eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
4.5هزار ویدیو
80 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم الله الرحمن الرحیم . 🍃این بار قصد دارم حقایق را ساده بیان کنم.کمی متفاوت. . 🍃من و تو و همه ی ما در عصری زندگی می کنیم که توان درک را نداریم.😞 . 🌸البته همه که نه، در میان تمام همهمه های این دنیا، صاحب دلانی نیز هستند که هفت شهر عشـــق❤ را پیموده اند و لایق دیدار شده اند. 🍃حالاهر چه که هست، ما دل❤ را خوش کرده ایم به نائب اماممان و آرامش دل هایمان را از چشمان 💐 میگیریم. 🍃حال بیایید به این فکر کنیم که چهل و اندی سال پیش، آن که امام را نداشتند و حتی نائبش را هم از آنها دور کرده بودند😓، چه حس و حالی داشتند؟چه می کردند؟چگونه آرامش می یافتند؟❤️? . 🌿کسانی همچون که عمری پنهانی زیست و با هزاران نام جعلی در هزاران سفر خود، کوشید تا در این مسیر پرفروغ🌟 استوار بماند و وظیفه اش را در قبال و امـام و نائـبش به درستی به انجام برساند. 🌿او که اصول زندگانی (ع) را بی کم و کاست آموخته و درک کرده بود. هم بود، درس📚 دین میدانست و هم دست از مبارزات نمی کشید و اصلا تمام این که ریخته شده اند 😔، برای تحقق یک اصل سیاسی بوده اند، یعنی "حاکمیـت اسـلامی". . 🌿او نیز بی واهمه در جهت وصول این عظیم، کرد🥀 . 🌿 اما من و تویی که اکنون زیر 🇮🇷 این نفس می کشیم، هیچگاه اندیشیده ایم 🤔که چگونه باید پاسخ این همه تلاش را داد؟ وظیفه مان چیست؟ چه باید کرد؟ . 🌿باید بدانیم که حفظ مهمتر از پیـروزی🎉 آن است، پس برخیز. یا علـی بگو و بدان که وقت رسیده است. . 🌿جهاد تو می تواند از مرز ها باشد، می تواند علــم آموزی باشد یا تربیـت ، مبارزه ی تمام قـد اقتـصادی،نجات فرهنگ غنی و حتی یک ! . 🌿پس برخیز و بگو. . ✍نویسنده: . 💕به مناسبت 💕 @yadeShohada313
زینب تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس را برای شدن بخواند. او در شاهین‌شهر فعالیتهای می‌کرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به و می‌رفت. در دبیرستان 🎶و 🎭به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل می‌داد. دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه بابت کرایه ماشین به او می‌دادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه می‌رفت، و با پولش 📚برای می‌خرید و هفته‌ای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا می‌رفت و کتاب‌ها را به مجروحین هدیه🎁می‌کرد. چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد🎙 و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانش‌آموزان پخش می‌کرد.🌷 تا آنجا بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمنده‌ها از آنها چه دارند، مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره ♥️ پخش می‌کرد در زمستان❄️اصفهان که وسیله گرم‌کننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود می‌خوابیدیم. یک شب که هوا بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد💔 دلش نمی‌خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد❤️ زینب شبی که حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاه‌پوش در کنارش می‌نشیند و دعای نور را برای او می‌کند. آن قدر زیبا تفسیر را می‌گوید که زینب در خواب گریه می‌کند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد می‌گیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد می‌دهد، کودکانی که در حکم بودند. زینب دعا را می‌خواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه می‌کردند😭» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنه‌هایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری می‌داد. او از خواهرش شهلا که این خواب را تعریف می‌کند سفارش می‌کند که خوابش را برای 🤚🏻 تعریف نکند. یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی شد و حسابی گریه کرد😔 بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست😭😭😭به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد💔