کانال یاران همدل
🔰 شعلهٔ خدمت ✅ضرورت خدمت رسانی به مردم ▪️الگوی مجاهد اجتماعی در قرآن داستان مجاهده اجتماعی در قر
🔰 شعلهٔ خدمت
✅ضرورت خدمت رسانی به مردم
▪️دغدغه خدمت به مردم
کسی که سیرهاش خدمت به مردم باشد در هر موقعیتی خدمت میکند. گاهی گفته میشود:
«ما امکانات زیادی نداریم که بخواهیم به مردم کمک کنیم»
در حالی که خدمت به مردم امکانات نمیخواهد بلکه دغدغه میخواهد.
به طور مثال:
«فردی که سوار ماشین است مشاهده میکند که در جایی تصادفی رخ داده و مقدار زیادی شیشه روی زمین ریخته است. مهم این نیست که آن فرد در ماشین خود جارو دارد یا خیر، بلکه مهم این است که آیا دغدغه رفع این مشکل را دارد؟! اگر او دغدغه نداشته باشد، با وجود جارو در ماشین اقدام به جمعآوری شیشهها نمیکند؛ اما وقتی دغدغه داشته باشد حتی اگر هیچ وسیلهای هم موجود نباشد، ماشین خود را پارک
و با قطعهای کارتن اقدام به کنار زدن شیشهها میکند.»
در خدمت به مردم اصل بر دغدغه است نه ثروت و امکانات. وقتی کسی دغدغهای دارد خود در راستای آن دغدغه راهی پیدا میکند. مثلاً
«دانشجو چون دغدغه دیگران را دارد در دروس به دوستانش کمک میکند و برای او کلاس جبرانی میگذارد.»
ادامه دارد...
#شعله_خدمت
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ″آیا گزینش تکنولوژی ممکن است؟″ ممکن است سؤال ش
🔰علل تزلزل تمدن غرب
✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی
▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی
🎬قسمت اول
✓ نگاه علم امروز به عالم از آن جهت که از عالم معنا بریده است نگاهی سطحی و پراکنده در میان جزئیات است، همراه با تجزیه و تحلیل های بی حاصل و پر زحمت. بدون اینکه حتی یک گام در طریق معرفت راستین پیشروی داشته باشد. علم حقیقی، علمی است که برای انسان، بصیرت به همراه دارد و حقایق را برای جان انسان روشن کند.
🔹علم
آن باشد که جان زنده کند
🔹مرد
را باقی و پاینده کند
از آن جهت که حقیقت انسان مجرد است و در واقع انسان با آن وجه از حقیقت خود به سر می برد علمی که آن وجه پایدار را وارد حقایق عالم وجود ننماید به انسان جفا کرده و در قیامت که انسان با حقیقت خود روبرو میشود در حجاب و ظلمات قرار می گیرد. علم امروز فقط به انسانها، اطلاعاتی از عالم ماده میدهد. اطلاعاتی که منجر به انتقال جان انسانها به سنن پایدار عالم نمیگردد و هیچ بصیرت و نوری را به همراه ندارد.
یکی از آثار تمدن غربی جمعآوری اطلاعات است که به اصطلاح به آن «دانش» گویند نه «بینش»، ولی علم پیامبران منجر به بینش و بصیرت میگردد و به انسان نورانیت میدهد. علمی که منجر به بینش و بصیرت نگردد، عامل کبر و خود بزرگ بینی و تحقیر دیگران خواهد شد. حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام مینویسند؛
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لا خير في عِلْمٍ لا تقع ولا ينتفع يعلم لا يحن تعلمه»
(نهجالبلاغه نامه ۳۱)
در دانستن علمی که به تو نفع نمیرساند خیری نیست و علمی هم که شایستگی دانستن ندارد، سودی نمیرساند.
بنابراین علمی که به تو نفع نمیرساند جهلش بهتر است.
در روایت داریم که امام صادق علیه السلام در حال رفتن دیدند شخصی در میان عده ای ایستاده است، امام سؤال کردند: این شخص کیست؟ گفتند، او علامه است. پرسیدند: چه میداند؟ گفتند: علم انساب میداند. مثلاً می داند که این آقا فرزند چه کسی است و پنجاه نسل گذشته او را می شناسد و نَسَب همه مردم مکه یا مدینه را می داند. امام فرمودند:
«علمی که دانستنش نفعی به شما نمی رساند جهلش بهتر است، چرا که حقیقت علم باید کاشفیت و نورانیت باشد، این نوع اطلاعات چه نتیجه ای برای تعالی انسانها دارد؟»
با طرح این مقدمات امید دارم روشن شده باشد که تمدن غربی آنچه را به نام علم مطرح میکنند، معرفت راستین نیست. علاوه بر این که علم و صنعت را نیز با هم مشتبه و مخلوط کرده، در حالی که علم و صنعت دو مفهوم متفاوت هستند. علم، دانائی برین است؛ مانند خودشناسی و
خداشناسی و علم به اسمای الهی اینها موجب بیداری قلب است و علم حقیقی همین ها است چون عامل کاشفیت حقایق عالیه است. ولی صنعت تغییر دادن طبیعت است. صنعت یعنی آن توانایی که بتوان مجموعه ای از اعضای طبیعت را جابجا کرد و آنها را تراشید و قالبگیری کرد. مثل ساختن انواع وسائلی که شما امروزه با آن روبرو هستید. در این کارها به صرف خود آنها هیچ نورانیت و کاشفیتی در میان نیست. با تجربه می آموزیم چه رابطه ای بین اجزاء طبیعت هست و از این طریق طبیعت را در اختیار خود در میآوریم ولی با تسلط بر طبیعت به عوالم برتر از طبیعت دست پیدا نکردهایم مگر این که در راستای ارتباط با عوالم معنوی هم قدمی برداریم.
ادامه دارد...
#تزلزل_تمدن_غرب
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰علل تزلزل تمدن غرب ✅ تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی ▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی 🎬قسمت اول ✓ نگ
🔰علل تزلزل تمدن غرب
✅تضاد تمدن غربی با حقایق قدسی
▪️تفاوت علم غربی با علم حقیقی
🎬قسمت دوم
✓ فرهنگ غربی علاوه بر این که مفهوم «علم» و «صنعت» را مشتبه نمود مفهوم «عقل» و «سواد» را نیز مشتبه کرده. عقل و سواد دو مفهوم متفاوت میباشند، به طوری که نه سواد داشتن دلیل بر عاقل بودن است و نه بی سواد بودن دلیل بر بی عقل بودن. چه بسیار افراد با سوادی که بی عقلند و چه بسیار عاقلانی که بی سوادند. ابوذر آن صحابه بزرگ پیامبر(ص) عقل دارد ولی سواد ندارد. خود پیامبر اسلام(ص) نیز عقل دارند ولی سواد ندارند. غفلت در صورتی پیش میآید که سواد داشتن را به خودی خود یک کمال تصور کنیم و همین امر موجب شده بود که بعضاً دانشجویان می پرسیدند: چرا پیامبر اسلام(ص) سواد ندارند آیا این یک نقص نیست؟ اینها فکر می کردند اگر شخصی (اَ اِ اُ آ) را بتواند بشناسد و بنویسد، به خودی خود کمال است و حال آن که پیامبر(ص) باید هیچ نقصی نداشته باشد، چرا از این کمال بی بهره اند در حالی که حروف نوشتاری یکی از
انواع ارتباط است. به روش کتبی که به خودی خود کمال به حساب نمی آید ممکن است انسانهایی که از حقایق معنوی محروم اند اینها را کمال بدانند به امید آن که از طریق کتاب و نوشتار کمالی به دست آورند، بروند و سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، ولی این قصه ما است نه قصه آنهایی که با علم لدنی با حقایق نورانی مرتبط اند، ما که با حقیقت قرآن مرتبط نیستیم از طریق خواندن الفاظ قرآن و تدبر در آن إنشاءالله راهی به سوی حقیقت قرآن پیدا می کنیم، ولی کسی که جانش با حقیقت قرآن مرتبط است چه نیاز دارد که با الفاظ قرآن به آن حقایق برسد؟ حکیمان گذشته به این (اَ اِ اُ آ) نوشتنها، علم نمی گفتند به آنها «سواد» میگفتند. سواد یعنی سیاه کردن کاغذ. میگفتند: به مکتب بروید تا سواد یاد بگیرید. یعنی کاغذها را سیاه کنید. به هر حال سواد داشتن و اصطلاحات الفبا را دانستن ابزار مربوط به آدمهای ناقص است که نسبت به حقایق بصیرت کامل ندارند. حال، پیامبری که عقل کل است نیازی به سواد ندارد تا از کتاب و الفبا چیزی بیاموزد. فراموش نفرمائید که سواد داشتن یعنی دانستن این که اگر زیر این خط قائم کره بگذاریم میشود اه. مثل این که بدانیم این خیابان یک طرفه است. در حالی که دانستن و ندانستن آن در اصل شخصیت شما نقشی ندارد. اینها اعتباراتی است که بشر برای گذران امور اجتماعی اش قرار داده است.
امر اعتباری به خودی خود حقیقتی نیست و به راحتی میتوان آن را تغییر داد. مثلاً اگر شما بدانید که قیمت پرتغال کیلویی ۵۰۰ تومان است آیا فردا که قیمت آن ۴۰۰ تومان می شود و همه آن دانایی بی فایده می شود از حقیقت شما چیزی کاسته شده است؟ البته باید با اعتبارات اجتماع خود آشنا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم
ولی:
🔹این
همه علم بنای آخور است
🔹که
عمادِ بودِ گاو و اُشتر است
با این علوم می خواهیم زندگی دنیایی را سامان دهیم.
از طرفی دیگر در جامعه یک کسی بَنّایی و دیگری نجّاری میکند تا طبیعت را در اختیار انسانها قرار دهد، این کارها صنعت است، صاحبان آن مهارت دارند چگونه مصنوعات را کنار هم قرار دهند ولی علم به معنی کاشفیت و دست یافتن به حقایق چیز دیگری است.
ادامه دارد...
#تزلزل_تمدن_غرب
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 انجمن حجتیه 📌فصل چهارم ✅ بُعد تشکیلاتی ″ساختار تشکیلاتی″ (۳) انجمن علاوه بر آموزش کمیته های اص
🔰 انجمن حجتیه
📌فصل چهارم
✅ بُعد تشکیلاتی
▪️تشکیلات و حیات سازمانی
انجمن حجتیه به موازات فعالیت در تهران دایره عملکرد خود را در نقاط دیگر وسعت بخشید. اولین گام برای بسط اقدامات شناسایی مراکز و شهرستانهایی بود که محل تجمع بهاییان به شمار می رفت. در برخی از نواحی ایران بنا به دلایل مختلف، بهاییان فرصت تکاپوی اقتصادی و اعتقادی بهتری پیدا کردند. از جمله در منطقه کاشان، خرامه، لارستان، بابل، بابلسر، نور، سمنان، به ویژه در منطقه سنگسر و ... حتی از فعالیت بهاییان در شهر مذهبی مشهد نیز گزارشهایی در دست است. طبعاً به علت پیچیدگی رفتار و شيوه عملکرد این جریان اعتقادی نوع برخورد و رویارویی انجمن حجتیه به همان میزان از پیچیدگی برخوردار بود. انجمن برای مقابله مؤثر با این فرقه تدابیر خاصی را میاندیشید و با ساماندهی تشکیلاتی منظم و کادرسازی نیرو، همه توان خود را برای نقش بر آب کردن تبلیغات بهاییت به کار میبست.
آن چیزی که بیش از همه در این سازماندهی اهمیت داشت فکر تشکیلاتی شیخ محمود حلبی بود. در این راستا وی از شیوه های گوناگونی بهره گرفت. تشکیل کلاس های آموزشی و تدریس مباحث اعتقادی، انتشار کتب، راه اندازی جلسات بحث و گفت وگو و مناظره و برپایی کنفرانس هایی در باره معارف اسلامی و عقاید شیعی و بطلان معتقدان بهایی از جمله اقدامات او بود به طور مثال کنفرانسی با عنوان «حقانیت اسلامی سالیان بسیاری بود
که در نواحی مختلف تهران تشکیل میشد و شخصیتهایی از قبیل محمود احمدی مقدم، دکتر احمد توان پرویزی، دکتر محمود هنجی، حسین مهدیار به همراه شیخ محمود حلبی به طرح مباحث در مورد مسایل مذهبی با محوریت مبارزه با فرقه بهاییت می پرداختند.
نكته جالب توجه این که در بین اعضای انجمن با توجه به ماهیت مذهبی آن کمتر افراد روحانی پیدا میشدند. به ویژه در بین مبلغان آن حتی این مسأله نیز برای دوستان حلبی جای سؤال داشت. شیخ فرج الله واعظی این پرسش را مطرح کرد که چرا از بین ما روحانیان کسی در انجمن ضد بهاییت وارد نمی شود؟ این وظیفه ماست که اینگونه فعالیت ها را عهده دار شویم؟ شجونی از حاضران در جلسه گفت: خود آقای حلبی راضی نیست که معلمین وارد انجمن بشوند.
البته خود اعضای انجمن در این مورد دلایل خاص خود را دارند. آنها می گویند: با توجه به این که در جریان مناظره با بهاییت امکان داشت به علت عدم تجربه و ضعف آموزشی و نارسایی کلام مبلغان انجمن دارای تواناییهای لازم برای چیره شدن در بحث نباشند بنابراین در چنین شکل و صورتی حضور مبلمان کم تجربه با کسوت روحانی در شأن جامعه روحانیت نبود. به همین دلیل سعی میشد از مبلمان غیر معمم استفاده شود. با این وصف تمهیدات لازم اندیشیده میشد تا مبلغان انجمن حجتیه از توانمندیهای مناسبی در رویارویی با معتقدان فرقه بهاییت برخوردار باشد. بنابراین ضروری بود که امر آموزش در انجمن جدی تلقی شود. سیاستگذاران انجمن نیز در این باره تلاش ویژه داشتند. مهم ترین نکته در این زمینه جذب نیرو از میان جوانان مستعد و باهوش بود. انجمنی ها عمدتاً از طريق هواداران خود در مدارس، دانش آموزان درس خوان را شناسایی کرده و با برقراری ارتباط، زمینه جذب آنان را در انجمن فراهم میآوردند. بنابر مشهور یکی از مراکز عمده برای شناسایی و جذب نیروهای انجمنی، مدرسه علوی بود که زیر نظر شیخ علی اصغر کرباسچیان معروف به علامه اداره میشد. خود وی تمایلاتی نزدیک به انجمن داشت. البته عناصر انجمنی انتساب او را به حجتیه منکر شده و تنها وجود علایق مشترک در عین داشتن مشی مستقل را دلیل اصلی نزدیکی علامه کرباسچی به انجمن می دانستند. قابل ذکر است که انجمن به لحاظ اقتصادی از بازار ارتزاق می کرد، حتی برخی از بازاریان تا پیش از فوت حلبی وجوهات خود را نیز به او میدادند؛ چرا که همواره بین انجمن و بازار سنتی یک رابطه تنگاتنگ مستحکم و تفکیک ناپذیر حاکم بود و حساسیتهای مورد نظر بازار همان حساسیتهای انجمن بود که هر دو مدتی بهاییت و در دوره ای کمونیسم را خطر اصلی مهدویت و تشیع تلقی می کردند. باید گفت که انجمن از درون ثروت بازار، آهسته آهسته جوشید.
ادامه...👇
این که با ادای وظایف دینی و پرداخت وجوهات شرعیمان تکلیف را از دوشمان بر میداریم و تطهیر می شویمه با روش و منش انجمن سازگار میشد. آن زمان زمانی نبود که صاحبان و مدیران کارخانه ها با این حرکت گره بخورند اتفاقاً امروز شرایط مساعد برای این کار فراهم است. بنابراین سنجش نسبت انجمن حجتیه با سرمایه داری اعم از این است که رابطه تشکیلات انجمن حجتیه را با سرمایه داری بسنجیم هر جا دیانت عوامانه بخواهد خود را تطهیر کند. آرامش اخروی برای خودش تامین کند و با خدا معامله کند زمینه برای رشد نگرشی شبیه انجمن حجتیه فراهم میشود. فقط کافی است بتواند آدمهایی را که این فکر و ذهنیت را منجم می کنند، پیدا کند. نمی گویم تئوریزه کند؛ چون بلد نیست، نمی تواند آن را نظریه مند کند. همین که منظمش کند، طوری آرایشش کند که طرف احساس آرامش فکری کند. کافی است.
ادامه دارد...
#فرقه_ضاله_حجتیه
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 ناگفتنیهایی از زندگی سردار دلها 🎬قسمت: ۸ در شهریور ۶۲ ازدواج کردم و همسرم را به قم بردم
🔰 ناگفتنیهایی از زندگی سردار دلها
🎬قسمت ۹
▪️عملیات والفجر ۴ شروع شده بود. نزدیک مریوان و پنجوین بودیم. در کنار دشت شیلر و کانی مانگا. هدف از عملیات، اتصال سورکوه به ارتفاع سورن بود.
بستن دهانه دره شیلر و تصرف ارتفاعات پنج تن و قوچ سلطان که مشرف بر شهر پنجوین عراق بودند، به لشکر ثارالله واگذار شد. با تدبیر حاج قاسم، نیروها بر روی ارتفاعات ۱۴۷۰ و ۱۵۳۹ مستقر شدند و با اشراف بر دشمن، نیروهای صدامی را از شهر پنجوین عقب راندند.
در این عملیات عباس حسینی، اصغر ایران منش، و مهدی هنری هم شهید شدند. با یک گلوله، عاشقان عروج کردند. بچه ها از این وضعیت حیران شده و خود را گم کرده بودند. احمد سلیمانی؛ جانشین ستاد فریاد زد: مجروحین را بردارید. شهدا را توی آمبولانس بگذارید. همه شهدا را می شناختم. حسینی و هنری، از همشهری ها بودند. با مهدی هنری در سپاه رفسنجان بودم. در بیشتر عملیاتها در کنار عباس حسینی بودم. در عملیات والفجر ۴ هم با گردان او بودم. من عاشق عباس بودم. ایران منش، معاون گردان ما در عملیات بیت المقدس بود. حاج قاسم کاملتر از من همه را میشناخت. دوست داشتم در کنار حاج قاسم بنشینم و او نوحه بخواند و اشک بریزد و من در فراق یاران ناله بزنم و بسوزم. همه این شهدا، عشق حاجی بودند.
ساعتهای پایانی عملیات بود. به قرارگاه لشکر آمدم تا دوش بگیرم. به جلوی حمام که رسیدم، حاج قاسم را دیدم. او هم آمده بود دوش بگیرد. دیدن حاجی برایم غنیمت بود. از دیدن چهره نورانی اش لذت می بردم. غرق در تماشایش شدم. خدا را سپاس که رفیقش بودم.
ادامه دارد ...
#خاطراتی_از_سردار_دلها
یاران همدل
کانال یاران همدل
🔰 رُمان سپر سرخ 🎬قسمت: ۱۲ ▪️حس میکردم تعقیبم کردهاند و نورالهدی منتظر کسی نبود که با تأخیر از ج
🔰 رُمان سپر سرخ
🎬قسمت ۱۳
▫️از زمان اشغال عراق توسط آمریکا، فلوجه روی آرامش ندیده و بخاطر بمبهای شیمیایی که آمریکا بر سر مردم ریخته بود،همچنان کودکان معلول متولد میشدند و آمار بیماریهای جسمی و روانی و سقط جنین در بیمارستانها بیداد میکرد.
▪️حالا چندماهی میشد زمزمۀ حضور تکفیریها در شهر،هول دیگری به دل مردم به خصوص اندک جمعیت شیعۀ شهر انداخته بود.
▪️میدانستم حکم تشیع در قانون تکفیریها مرگ است؛این مدت تصاویر سلاخی مردم شیعه و سنی سوریه را در اینترنت دیده بودم و ندیده میشد تصور کنم چه جهنمی در انتظار مردم فلوجه است.
▫️روزها بود در سرمای زمستان، تب تنش در شهر بالا گرفته و با این حال باور نمیکردیم به این زودی کار از کار بگذرد که همان شب داعش خبر فتح فلوجه را جاز زد و شهر رسماً سقوط کرد.
▪️فلوجه، شهری که با بیش از ۵۰۰ مسجد به شهر مسجدها شهرت داشت، از نخستین مناطقی بود که به دست داعش افتاد و خبر نداشتیم تا چند ماه آینده نه فقط فلوجه که شهرهای بزرگ عراق مثل موصل و تکریت هم اشغال میشوند.
▫️شاید از هول همین اتفاق بود که آن شب خبری از تماس عامر هم نمیشد و تمام تن و بدن من از ترس میلرزید.
▪️از وحشت آشوب شهر،دلم زیر و رو شده و ساعت از نیمهشب گذشته بود که سرانجام تماس گرفت.
▫️نمیدانست از کدام سرِ قصه آغاز کند و من میخواستم عیار عاشقیاش را بسنجم که مظلومانه پرسیدم:«بازم میخوای بری؟»
▪️میخندید و خندههایش از هر گریهای تلختر بود:«تو که نمیترسی؟»
▫️مگر میشد نترسم وقتی در یک شهر ۳۵۰ هزار نفری، ما شیعیان در اقلیت بودیم و او چارۀ نجاتم را در فرار از شهر میدید:«الان خیلی از سُنیهای فلوجه هم از شهر فرار کردن و رفتن سمت کربلا.شنیدم تو کربلا برای آوارههای فلوجه اردوگاه زدن.»
▪️از سکوتم خیال میکرد تسلیم طرحش شدم و انتهای این نقشۀ فرار، مهاجرت به آمریکا بود که مثل یک جنتلمن سینه سپر کرد:«از فلوجه که اومدی بیرون،با خودم میبرمت آمریکا و اونجا رو چشمام ازت مراقبت میکنم.»
▫️آنچه برایم تدارک دیده بود،رؤیایی به نظر میرسید اما چطور میتوانستم پدرومادرم را اینجا تنها رها کنم که سالها در این شهر زندگی کرده و حالا حاضر به ترک فلوجه نمیشدند.
▪️پدرم پزشک ماهر و قدیمی فلوجه بود؛ تابلوی طبابتش در درمانگاههای اصلی شهر، امید مردم بود و غیرتش قبول نمیکرد در این بحبوحۀ درگیری، بیمارانش را تنها بگذارد.
▫️عامر مرتب با او هم تماس میگرفت تا راضیاش کند از شهر خارج شود و در یکی از تماسها، پدرم با بغضی مردانه التماسش کرد:«من نمیتونم از اینجا برم،مردم به من نیاز دارن اما اگه میتونی بیا آمال و مادرش رو با خودت ببر بغداد.»
▪️عامر ادعا میکرد عاشق من است و باز از ترس جانش جرأت نمیکرد قدم به فلوجه بگذارد.
▫️چند روز تا پروازش بیشتر نمانده و پشت تلفن گریه میکرد تا ما از فلوجه خارج شویم و هیچکدام خبر نداشتیم داعش اجازه خروج از شهر را نمیدهد که اگر مردم همه میرفتند،دیگر سپری برای مقابله با ارتش عراق برایش باقی نمیماند.
▪️این را زمانی فهمیدم که پدرم در آخرین تماسی که عامر با او گرفت، در اتاق را بست تا من و مادرم نشنویم و با اینحال شنیدم با صدایی خفه خبر میدهد:«ای کاش همون روز که بهت گفتم میومدی و آمال رو میبردی،خروجیهای شهر بسته شده. دیگه نه ما میتونیم خارج بشیم نه تو میتونی بیای!»
▫️حالا مردم مظلوم این شهر تنها سپر باقیمانده در دست والی فلوجه بودند تا مانع حملۀ همه جانبۀ ارتش شود و به هر آب و آتشی میزد مبادا کسی از شهر خارج شود.
▪️زمستان ۲۰۱۴ سردترین و سختترین زمستان عمرم شده بود؛در شهر خودم زندانی شده و کسی که میگفت عاشق من است و بنا بود همسرم شود،هر لحظه از من دورتر میشد و در تماس آخر،غیر از بغض و گلایه حرفی برای گفتن نداشت: «آمال! چرا تو الان نباید کنار من باشی؟»
▫️و پیش از آنکه حرف دیگری به زبانش بیاید، بغضش متلاشی میشد و میان گرداب گریه دستوپا میزد: «چرا من الان باید تنها برم؟ چرا باید تو رو تو اون جهنم تنها بذارم و برم؟»
▪️هر کلمه مثل خنجری در قلبم فرو میرفت،خونابۀ غم تا گلویم میرسید و دیگر حتی نمیخواستم طعم اشکهایم را بچشد که چشمانم را در هم میکشیدم مبادا قطره اشکی بچکد و او همچنان میگفت.
▫️نمیفهمیدم چرا من را مقصر این جدایی میداند و دیگر حتی نفسی برای بحث و جدل نداشتم که با اینهمه ادعای عاشقی،راضی به رها کردن من میان هزاران کفتار داعشی شده و امشب راهی سفر رؤیاییاش میشد.
▪️از سنگینی سکوتم،نفسش بند آمده و دیگر کار دلش از گریه گذشته بود که سرم عربده میکشید:«تو نمیفهمی با من چی کار کردی! هزار بار التماست کردم،به دست و پات افتادم ولی تو فقط میخواستی تو این خرابشده بمونی!»...
📖 ادامه دارد...
✍️ نویسنده: فاطمه ولینژاد
#رمان_سپر_سرخ
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 هر روز با قرآن 📢نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند... اگـر شـده روزی یـک آیـه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 هر روز با قرآن
📢 نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند...
اگـر شـده روزی یـک آیـه از قـرآن را بـخـوانـیـد ولـی بـی قـرآن روزتـان را سـپـری نـکـنـید
☺️💞بـرنـامـه امـروز آیـه «۱۵۲» سـوره مـبـارکـه نساء هـمـراه بـا تـرجـمـه تـصـویـری بـسـیـار زیـبـا🌼🌸
📖 وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «۱۵۲»
و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان هيچ يك از آنان جدايى نيفكندهاند، اينانند كه بزودى پاداششان را به آنان خواهد داد و خداوند، همواره بخشاينده و مهربان است
#هر_روز_با_قرآن
#تلنگر
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
48.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 از آزادی یواشکی تا دیکتاتوری علنی!
روایتی از ۵ سال برنامهریزی همهجانبه برای تجزیه ایران
#عفافوحجاب
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 ورود رژیم اشغالگر به سوریه بارسم شکل...
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 رسانههای عبری با انتشار کلیپ رزمایش موشکی ایران نوشتند: این بیش از یک تمرین است
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel