eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
13.8هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 "معبرشهادت چیه" 🎙روایتگری حاج حسین یکتا درباره شهدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺اَللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الْفَرَج🌺 http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 مسیح کردستان 📝 زندگینامه شهید محمد بروجردی 🎬 قسمت ۹۷ (ادامه قسمت قبل) ▪️بلافاصله آرایش نیروها عوض شد و از چند جناح ژاندارمری را زیر آتش گرفتند. چند دقیقه‌ای که گذشت داریوش از آن بالا متوجه فرار عده‌ای شد. از پشت ژاندارمری افراد یکی یکی بیرون می‌آمدند و در محوطه باز آنجا سینه خیز به طرف گندمزارها می‌دویدند. داریوش باکلاس خود یکی یکی آنها را نشانه می‌گرفت. سه نفر که بر زمین افتادند بقیه عقبگرد کردند و برگشتند داخل ژاندارمری. چیزی نگذشت که آتش ژاندارمری هم خاموش شد. داریوش دو نفر را صدا کرد تا کمک کنند و پیشمرگ جوان را از تپه پایین بیاورند. با سقوط سنگرها و مراکز ضد انقلاب، پیشمرگ‌ها کار پاکسازی خیابان‌های شهر را شروع کردند. ناهیدی و نیروهایش مسئولیت خیابان اصلی را به عهده گرفتند. اما هنوز چند متری جلو نرفته بودند که دوباره با آتش شدید ضد انقلاب روبرو شدند. ناهیدی پشت درختی نشست و به آتش پر حجم آنها چشم دوخت بعد برگشت و به یکی از نیروهایش گفت: - برو فدایی را پیدا کن بگو ناهیدی گفت احتمالاً از سنندج برایشان کمک آمده. مهمات به ما برسانید باید دخل این‌ها را هم بیاوریم. فدایی، یک گروه را به کمک ناهیدی فرستاد نیروهای ضد انقلاب که تا میدان اصلی جلو آمده بودند مجبور به توقف شدند اما آتش سنگین آنها پیشروی نیروهای ناهیدی را هم مشکل کرد. عاقبت کار به جایی رسید که فدایی و همه نیروهایش به کمک نیروهای ناهیدی پیوستند در همان حال فدایی به بیسیم چی تاکید کرد که با بروجردی تماس بگیرد و درخواست کمک کند. باید نیروی کمکی به یاریشان می‌آمد. ادامه...👇
در سپاه باختران، نیروها در حال برگزاری مراسم صبحگاه بودند که بروجردی وارد محوطه شد، نگاهی شادمان به بچه‌ها انداخت و به دفتر کارش رفت. چند نفر با دیدن او جلو دویدند و نگران پرسیدند: - چی شده؟ پیشمرگ‌ها چه کردند.؟ بروجردی با خنده گفت: - به یاری خدا رفتم جلو و شهر را گرفتند. حالا احتمالاً دارند خیابان‌ها را پاکسازی می‌کنند. دشمن حتی نتوانست خودش را جمع و جور کند. اول که خیال کردند رزگاریها هستند ولی بعد متوجه شدند که نه این کار از آنها بر نمی‌آید. احتمالاً هنوز هم متوجه نشده‌اند که از کجا خورده‌اند. باید آماده و گوش به زنگ باشیم. هنوز بروجردی داخل راهرو بود و با بعضی حرف می‌زد که از بلندگو او را صدا کردند: 📣 برادر بروجردی با مخابرات. بروجردی نگران به طرف اتاقش دوید و تلفن را برداشت: - سلام بفرمایید. - خب خب، نیروی کمکی! حتماً حتماً، جور می‌کنم. کی این اتفاق افتاد؟ صبح؟ همانجا کنار دیوار نشست. - به رحیم بگو مواظب اوضاع باشد. من خودم را می‌رسانم. نیروی کمکی هم می‌آورم. مقاومت کنید الان می‌رسیم. یکی از فرماندهان پرسید: - چی شده محمد آقا؟ - فدایی شهید شد. - جدی می‌گویی؟ - بله همین حالا خبر دادند. کمک می‌خواهند. باید برویم. اگر توی این اولین برنامه شکست بخورند، برنامه‌های بعدی را با مشکل روبرو می‌شویم. بروجردی به اکبر نگاه کرد و گفت: - اکبر جان، زود خودت را آماده کن، باید برویم کامیاران. بعد رو به پاسدار دیگری گفت: تو هم احمدی‌پور، خودت را برسان هوانیروز شیرودی را پیدا کن، بگو فلانی گفت چند پرواز روی منطقه بکند تا بچه‌ها قوت قلب بگیرند. - ولی به او اجازه پرواز روی آن منطقه نمی‌دهند. - تو چه کار داری خبر را به او بده بقیه‌اش را کاری نداشته باش. بروجردی راه افتاد و همراه اکبر، وارد دفتر سازمان پیشمرگان شد. پیشمرگان کُرد مریوانی جلو دویدند. حیدری و چند نفر دیگر دور هم نشسته بودند. حیدری با دیدن بروجردی پرسید: - چی شده برادر بروجردی؟ اتفاقی افتاده؟ بروجردی با همان حالت به حیدری نگاه کرد: - بچه‌های سنندج کامیاران را گرفتند، حالا هم احتیاج به کمک دارند. فدایی شهید شده. این را هم بدانید که کامیاران کلید آزادی سنندج است و تا سنندج آزاد نشود مریوان را نمی‌شود گرفت. کامیاران کلید آزادی همه شهرهای کردستان است، چون از اینجا ما می‌توانیم شهرهای دیگر را تدارک کنیم. حیدری پرسید: - حالا بگو چه کنیم برادر بروجردی؟ بروجردی گفت: - اگر ما مسلمان‌ها یکدل و یک صدا بودیم، این وضع و حالمان نبود. اگر همه یکی بودیم هیچکس نمی‌توانست اینطور مملکت را تکه پاره کند. وظیفه اسلامی دفاع، منحصر به شهر خودمان نمی‌شود. هر جای خاک اسلامی مورد تهاجم قرار گیرد، وظیفه همه ماست که آنجا را آزاد کنیم. ادامه دارد... برگرفته از کتاب: مسیح کردستان http://eitaa.com/yaranhamdel
AudioCutter_۲بروجردی (Web).mp3
8.29M
🎙️ مسیح کردستان 🔰 زندگینامه شهید محمد بروجردی 📖 فصل اول 🌺اَللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الْفَرَج🌺 http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 حُرِّ انقلاب اسلامی 🎬 قسمت دهم ″محرم″ عاشق امام حسين(ع) بود. شاهرخ از دوران کودکي علاقه شديدی به آقا داشت. اين محبت قلبي را از مادرش به يادگار داشت. راه‌اندازي هيئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداري و گريه براي سالار شهيدان در سطح محل، آن هم قبل از انقلاب از برنامه‌هاي محرم او بود. هر سال در روز عاشورا به هيئت جواد الائمه در ميدان قيام می‌آمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت ميکرد. پيرمرد عالمي به نام حاج سيد علي نقي تهراني مسئول و سخنران هيئت بود. شاهرخ را هم خيلي دوست داشت. در عاشوراي سال پنجاه وهفت، ساواک به بسياري از هيئتها اجازه حرکت در خيابان را نميداد. اما با صحبتهای شاهرخ، دسته هيئت جوادالائمه مجوز گرفت. صبح عاشورا دسته حرکت کرد.ظهر هم به حسينيه برگشت. شاهرخ مياندار دسته بود.محکم و با دو دست سينه ميزد. نميدانم چرا اما آنروز حال و هواي شاهرخ با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود. موقع ناهار،حاج آقا تهراني کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا،مردم به خانه هايشان رفتند.حاج آقا با شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمديم و در کنارحاج آقا نشستيم.صحبتهاي او به قدري زيبا بود که گذر زمان را حس نمی‌کرديم.اين صحبتها تا اذان مغرب به طول انجاميد.بسيار هم اثربخش بود. من شک ندارم، اولين جرقه‌های هدايت ما، در همان عصر عاشورا زده شد.آن روز، بعد از صحبتهای حاج آقا و پرسشهای ما،حُر ديگری متولد شد.آن هم سيزده قرن پس از عاشورا، حُرّی به نام شاهرخ ضرغام براي نهضت عاشورائي حضرت امام(ره). ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 شوخی‌ها وخاطرات طنزِ دفاع مقدس «ماجراهای آقا فریبرز» 🎬 قسمت ۱۰۵ ″پلاک″ قبــل از عملیــات بیــت‌المقــدس ۲ رفتــه بودیــم بــه دوســتان واحــد اطلاعــات لشــگر سر بزنیــم كــه دیــدم یــك الاغ را كنــار ســنگر بــه قــول معــروف پــارك كــردن و یــك پــلاك خــودروی ســپاه گردنــش بــود. تــو ایــن فكــر بــودم كــه ایــن كار كــدوم شــیطونی می‌تونــه باشــه كــه دیــدم فریبــرز از ســنگر اومــد بیــرون و مثــل كابوهــا پریــد پشــتش و راه افتــاد. همانجا متوجــه شــدم كــه ایــن كار نفــوذی‌هــای گــردان خودمونــه وگرنــه بــه عقــل جــن هــم نمی‌رســید كه الاغ هــم یــك نــوع خــودرو اســت و امــوال ســپاه و در نتیجــه پــلاك هــم مــی‌خواهــد... برگرفته از: کتاب ماجراهای آقا فریبرز نویسنده: ناصر کاوه http://eitaa.com/yaranhamdel
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 چرا می‌گیم مرگ بر...؟! ⁉️ لعن بهتر است یا درود؟! 🔷 یک دقیقه با قرآن در بهار قرآن 🌺اَللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الْفَرَج🌺 http://eitaa.com/yaranhamdel
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج) 🌕 پاداش راه یافتگان به ساحت حضرت مهدی ارواحنا فداه 🌺اَللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الْفَرَج🌺 http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 توجه ویژه خداوند به پیامبر 🌺اَللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الْفَرَج🌺 http://eitaa.com/yaranhamdel