🌷🌱پيامبر اسلام(ص)🌱🌷
«اِستَعينُوا عَلى اُمورِكُم بِالكِتمانِ؛ فَإنَّ كُلَّ ذِي نِعمَةٍ مَحسودٌ»
«در كارهاى خود از نهاندارى مدد گيريد؛ چه، بر هر صاحب نعمتى حسد مىبرند.»
📚منبع: «گزیده تحف العقول»
#چهل_حدیث_از_پیامبر(ص)
#حدیث
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
قال الصادق علیه السلام:
🔹لاَ غِنَى أَخْصَبُ مِنَ اَلْعَقْلِ وَ لاَ فَقْرَ أَحَطُّ مِنَ اَلْحُمْقِ وَ لاَ اِسْتِظْهَارَ فِي أَمْرٍ بِأَكْثَرَ مِنَ اَلْمَشُورَةِ فِيهِ.
🔸ثروتى فراوانتر از عقل و فقرى بدتر از حماقت نیست، و در هر كارى بالاترین پشتيبان، مشورت است.
📚اصول الکافی باب عقل و جهل
جلد ۱ صفحه ۲۹
⬅️ با نشر این پست در ثواب آن شریک هستید.
#حدیث
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 کلام شهید به شدت شنیدنی
سخنان #شهید #حسن_باقری
درباره نماز اول وقت و معنویت
#هر_روز_با_شهدا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 دختر شینا
🎬 قسمت ‹۶۲›
✅ فصل ۱۵
💥 سرش را انداخت پایین و باز کوکهای لحاف را کشید. تلویزیون روشن بود. داشت صحنههای جنگ را نشان میداد؛ خانههای ویرانشده، زنها و بچههای آواره. سمیه از خواب بیدار شد. گریه کرد. صمد بغلش کرد و داد دستم تا شیرش بدهم.
سمیه که شروع کرد به شیر خوردن، صمد زل زد به سمیه و یکدفعه دیدم همینطور اشکهایش سرازیر شد روی صورتش.
گفتم: « پس چی شد...؟! »
سرش را برگرداند طرف دیوار و گفت: « آن اوایل جنگ، یک وقت دیدم صدای گریه بچهای میآید. چند نفری همه جا را گشتیم تا به خانه مخروبهای رسیدیم. بمب ویرانش کرده بود.
صدای بچه از آن خانه میآمد. رفتیم تو. دیدیم مادری بچهی قنداقهاش را بغل کرده و در حال شیر دادنش بوده که به شهادت رسیده. بچه هنوز داشت به سینه مادرش مک میزد. اما چون شیری نمیآمد، گریه میکرد. »
💥 از این حرفش خیلی ناراحت شدم. گفت: «حالا ببین تو چه آسوده بچهات را شیر میدهی. باید خدا را هزار مرتبه شکر کنی. »
گفتم: « خدا را شکر که تو پیش منی. سایهات بالای سر من و بچههاست. »
کاسه انار را گرفت دستش و قاشققاشق خودش گذاشت دهانم و گفت: « قدم! الهی اجرت با حضرت زهرا(س). الهی اجرت با امام حسین(ع). کاری که تو میکنی، از جنگیدن من سختتر است. میدانم. حلالم کن. »
💥 هنوز انارها توی دهانم بود که صدای بوق ماشینی از توی کوچه آمد. بعد هم صدای زنگ توی راهرو پیچید. بلند شد. لباسهایش را پوشید، گفت: « دنبال من آمدهاند، باید بروم. »
انارها توی گلویم گیر کرده بود. هر کاری میکردم، پایین نمیرفت. آمد پیشانیام را بوسید و گفت: « زود برمیگردم. نگران نباش. »
💥 صبح زود با صدای سمیه از خواب بیدار شدم. گرسنهاش بود. باید شیرش میدادم. تا بلند شدم و توی رختخواب نشستم، سمیه خوابش برد. از پشت پنجره آسمان را میدیدم که هنوز تاریک است. به ساعت نگاه کردم، پنجونیم بود. بلند شدم، وضو گرفتم که دوباره صدای گریه سمیه بلند شد. بغلش کردم و شیرش دادم. مهدی کنارم خوابیده بود و خدیجه و معصومه هم کمی آنطرفتر کنار هم خوابیده بودند. دلم برایشان سوخت. چه معصومانه و مظلومانه خوابیده بودند.
💥 طفلیها بچههای خوب و ساکتی بودند. از صبح تا شب توی خانه بودند. بازی و سرگرمیشان این بود که از این اتاق به آن اتاق بروند. دنبال هم بدوند. بازی کنند و تلویزیون نگاه کنند. روزها و شبها را اینطور میگذراندند.
یک لحظه دلم خواست زودتر هوا روشن شود. دست بچهها را بگیرم و تا سر خیابان ببرمشان، چیزی برایشان بخرم، بلکه دلشان باز شود. اما سمیه را چهکار میکردم. بچه چهل روزه را که نمیشد توی این سرما بیرون برد.
💥 سمیه به سینهام مک میزد و با ولع شیر میخورد. دستی روی سرش کشیدم و گفتم: «طفلک معصوم من، چقدر گرسنهای. » صدای در آمد. انگار کسی پشت در اتاق بود. سینهام را به زور از دهان سمیه بیرون کشیدم. سمیه زد زیر گریه. با ترس و لرز و بیسر و صدا رفتم توی راهپله.
گفتم: « کیه... کیه؟! »
صدایی نیامد. فکر کردم شاید گربه است. سمیه با گریهاش خانه را روی سرش گذاشته بود. پشت در، میزی گذاشته بودم. رفتم پشت در و گفتم: « کیه؟! »
💥 کسی داشت کلید را توی قفل میچرخاند. صمد بود، گفت: « منم. باز کن. »
با خوشحالی میز را کنار کشیدم و در را باز کردم. خندید و گفت: « پس چهکار کردهای؟! چرا در باز نمیشود. »
چشمش که به میز افتاد، گفت: « ای ترسو!» دستش را دراز کرد طرفم و گفت: « سلام. خوبی؟! » صورتش را آورد نزدیک که یکدفعه مهدی و خدیجه و معصومه که از سر و صدای سمیه از خواب بیدار شده بودند، دویدند جلوی در. هر دو چند قدم عقب رفتیم...
ادامه دارد...
#دختر_شینا
#هر_روز_با_شهدا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 مسیح کردستان
📝 زندگینامه شهید محمد بروجردی
🎬 قسمت ۴۵
مقام معظم رهبری:
«چهرۀ او را بازسازی کنید، آن صورت نجیب و سالم، آن آدم کم حرف و پرکار و مؤمن، این را بتوانید درست نشان بدهید، حالاتش را نشان بدهید.»
▪️ طنابی را به مچ پای محمد بستند و او را از سقف و آویزان کردند. چشمان او هنوز هم بسته بود. وارونه میچرخید و تاب میخورد تا یکی، دو ساعت سخت نبود اما چند ساعتی که گذشت، دل و روده او میخواست از حلقش بیرون بزند. سرش گیج میرفت و چشمهایش میخواست از کاسه بیرون بیاید. انگار سرش را با سرب پر کرده بودند. سنگین بود و میخواست از سنگینی و فشار بترکد. گاهی خودش را شل میکرد، بدون مقاومت اجازه میداد بچرخد. به چیزی فکر نمیکرد اما نمیتوانست زیاد ادامه بدهد چون جای زخمها انگار دهان باز کرده و خون و گوشت از آنجا بیرون میزد بازپرس گفته بود:
- آنقدر در این حالت نگهت میداریم تا به حرف بیایی!
و محمد ترجیح میداد در همین حال بماند ولی مشت و لگد نخورد. با کابل به صورتش نزنند و با طناب گلویش را نفشارند. این چندمین بار بود که ۲۴ ساعت او را در این حالت نگه میداشتند تا اعتراف کند. محمد با خود فکر کرد:
- چند بار دیگر که این کار را کردند خسته میشوند و دست برمیدارند.
ولی لحظهای بعد از خود پرسید:
- آیا میتوانم مقاومت کنم یعنی میتوانم از این سیاهچال بیرون روم و کارهایم را ادامه دهم.
محمد قبلاً هم بارها و بارها این سؤال را از خود پرسیده بود. شب عروسیش، در دوره آموزشی سربازی و خیلی جاهای دیگر. او در دل لبخندی زد و با خود گفت:
- باز شیطان آمده دارد وسوسهام میکند توکلت کجا رفته مرد؟
به یاد آورد که با چه شوق و ذوقی پا به قایق گذاشته بود. هنگامی که ناخدا پارو در آب فرو برده بود، احساس میکرد تا یک ساعت دیگر آقا را میبیند و به آرزویش میرسد، ولی از کجا سر درآورده بود. با خود گفت:
- دنیا که به آخر نرسیده، این بار نشد دفعه بعد. این همه مردم میروند و برمیگردند، حتماً خدا خواسته مرا امتحان کند. باید از این امتحان سربلند بیرون بیایم.
ادامه دارد...
برگرفته از کتاب: مسیح کردستان
#مسیح_کردستان
#هر_روز_با_شهدا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 شوخیها وخاطرات طنزِ دفاع مقدس
«ماجراهای آقا فریبرز»
🎬 قسمت ۵۲
″صیغه برادری″
◽در روزهــای پیــش از فتــح فــاو بودیــم در عیدغدیــر. بــه رســم اســتحباب، با فریبــرز پیمــان بــرادری بیــن خــود جــاری کردیــم. دســت هــا را در هــم گــره کــرده و قــرار گذاشــتیم تــا در عملیــات آینــده در هــر شرایطی یــاور هــم بــوده و حامــل جســم مجــروح و یــا شــهید هــم باشــیم. بــه شــب عملیــات رســیدیم و آتــش شــدید دشــمن در ابتــدای ورودی شــهر بــا ترکشــی زخــم عمیقــی برداشــتم و زمیــن گیــر شــدم.
خبــر بــه بــرادر صیغــهایــم، فریبــرز رســید و طبــق پیمــان بــرادری کــه داشــتیم، سریع
بــالای جســم نیمــه جانــم آمــد و هـِـن هـِـن کنــان و در آن شــیارهای پــر پیــچ و خــم، عــزم انتقــال جســم ســنگین مــن را بــه عقــب کــرد. بــا حــال زاری کــه داشــتم صــدای فریبــرز را مــی شــنیدم کــه غمگینانــه زیــر لــب داشــت بــا خــودش زمزمــه میکــرد و از ناراحتــی مــی نالیــد. از آن همــه علاقــهای کــه در او نســبت بــه خــودم مــیدیــدم از بــرادری خــود بــا او لــذت مــیبــردم. بــرای تســلای او تمام انــرژی خــود را جمــع کــرده و گفتــم: نگــران نبــاش، بخــدا خــوب خواهــم شد و بین شما باز میگردم... فریبرز هم با لهجه شیرین و عامیانهاش گفت:
- بابا کی نگران توهه... بــه خاطــر تــو داشــتم بــه خــودم بــد و بیــراه میگفتــم کــه ایــن چــه صیغــه اشــتباهی بــود کــه بــا تو بستم. حواســم بــه هیــکل ســنگینت نبــود...
و سالها اســت جملــهاش نقــل هــر مجلسمان شــده و بهانــهای بــرای خندیــدنمان...
برگرفته از: کتاب ماجراهای آقا فریبرز
نویسنده: ناصر کاوه
#ماجراهای_آقا_فریبرز
#خاطرات_طنز_دفاع_مقدس
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 خاطرات ماندگار از رزمندگان
راوی: روشن عزیزی
دانشآموز: احمد عزیزی
″عمل نابخردانه″
در یکی از روزهای گرم و داغ مرداد ۱۳۶۷ رژیم بعث عراق تمام ۱۷۰۰ اسیر دربند اردوگاه ما را به خط کرده بود از ساعت ۸ صبح به بند دیگری از اردوگاه رفتیم و تا ساعت ۴ بعد از ظهر در آن گرمای سوزان عراق در حالت نشسته زانو به بغل بدون انجام کاری نشستیم. برای همه ما سوال شده بود که این کار چه معنایی دارد آنها با ما چه کار دارند و چه میخواهند بکنند؟ هر یک از ما دلیلی برای این کار آنها مطرح میکرد یکی گفت:
- شاید میخواهند ما را به رگبار ببندند.
دیگری میگفت:
- حتماً میخواهند زنده به گورمان کنند و...
در هر صورت تا ساعت ۴ بعد از ظهر نشستیم و بعد هم به دستور خودشان به اردوگاه بازگشتیم. بعد از چند روز تازه متوجه این رفتار آنها شدیم. رژیم بعث عراق در عملیات غرورآفرین مرصاد از رزمندگان ایران شکست خورده بود و پریشان و مستاصل از این امر، اقدام به این عمل نابخردانه کرده بود.
منبع: کتاب نسل انقلاب، ج۱/ خاطرات ایثارگران و رزمندگان دفاع مقدس قزوینی از زبان دانشآموزان
#خاطرات_ماندگار
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
17.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 حکایات ناب
🔹حکایات ناب و شنیدنی ۹۵🔹
💢بین برادران خود صلح و آشتی بر قرار کنید...
▫️حجت الاسلام علی معزی▫️
🔺منبع روایت:
بحار الأنوار، ج ۷۳، ص ۴۶
#حکایت
#حکایات_ناب
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 قسمت اول برادران لیلا
🔴 هندسه شیطانی (۱۰)
#دکتر_حسن_عباسی
#برادران_لیلا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 روشنگری
🗣️ پاسخ به ۴۰ شبهه و سؤال در خصوص انتخابات
۲) همه مسئولین مثل هم هستند
📌 شبهه ۲: همه مثل هم هستند این مملکت درست بشو نیست / هر کی میاد به فکر خودشه و هیچ فرقی بینشون نیست
پاسخ اول:
۱) مقایسه دوران روحانی با احمدی نژاد نشون میده که هر یک از رییس جمهورا یه نکات مثبت و یه نکات منفی دارن این طوری نیست که بگیم همه مثل هم هستن یا بگیم همه دزد هستن حتی اگه فکر میکنی همه شون دزد هستن به کسی رأی بده که کمتر دزدی میکنه چون اگه یکی دیگه بیاد خیلی بیشتر دزدی و خرابی به بار میاره.
۲) نمونه های مسائل قابل حل + ریشه حل نشدن آن:
ما ۱۵ تا همسایه داریم با ۶۰۰ میلیون جمعیت، اونوقت کشاورز ما ۳۰ درصد محصولاتش را میریزه دور. چرا؟ چون آقایون وقتی میگن تعامل با دنیا فقط آمریکا و اروپا رو جزء دنیا حساب میکنن، بقیه کشورها، جزء دنیا نیستن مثل اینه که معلمه به شاگردش گفت: بزرگ شدی میخوای چکار کنی؟ گفت. گفت منظورم اینه که قراره چی بشی؟ گفت داماد. گفت منظورم اینه که چی
عروسی
بدست میاری؟ گفت همسر اینا. همینطوریان کلا همه چیزو آمریکا و اروپا میبینن.
۳) وقتی سیل و زلزله میشه کیا زود به داد مردم میرسند و کف میدون حاضر میشن؟ وقتی همه شون اینکار رو نمیکنند پس با هم فرق دارند.
۴) اون جوونیکه توی رویاهاشم نمیدید خونه دار بشه با مسکن مهر خونه دار شد. اگه شما این حرفو به اون جوون بزنی قبول می کنه؟
۵) ۱۳۰۰ تا شغل به مسکن وابسته هست به دولت میاد مسکن رو تعطیل می کنه ۱۳۰۰ تا شغل هم تعطیل میشه یکی میاد مسکن مهر راه میندازه - با همه نقدهاییکه بهش داریم اما ۱۳۰۰ شغل رو رونق میده.
۶) همه دکترا مثل هم اند؟ همه راننده تاکسیا مثل هم اند؟؟ همه جا آدم خوب و بد پیدا میشه اگر با توجه به صنف مخاطب باشه بهتره.
۷) اگر همه مثل هم بودن سلبریتی ها و BBC اونقدر خودشونو به آب و آتیش میزدن؟
برای اینکه روحانی رای بیاره و یکی دیگه رای نیاره؟!!
۸) روح الله زم با یه شبکه ماهوارهای مصاحبه میکرد میگفت ما از روحانی حمایت کردیم تا انتخاب بشه و ضعف مدیریتش باعث نارضایتی مردم .بشه اونا خوب میفهمند همه شون مثل هم نیستن.
۹) پیشرفتهای واکسن و نانو و داروسازی و موشک نشون میده که همه مسئولا مثل هم نیستند.
پاسخ دوم:
۱) در مورد دولتهای قبل لزوما عملکرد بیرونی یکسان دلیل نمی شود تا بگوییم کاملا عین هم بوده اند چرا که در برخی موارد برنامه ریزی وجود داشته لکن موانعی چون کانال های قدرت و ثروت مانع از تحقق آنها شده است و همین امر باعث میشود تا به کسی رای دهیم که بتونه موانع رو برداره و توانایی مقابله با گردن کلفتها و... را داشته باشه. ثانیا اگر هم بپذیریم دولتهای قبل هم در برنامه و هم در سیاستها یکسان بوده اند نمیتوانیم بگوییم بعدیها هم لزوما مثل آنها هستند و اندک احتمال تغییر باعث می شه از منفعت بزرگ آن صرف نظر نکنیم ثالثا تو عالم سیاست یک قاعده هست که تعامل ها تابع رفتارهای متقابل است تجربه تاریخی نشان داده که کشورهای خارجی تعاملات متفاوتی رو با دولتهای مختلف ایران داشته اند لذا مگر میشود گفت رفتار ایران یک حرکت یکنواخت بوده اما قدرت های مستکبر گاهی از سر ضعف و گاهی از سر قدرتنمایی با ایران برخورد کرده اند؟!! این ما هستیم که تعیین میکنیم چه تفکری حاکم بشه تفکری که دشمنان را مقهور و مشکلات را حل کنه یا تفکری که در آن دشمنان تحمیل کنند و بر مشکلات افزوده شود.
۲) این چه حرفیه میزنی دوست عزیز رئیس جمهور عراق و ترکیه هم عوض میشن اقتصاد ما تاثیر میذاره مگه میشه تغییر رئیس جمهور خود ایران تاثیر نذاره.
۳) کی گفته همه شون مثل همن یکی میشه روحانی که داداشش دزده، یکی میشه مثل رئیسی که از خود قوه قضاییه ۵۲ تا قاضی و کارمند و وکیل بازداشت می کنه. اگه یه آدم ضد فساد بیاد خیلی چیزا عوض میشه.
۴) داداش یه جوری میگی هرکی بیاد وضع همینه انگار پراید ۶ میلیونی و دلار ۳ تومنی برای زمان شاه بوده.
۵) اینهمه مسئولین ما رو شهید کردن اینا از مریخ که نیومده بودن. حاج قاسم، فخری زاده، شهید رجایی شهید باهنر و.... تو دل این همهای که میگید مثل همن مثل اینا هم پیدا میشه... باید بگردیم.
۶) وقتی میگید همه مثل همن یعنی همه مثل روحانیاند. اینجوری بوده واقعا؟
۷) توی آمار بانک جهانی از اول انقلاب تا سال ۲۰۱۳ که روحانی اومد، جمعیت زیر خط فقر از ۴۵ درصد رسید به زیر ۱۰ درصد از ۲۰۱۳ تا حالا از زیر ۱۰ درصد رسیده به بالای ۵۰ درصد. نامردیه بگیم همه مثل روحانیاند.
۸) پس
اگه موافقید روحانی تا آخرش رئیس جمهور باشه.
ادامه دارد...
#روشنگری
#شبهات_انتخابات
#تا_انتخابات
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel