eitaa logo
کانال یاران همدل
92 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
14.3هزار ویدیو
111 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 جواب این کلیپ👇 "من شاه میخوام... من شاه میخوام...این عمامه‌ای‌ها، مارو بیچاره میکنن😭" 👌را با این پنج کلیپ بدهید 🎥 کلیپ ۱ 🎥 کلیپ ۲ 🎥 کلیپ ۳ 🎬 کلیپ ۴ 🎬 کلیپ ۵ ✍متاسفانه هروقت کشور ما دچار زخم‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می‌شود، مگس‌های سلطنت‌طلب با پررویی نجومی شروع به جولان می‌کنند! با بُرشی از دو مستند اشاره شده، محکم توی دهان آن‌ها بزنید تا دیگر نتوانند فلاکت دوران پهلوی را کتمان و چهرهٔ سلاخ‌ترین رژیم جهان را تطهیر کنند😉 http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 ظهور و سقوط سلطنت پهلوی 🎬 قسمت ۱۲۰ ✅ارتشبد جم و سرگذشت او (۱) حال که بحث به خاتمی کشید بجاست در
🔰 ظهور و سقوط سلطنت پهلوی 🎬 قسمت ۱۲۱ ✅ارتشبد جم و سرگذشت او (۲) حدود سال ۱۳۴۰ بود. مدتی بود که محمدرضا می‌خواست به فریدون شغل مهمی در ارتش بدهد. به من این مطلب را گفت و افزود که او باید مدتی در خارج از مرکز خدمت کند تا اگر به او شغل مهمی داده شد نگویند «افسر سالن» است. موضوع را به جم گفتم. محمدرضا او را به عنوان فرمانده لشکر به مهاباد اعزام داشت. چون خانواده خود را نمی‌توانست ببرد، از دوری آنها رنج می‌برد و بخصوص مهاباد را از نظر بهداشت برای خود مناسب نمی‌دانست. به هر حال يك سال در مهاباد ماند و با من تماس تلفنی داشت. روزی با دلخوری گفت: «جایی بهتر از اینجا پیدا نمی‌شد که ما را فرستادید؟» به محمدرضا گفتم، گفت: «اگر بخواهد می‌تواند به شیراز برود.» جم خوشحال شد چون خانواده خود فیروزه و يك فرزندش را می‌توانست به شیراز ببرد. ولی وقتی از مهاباد به تهران آمد محمدرضا او را جانشین رئیس ستاد کرد. در آن موقع رئیس ستاد بهرام آریانا بود که پس از قلع و قمع عشایر جنوب به عنوان فرمانده نیروهای جنوب، رئیس ستاد ارتش شده بود. لابد محمدرضا تصمیم به برکناری آریانا داشت و چنین نیز شد. پس از مدتی جم به جای آریانا رئیس ستاد ارتش گردید. زمانی که جم جانشین رئیس ستاد بود، يك وابسته نظامی آمریکا (سرهنگ ۲ نیروی هوایی) با وی دوست شد. این وابسته زن دلپذیری داشت که همیشه همراه خود می‌آورد. این زن، لابد به دستور شوهرش خود را به جم نزدیک می‌کرد و جم، مانند من از او خوشش می‌آمد. به هر حال، این وابسته ترتیبی داد که جم به آمریکا دعوت شود و او با این وابسته و زنش به آمریکا رفت. فیروزه نرفت. این مسافرت ۴۳ ماه طول کشید و فریدون از نقاط مختلف آمریکا دیدن کرد و از فلوریدا، که در فصل بهار بسیار زیباست، خیلی خوشش آمد. فریدون، پس از بازگشت از آمریکا رئیس ستاد ارتش شد و ازهاری را که سپهبد بازنشسته بود و به خاطر دخترش که شوهر آمریکایی دارد در آمریکا زندگی می‌کرد به ارتش عودت داد و جانشین خود کرد. پس از مدت کوتاهی ازهاری ارتشبد شد این وابسته نظامی تقریباً هر شب با خانمش، بدون وقت قبلی و خیلی خودمانی، به خانه جم می‌آمد و هر شب يك كاتولوگ سلاح و در برخی موارد نمونه‌هایی از يك اسلحه سبك را با خود می‌آورد. جم نیز به دستور محمدرضا، سفارش خرید به طوفانیان می‌داد این ماجرا ادامه داشت. بالاخره روزی محمدرضا دستور سفارش ۲۰۰۰ تانك «چیفتن» داد. در تانك «چیفتن» فقط موتور تانک را کمپانیهای آمریکایی تهیه می‌کردند و بدنه تانک را، که اصل قیمت بود، خود انگلیسی‌ها می‌ساختند و لذا سود اصلی به جیب شرکتهای انگلیسی می رفت. وابسته نظامی آمریکا زیر پای جم نشست و از معایب تانک «چیفتن» توضیح داد و فریدون را با خود هم عقیده کرد. فریدون نیز در دیدارها با محمدرضا به شرح عيوب تانک «چیفتن» پرداخت و با خرید آن مخالفت کرد. ولی محمدرضا در دستور خود پابرجا بود و می‌گفت: «این معامله انجام خواهد شد، چه بخواهید، چه نخواهید!» و جم پاسخ می داد که اگر اینطور است وجود من در این پست چه فایده‌ای دارد؟ فقط این يك مورد نبود و قبلاً نیز جم در مواردی با محمدرضا مخالفت می‌کرد و بدتر اینکه شبها که ۴۰-۵۰ نفر از کاسب و تاجر و سروان و سرهنگ و سپهبد در خانه او جمع می شدند، به صحبت می‌پرداخت و بحثهای خود با محمدرضا و جریان جدالش را تعریف می کرد. مسلماً در بین هر ۱۰ نفر يك نفر خبر دهنده به اداره دوم ارتش بود و مطلب بسرعت به گوش محمدرضا می رسید. بارها به فیروزه گفتم برو ببین جم جلوی چه اشخاصی چه می‌گوید! او می رفت و در گوشی سفارش می‌کرد ولی فایده ای نداشت فریدون دوست داشت در خانه اش آزاد صحبت کند. در مقابل هر که می خواهد باشد. در همین اثناء اتفاق عجیبی افتاد که شاید توطئه برای برکناری جم بود که به شکل آلت دست آن آمریکایی شده بود. یکی از افسران در منزل خود میهمانی داده بود و از اکثر امرای ارتش دعوت کرده بود که با خانمهایشان حضور یافتند. در این میهمانی یك غیر نظامی هم نبود و تقریباً تمام مقامات عالی ارتش آنجا بودند. من با چند نفر در کناری بریج بازی می کردیم ولی جم که دوست نداشت بازی کند کنار حوض نشسته بود و ناظم هم در کنارش بود و با هم صحبت جدی می کردند. یکی از امراء ۳۲ متری جم و ناظم با دیگری نشسته بود. وقتی صحبت جم و ناظم تمام شد آن امیر نزد من آمد و گفت: «مطلب مهمی دارم!» ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 انجمن حجتیه ✅ ابعاد فکری و اعتقادی انجمن حجتیه ″توجيه عدم مبارزه″ ۲- بحث تقيه انجمن برای توج
🔰 انجمن حجتیه ✅ ابعاد فکری و اعتقادی انجمن حجتیه ″توجيه عدم مبارزه″ ۳- مبارزه اعتقادی و علمی داشتیم انجمن در قبال عدم دخالت در مبارزات به گونه‌ای مبارزه با رژیم را کار سیاسی پنداشته و معتقد است که آنها در سیاست دخالت نمی‌کنند و این جزء اساسنامه آنهاست. البته دلیل اصلی شکل‌گیری این تفکر به مسایل شخصی شیخ محمود حلبی بر میگردد و آنچه که در اساسنامه آنها آورده شده است نیز از همان جا نشأت می‌گیرد. انجمن در برهه ای برای عدم دخالت در سیاست از اعضای خود تعهد کتبی اخذ می‌نموده است. البته نقش مرجع تقلید انجمن و همچنین یافتن اهمیت بهاییت در ذهن اعضای انجمن نیز مضاف بر این علت شد، به گونه ای که طالب هیچگونه زحمتی در راه مبارزه با بهاییت (بنا بر تعریف خود) نبودند. آنها در توجیه این مطلب که چرا در مبارزات شرکت نکردید، دلیل می آورند که عده ای رسالت مبارزه همان کار سیاسی در ادبیات آنها دارند و یک عده هم بایستی بنشینند و دفاع علمی و اعتقادی کنند. البته پاسخ چنین ادعاهایی روشن است مگر دیانت را می‌توان از سیاست جدا نمود و مگر سیاست و دخالت در آن جزئی از مبانی اعتقادی ما نیست. به قول حضرت امام خمینی: «نه، ما مکلفیم به این که در امور دخالت کنیم، ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم و مکلفیم؛ همان طور که پیغمبر می‌کرده.» ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 انجمن حجتیه ✅ ابعاد فکری و اعتقادی انجمن حجتیه ″توجيه عدم مبارزه″ ۳- مبارزه اعتقادی و علمی دا
🔰 انجمن حجتیه ✅ ابعاد فکری و اعتقادی انجمن حجتیه ″توجيه عدم مبارزه″ ۴- تقليد از دیگر دلایلی که انجمن برای سکوت خود و عدم شرکت در مبارزات و سکوت در قبال جنایات رژیم پهلوی می‌آورند بحث مرجعیت است. می‌گویند که ما مقلد فلانی هستیم و ایشان به مبارزه حکم ندادند. سید عباس نبوی در این باره می‌گوید: انجمنی‌ها از اسم امام می ترسیدند همیشه می‌گفتند اسم امام را مطلقاً نبرید خودشان هم نمی‌بردند. به یاد ندارم آن زمان که امام به عنوان امام مطرح شد، افرادی که من از بدنه این جریان می شناسم هیچ وقت نام او را به عنوان امام ذکر کرده باشند. همیشه تعبیر به آقای خمینی می کردند. در بیشتر جلساتشان در تهران برنامه ای کلی داشتند. ساواک از آنها خواست آقا مرجعی را که میخواهی به مردم معرفی کنی از ایران بیرون ببرید و این که آقای خمینی را معرفی نکنید؟ آقای احمدزاده این مطلب را بهتر بازگو می کند: مصادف با فوت آیت‌الله حکیم بود. شاه تلگرافی به مرحوم آیت‌الله خوبی زد و به ایشان تسلیت گفت، در واقع با این کار می‌خواست مرجعیت را از ایران به نجف پاس بدهند. هر چند آن روز عده ای در خانه شیخ محمود حلبی نشسته بودند، صدای زنگ تلفن لحظه ای قطع نمی‌شد و از شیخ محمود می‌پرسیدند که مرجع کیست؟ آقای حلبی نیز به همان شیوه مرجعیت را به خارج از ایران محول می‌ساخت من هم گفتم: مردم به مرجعی نیاز دارند که.... یک مرتبه آقای حلبی بطور بی سابقه ای به من گفت: من می‌فهمم که تو طرفدار آقای خمینی هستی و خبر دارم که در نهضت روحانیت از ایشان طرفداری می‌کرده‌ای و حالا هم منظور تو را درک می‌کنم. اصلاً در خانه من جای این حرفهای سیاسی نیست. من هم قدری تند جواب ایشان را دادم و این آخرین دیدار بنده قبل از رفتن به زندان در سال ۱۳۵۰ بود. قابل توجه است که تقلید را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: تقلید ممنوع و تقلید مشروع که در برخی از موارد نیز واجب میشود یک نوع تقلید است که به معنای پیروی کورکورانه از محیط و عادت است که ممنوع است. اخیراً بعضی از مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند می‌گویند، می‌گردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا سر بسپاریم می‌خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده است سر سپردن نیست، چشم باز نگه داشتن است. تقلید اگر شکل سرسپردگی پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا می‌کند... دانش تشخیص بسیاری از اعمال و خلافکاری‌ها را خداوند در فطرت همه افراد بشر قرار داده و اگر کسی بگوید جاهل بر عالم بحثی نیست، ما دیگر نمی‌فهمیم شاید تکلیف شرعی چنین و چنان اقتضا کرده باشد و مثال اینها این شریک جرم است و اگر مرجعی هر راه خطایی رفت او هم دنبالش می رود این مفسده ایجاد می‌کند. البته گاه مسأله را به گونه‌ای دیگر طرح می‌نمایند که یک حکم داریم و یک موضوع (یا همان مصداق حکم) به طور مثال حکم این است که با طاغوت مبارزه کنید و مصداق آن رژیم پهلوی، آنگاه می‌گفتند: تعیین حکم با مرجع است و تعیین مصداق با مقلد و مرجع کاری با مصداق نداشته باشد و اگر هم داشت مقلد ملزم به اطاعت نیست و بدین وسيله عدم شرکت خود در مبارزات را توجیه می‌کردند. می‌گویند ما که حکم نداریم در سال ۱۳۴۲ با آمریکا مبارزه کنید بر این دلیل چندین اشکال وارد است: اول اینکه اگر به عهده شماست چگونه است که مبارزه را تشخیص ندادید حال آن که بخش زیادی از مراجع تشخیص دادند. دوم اینکه وظیفه مرجع را اشتباه فهمیده‌اند. در این مورد حضرت امام خمینی در بحث پیرامون روایت «الفقها امناء الرسل...» می‌فرمایند: «به حکم عقل و ضرورت ادیان هدف بعثت و کار انبیاء تنها مسأله‌گویی و بیان نیست... در حقیقت مهمترین وظیفة انبياء برقرار کردن نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد... بنابراین الفقها امنا الرسل يعنى کلیه اموری که به عهده پیامبران است. فقهای عادل موظف و مأمور انجام آنند.» امام در بخش دیگری می‌فرمایند: «اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس می‌خوانند و کاری به سیاست ندارند و باید سیاست از دیانت جدا باشد. این را که باید دیانت از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند استعمارگران گفته و شایع کرده اند. لذاست که وظیفه فقها این نیست که مسأله بگویند و کنار بنشینند، بلکه خود مجری هستند و بایستی وارد مصداق به ویژه در چنین مسایلی گردند.» و سوم در ملاکهای اعلمیت مراجع بحث دانایی به مسایل اجتماعی و سیاسی هم می‌باشد؛ چرا که اینها جزو اسلام است و اگر مرجعی فاقد چنین شرطی باشد اصولاً در بحث اعلمیت ایشان شک و تردید است. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
بسیج دانش آموزی دوره دوم دخترانه قوچان ersal .MP3
31.55M
🔰 علل تنفر زنان غربی از سبک زندگی جنسی بی بندوبار و بی تعهد در غرب سخنرانی شیخ قمی در جمع مسولین بسیج دانش آموزی دبیرستانهای دخترانه دوره دوم قوچان 30 آبان 1402 http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
اگر از وضعیت بی حجابی عصبانی هستی گوش بده_1.mp3
2.53M
🎙🔰 اگر از وضعیت بی حجابی عصبانی هستی گوش بده 🟢نشر حداکثری🟢 http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
74.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 شب اول فاطمیه ۱۴۰۳👆 🏰 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ♨️ راحت‌طلبی عامل خروج انسان از جبهه حق! ⁉️ جهاد و مبارزه به چه معناست؟ ⁉️ چرا حاج قاسم سپاه قدس را انتخاب کرد؟ http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 به نظر شما مهم‌ترین دستاورد جمهوری اسلامی در طول ۴۵ سال چیست؟ ♨️ پاسخ، شما را غافلگیر خواهد کرد👆👆 http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل پنجم 😭بروز بیماری ″آژانس شیشه‌ای″ حشمت در بیمارستان امید اصفهان بستری شد
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل پنجم 😭بروز بیماری ″لذت بیماری″ همسر شهید: شاید اگر تغییرات حشمت را بعد از اینکه فهمید بیماری‌اش به خاطر آثار شیمیایی بوده نمی‌دیدم هیچ وقت تفاوت بین مرگ طبیعی و شهادت را درک نمی‌کردم؛ حس و حال ما تغییر نکرده بود من و خانواده اش، در هر صورت داشتیم او را از دست می‌دادیم و اصلاً دلمان نمی‌خواست این اتفاق بیفتد؛ اما خود او آرامش عجیبی پیدا کرده بود! حدود سه ماه از بروز اثرات مواد شیمیایی و تشدید بیماری حشمت می گذشت. خیلی درد می‌کشید؛ شبها نمی‌خوابید؛ اما هیچ گله و شکایتی نمی‌کرد. دیگر با دلسوزیهای بی‌اندازه اطرافیان که این را بخور، آن را بپوش و این قبیل حرفها ناراحت نمی‌شد و فرصت می‌داد دیگران هر طور که می خواهند به او محبت کنند. این همه آرامش و رضایت او مرا بیشتر نگران می کرد بعدها به پاسخ این سؤال رسیدم که چرا آن روزها این بیت را با حالتی که حاکی از خوشنودی و خرسندی اش بود، تکرار می‌کرد 🌷گر طبیبانه بیایی به سر بالینم 🌷به دو عالم ندهم لذت بیماری را مدتی بعد دفعات خونریزی دهان و لثه‌هایش بیشتر شده بود. مجبور شدم کنار رختخوابش یا هر جایی که می‌نشست ظرفی بگذارم. هر بار که به سجده می‌رفت، باید خونابهٔ دهانش را در ظرف خالی می‌کرد. نمازهایش، با وجود این همه رنج و عذاب طولانی‌تر شده بود. حشمت‌اله هر روز حالش بدتر می‌شد و دلهره و نگرانی من هم بیشتر. دعا و التماس شب و روزم برای شفای او چنان با خدا مأنوسم کرده بود که به یقین رسیده بودم خداوند همسرم را شفا خواهد داد. مرتب برای دلگرمی خودم می‌گفتم برای خدا با آن قدرت بیکران کاری ندارد که به این دل شکسته من نظر کند. خاطره داغ شهادت پدرم که در هفت سالگی بر دلم نشسته بود، ذهنم را پریشان می‌کرد و هراس و وحشت ناشی از این تصور که محسن هم در چهار سالگی طعم تلخ یتیمی را بچشد شبها خواب را از چشمهایم می‌گرفت. من همیشه با حضرت رقیه(س) احساس همدلی داشتم و هر وقت گرهی در کارم می افتاد، با او نجوا می‌کردم. در آن برهه با غمی که دلم را آتش می‌زد، به سه ساله اباعبدالله(ع) متوسل می‌شدم و با تمام وجود دلم می‌شکست و اشک می‌ریختم و می‌گفتم: خانم جان تو را به لحظه‌های سخت کربلایتان قسم می دهم به ما نظر کن. محسن من همسن و سال شماست. شما سه ساله که پدرت را از دست دادی پس تلخی درد پدر نداشتن را میدانی... خودت به ما نظر کن و از خدا بخواه... با شدت گرفتن بیماری حشمت به اتفاق خانواده نذر کردیم؛ به نیت چهارده معصوم(س) برای سلامتی اش چهارده مجلس دعای توسل برگزار کنیم و این چهارده نوبت نذر را در خانه مادر و خواهرها با شرکت اقوام و دوستان و آشنایان ادا کردیم ایام شهادت حضرت رقیه(س) بود. یکی از اعضای خانواده خواب دید که در مجلس باشکوهی نشسته است و به او گفته‌اند به حضرت رقیه(س) متوسل شوید ما هم به خانم توسل کردیم تا سلامتی حشمت‌اله را از حضرت شافی طلب کند. مجالس با حال معنوی خوبی همراه بود و افراد دعاهای مختلفی را با اخلاص خواندند. همین توسل و تضرع مؤمنین، امیدمان را به شفا و بهبودی حشمت‌اله بیشتر کرده بود؛ طوری که هر آن در انتظار معجزه بودیم. ادامه دارد... برگرفته از کتاب: پرواز دیده‌بان http://eitaa.com/yaranhamdel
۱۰ آذر ۱۴۰۳