eitaa logo
درد دل... و داستان های اهل بیت علیهم السلام
10 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
....😔 و چند خط روضه...😭 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹بسم رب الحسن بن علی...🌹🍃 ...🌹 بچه ها سلام علیکم💐 زائرای امام حسن علیه‌السلام خوش اومدین💐 به حرم آقا خوش اومدین...💐 اگرلایق بودم میخوام چند لحظه ای واسه آقا امام حسن علیه‌السلام خادمی کنم... آخه امروز دوشنبه س... دوشنبه هارو امام حسنی ها خوب میفهمن!!!! بچه ها گفتم حرم... باورش سخته آقا حرم نداره نه؟؟؟ ولی بچه شیعه ها که هستن... ما که هستیم.... توی هر کدوم از خیمه هامون براش حرم درست میکنیم اصلا خیمه چیه بابا؟ دلامون حرم آقاس.... بچه ها آقا غریبه... خیلی غریب.... اونقدر غریب ، که از همسرش زخم خورد... همسر..‌😔 پیامبر اکرم روزی مهمان خانه ی فاطمه دخترش شد... حسن و حسین علیه‌السلام مشغول بازی باهم بودن... کُشتی میگرفتن... حضرت فاطمه سلام الله علیها شنید که پیامبر حسن را تشویق به خواباندن پشت حسین بر زمین میکند... حضرت فاطمه ناراحت شد... به رسول الله گفت: بابا جان ... حسینم از حسن کوچکتره... بچه ی کوچکترم را چرا تشویق نمیکنی؟ رسول الله فرمودند: صدای عرشیان و زمینیان ، دامادم علی را شنیدم که میگفتند... ای جانم حسین! حسین ماشاءالله!!!! دیدم حسن کسی رو نداره تشویقش کنه...😭 ای جاااانم حسن... غریب آقام.. غریب آقام... غریب آقام.... دیگه چی بگم واسه شما؟: ای کاش امشب چراغ بقیع روشن بود.‌‌.. ای کاش میتونستیم دور ضریح آقامون بگردیم!!! ای کاش همراه مهدی فاطمه سلام الله علیها ضریح اقا رو طواف میکردیم...🥀 امروز پرونده مون رفت دست آقا... به نظرت بعد از اینکه پرونده مونو آقا دید... خوشحال میشه؟😔 مطمئن باشید الان که یاد امام حسن علیه‌السلام رو کردید اقا حتما گناهارو بخشیده... اخه آقا خیلی میبخشه... بچه ها ذکر امروز 🌹🍃 ذکر بگید تا آروم بشید... این دقیقه هارو یاد اقا حسن بن علی... باشیم... به یاد غربتش.. مظلومیتش... تا به حال دلتون خواسته که بشینید وسط صحن حرم آقا؟ اصلا تابه حال به حرم آقا فکر کردین؟: بچه ها آقا حرم نداره... ولی ما که میتونیم براش بسازیم: اتاق هامون رو حرم مادرمون فاطمه سلام الله علیها کنیم... حرم آقا امام حسن علیه‌السلام کنیم... این کار باعث میشه تا داخل حرم معصومین گناه نکنیم! وقتی درس میخونی یا کار میکنی ، دوشنبه ها به نیت آقا امام حسن علیه‌السلام کار کن!! درس بخون!!! هر روزی که درس میخونید و یا کار میکنید، یک روزش رو به امامای معصوم اختصاص بده... معنوی درس بخون! اگه میخوای نوکر یا سرباز آقا صاحب الزمان ارواحنا فداه باشی اینایی که بالا گفتم بهت کمک میکنه... البته همه ی رکن هاش اینا نیست... این اعمال، مثل آمپول تقویتی هستن... بهمون کمک میکنن برای زندگی بهتر.... اگه دنیات قشنگ تر نشد! اتاقت رو به بهانه اینکه حرم آقا امام حسن علیه‌السلام یا مادر سادات هست تمیزش کن، مرتبش کن! یک روز رو به این اختصاص بده که گلاب بپاشی به درو دیوار... به نیت اینکه داری خادمی حرم رو بجا میاری! معصومین رو دعوت کن اتاقت... لازم نیست کارای خاصی رو انجام بدی... همینکه یه شبایی از دنیا خسته بشی و ساعتی ، یا حتی دقیقه ای رو بری کنج حرم ( اتاقت) زار بزنی و گریه کنی تا دلت سبک شه... کافیه... بهشون بگو بخاطرشون حرم زدی... بگو چون شرایط نداشتی بری پیششون خودت دست بکار شدی ظرف های خونه رو شستی با خودت بگو ظرف های حرم آقا امام حسن علیه‌السلام رو میشورم... بچه ها میتونیم یار آقا باشیم... با کوچیکترین کارها میشه به عرش خدا رسید... این خاصیت مغناطیسی عشق خدا و ائمه به ماست... حالا میتونیم از امروز شروع کنیم خودمون بشیم خادم حسن بن علی... اتاقمون بشه حرم حسن بن علی.. اگه حاضری واسه ی خادمی پس بسم الله....💐 امیدوارم که حرفای امروزو دوست داشته باشید... اگه هم که مورد رضایت نبود حلالمون کنید... قصد اجرای محفل رو امروز نداشتم..‌. اما از دوست خوبمون که توی شخصی هم گفتن انجام بدیم از همینجا میگم دمت گرم خادم حسن بن علی...🌹🍃 شمارو به خدای بزرگ میسپارم...💐 دعای فرج یادتون نره... مواظب باشیم آقا امام زمان (عج) رو توی غربت تنها نزاریم... در پناه خدا یاعلی کربلا 🌹 _••🍃🌹 ...🌹🍃••_ ..🥀 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
....😔 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 میگه به آقای بهجت گفتم: نفسم خیلی اذیتم میکنه؛ گفت:شکایتش رو به امام زمانت کن!😔 🌹🏴🌹🏴🌹🏴 به آن سری كه بريدند در مقابل خواهر به موی خانم بزرگ حضرت زينب كبریٰ ، دعـا كنيم بيايد😔 یااباصالح... 🌹🏴🌹🏴🌹🏴 یاصاحب الزمان ! از آن زمان که شنیدم حسین چطور خودش را تا نزدیک پیکر عباسش کشانده و چطور کمرشکسته، برگشته، فهمیدم شما به سیصد و سیزده نفر نیاز ندارید؛ شما یک عباس می‌خواهید که دلتان نه به قوّت بازویش، که به استحکام دلش گرم باشد. یک عباس که بدانید اگر تمام دنیا مقابلتان باشد، عباستان پشت سر است. یک عباس که افتخار کند به برادریش، به یاریش، به جان نثاریش. که وقتی ببینیدش بگویید طوبی لک! عباسی که با وجودش، به سیصد و اندی نفر که هیچ، به سیصد و اندی هزار نفر هم بی‌نیاز باشید. که وقتی به صورتش، به قد و قامتش، به دستِ ادبِ روی سینه‌اش می‌نگرید؛ لبخند بزنید حتی در میان معرکه‌ی مصیبت و اندوه. شما کسی را خواهانید که همچون عباس، علمدارتان باشد. سر و دست و چشم و جان بدهد اما علمتان را زمین نگذارد. قدم از قدم شما جلوتر نگذارد، حتی آب را هم پیش از شما ننوشد. کفیل غم نگاهتان و شادی دلتان باشد. از ابتدا باشد و تا انتهای دنیا هم دست از دامنتان ندارد. ساقی جان‌ و دلِ تشنه و منتظرتان شود. شما منتظر عباس‌ها هستید و ما در تقلای عباس شدن... برای عباس شدن وشبیه قمربنی هاشم بودن کار شاقی نیازی نیست یا زور بازو بلکه فقط مبارزه با نفس وهوای درون هست بچه ها جان ! همه ی هم وغمتون مبارزه با خواسته های دلتون باشه مبارزه با لذت های زود گذر مبارزه با چیزی که میخوای ومیتونی انجامش بدی اما بخاطر خدا واهل بیت نمیری سمتش اونوقت چی میشه،؟ میشی عباسی که اونقدر عظمت وجایگاهی نصیبشون میشه که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمان روز قیامت نوبت ب من نمیرسد و دودست عباس برای شفاعت شیعیان کافی است ... میشی عباسی که اونقدر عظمت داره که حتی خدا در نماز نام ایشون رو اورده و ما باهرنماز بهشون سلام میدیم میدونی کجای نماز ؟ السلام علینا وعلی عبادالله صالحین ... تمام وقتتان منور به بوی آرامش بخش آقامون سیدمهدی عج التماس دعای فرج و......😔 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
با سیدالشهدا ...😭 عزیز الله یا ثارالله 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 ای که مرا خوانده ای... راه نشانم بده... گوشه ای از کربلا... جا و مکانم بده...😭 بچه‌ها ،نمیدونم شما که الان داری این نوشته ی من رو میخونی کربلا رفتی یا نه ؟ خرابه خرابه حالم... دارم دیوونه می شم .... اگه رفتی که خوب میدونی من واسه چی خرابم و اگه نرفتی فقط از خدا میخوام قسمتت کنه... هی ضریح ارباب میاد جلو چشامو اشکم رو گونه هام  جاری میشه ...😭 کاش الان کربلا بودم...😭 کاش روبروی شیش گوشش بودم... کاش تو همون کربلا می مردم و دیگه این فراق رو نمی کشیدم ...😭 ای کربلا... یاد اون لحظه ای که واسه اولین بار شیش گوشت رو دیدم افتادم ارباب... ای مهربون دلت میاد من یه گوشه از این دنیا و دور از کربلا باشم و تو فراقت بسوزم... حاشا به کرمت ارباب... دلم تو این غروبیه دلتنگ غروبای کربلا شده... اصلا نمی دونم چه جوری این دلم رو آروم کنم... دوای دردم فقط یه چیزه... فقط رسیدن به ارباب جونه مهربونم که اندازه تموم عالم دوسش دارم...😭 دیگه نمی تونم بنویسم و فقط اشک می ریزم و میرم به درد خودم بمیرم...😭 علمدار _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
...😔 ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد... نه فقط شبه عبایی مشکیست که به سر اندازی و خیالت راحت که شده ای چادری و محجوبه! . چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد قاعده، رسم، شرایط دارد شرط اول همه اش نیت توست... محض اجبار پدر یا مادر یا که قانون ورود به دانشگاه نیست یا قرار است گزینش شوی از ارگانی یا فقط محض ریا شاید هم زیبایی، باکمی آرایش! نمی ارزد به ریالی خواهر... چادر مادر من فاطمه، شرطش عشق است عشق به حجب و حیا به نجابت به وفا عشق به میراث حضرت زهرا که برای تو و امنیت تو خاکی شد تا خیالت شود امروز راحت و آسوده گوهری سیلی خورد پهلویی شکست محسنی نامده بار سفرش را بست دخترکی شبی به عزای مادر نشست خون این سیل شهیدان  همه اش بهر این چادر تو ریخته شده . خواهرم  حرمت این پارچه ی مشکی تو مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست یادگار یاس نیلی،حضرت زهراست نکند چادر او سرکنی اما روشت و منشت بشود عین زنان غربی خنده های مستی چشمک و ناز و ادا عشوه های ناجور . به خدا قلب خدا می گیرد گر که مادر من فاطمه شاکی بشود به همان لحظه سیلی خوردن لحظه ی پشت در او سوگند خواهرم چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد خواهرم! من،پدرم ایل و تبارم  همه ی دار و ندارم به فدایت حرمتش را نشکن...😔 ‌ _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
____~••°°🕊💢🕊°°••~_____ .. نوزده سال ﻏﻢ ﻓﺮﺍﻕ... ..🌹🕊 🕊🌷بسم رب الشهداء والصديقين 🌷🕊 ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ‏« ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ !« ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﺮﺍ؟ ﺁﺧﺮ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ‏« ﺧﻮﺍﻫﺶ ‏» ، ‏«ﺣﺴﺮﺕ ‏» ، ‏« ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ‏» ﻭ ... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺴﯿﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺴﺎﻓﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ . ﻧﺴﯿﻢ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺴﺎﻓﺮﻡ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺭﻧﮕﺶ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﺪ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﺎﻧﻢ ... ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺑﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻤﺖ ﺩﻧﯿﺎ. ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺗﻮﯼ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﺩﯾﺪ ! ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺑﺮ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ، ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﮐﺰ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ. ﻧﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ، ﻭ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﺎﺭﺍ ﻫﻢ ﺿﻤﯿﻤﻪ ﯼ ﻣﺴﺎﻓﺮﻡ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. ﺍﻭ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺳﺖ! ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺁ ﺳﻤﺎﻥ ﺩﻭﺧﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺴﯿﻢ ﺩﯾﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻡ. ﻧﺴﯿﻢ ﻧﮕﺎﺷﺖ ﻫﺮ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺳﺮﻭﺩﻡ ﻭ ﮔﺮﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﺍﻡ... ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺩﺭ ﻫﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﺎﻩ ﻧﺴﯿﻢ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﺿﺠﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺣﺲ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﻻﯼ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻗﺼﺎﻧﺪﻧﺸﺎﻥ ﺗﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ. ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ... ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﺎﺯﮔﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﻇﺎﻫﺮﺵ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﻘﭽﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺩ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ! ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻬﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ... ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺳﺖ؛ ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ! ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ... ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺸﮑﯿﺪﻩ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ ﺟﻮﺷﺶ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺍﺯ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﮔﺸﺘﻦ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺑﻬﺎﺭ. ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺍﻫﺸﻢ ﺧﺎﻟﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻫﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ! ﺍﻧﮕﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻋﻄﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﺪ! ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﺎﺭ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻫﻞ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ! ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﻧﮑﻨﻨﺪ. ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﻣﻐﻠﻄﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺴﺎﺏ ﺣﺬﻑ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ! ﻭ ﭼﻪ ﻏﺎﻓﻠﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ! ﻭ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺸﻖ ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏« ﻟﯿﺲ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﺍﻻ ﺍﻟﻤﺤﺒﺔ ‏» ﺩﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﯿﺴﺖ...🌹🏴 💐🕊 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 🏴 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 با خود می گفتم: "مگر چقدر باید برای برآورده شدنِ حاجتی دعا کرد؟" دیگر ناامید شده بودم. گفتم پیشِ علی بن موسی الرضا' علیه‌السلام بروم، شاید مشکلم را بر طرف سازد. نزد امام رفتم و گفتم: چند سال است حاجتی دارم و بسیار هم دعا کرده ام، ولی دعایم مستجاب نمی شود. در دلم شک راه یافته است، چه کنم؟ امام، نگاه تندی به من کرد و فرمود: ای احمد بن محمد! مراقب باش که شیطان بر تو پیروز نشود و تو را از رحمت پروردگارت نا امید نسازد. مگر نمیدانی گاه پرودگار، برآوردنِ نیاز مؤمن را به تأخیر می اندازد تا او بیشتر به راز و نیاز بپردازد؛ چرا که خداوند بزرگ، گفت و گوی بندگان را با خود دوست دارد! به خدا سوگند! دیر برآورده شدنِ نیازهای بندگان که از خدای خود چیزی خواسته اند، برای آنان بهتر از زود بر آورده شدن نیازهایشان است. دنیا چه ارزش دارد که مؤمن، برای آن از خدای خود ناامید شود؟! _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 🏴 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 ...😔 ...😔 می گویند زن های عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان، راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!😔 می نشینند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند ، ادرکنی بحق اخیک الحسین،😔 اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل... می گویند کارشان که گیر می کند روزگار که سخت می گیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان است می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما به شمایی که مشگل گشای دلهایی...😔 می گویند شما آقا...😔 می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد... ! کرب هایم را برایت آورده ام غصه هایم را آورده ام نه راهی به مدینه دارم نه به مانده ام در این شهر پر التهاب. مانده ام در این خستگی ، نذر کرده ام امشب بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم: یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ لی کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ" 😔 ...😔 ...😔 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 🏴 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
یادداشتی بر هفته ی دفاع مقدس یاد باد آن روزگاران یاد باد🌹🕊 🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷🕊 هوا کم کم روشن می‌شد... نه روشنِ روشن بلکه از ظلمت بیرون می‌آمد... صحنه‌ی تکان دهنده‌ای بود... قبلاً در تصاویر استاد فرشچیان مربوط به عصر عاشورا چیزهائی دیده بودم... ولی دیگر تصویر نبود ... یکی بی سر پیکری در جائی و سر در جای دیگر... دستی جدا از پیکر در جائی... سینه‌ای بشکافته در جائی... خدای من چه صحنه‌ی عجیبی... گلها پرپر شده و روی زمین خدا پراکنده... اینجا فکه است، مقتل عاشقانِ بی سر، پیکرهای قطعه قطعه شده آن سر علی است پسر این داوود است مهدی را نگاه کن ابراهیم دست‌ش از پیکرش جدا شده... دشت فکه بود و عاشقان پرپر شده... در جای جای این دشت، عزیزان چه خوش آرمیده بودند ... امّا عده‌ای هنوز جان داشتند و زخمی... و منتظر بروز صحنه‌های... اجازه بدهید صحنه‌ های بوجود آمده را نگویم... شاید مادری، خواهری این قصه را، نه نه ببخشید این غصه را بخواند و... امّا اجازه دهید با ایما و اشاره مطلبی را بگویم... رسیدن شمر بر پیکر... و خواهر نظاره گر ... ایوب زخمی بود و قادر به حرکت نبود مثل تعدادی از دوستان... و ما هم که قرار بود برگردیم بعثی‌ها هم کم کم داشتند می‌رسیدند... مرا صدا کرد... آهسته آهسته نزدیک پیکر زخمی ایوب شدم... نای حرف زدن نداشت خون زیادی رفته بود و رنگ ایوب زرد شده بود... رنگ عاشق زعفرانی خوشتر است اولین جمله‌اش این بود... داداش گِئدیرسیز ( داداش دارین میرین ) دلم آتیش گرفت خودم هم قادر نبودم کسی را حمل کنم و در رمل ببرم عقب... دید که ناراحت شدم برگشت فرمود: فقط یه پنج دقیقه‌ای کنارم باش و قوت قلبم تا نماز صبح‌م را بخوانم اینها که بیآن نمیذارن نماز آخرم رو بخونم... کنارش نشستم با دلی پر از خون و چشمی پر از اشک... تیممی بر خاک کربلا تکبیری که به عرش حق رسید شروع به نماز عشق... چند دقیقه‌ای بیش طول نکشید... سلام آخر را که گفت، برگشت به من گفت: داداش برو بعثی‌های بی حیا دارن میرسن... توی دلم می‌گفتم ای کاش شهید میشدی ایوب ... فاصله چندانی نمانده بود که بعثی‌ها برسند، بچه‌های زخمی قابل حرکت، کم کم از صحنه دور می‌شدند چون فرمان عقب نشینی صادر شده بود... دل کندن از ایوب سخت بود... فرمود: سنی آند وئریررم حضرت زینبه دور گِئد... ( تو را قسم به جان حضرت زینب پاشو برو ) بلند شدم گریه امانم را بریده بود... دوستان کمکم کردند تا خود را به عقب بکشم... تنها این را می‌گویم که من از ایوب دور می‌شدم و بعثی‌ها به ایوب نزدیک می‌شدند... چی شد الله اعلم... امان از دل زینب.... آگاه باشیم که وارث این شهدائیم... ✍ بازمانده 💐🕊 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 _••🍃🌹 ...🌹🍃••_ .... ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 روبیکا🌷👇🌹 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
دلنوشته... ❤️ 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 قصه، قصه ی مظلومیت است. وقتی ابرقدرتی مردم مظلومی را از خانه ی خود بیرون می راند و خود، غاصب سرزمین آنان می شود. فقط کافی است ساعتی خود را به جای آنان قرار دهیم که چگونه از خانه و کاشانه ی خود با زورگویی بیرون رانده می شوند و زیر چکمه ی زور نامردان له می شوند. عمق فاجعه را از آنجایی می توان بهتر درک کرد که هفتاد و چهار خاندان در غزه بر اثر بمباران پرپر شده و به طور کامل از بین رفته اند. تصورش هم وحشتناک است چه برسد در واقعیت. مادرانی که با چه امید و ذوقی فرزندان خود را بزرگ کرده اند و اکنون باید جسم کوچک آنها را در پارچه ای سفید بغل کنند و پس از آن در کمال ناباوری به خاک بسپارند. فلسطینیان حق خود را میخواهند و نه چیز بیشتر. بیت المقدس قبله ی اول مسلمین است و از آن مسلمانان نه صهیون جعلی. اما حالا این مسجد مقدس بین دو مثلث اسیر شده است. ای کاش سکوت ملت ها در برابر این فاجعه می شکست. این مسئله لاینحل است مگر اینکه همه ی ما دست به دست هم دهیم و بدور از هرگونه تعصب، فقط و فقط به فکر نجات انسانیت باشیم. زنده باد فلسطین قهرمان..... 💐🕊 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 _••🍃🌹 ...🌹🍃••_ .... ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 👇🌹👇 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷🕊 ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ . ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ‌ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ . ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ. وآن کسی نیست جز : 🌷🕊 💐🕊 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 _••🍃🌹 ...🌹🍃••_ .... ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 👇🌹👇 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
...😭 🍃🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🏴🍃 وقتی که خیلی بچه‌تر از الان بودم یکی از رفقا داستان این نوکر با اخلاص اباعبدالله علیه‌السلام رو برام تعریف کرد و از همون موقع شیفته این مرد شدم. حاج تقی شریعت از همون دوران جوانیش عهد کرده بود تا آخر عمرش برای سیدالشهداء علیه‌السلام پیراهن مشکی بپوشه چند سال بعد میره مکه برای حج و طواف خانه خدا، همهٔ مردم با لباس‌های احرام و یکدست سفیدپوش آمده بودند دور کعبه طواف کنند یه وقت شرطه‌ها دیدن یه نفر با پیراهن مشکی لای جمعیت داره دور خونه خدا طواف می‌کنه و حسین حسین میگه شرطه‌ها آمدن که بندازنش بیرون یهو درگیری پیش میاد و شرطه‌ها حاج تقی رو می‌زنند و حاج تقی از فرط کتک خوردن بیهوش میشه حاج تقی رو میبرن بیمارستان وقتی که به هوش میاد می‌بینه لباسشو از تنش درآوردن و دور انداختن و لباس بیمارستان تنش کردن این صحنه رو که می‌بینه شروع می‌کنه به داد و بیداد و بیمارستانو میذاره روی سرش که لباس مشکی منو چرا دور انداختید و می‌شینه کلی گریه می‌کنه و از هوش میره! توی عالم رؤیا حبیب ابن مظاهر علیه‌السلام میاد عیادته حاج تقی و می‌فرماید: حاج تقی پاشو اربابت سیدالشهداء علیه‌السلام دارن تشریف میارن به عیادتت حاج تقی میگه من با همه قهرم و دیگه کاری به کسی ندارم این بار خود سیدالشهداء علیه‌السلام وارد شدن و فرمودن آقاتقی پاشو اومدم عیادتت حاج تقی با بغض و گریه رو به سیدالشهداء علیه‌السلام می‌کنه و با زبون آذری عرض می‌کنه: "باشوآ دولانیم آقاجان" ولی من با شما قهرم مگه من با شما عهد نبسته بودم تا آخر عمر از غم شما پیراهن سیاه بپوشم پس چرا اجازه دادین پیراهنمو از تنم در بیارن و دور بندازن؟! سیدالشهداء علیه‌السلام فرمود آقاتقی این پیراهن مشکی‌ای که تا الان تنت بود رو خودت دوخته بودی بیا این پیراهن مشکی‌ای رو که مادرم با دست شکستش برات دوخته رو ازم بگیر و اینو تنت کن حاج تقی تا آخر عمرش اون پیراهن مشکی رو که حضرت علیه‌السلام بهشون عطا کرده بودن رو توی حسینیه‌شون نگهداشت و وقتی که خواستن خاکش کنن با پیراهن مشکیش دفنش کردن و کفنش هم بوریا بود. بی‌پیراهنی😭 _••🏴🍃 ...🏴🍃••_ 🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~--- ‌