بلاکش، شهید رهت میشویم
سعید ابن عبداللهت میشویم
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_حسن_لطفی
@ysshobeyr_hassan_lotfi
آقا شما هستی دلم قرص است ، حتما
بعد از رئیسی هم رئیسیها میآیند
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بلاکش بلایت به جان میخریم
رضای امام زمان میخریم
الهی نبینی غمی بعد از این
به حق دل بی بی امالبنین
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_جوادالائمه_علیهالسلام
یا جواد الائمه ادرکنی
جز عطش جز درد جز آتش بجز ماتم نداشت
آه، زهرِ امفضل از زهرِ جعده کم نداشت
مجتبای دیگری در حجرهای اُفتاده بود
غیر وا اُما خدایا سینهاش مرهم نداشت
آن حسن دورش شلوغ است از عزیزان این حسن
خواهری حتی برای گریه کردن هم نداشت
ای جوانِ خانه با این زهر پیرت کردهاند
ای بهم پیچیده قدتت شانههای خم نداشت
واجوادِ فاطمه دارد رضا را میکُشد
داغ این است این جوان جز قاتلش محرم نداشت
پشت در کِل میکشند و پای میکوبند تا...
گم شود دادش که دیگر قوتی از سم نداشت
خوب شد بابای او بالاسرش امروز نیست
خوب شد پیش پدر خون نالهای مبهم نداشت
گرچه بر سینه کشیدندش به سمت پشت بام
جای شُکرش هست دیگر سینهای درهَم نداشت
بوی نان میآمد اما دخترک این روزها
چند وعده جای نان جز سیلی محکم نداشت
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۳/۱۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_جوادالائمه_علیهالسلام
عروج من و آستان جواد
قنوت من و آسمان جواد
من و خلوت لامکان جواد
سری دارم و سایبان جواد
که آقا ندیدم بسان جواد
رهاییم اما به دامی خوشیم
اسیریم اما به بامی خوشیم
همه کنج صحن امامی خوشیم
به امید عرض سلامی خوشیم
نگیرید از ما امان جواد
هزاران هزار آستان دیدهایم
در این آستان نورِ جان دیدهایم
که جود و کرم توامان دیدهایم
همیشه همین و همان دیدهایم
دو عالم کجا خورده نان جواد
اگر کارو بارت بهم خورده است
اگر بر دلت موج غم خورده است
به نامت اگر رزق کم خورده است
چه غم ، راه تو بر حرم خورده است
تو و سفرهی جاودان جواد
به گِردش کرم در کرم را ببین
به صحنش حرم در حرم را ببین
به روی گناهان قلم را ببین
هلا سائل محترم را ببین
که عمری نشسته به خوان جواد
خوشا باد اگر کاظمین آمدیم
اگر پیش این نور عین آمدیم
همه عمر در زیرِ دِین آمدیم
کنار ضریحِ حسین آمدیم
خوشا بر دل میهمان جواد
اگر مشهدی وقت دیدار گو
سرت را به دیوار بگذار گو
شبیه گدایی بدهکار گو
دو بار و سه دفعه نه یکبار گو
فقط گو رضاجان به جان جواد....
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۳/۱۸)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_محمدباقر_علیهالسلام
غزل مرثیه شهادتامام محمدباقر روحی فداه
چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند
که دلِ سوخته را ناله مداوا نکند
چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد
کاش میشُد خودش اینقدر تقلا نکند
زهر اینبار چه دارد متورم شده است
زهر با این تنِ بیمار مدارا نکند
این جوانی که کنار پدر اُفتاده زمین
چه کند گریه اگر بر سرِ بابا نکند
اینهمه جایِ جراحات برای شام است
زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند
نَفَس آخر و با روضهی ویرانه گریست
نشُد او یاد غمِ عمهی خود را نکند
یادش اُفتاد که هم بازیِ او میاُفتاد
سنگ رحمی به سرِ دخترِ نوپا نکند
گفت دستم... سرِ زنجیر به دستش بستند
پس از آن شِکوهای از آبلهی پا نکند
کاش میشُد که سرِ بام کسی ننشیند
یا اگر رفت فقط شعله مُهیا نکند
یاکه رَقّاصهشان موقعِ هُل دادنمان
خنده بر گریهی ذُریّهی زهرا نکند
چادر عمه پناهش شد و نالید : سرم...
چه کنم تاکه مرا زجر تماشا نکند
- - -
زنِ غساله چه فهمید که میگفت به خود
بهتر این است که این مقنعه را وا نکند
(حسن لطفی۹۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسماللهالرحمنالرحیم
#شهادت_حضرت_امام_محمدباقر_علیهالسلام
یا سیدی یا محمدابنعلی الباقر سلامالله
گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود
فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود
زهرها با هم تفاوت داشتند اما بگو...
این چه زهری بود که جمسمش تورم کرده بود
آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین
گوئیا در سینهاش آتش طلاطم کرده بود
زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف
آب با آتش به قتلِ او تفاهم کرده بود
عمهاش را دید و خواند از خیمههای سوخته
مادرش را دید ه یادِ داغ هیزم کرده بود
دید گرد محرمانش حلقهی نامحرمان
دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود
سرخ شد چشمش گمانم آهِ آخر را کشید
دختران شعلهور را که تجسم کرده بود
یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام
یادِ شام و نان خشک و لطف مردم کرده بود
وقت غسلش دید فرزندش جراحات تنش
خیزران از بس که بر پشتش ترحم کرده بود....
(حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۴/۲۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_محمدباقر_علیه_السلام
چگونه او جگر تفته روبراه کند
توانِ آه ندارد که آه آه کند
نشد که راه رود مثلِ مادرش شده بود
نشد که خیزد و دیوار تکیهگاه کند
نشسته است جوانش به بستر مرگش
خداکند که ننالد فقط نگاه کند
چه داشت زهر که جسمش چنین تورم کرد
که دست و پا زدنش را چه جانکاه کند
هنوز غرقِ جراحات شام و کرببلاست
بگو که رویِ پدر را به قتلگاه کند
برای او همهاش روضه است وقتی که...
نظر به آب کند یا نظر به ماه کند
کنارِ عمه به زنجیر بود و حیف نشد
که خویش را سپرِ طفلِ بیگناه کند
به چنگِ پیرزنی سنگ بود و او میگفت :
خدا کند نزند یا که اشتباه کند
(حسن لطفی ۹۹/۰۵/۰۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_اول_محرم_حضرت_مسلم_علیهالسلام
سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافلهی بی نشان من برگرد
سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم
سلام آنکه همین کوفه بر زمینش زد
فقط به خاطر تو سنگ بر جبینش زد
صدا زدند سلام حسین را کشتیم
پسر عموی امام حسین را کشتیم
سلام از بدنی که پُر از ستاره شده
سلام از تن مسلم که پاره پاره شده
سلام از لبِ پا خوردهام فدای سرت
سلام از تنِ تا خوردهام فدای سرت
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میانِ دروازه است
از این تَنی که نه سر دارد و نه سامانی
مگر که خاک شوم دست نامسلمانی
کسی که نیست میا که سلام رفته حسین
سرِ من و سرِ هانی به شام رفته حسین
مرا ببخش ولی شرح غم شنیدنی است
مرا ببخش ولی مقتلم شنیدنی است
سلام آنکه گرفتار درد غربت شد
کسی که کشتهی هجده هزار بیعت شد
کسی که نامهی یکصد هزار تن را دید
بجای آنهمه یاری پیر زن را دید
جماعت آمدم و خواندهام فُرادا را
کسی نبود بخوانم نماز عشاء را
دو کودکم دو گرسنه دو تشنهی معصوم
سپردهام به شُرِیح السلام یا مظلوم
کسی نبود به ما بین خانه جا بدهد
کسی نبود به دستم کمی غذا بدهد
هرآنچه بر سر ابنِ مُسَهَّر آوردند
سرِ من و سر هانیِ بی سر آوردند
کشان کشان نوک قلابها تنم بردند
چه زود کوچهی قصابها تنم بردند
حرام زادهای از پا کشید بندم کرد
به زور با سر قنارهای بلندم کرد
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
چه غم که دشنهی قلاب میخورد بدنم
تمام روز فقط تاب میخورد بدنم
به زیر آتش این آفتاب میسوزم
برای دربه دریِ رُباب میسوزم
سرِ سلامت اگر رفته است سرم آقا
فدای دخترکانت دو دخترم آقا
خدا کند که مرا نور دیده نشناسد
اگر رسید پدر را حمیده نشناسد
به یاد آمدنت با نسیم نالیدم
هرآنچه بر سر تو میرسد خودم دیدم
که تشنه میشوی آب را نمیبینی
به خواب کودک بی خواب را نمیبینی
تو هم شبیه من از حال میروی آقا
میان تنگی گودال میروی آقا
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیتِ تو نیزه بر دهانم زد
*قیس ابن مسهر صیداوی ، سفیر امام که بعد از حضرت مسلم در کوفه شهید شد.
* جمعا پنج فرزند حضرت مسلم چهار پسر و یک دختر شهید شدند.
* شیخ مفید از یکصدهزار نامه کوفیان گزارش می کند.
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
دعای عرفه.pdf
1.82M
متن و ترجمه دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه برای کسانی که دسترسی به مفاتیح الجنان و دعای عرفه ندارند
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسمالله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ....
#عید_غدیر
دلها اگر که بال برایِ تو میزنند
هر شب سری به سمتِ سرای تو میزنند
جبریل میشوند تمامِ کبوتران
وقتی که بال و پَر به هوای تو میزنند
از وصلههای کهنهیِ نعلینِ خاکیات
پیداست سر به سویِ خدایِ تو میزنند
هرشب فرشتهها که به معراج میروند
دستی به ریشههای عبایِ تو میزنند
بینند اگر خیالِ تو را بُت تراشها
تا روزِ حشر تیشه برای تو میزنند
- -
بر سینهام نوشته خدا والی الولی
یا مظهر العجائب و یا مرتضیٰ علی
وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد
وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد
فصل ظهورِ نَفْسِ رسالت رسیده است
میخواهد از خدای به گامش توان دهد
باید سه روز صبر کند در غدیرِ خُم
تا که به رویِ منبری از دل اذان دهد
میخواست حق که آینهای در برابرِ...
... آئینهی تمام نمایش مکان دهد
میخواست حق که عینِ نبی را عیان کند
میخواست حق که دستِ خودش را نشان دهد
- -
شوری میان عرصهی محشر بلند شد
دستِ علی به دستِ پیمبر بلند شد
وقتی غضب کُنَد همه زیر و زِبَر شوند
جنگ آورانِ معرکهها در به در شوند
وقتی غضب کند همه در خاک میروند
گیرم که صد سپاه بر او حمله وَر شوند
چشمش اگر به پهنهیِ میدان نظر کند
گردن کشانِ دهر همه بی سپر شوند
از ضربِ ذوالفقار ، خدا فخر میکند
سرهای بی شمار جدا بیشتر شوند
فرقی نمیکند که یسار است یا یمین
آن قدر سر زند که دو سر ، سر به سر شوند
- -
این مردِ تکیه گاهِ نبردِ پیمبر است
این شیر ، شیرِ حضرتِ حق است حیدر است
سر میدهیم و از درتان پَر نمیزنیم
موجیم و سَر به ساحل دیگر نمیزنیم
وقتی که حرف ؛ حرفِ ولایت مداری است
ما دَم زِ غیر ، تا دمِ آخر نمیزنیم
وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست
سنگِ کسی به سینهی باور نمیزنیم
فصل بصیرت است بجُز با لوایِ او
حتی قدم به صحنهی محشر نمیزنیم
ما را فقط به پایِ ولایت نوشتهاند
ما سینه پای بیرقِ دیگر نمیزنیم
- -
با ذوالفقار و نامِ علی پا گرفتهایم
ما درسِ خود زِ مکتب زهرا گرفتهایم
عطری بده که غنچهی نیلوفرم کُنی
تا در حضورِ خویش شبی پَرپرم کُنی
اصلاً مرا نگاهِ تو در صبحِ روزِ عهد
پروانه آفرید که خاکسترم کُنی
دُرِّ نجف دلم شده شاید به دستِ خویش
روزی مرا بگیری و انگشترم کُنی
من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم
بهتر همان که آینهی دیگرم کُنی
نان جویی به دست تو دیدم چه میشود...
....هم سفرهی غلامِ خودت ، قنبرم کُنی
همراه ظرفِ خالیِ شیر آمدم که باز
دستی کشی به رویِ سرم سَرورم کُنی
- -
آقا نظر به چشمِ ترِ مادرم نما
بوی محرم آمده عاشق ترم نما
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi