خانوادهام خواستگاری کرد. گفتند نه.
🌸 آقای صدر دخالت کرد و گفت: من ضامن ایشانم. اگر دخترم بزرگ بود دخترم را تقدیمش میکردم. این حرف البته آنهارا تحت تاثیر قرارداد، اما اختلاف به قوت خودش باقی بود. آنها همچنان حرف خودشان را میزدندو من هم حرف خودم را. تصمیم گرفته بودم به هر قیمتی که شده با مصطفی ازدواج کنم. فکر کردم در نهایت با اجازه آقای صدر که حاکم شرع است عقد میکنیم، اما مصطفی مخالف بود، اصرار داشت با همه فشارها عقد با اجازه پدر و مادرم جاری شود. میگفت: سعی کنید با محبت و مهربانی آنها را راضی کنید. من دوست ندارم با شما ازدواج کنم و قلب پدر و مادرتان ناراحت باشد. با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه میآمد. وسواس داشت که آنها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند. اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سرمن داد کشید به خاطر آنها بود.
#ادامه_دارد
#جهاد
یاران #امام_زمان
#شهید_چمران از زبان همسرش «غاده»
قسمت ششم
✍...... روزهایی بود که جنوب را دائم بمباران میکردند. همه آنجا را ترک کرده بودند. من هم بیروت بودم اما مصطفی جنوب مانده بود با بچهها و من که به همهشان علاقمند شده بودم نتوانستم صبر کنم و رفتم مجلس شیعیان پیش امام موسی، سراغ مصطفی و بچه هارا گرفتم، آقای صدر نامهای به من داد و گفت: باید هرچه سریعتر این را به دکتر برسانید. با استاد یوسف حسینی زیر توپ و خمپاره راه افتادیم رفتیم موسسه. آنجا گفتند دکتر نیست، نمیدانند کجاست. خیلی گشتیم و دکتر را در «الخرایب» پیدا کردیم. تعجب کرد، انتظار دیدن مرا نداشت. بچهها در سختی بودند، بمب و خمپاره، وضعیت خیلی خطرناک بود.
🌸مصطفی نامه را از من گرفت و پاسخی نوشت که من برسانم به آقای صدر. گفتم: نمیروم، اینجا میمانم و به بیروت بر نمیگردم. مصطفی اصرار داشت که نه، شما باید هر چه زودتر برگردی بیروت. اما من نمیخواستم برگردم و آن وقت مصطفی که آن همه لطافت و محبت داشت، برای اولین بار خیلی خشن شد و فریاد زد، گفت: برو توی ماشین! اینجا جنگ است، باکسی هم شوخی ندارند! من خیلی ترسیدم و هم ناراحت شدم. خوب نبود، نه اینکه خوب نباشد، اما دستور نظامی داد به من و من انتظار نداشتم جلوی بچهها سرم داد بزند و بگوید: برو دیگر!
🌸 وقتی من خواستم برگردم، مصطفی جلو آمد و به یوسف حسینی گفت: شما بروید من ایشان را با ماشین خودم میرسانم. من تمام راه از الخرایب تا صیدان گریه میکردم. به مصطفی گفتم: فکر میکردم شما خیلی با لطافتید، تصورش را نمیکردم اینطور با من برخورد کنید. او چیزی نگفت تا رسیدیم صیدان، جایی که من باید منتقل میشدم به ماشین یوسف حسینی که به بیروت برگردم. آنجا مصطفی از من معذرت خواست، مثل همان مصطفی که میشناختم گفت: من قصدی نداشتم، ولی نمیخواهم شما بیاجازه فامیلتان بیایید و جنوب بمانید و شما باید برگردی و با آنها باشید.
🌸 به هرحال، روزهای سختی بود اجازه نمیدانند از خانه بروم بیرون. بعد از هجده سال تنها این ور و آن ور رفتن، کلید ماشین را از من گرفتند. هر جا میخواستم بروم برادرم مرا میبرد و بر میگرداند تا مبادا بروم مدرسه یا پی آقای غروی. طفلک سید غروی به خاطر ازدواج من خیلی کشید. میگفتند: شما دخترم را با این آقا آشنا کردید. البته با همه این فشارها من راههایی پیدا میکردم ومصطفی را میدیدم. اما این آخریها او خیلی کلافه و عصبانی بود. یک روز گفت: ما شدهایم نقل مردم، فشار زیاد است شما باید یک راه را انتخاب کنید یا این ور یا آن ور. دیگر قطعاش کنید. مصطفی که این را گفت بیشتر غصه دار شدم. باید بین پدر و مادرم که آنهمه دوستشان داشتم و او، یکی را انتخاب میکردم. سخت بود، خیلی سخت. گفتم: مصطفی اگر مرا رها کنی میروم آنطرف ، تو باید دست مرا بگیری! گفت: آخر این وضعیت نمیتواند ادامه داشته باشد.
🌸 آن شب وقتی رسیدم خانه، پدر ومادرم داشتند تلویزیون نگاه میکردند. تلویزیون را خاموش کردم و بدون آنکه از قبل فکرش را کرده باشم گفتم: بابا! من از بچگی تا حالا که بیست و پنج شش سالم است هیچ وقت شما را ناراحت نکردهام، اذیت نکردهام، ولی برای اولین بار میخواهم از اطاعت شما بیایم بیرون و عذر میخواهم. پدرم فکر میکرد مسئله من با مصطفی تمام شده، چون خودم هم مدتی بود حرفش را نمیزدم پرسید: چی شده؟ چرا؟ بیمقدمه، بیآنکه مصطفی چیزی بداند، گفتم: من پس فردا عقد میکنم. هر دو خشکشان زد. ادامه دادم: من تصمیم گرفتم با مصطفی ازدواج کنم، عقدم هم پس فردا پیش امام موسی صدر است. فقط خودم مانده بودم این شجاعت را از کجا آوردهام! مصطفی اصلاً نمیدانست من دارم چنین کاری میکنم......
یاران #امام_زمان
#ادامه_دارد
#جهاد
💖@yadeshohada313
🍁از یار #بی_وفا به #امام_غائب و تنها...
.
🍀آقاجان سلام....
اگر بگویم دوریات سخت است و زمان، بی قراریِ #منتظرها را شهادت می دهد، اغراق کرده ام....😔
.
🍁دلم گرفته نمی دانم شاید ترک خورده یا پیر شده از درد های #آخر_الزمان .#بغض مهمان همیشگی دلم است و #اشک ، تنها رفیق روزهای بی کسی....😞
.
🍀مولا جان...
ببخش که در هیاهوی دنیا و خوشی ها فراموشت کرده ایم و همچون جد غریبت ، #غریب مانده ای در میان #شیعیان.😓
.
🍁هنوز برای عده ای، خورشیدِ پشت ابرهای گمراهی هستی. قدمی برنداشتیم و از طلوع #ظهورت چیزی نگفتیم...😢
.
🍀 گناه کردیم و بیخیال ناله #وجدان شدیم.پرونده سیاه #اعمال را دیدی و اشک ریختی و واسطه شدی برا بخششمان ....😭
.
🍁 راه را گم کرده و از کوچه های #غفلت سردرآوردیم.با #ایمان سست و دلِ لبریز از کینه و نفرت به هم ظلم کردیم و به کارهایمان افتخار....😔
.
🍀 خیابان هایمان شبیه تالار عروسی شده و انسان ها ، عروسک های پررنگ و لعاب پشت ویترین....😞
.
🍁عیب از #مسلمانی ما است اما دین را پیش چشم خیلی ها بد کردیم....😓
.
🍀دست به دعا گرفتیم و #حاجت ها را لیست کردیم و یادمان رفت برای #فرج دعا کنیم.📿
.
🍁عهد نامه نوشتیم اما مانند مردم #کوفه به عهدها عمل نکردیم.دلمان به وعده های دنیا خوش شد و شمشیر #گناه را تیزتر کردیم....😔
.
🍀 یا صاحب الزمان...
ما رفیق نیمه راه بودیم اما #مسلمها و #حبیبها و #حرّهای زمان به یادت هستند ، برای ظهورت دعای فرج می خوانند، #جهاد می کنند و #شهید می شوند.به حرمت یاران خوبت ما را ببخش ...
.
🍁آقای من...
غرق شده ایم در باتلاق گناه اما امیدمان به ظهور است.بیا و نجاتمان بده .بیاو پایان بده به این هجران .
بیا و انتقام سیلی #مادر را بگیر،
انتقام رگ های بریده، گوش بی گوشواره و روزهای اسارت....
.
#این_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
...💚 @yadeshohada313
🍃باکری را همه میشناسند
نامش که برده میشود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهنها نقش میبندد😌
.
🍃دو برادر بودند که قلبشان برای #انقلاب میتپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی میکردند.
.
🍃قلم اینبار از حمید بنویسد...
#حمید_باکری، مبارزه را از برادر بزرگترشان #علی آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید😔
.
🍃قد میکشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمیکرد.
.
🍃به #سوریه و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به #آلمان برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در #پاریس، حمید را به آنجا کشاند!
.
🍃تمامِ فکر و ذکرش #خدمت بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا میریختند❣️
.
🍃رنگ و بویِ #جبهه را که دید، گویی روحش به #تکامل رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمیکرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد.
خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد #جهاد بود و میدان جنگ!🙂
.
🍃بیوقفه در #تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول #حاج_احمد_متوسلیان "استراحت را گذاشته بود بعد از #شهادت"!
.
🍃شهادتی که در #خیبر اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از #مجنون باز نگشت اما آنچه حاکم است، #عشقی است به حمید که در دلها مانده❤️
.
🍃فرمانده حمید
این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به #مقام و منصب و میز نباشد!😞
.
🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگها فاصله است
برای روحِ زمینگیرمان #فاتحه بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!🥺
.
🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما...
#سالروزِ_زمینی_شدنت_مبارک فرمانده🥰
.
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_حمید_باکری
.
📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴
.
📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق
.
🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹
...💚@yadeShohada313
🔰 حضرت آیت الله خامنهای ظهر امروز خطاب به دانشجویان: با انتشار افکار صحیح در فضای مجازی به معنای واقعی کلمه جهاد کنید/ اصل قطعی، پیروی از شیوه اخلاقی است
🔻 رهبر انقلاب، در پایان مراسم عزاداری روز اربعین حسینی(ع): شما امروز در #فضای_مجازی میتوانید افکار درست و صحیح را منتشر کنید و به مسائل پاسخ دهید و میتوانید به معنای واقعی کلمه #جهاد کنید.
🔹️ البته اصل قطعی در این باب پیروی از شیوهی اخلاقی است. باید از این کاری که بعضی افراد با دشنام و فریب و دروغ دربرابر افکار عمومی مواجه میشوند، اجتناب کرد.
🔺️ باید منطق را به اخلاق مزیّن کرد حقایق را منتشر کرد. امروز همه باید در این میدان حرکت کنیم. ۱۴۰۰/۷/۵
...💚 @yadeshohada313
🌹 #آشپزی_خانم_شیعه?
✅مخصوص خانم هایی که دوست دارن
سفره هایی که برای عزیزاشون پهن میکنند نورانی و پر برکت باشه😍👇
1⃣به مواد غذایی که می خرید سوره کوثر و قدر بخوانید تا برکتشون زیاد بشه.
2⃣ ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید
3⃣ هنگام وارد شدن به اشپزخانه
(بسم الله الرحمن الرحیم) بگوئید.
4⃣ قبل از طبخ غذا نیت کنید که این غذا رو نذری درست میکنید ( میتونید هر هفته رو نذر امامی که اون روز متعلق به ایشونه بکنید این طوری هم ثواب نذری دادن رو بردید هم خانوادتون هر روز غذای نذری میخورن)
5⃣ اگه نیت کنید ثواب این غذای امروز نذر یکی از ائمه شود انوقت هم اشپزی برایت دلنشین تر است هم اینکه خانواده هر روز سر سفره یکی از ائمه نشسته اند
6⃣ هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید(اللّهم اَجِرنا من النّار) یعنی خدایا مرا از اتش دوزخت دور کن.
7⃣ در حین طبخ غذا ایه ۳۵ سوره نور را بخوانید
( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)
هم غذا خیلی خوشمزه میشه هم محبت بین افراد خانواده بیشتر میشه
هم نورانیت دل میاره،هم اخلاق خانواده بهتر میشه
8⃣ اخر سر هم برای برکت غذایی که پختید هفت مرتبه سوره قریش بخوانید
9⃣ اگر دیدید کارهایتان زیاد است
بگویید «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
0⃣1⃣ هنگام استفاده از اب بر پیامبر(ص) صلوات بفرستید تا از شفاعتش بهره مند گردید و از اب حوض کوثر اب بنوشید.
1⃣1⃣ اگر از گوشت و سبزیجات و میوه استفاده میکنید بگویید
(اللّهم أسألُک الجَنَّه) از خداوند درخواست بهشت کنید
2⃣1⃣ هرچه را که با چاقو قطعه قطعه میکنید ذکر (سبحان الله و الحمدالله) بگویید.
3⃣1⃣ هنگامی که کارتان به اتمام رسید
شکر خدا را بجا اورید
4⃣1⃣ و اگر خسته شدید (اعوذ بالله)
گفته و به خدا پناه ببرید
5⃣1⃣ با این کار همیشه در حال ذکر خداوند هستید و کسی که در حال ذکر خداوند باشد مانند کسی است که در حال جهاد هست.
(هم #آشپزی میکنید هم #جهاد)
💠با نشر این پست در ثواب ان شریک شوید و حتی میتوانید از روی این متن کپی بگیرید و در نماز جمعه،کلاس قران
و هیت ها بین خانم ها پخش کنید.
❄️ @yadeShohada313
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ گوشهای از یک فیلمه که در حدود ده سال پیش در BBC پخش شد و خیلی زود برداشتنش و دیگه تکرار نشد... دیدن این کلیپ مهم برای هر ایرانی واجبه و حتی باید نسلهای بعدی هم ببینن...... حتمن حتمن ببینید
دشمنان این ملت و نظام اسلامی همیشه برای این مملکت نقشه های شوم و شیطانی در سر دارند بنابراین نباید غافل بود ....
#جهاد تبیین 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://eitaa.com/yadeShohada313
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا