eitaa logo
یاسر نامه
79 دنبال‌کننده
8 عکس
5 ویدیو
0 فایل
مجالی برای نوشتن ناگفته ها 🗨️ @forsat_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
گاه سخن باید گفت از سینه ای سوخته که در انتظار باران نشسته است گاه باید که فریاد کرد نیمه های شبْ سنگینی بارِ درد را در کوچه های شهر گاه باید رویید از میان خاکسترِ آتشِ امید، امیدِ دوباره را گاه باید خندید و دید رهسپاری مردمان به سویِ مرگ گاه در کوچه پس کوچه های جوانی باید بُرید قد دیوانه آرزو و هوسِ دور و دراز را گاه در کنار سایۀ دستانِ خالی شب چراغ روز باید بر افروخت و دید آوارگان شب آوارۀ شهر گاه نغمۀ ترانه چشمانِ انتظار را بر بازگشت یار باید که با سکوتِ خود نواخت گاه صبر را باید در کنارِ درد گذارِ شِکُفتَنِ غم ز هجر خواند و گفت وصل آری، وصل آری آمدنیست، آمدنیست.‌.. و در دل اما گفت هجر نارفتنیست ،نارفتنیست... و باید اما ساخت‌ و سوخت و شِکُفت میانه کشاکش جانِ هاجر و زبانِ واصلِ دل. ✍یاسر 📆1403/5/5 @yaser_name
مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) قَالَهُ وَ هُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ تَجْهِيزَهُ‏ [هنگامى كه رسول خدا (ص) را مى شست و كفن مى كرد، گفت] : __________ 🔹بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَوَاءً؛ وَ لَوْ لَا أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْكَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلَّا لَكَ، وَ لَكِنَّهُ مَا لَا يُمْلَكُ رَدُّهُ وَ لَا يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ. بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ‏. 🔸پدرم و مادرم فدايت باد، با مرگ تو رشته اى بريد كه در مرگ جز تو -كس چنان نديد- پايان يافتن دعوت پيامبران و بريدن خبرهاى آسمان، چنانكه -مرگت- ديگر مصيبت زدگان را به شكيبايى واداشت و همگان را در سوكى يكسان گذاشت، و اگر نه اين است كه به شكيبايى امر فرمودى، و از بيتابى نهى نمودى، اشك ديده را با گريستن بر تو به پايان مى رسانديم. و درد همچنان بى درمان مى ماند، و رنج و اندوه، هم سوگند جان، و اين زارى و بيقرارى در فقدان تو اندك است، ليكن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه كس را از آن توان رهاند. پدر و مادرم فدايت، ما را در پيشگاه پروردگارت به ياد آر و در خاطر خود نگاه دار. 📚خطبه 235 نهج‌البلاغه ترجمۀ سید جعفر شهیدی @yaser_name
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَةِ وَ لَا تَفْتِنِّي بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلَانَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ . 📚صحیفه سجادیه/دعای مکارم الاخلاق ________________ «زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ نُقْصَانُ حَظٍّ وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ ذُلُّ نَفْسٍ» دورى تو از كسى كه تو را خواهان است، در بهره‌اى كه تو را از اوست نقصان است، و گرايشت بدان كه تو را نخواهد خوار ساختن گوهر جان است. 📚 نهج البلاغه/حکمت ۴۵۱ @yaser_name
یاسر نامه
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ أَتَ
گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پرگاروار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر می‌زدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابر غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین‌ غمگسار دارم نَبوَد روا که گیرم جا در حضیض پستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد، نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم ✍امین (سید علی خامنه ای) @yaser_name
24.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. مرحبا طاير فرخ پی فرخنده پيام خير مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام يا رب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پايان نيست هر چه آغاز ندارد نپذيرد انجام گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما سرو می‌نازد و خوش نيست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همی‌فرمايد برو ای شيخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفير عاقبت دانه خال تو فکندش در دام چشم بيمار مرا خواب نه درخور باشد من له يقتل داء دنف کيف ينام تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم ذاک دعوای و ها انت و تلک الايام حافظ ار ميل به ابروی تو دارد شايد جای در گوشه محراب کنند اهل کلامحافظ @yaser_name
رفت دلم همچو گوی، در خم چوگان دوست وه که ز من برگرفت، رفت به قربان دوست نی متصوّر مراست خوبتر از صورتش ماه برآرد اگر سر ز گریبان دوست بر سر سودای دوست گر برود سر ز دست پای نخواهم کشید از سر میدان دوست گر همه عالم شوند دشمن جان و تنش دوست رها کی کند دست ز دامان دوست؟ پر شده پیمانه‌ام گرچه ز خون جگر بالله اگر بشکنم ساغر پیمان دوست من نه به خود گشته‌ام فتنهٔ آن روی و موی فتنهٔ جان و دل است نرگس فتّان دوست گر به علاج دلم آمده‌ای ای طبیب درد دلم را بجوی، چاره ز درمان دوست شیخ بر ایمان من، طعنه اگر زد، چه باک کافر شیخیم ما، لیک مسلمان دوست ذره صفت تا به چرخ، رقص‌کنان می‌روم گر دهدم پرتوی، مهر درخشان دوست در ره عشقش دلا! پای منه جز به صدق جادوی بابل برد دست ز دستان دوست خلق جهانی اگر زار و پریشان شوند شکر صبوحی که شد زار و پریشان دوست صبوحی @yaser_name
31.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در اين باغ بسی چون تو شکفت گل بخنديد که از راست نرنجيم ولی هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل ای بسا در که به نوک مژه‌ات بايد سفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسيم سحری می‌آشفت گفتم ای مسند جم جام جهان بينت کو گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت سخن عشق نه آن است که آيد به زبان ساقيا می ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت @yaser_name
4_6030558417762914110.mp3
861.3K
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگهای سبزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟ قیصر امین پور @yaser_name
سکوت دل اما گاه شنیدنی است گاه در هیاهوی عالم و قیل و قال این و آن گاه هم در میانه کارزار و میدانِ ابتلا و امتحان سکوت دل آری شنیدنیست... اما سیلیِ سردِ این صدایِ هرزه گوی تکرارِ بی صدای اما و اگر، این تشکیک بی رحمِ بی سکوت و گَر پرسی،بگویم: «همچو تکرار نا همگون یک درد در جسم بیمارِ یک مجنون…» -۲ میگذرد در زمان این نهالِ نوجوان بر سرِ طوفانِ دوست گر همه را نامِ اوست گر همه را کویِ اوست یک نظری به ما گذر بی امان و بی زمان گوییا یک نظر همچو رفیقِ یک سفر که میکشدم به این زمان این زمانِ بی امان یک نظر اما در کجا ؟ بر چه کس و کدام زمان؟ هرچه که میگذرد بر کرم و دستِ دوست. یاسر ۲ آبان ماه ۱۴۰۳ @yaser_name
گاه در میانِ سکوتِ آسمان ابر هایِ پر صدایِ آسمان چه شاعرانه است گاه در میان ظلمت شب هلال ماهِ من چه پر مبارک است گاه در میان هیاهویِ زمانه ام گوش سپردن به شکستنِ بغضِ دل یتیمانه اش در گوشۀ خرابه هم، شنیدنش چه عارفانه است گاه در میانِ غبار زمان دیدن معرکه امتحان و ابتلا این آزمونِ بی زمان که بی گمان و بی صدا و ناگهانه است میشکند شیشۀ عمرِ عاشقانه ام بیا و نظاره کن این خاکسترِ زیر غبار بیا و مرا تا به سوی آسمان به یک تکانۀ چادر غمینِ مادرانه ات تا به سوی عرش خانه ات آری این سرزمین پر بلا پر از هیاهو و امتحان و ابتلا با اشارۀ مادرانه ات آری بالا ببر تا عرش خانه ات… بیا و نظاره کن غربت تو در کنج خانه ات چه پر صدا شده است به نام مادرانه ات در میان مردم زمانه ام وه چه پر شکوه و مادرانه است این بزم وَاللّه عاشقانه است این صدایِ فاطمه است این صدایِ فاطمه است این صدایِ مادر است بی گمان، گوش بسپار چه عاشقانه است… در خرابی زمانه ام در ظلمت شبانۀ زمانه ام چه پر شکوه‌ است دست مادرانه ات این عشق لایزال در دعایِ مادرانه ات قسم به پهلوی زخم دیده ات آری چه گمنام و غریبانه است این نِدایِ مادرانه ات. یاسر ۶ آذر ۱۴۰۳ ۱:۲۰ دقیقه @yaser_name
ندای مادرانه.mp3
2.15M
📻«ندای مادرانه» گاه در میانِ سکوتِ آسمان ابر هایِ پر صدایِ آسمان چه شاعرانه است گاه در میانِ ظلمتِ شب هلالِ ماهِ من چه پر مبارک است... @yaser_name
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥«این خانه کوچک فاطمه سلام الله علیها و این افرادی که در این خانه تربیت شدند که به حسب عدد چهار پنج نفر بودند و بحسب واقع تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند خدمت هایی کردند…» بیا و نظاره کن این خاکسترِ زیر غبار را بیا و مرا تا به سوی آسمان به یک تکانۀ چادر غمینِ مادرانه ات تا به سوی عرش خانه ات آری این سرزمین پر بلا پر از هیاهو و ابتلا و امتحان با اشارۀ مادرانه ات آری بالا ببر تا عرش خانه ات… @yaser_name