هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ»
چرا فرمود تسبیح به [با] «اسم او»، و نه خود او؟
بویژه که در آیات دیگری سخن از «تسبیح خود رب» هم آمده است (مثلا: قُلْ سُبْحانَ رَبِّي؛ اسراء/۹۳)
🍃الف. اسم همان مسمی است یعنی فانی در او و آینه مسمی است؛ و اسم اوست که یاد او را به همراه دارد؛ پس اسم او یعنی ذکر او (تفسير كنز الدقائق، ج13، ص50 ) که این مطلب را دو گونه میتوان تفسیر کرد:
🌱الف.۱. تفاوتی با تسبیح خود رب ندارد؛ یعنی از ما خواسته که خداوند را منزه از هر عیب و نقصی بدانیم؛ یعنی او را به نحوی یاد کنیم که منزه از هر عیبی باشد؛ و چون یاد کردن او با اسم او انجام میشود پس مقصود از تسبیح اسم او منزه دانستن خود او از هر عیبی است (الميزان، ج19، ص136 )؛ و شاهد بر این هم همان روایتی است از پیامبر که وقتی این آیه نازل شد فرمود آن را در رکوعتان قرار دهید (حدیث۱ و ۲) با توجه به این نکته که در رکوع نمیگوییم «سبحان اسم ربی العظیم» بلکه میگوییم «سبحان ربی العظیم». (النهاية (ابن اثیر؛ ۶۰۶م)، ج2، ص406 )
🌱الف.۲. با تسبیح خود رب این تفاوت را دارد که اینجا تاکید بر این است که تسبیح تو به نحوی باشد که ذکر پروردگارت هم بشود؛ یعنی تو با یاد کردن از پروردگارت بین مردم به تسبیح او بپرداز؛ و تفاوتش با «تسبیح رب» در این است که تسبیح رب با تسبیح قلبی و در خلوت هم میسر است؛ اما تسبیح اسم رب، خیر. (مفاتيح الغيب، ج29، ص424 )
🍃ب. [اسم مظهر مسمی است و] تسبیح اسم به معنای تعظیم و تکریم مظاهر روحانی و آفاقی و انفسی و لفظی اوست؛ و چون تعظیم و بزرگداشت پروردگار با این ترتیب محقق میشود فرمود اسم او را تسبیح گوی. (اقتباس از التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص230 )
🍃ج. این تعبیر برای نشان دادن شدت تعظیم پروردگار با این تسبیح است؛ یعنی وقتی کسی دیگری را تعظیم میکند و بزرگ میدارد هر مطلبی که درباره او یاد میشود و از جمله اسم وی را هم با احترام یاد میکند؛ (مفاتيح الغيب، ج29، ص423 ) بدین ترتیب وقتی میفرماید اسم پروردگار بلندمرتبهات را تسبیح گوی؛ یعنی ادبت در تسبیح گفتن پروردگارت چنان متناسب با عظمت او باشد که اسم او را هم تسبیح بگویی.
🍃د. همین که اسم او را به عنوان «ربی العظیم» یاد بکنی همین یاد کردن از اسم او، ایجاد تسبیح، و مصداق منزه شمرده شدن او میشود. (تفسير كنز الدقائق، ج13، ص50 ؛ الطراز الأول، ج4، ص346 )
🍃ه. تسبیح اسم پروردگار غیر از تسبیح خود اوست؛ و با این تعبیر میخواهد توقیفی بودن اسماء پروردگار را نشان دهد؛ یعنی از اینکه او منزه بدار از اینکه او را با غیر از اسماءی که خودش وی را بدانها خوانده بخوانی؛ پس هرکس او را به اسمائي که خودش خود را بدانها نامیده بخواند تسبیحگر اوست چنانکه خداوند فرمود «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في أَسْمائِهِ» (اعراف/۱۸۰) (ابن عرفه نفطویه، به نقل از تهذيب اللغة، ج4، ص198 )
🍃و. شاید بدین جهت باشد که پس از اینکه در آیات قبل با مشرکان محاجه کرد و مرتب سوال کرد که آیا این امور به دست ما انجام میشود یا شما؛ در واقع میخواست شرک ورزیدن آنان را زیر سوال ببرد، که اگر همه این امور به دست ماست پس چرا برای خدا شریک قائل میشوید؛ در این مقام بسیاری از مشرکان میگویند که ما در ظاهر و اسم از آلهه و خدایان سخن میگوییم وگرنه به لحاظ معنی توحید نهایی را قبول داریم و میدانیم که خداوند خالق همه چیز است و اینها را آلهه و معبودی برای تقرب به خدا قرار میدهیم [یعنی همان که در جایی فرمود «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا» (مریم/۸۱) و در جای دیگر هم از قول خود آنان یاد کرد: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى»؛ (زمر/۳)] و خداوند به آنها میگوید حال که در معنا ربوبیت خدا را قبول دارید، در اسم و ظاهر هم او را از هر شریکی منزه بدارید و به غیر او «اله» نگویید. (مفاتيح الغيب، ج29، ص424 )
🍃ز. ...
💠تبصره:
این سوال و حالتهای فوق همه بر این اساس است که حرف «باء» زائده یا برای تعدیه باشد؛ اما اگر باء استعانت یا مصاحبت یا ملابست باشد (توضیح اینها در نکات ادبی گذشت)، دیگر معنایش با تعبیر «سبح ربک» متفاوت شده، آمدن کلمه اسم ضروری میگردد و بدین معناست که عمل تسبیح کردن را به وسیله گفتن اسم رب ویا همراه با اسم رب انجام بده.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظیمِ»
فرمود تسبیح پروردگار را انجام بده!
علیالقاعده این تسبیح را باید در تمامی مراتب خویش جدی گرفت؛ یعنی:
💢الف. در مرتبه ذهن و قلب: بعارت است از فهمیدن و رسیدن به این باور قلبی که ربوبیت همه امور به دست پروردگار است و او در ربوبیت عالم هیچ شریکی ندارد و از هیچ کاری که سزاوار بوده فروگذار نکرده است؛
💢ب. در مرتبه زبان؛ مداومت در گفتن ذکر سبحان الله و هر تعبیر دیگری که بر تنزیه خداوند دلالت داشته باشد؛ که ما حداقل در نمازهایمان در ذکر رکوع و سجود و رکعات سوم و چهارم بر این ذکر مداومت داریم.
💢ج. مرحله عمل: زندگی را بر اساس این باور تنظیم کردن؛ یعنی در هیچ کاری و برای به ثمر رسیدن هیچ هدفی جز به خداوند تکیه نکنیم؛ و هرجا که سراغ هرکس و هر چیزی که میرویم بدانیم که او صرفا یک ابزاری است که خداوند در مسیر ما قرار داده؛ و تنها و تنها اگر خدا بخواهد او میتواند کاری برای ما انجام دهد.
@yekaye
🕋شأن نزول
از ابن عباس نقل شده که در زمان رسول اللّه (ص) باران باريد. پيامبر خدا گفت: عدهاى از مردم سپاسگزار شدند و و عدهاى ناسپاس و كافر؛ عدهاى گفتند: اين باران، رحمتى است كه خداوند متعال آن را قرار داد. و عدهاى اظهار داشتند: نوء* فلان درست درآمد. پس این آیات نازل شد «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ: پس سوگند نخورم به موقعیتهای ستارگان» (واقعه/75)» تا رسید به این آیه: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ: و روزىتان را اين قرار مىدهيد كه تكذيب نماييد» (واقعه/۸2).
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص423؛ شأن نزول آيات (اسلامی)، ص513-514
✳️ * نوء: که جمع آن «انواء» است به هریک از ۲۸ ستاره در جاهلیت اطلاق میشد که وقتى یکی از آنها ساقط میشد و دیگری طلوع میکرد انتظار باد و بارانی داشتند و هر بارشی را به یکی از آنها نسبت میدادند و مثلا مىگفتند «مُطِرْنا بنَوْء الثريا و الدَّبران و السِّماك» (الفايق في غريب الحديث، ج3، ص333-334)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۱) از امام باقر و امام صادق (ع) روايت شده كه «مواقع النجوم» رجم كردن [= راندن] شیاطین توسط آنهاست [ظاهرا اشاره به آیه ۵ سوره ملک است: وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطين] و روال مشركان این بود که به آنها [= نجوم] قسم ميخوردند؛ پس خداوند سبحان فرمود: «پس من به آنها قسم نميخورم.»
📚مجمع البيان، ج9، ص341
روي عن أبي جعفر و أبي عبد الله (ع) أن مواقع النجوم رجومها للشياطين و كان المشركون يقسمون بها فقال سبحانه فلا أقسم بها.
▪️درباره مذمت چنین سوگندی، روایاتی در ذیل آیه بعد خواهد آمد ان شاءالله.
@yekaye
☀️۲) الف. بکر بن محمد میگوید:
امام صادق (ع) فرمود: یکبار رسول الله (ص) تب كرد و جبرئيل آمد و اين «عوذه» [دعایی که برای پناه دادن مریض به خداوند استفاده میشود] را آورد، گفت:
بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ- يَا مُحَمَّدُ- وَ بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يَعْنِيكَ [يُعْيِيكَ]، وَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّهِ
(به نام خدا تو را پناه دادم - اى محمد-؛ و به نام خدا تو را شفا دادم؛ و به نام خدا از هر دردى كه درماندهات كند، به نام خدا و خدا شفادهندهی تو است؛ و به نام خدا آن را بگير و تو را گوارا باد؛ به نام خداوند رحمن رحیم؛ «پس سوگند نخورم به موقعیتهای ستارگان» (واقعه/75) قطعا به اذن خداوند بهبود یابی»
بكر گويد: من از ایشان «رقیه»ای (= دعای مریض) براى تب درخواست کردم و ایشان اين حديث را برايم باز گفت.
📚قرب الإسناد، ص42؛ الكافي، ج8، ص109
☀️ب شبیه این مطلب را عمرو بن ذیفر و تغلبه جمالی این چنین از امیرالمومنین ع روایت کردهاند:
یکبار رسول الله (ص) تب كرد و جبرئيل آمد و اين «عوذه» [دعایی که برای پناه دادن مریض به خداوند استفاده میشود] را آورد، گفت:
«بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يُؤْذِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ» لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
(به نام خدا تو را پناه دادم؛ و به نام خدا تو را شفا دادم از هر دردى كه اذیتت كند، به نام خدا و خدا شفادهندهی تو است؛ و به نام خدا آن را بگير و تو را گوارا باد؛ به نام خداوند رحمن رحیم؛ «پس سوگند نخورم به موقعیتهای ستارگان؛ که همانا این سوگندی است – که اگر بدانید – عظیم است» (واقعه/75) قطعا به اذن خداوند عز و جل بهبود یابی».
پس پیامبر از زمینگیری [ای که به خاطر بیماری برایش رخ داده بود] رها شد و به جبرئیل فرمود: این چه «عوذه» کارآمدی است!
گفت: این از خزانهای در آسمان هفتم است.
📚طب الأئمة عليهم السلام (ابنا بسطام، عبد الله و حسين؛ قرن۴)، ص38
☀️ج. همچنین این مطلب در مكارم الأخلاق، ص391 و ص399 نیز از امام صادق ع روایت شده است و در پایان نقل دوم این عبارت آمده است:
وَ يَشُدُّ التَّعْوِيذَ فِي عُنُقِ الْمَحْمُومِ: و سپس این تعویذ (= دعای برای مریض) را به گردن شخص تبدار ببندد.
@yekaye
☀️۳) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
من با مردی در زمینی شریک بودیم؛ و او اهل علم تنجیم (علم نجوم احکامی) بود و حساب میکرد در زمانی که برای او ساعت سعد (خوشبختی) و برای من ساعت نحس بود [برای تقسیم محصول] بیرون میرفتیم؛ ولی وقتی قسمت کردیم سهم بهتر از آن من شد؛ او دست راستش را روی دست چپش زد و گفت: هرگز مانند امروز را ندیده بودم.
گفتم: وای بر تو؛ چرا؟
گفت: من متخصص نجوم هستم و زمانی را برای رفتن انتخاب کردم که برای تو ساعت نحس باشد و برای من ساعت سعد؛ با این حال وقتی تقسیم کردیم سهم بهتر از آن تو شد.
گفتم: بگذار برایت حدیثی را نقل کنم از پدرم؛ که رسول الله ص فرمود: هرکس خوش دارد که خداوند نحوست روزش را مرتفع سازد پس آن روزش را با صدقه آغاز کند که خداوند بدان سبب نحسی روزش را مرتفع گرداند؛ و هرکس خوش دارد که خداوند نحوست شبش را مرتفع سازد پس آن شبش را با صدقه آغاز کند که خداوند بدان سبب نحسی شبش را مرتفع گرداند؛ و به او گفتم که من امروز خروجم را با صدقه آغاز کردم؛ که این بهتر است برای تو از علم تنجیم.
📚الكافي، ج4، ص6-7
☀️ب. در روایتی، امام سجاد ع انواع گناهان را از حیث آثاری که دارند توضیح میدهند؛ در فرازی از آن میفرمایند:
و اما گناهانی که هوا را تیره و تار میکند جادوگری و کهانت و ایمان به تنجیم (نجوم احکامی) و تکذیب کردن [قضا و] قدر و عاق والدین شدن است.
📚معاني الأخبار، ص271
@yekaye
☀️4) الف. محمد بن غانم میگوید: به امام صادق ع عرض کردم که نزد ما جماعتی هستند که میگویند علم تنجیم (نجوم احکامی) از رویا صحیحتر است.
فرمودند: آن صحیح بود تا پیش از آنکه خورشید برای یوشع بن نون و برای امیرالمومنین ع برگردد؛ اما چون خداوند متعال خورشید را برای این دو برگرداند علمای علم تنجیم راه را گم کردند؛ برخی سخنشان درست درمیآید و برخی خطا.
📚فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم (سید بن طاوس)، ص87
☀️ب. از امام صادق ع درباره نجوم (علم تنجیم؛ یا نجوم احکامی)سوال شد؛
فرمودند: کسی علم بدان ندارد مگر اهل خانهای از عرب و اهل خانهای از هند.
📚الكافي، ج8، ص331
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»
این آیه از آیاتی است که آشکارا ظرفیت معانی متعددی دارد؛
و جالب اینجاست که اغلب این معانی در احادیث و تفاسیر مورد توجه و استناد قرار گرفته است؛
🔹مهمترین عاملی که موجب تکثر این معانی در این آیه شده است؛
▪️ یکی حرف «لا» قبل از قسم است؛ و
▪️دیگری حقیقی یا استعاری بودن تعبیر «نجوم»؛ که با ضرب اینها در همدیگر تعداد معانیای که میتواند از این آیه اراده شود بسیار فزونی مییابد.
اهم این معانی بدین قرارند:
🌿الف. ناظر به حرف «لا»:
🍃الف.۱. «لا» در همان معنای رایج «نفی» به کار رفته باشد: «سوگند نمیخورم به مواقع النجوم»؛ آنگاه (با توجه به تکثر معانی «مواقع النجوم» مقصود این است که:
🌱الف.1.1 نفی همراهی با مشرکان است؛ یعنی از این جهت که مشرکان به ستارگان قسم میخوردند میگوید من به این قسم نمیخورم. (حدیث۱، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341)
🌱الف.1.2. لازم نیست به این مساله سوگند بخورم چون مطلب واضحتر از آن است که نیاز به سوگند داشته باشد. به تعبیر دیگر، مطلب بقدری عظیم است که سوگند نخوردنم در حد سوگند خوردن است؛ دیگر چه رسد که بخواهم سوگند هم بخورم و یا شبیه این حالت که کسی میگوید «من فلانجا نروم در حالی که فلانی منتظر من است؟» (ابومسلم، مجمع البيان، ج9، ص341 )
🌱الف.1.3. سوگند نخوردن از باب عدم باور مشرکان است؛یعنی بدان سوگند نمیخورم چون شما بدان باور ندارید.
🍃الف.۲. معنای جدیدی (جز تاکید) نداردکه به لحاظ نحوی دو گونه تحلیل شده است:
🌱الف.2.1. لا زائده و برای تاکید است؛ یعنی معنای اضافیای در جمله وارد نمیکند؛ و عبارت به همان معنای «سوگند میخورم» و صرفا برای تاکید قسم است. (سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ؛ تفسير القمي، ج2، ص349 )
🌱الف.2.2. «لا» در اصل همان «لَ» (لام تاکید) بوده که فتحهاش بقدری در تلفظ اشباع شده که به صورت الف درآمده است. (البحر المحيط، ج10، ص91 )
🍃الف.۳. «لا» مستقل از فعل بعد از آن است؛ و عکسالعمل و ردی است به دیدگاهها و سخنان کفار؛ یعنی: چنین نیست که شما گمان میکنید که [آخرتی نباشد یا] قرآن سحر و شعر و کهانت باشد؛ و سپس کلام از ادامه آن با یک سوگند شروع میشود؛ (مجمع البيان، ج9، ص341 )
🌿ب. ناظر به تعبیر «مواقع النجوم»:
🍃ب.۱. ناظر به ستارگان است؛ آنگاه:
🌱ب.1.1. مقصود موقعیتهای ستارگان آسمان (محل طلوع و غروب آنها) است (مجاهد و قتاده؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 و الدر المنثور، ج6، ص161 )؛که میتواند محل طلوع و غروب آنها باشد، یا فقط محل غروب آنها، ویا جایگاههای آنها در آسمان در هر برج و منزلگاهی، و یا از این حیث که آنها مایه رجم شیاطین معرفی شدهاند، ویا جایگاهشان در روز قیامت وقتی که تیره و تار میشوند باشد (مفاتيح الغيب، ج29، ص426 ) که در این صورت:
🌾ب.1.1.1. میتواند قسم نخوردن باشد از باب اینکه مشرکان نزول باران و ... را به این مرتبط میدانستند و به آن سوگند میخوردند و خداوند میخواهد با آنها مخالفت کند. (حدیث۱؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 )
🌾ب.1.1.2. میتواند قسم خوردن باشد از باب نظمی که خداوند در این ستارهها قرار داده؛ به نحوی که ارتباطی با وقایع زمینی پیدا میکند؛ هرچند که علم آن به طور کامل در اختیار مدعیان علم تنجیم نیست (حدیث۳) و فقط معدود انسانهایی بدان دست دارند (حدیث۴).
🌱ب.1.2. مقصود تیره و تار شدن آنها در روز قیامت است (حسن بصری، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ) یعنی اشاره است به آیه «وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت» (تکویر/2)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 1️⃣
گفتیم
این آیه از آیاتی است که آشکارا ظرفیت معانی متعددی دارد؛
اهم این معانی بدین قرارند:
🌿الف. ناظر به حرف «لا»:
🌿ب. ناظر به تعبیر «مواقع النجوم»:
🍃ب.۱. ناظر به ستارگان است؛
اکنون ادامه آن:
🍃ب.2. «نجوم» استعارهای است برای قرآن کریم [شاید از آن جهت شباهت قرآن در هدایتگری با این نکته که راهیابی در بیابان بر اساس موقعیت ستارهها انجام میشد]؛ و شاهد بر این مدعا هم ادامه آیات است که میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظيمٌ؛ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ» (واقعه/76-77) آنگاه
🌱ب.2.1. مقصود از «نجوم قرآن»:
🌾ب.2.1.1. نزول تدریجی قرآن باشد که همانا «نجوماً» (قطعه قطعه و آیه آیه؛ همچون دانه دانه ستارگان) نازل شد. (ابن عباس، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ) بدین صورت که در شب قدر از آسمان اعلی به آسمان دنیا یکجا نازل شد؛ اما از آسمان دنیا به زمین «نجوما» (یعنی چند آیه چند آیه) نازل گردید. (ابن عباس، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص161 )
🌾ب.2.1.2. استعارهای باشد برای محکمات قرآن. (ابن مسعود و مجاهد، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص161 )
🌾ب.2.1.3. استعارهای باشد برای آیات مستقر قرآن کریم از اولش تا به آخرش (ابن عباس، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص161 )؛
🌱ب.2.2. و مقصود از «مواقع» نجوم قرآن:
🌾ب.2.2.1. قلبهای بندگانش باشد؛ خواه فرشتگان یا خود پیامبران و مومنان صالح. (مفاتيح الغيب، ج29، ص426)
🌾ب.2.2.2. معانی قرآن و احکامی که در قرآن وارد شده، باشد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص426 )
🍃ب.۳. از آن جهت که در قدیم با ستارهها راهیابی در بیابان انجام میشد «نجوم» استعارهای است برای اهل بیت و امامان هدایت؛ آنگاه مقصود میتواند این باشد که:
🌱ب.3.1. به خاطر جایگاه آنها نزد خداوند، به این جایگاه آنان قسم میخورم.
🌱ب.3.2. به خاطر باور نداشتن شما به موقعیتهای این ستارگان آسمان هدایت انسان، بدانها قسم نمیخورم.
💠تبصره:
🔺در روایات نبوی تعابیری نظیر «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ النُّجُومِ فِي السَّمَاءِ كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْم: مثل اهل بیتم مثل ستارگان در آسمان است که هر ستارهای غایب شود ستاره دیگری طلوع میکند» (الغيبة للنعماني، ص84؛ الأمالي (للصدوق)، ص269) آمده است که اهل بیت علیهم اسلام به ستارگان تشیه شده است؛ و احتمال فوق مبتنی بر این احادیث مطرح شد
🔻در ازای این احادیث، حدیثی جعل کردند و به پیامبر ص نسبت دادند که «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم: اصحابم همانند ستارگان آسماناند که به هریک اقتدا کنید هدایت میشوید».
♦️شواهد فراوانی بر جعلی بودن این حدیث هست:
🔸هم آیات متعدد قرآن کریم که بسیاری از کسانی را که همراه و مصاحب (= اصحاب) پیامبر ص بودند را منافق میخواند (اهل سنت هرکس که یکبار پیامبر ص را دیده باشد جزءاصحاب میدانند و میگویند منافقان افراد کاملا معینی بودند در حالی که قرآن صریحا میفرماید برخی از اهل مدینه منافقند که حتی توی پیامبر هم آنها را نمیشناسی؛ توبه/۱۰۱ )؛
🔸هم روایات متعدد از اهل سنت؛ بویژه روایاتی که از خود پیامبر ص نقل کردهاند که خداوند در قیامت خطاب به رسول الله میفرماید «يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ، إِنَّهُمْ كَانُوا يَمْشُونَ بَعْدَكَ الْقَهْقَرَى: ای محمد تو نمیدانی بعد از تو چه بدعتهایی پدید آوردند؛ آنها بعد از تو به پشت سرشان برگشتند» (مسند البزاز، ج۱، ص۳۱۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۲۳، النهایة، ج۴، ص129)
🔸و هم اختلافی که بین اصحاب افتاد تا حدی که برخی تا آخر عمر با هم قهر کردند (قهر حضرت فاطمه با ابوبکر به تصریح عایشه فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ صحیح بخاری۴/۱۵۴۹؛ صحیح مسلم۳/۱۳۸۰) و برخی به قتال با همدیگر پرداختند و انسانهای فراوانی در این قتال کشته شدند (مانند جنگ جمل و صفین) به خوبی نشان میدهد که این گونه نیست که هرکس از هر صحابیای پیروی کند حتما هدایت شود.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
روال اهل جاهلیت این بود که به ستارگان سوگند می خوردندن؛ پس خداوند فرمود من بدانها سوگند نمیخورم.
و فرمودند: عظیم است گناه کسی که بدانها سوگند بخورد؛ . همانا آن سوگند عظیمی نزد اهل جاهلیت بود.
📚نهج البيان عن كشف معاني القرآن، ج5، ص143
☀️ب. این روایت با تفصیل بیشتری از امام باقر ع چنین روایت شده است:
علاء می گوید: از امام باقر ع درباره این سخن خداوند سوال کردم که میفرماید: «پس سوگند نمیخورم به موقعیتهای ستارگان» (واقعه/75)؟
فرمودند: عظیم است گناه کسی که بدان سوگند بخورد؛
و فرمودند: و اهل جاهلیت حَرَم را بزرگ میداشتند و بدان سوگند نمی خوردند که [مبادا] [شکستن] حرمت خدا را در آن جایز بشمردند و متعرض کسی که در آن بود نمیشدند و هیچ جنبندهای [اعم از انسان و حیوان] را از آن بیرون نمیکردند؛ پس خداوند فرمود: «سوگند نخورم به این سرزمین؛ و همانا تو جای گرفتهای در این سرزمین؛ و سوگند به والد [= پدر] و فرزندی که آورد» (بلد/۱-۲).
فرمودن: [حرمت] این سرزمین را بزرگتر از آن می دانستند که به آن سوگند بخورند و در عین حال [شکستن] حرمت رسول الله را در آن جایز شمردند!
📚النوادر(للأشعري)، ص171؛ الكافي، ج7، ص450
📚عین این حدیث تا عبارت «يَسْتَحِلُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ فِيهِ» را با سندی دیگر در همین الكافي، ج7، ص450 از امام صادق ع روایت شده است.
☀️ج. شبیه این روایت (البته با سند و متنی متفاوت) از امام صادق ع چنین روایت شده است که ایشان در مورد این سخن خداوند عز و جل که میفرماید: «پس سوگند نمیخورم به موقعیتهای ستارگان» (واقعه/75) فرمودند:
روال اهل جاهلیت این بود که بدان سوگند میخوردند؛ پس خداوند عز و جل فرمود «پس سوگند نمیخورم به موقعیتهای ستارگان» (واقعه/75).
فرمودند: بزرگ است [= گناه بزرگی است] امر کسی که بدان سوگند بخورد.
و فرمودند: روال اهل جاهلیت این بود که مُحَرّم را بزرگ میداشتند و بدان سوگند نمی خوردند و نیز به ماه رجب؛ و در این دو ماه متعرض کسی که در آن در حال رفتن یا آمدن بود نمیشدند، هرچند که پدرشان را کشته باشد؛ و نیز متعرض هیچ جنبندهای یا گوسفند یا شتری ویا غیر آن که از حرم بیرون میرفت نمیشدند؛ پس خداوند فرمود: «سوگند نخورم به این سرزمین؛ و همانا تو جای گرفتهای در این سرزمین» (بلد/۱-۲)
فرمودند: اما جهل آنان بدان حد رسید که کشتن پیامبر ص را جایز شمردند در حالی که ایام آن ماه را بزرگ میداشتند تا حدی که وقتی بدان سوگند می خوردند به سوگندشان وفا میکردند.
📚الكافي، ج7، ص450
@yekaye
👇متن احادیث فوق👇
☀️۲) مفضّل بن عمر جعفى گويد:
از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ كه میفرماید: «اما سوگند نمیخورم به موقعیتهای ستارگان؛ و بیتردید آن سوگندی است که – اگر بدانید – عظیم است» فرمودند:
مقصود سوگند خوردن است به بيزارى جستن از ائمه عليهم السّلام؛ كه شخص بدان [به اینکه از آنان بیزاری میجوید] سوگند مىخورد؛ مىفرمايد همانا اين نزد خداوند بسيار عظيم [گناهی بزرگ] است.
📚من لا يحضره الفقيه، ج3، ص377
@yekaye
☀️۳) در منابع اهل سنت روایت شده است که رسول اللّه ص فرمودند:
آيا نمىبينيد كه پروردگارتان چه فرمود؟ فرمود: هیچ نعمتى بر بندگانم عطاء نکردم مگر اینکه عدهای بدان كافر شدند؛ مىگويند: ستارگان و به سبب ستارگان [یعنی مثلا بر اثر حوادث جوى و يا طلوع و غروب فلان ستاره، باران باريد و محصول امسال خوب شد].
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص424
📚أخرجه مسلم عن حَرْمَلَة و عمرو بن سَوَّاد في الإيمان (126/ 72) ص 84.
📚و أخرجه أحمد (2/ 362) من طريق ابن وهب به و أخرجه (2/ 368) من طريق يونس به.
📚و أخرجه البيهقي في السنن (3/ 358) من طريق عمرو بن سواد به.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ»
در آیه قبل سوگندی به مواقع نجوم مطرح شد (که اشاره شد که هم میتوانست به معنای سوگند خوردن باشد و هم سوگند نخوردن) و در این آیه آن سوگند را عظیم میشمرد؛ که عظیم شمردن این قسم میتواند:
- هم به معنای منفی باشد؛ یعنی چنین سوگند خوردنی گناهی عظیم است (احادیث۱ و ۲) که این کاربرد عظیم در قرآن در موارد دیگر نیز سابقه دارد مانند: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» (نور/۱۵) «وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما» (احزاب/33)؛ «أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظيماً» (اسراء/40)
- هم به معنای مثبت باشد؛ یعنی این سوگند سوگندی مهم و عظیم است که خیلی باید به آن بها داد؛ چنانکه در دعایی که از امام جواد ع برای در امان ماندن از دشمنان وارد شدهحضرت سوگندهایی میخورند و در پایان همین آیه را میخوانند؛ که بوضوح در معنای مثبت مورد استناد واقع شده است. (مهج الدعوات، ص300 ؛ المصباح للكفعمي، ص217-218 )
که هریک از اینها با معنایی از معانیای که برای آیه قبل برشمرده شد تناسب دارد.
💠نکته تخصصی #تفسیری
قبلا بارها اشاره شد به اینکه یک لفظ را در معانی متعدد میتوان استفاده کرد؛ و این کار بارها در قرآن کریم انجام شده است. نکتهای که در این زمینه باید بدان توجه کرد این است که وقتی یک لفظ در یک آیه به یکی از معانیای که ظرفیت آن را دارد حمل میشود بقیه عبارات آن آیه و حتی آیههای قبل و بعد باید به تناسب همین معنا مورد توجه قرار گیرد. مثلا اگر در آیه قبل، حرف «لا» در «لا اقسم» را برای تاکید گرفتیم؛ آنگاه اقتضا دارد که در این آیه، عظیم در معنای مثبتش به کار رود؛ و اگر «لا»را حرف نفی دانستیم (که خدا فرموده سوگند نمیخورم» اینجا تناسب دارد که عظیم در معنای منفیاش به کار رفته باشد.
@yekaye